می دانست در فراقش خواهم سوخت
سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای وصل دختر و پسر عاشق بعد از 32 سال + عکس
پسردایی ام آمدند جلوی در. این فرد ریش سفید به پسر دایی ام گفت که خیلی ها آمدند این جا تا این دختر و پسر به هم برسند اما الان همه شان از دنیا رفته اند، من هم سه روز، 10 روز یا چند ماه دیگر از دنیا خواهم رفت، این دو نفر را به هم برسان و.... بعد من کلید و کارت ماشین را با احترام به آنها دادم که عمه ام گفت پول و ماشین را به خودت بخشیدیم. امیدوارم خوشبخت شوید. خانمم بعد از عقد برای نخستین بار ...
دختر و پسری لرستانی بعد از 32 سال با هم ازدواج کردند! +تصویر
یکی از عاشقانه ترین ازدواج های کشور چند روز پیش و در نیمه شعبان سال 1400 در یکی از روستاهای استان لرستان اتفاق افتاد.
مردی که بسیار دوستش می داشتم
جان جاهایی همکار بودیم. او هم مثل پدرش در حوزه سینما می نوشت. بعد حسین معززی نیای عزیز که داماد خانواده آوینی شد و به دلیل تسلطش بر سینما و نزدیک ترین فرد خانواده، فیلمی راجع به آقا مرتضی ساخت. یک روز بالاخره گفتم. گفتم تمام آرزوی من و پدر مسیحا این است که فیلمی راجع به ایشان بسازیم و برای همین باید با شما گفت و گویی تصویری داشته باشیم. مریم خانم ظاهری جدی و سرد دارد و مثل همه نویسنده ها و مترجم ها ...
چرا اجازه دادم تنها پسرم به سوریه برود؟/ گفتگو با مادر جوان ترن شهید مدافع حرم
.... روز تولدش که 18 آبان ماه بود، برای مرتبه سوم با پدرش تماس گرفته و خیلی زیاد هم صحبت کرده و حال همه را پرسیده بود. آن روز همسرم، با خوشحالی زیاد به منزل آمد. پرسیدم چی شده که گفت: مصطفی زنگ زده ، گفتم: آرام تر بگو. مصطفی گفته هیچ کس، نباید متوجه شود کجا رفته و چه کاری انجام می دهد . همرزمانش تعریف کردند که در سوریه برای پسرم جشن تولد گرفته بودند. چند روز قبل از شهادت، خواب ...
درد زایمان وسط معرکه جنگ!
رزمنده ها حضور دارند. بعد از آنکه کندن سنگر ها تمام شد، من مشغول دادن آب و توزیع نان خشک بین رزمندگان شدم. از این کار بسیار راضی بودم، چون فکر می کردم با این وسیله می توانم خدمتی به رزمنده ها کنم. در همان حین درد شدیدی تمام وجودم را فرا گرفت، عبدالله وقتی من را در آن حالت دید، گفت رابعه چیزی شده؟ گفتم عبدالله زایمان نزدیک است! اما عبدالله باور نمی کرد، بعد پیش فرمانده گردان رفت و ...
همسر شهیدی که سر حاج قاسم داد کشید+عکس
وصیت کرده بود در زادگاهش، شهرکی نزدیکی دزفول به خاک سپرده شود. به فرودگاه اهواز که رسیدیم تعدادی سرباز آمدند و سلام نظامی دادند و احترام گذاشتند و روز بعد در کنار مزار اسحاق نبی جایی که خود علی وصیت کرده بود، به خاک سپرده شد. *من حسین پورجعفری هستم چند ماه گذشت تا اینکه حاج قاسم خودش گفته بود می خواهد یک دیدار خصوصی با خانوده شهید سعد داشته باشم. اواخر مهر سال 98 بود. من معاون ...
زن 38ساله: شوهرم در منزل را به رویم قفل می کند
خواهم آسیبی به تو برسد یا مشکلی برایت به وجود بیاید! خلاصه، او با همین حرف ها مرا قانع می کرد تا حتی برای خرید هم بیرون نروم. روزگار به همین ترتیب سپری می شد تا این که چند سال بعد، در حالی که باردار بودم، به شدت بیمار شدم ولی همسرم به خاطر خرید دام در شهر دیگری بود و اجازه نمی داد به تنهایی نزد پزشک بروم. وقتی همسرم از سفر کاری بازگشت و مرا به بیمارستان رساند، چند روز در بیمارستان بستری ...
ماجرای 17 بار خودکشی یک قاتل!
برادرانم به زاهدان و بیرجند می رفتیم که از طریق یکی از بستگانم با همسرم آشنا شدم. چند بار به نزدیکی مدرسه اش رفتم و او را دیدم که بعد هم آرام آرام این ارتباط و علاقه شکل گرفت و شش ماه بعد از این آشنایی با هم ازدواج کردیم. فرزند هم داری؟ بله! الان هم با همسرت زندگی می کنی؟ نه! حدود هفت سال قبل طلاق گرفت و به دنبال سرنوشت خودش رفت. چرا؟ به خاطر اعتیادی که من داشتم! در ...
خواهر شهیدی که با تزریق واکسن، فلج شد!
فحشی به رییس جمهور آمریکا داد. گفتم: چه کار به آمریکا داری؟ یک آمپول آوردند و زدند و بچه ام فلج شد. دخترم را آوردیم خانه و دیدیم و بعد از دو سه روز راه نمی رود. الان هم با ویلچر تردد می کند. مادر شهید: تازگی ها با واکر راه می رود. چند سالشان بود؟ پدرشهید: دو سالشان بود. با همین وضعیت آقای مهربان به خواستگاری شان آمد؟ پدرشهید: بله؛ آقای مهربان ...
دستگیری قاتلی که 17 بار خودکشی کرده بود
نمی کردم! حتی موتورسیکلتم را فروختم و پول آن را دود کردم پس چرا پدرت را اذیت می کردی؟ مواد مخدر عقلم را ضایع کرده بود! دست خودم نبود! همواره منتظر بودم تا چند روز به آخر ماه حقوق بازنشستگی پدرم را واریز کنند! او سعی می کرد پول کمی برای خرید قرص متادون به من بدهد که همه را یک جا مصرف نکنم! من هم عصبانی می شدم و خط و نشان می کشیدم! خمار بودم! چیزی نمی فهمیدم! الان پشیمانی ...
پیش بینی شهید آوینی درباره سرنوشت محسن مخملباف
بعد با مرتضی بدون حضور یوسف هم همدیگر را می دیدیم. سیدمرتضی هم مانند من چند وجهی بودن را داشت. راجب به نقاشی، هنر، فلسفه و سینما و... می خواند و می نوشت. در آن مقاطع ظاهربینی رواج داشت. همه می گفتند چرا فلانی موهای بلندی دارد و برای همین اتهام روشنفکری به من می زدند، این بود که مادرم چون نذر کرده بود موهای من بلند باشد این کار را کردم و اصلاً ربطی به اداهای آن دوران نداشت و به مرور برای ...
حجاب داشتن لطف نیست بلکه وظیفه توحیدی ماست
تعریف می کنم. در ابتدا محجبه نبودم. مانتوی گشاد می پوشیدم ولی موهایم کاملا مشخص بود. بیشتر وقت ها در دانشگاه مقنعه سر می کردم. و چون در دانشگاه تهران مقنعه اجبار نیست، یک وقت هایی شال هم می پوشیدم. وقتی وارد محیط دانشگاه شدم به نقطه ای رسیدم که برایم سوال شد که من باید چطوری باشم؟ اولش مقداری کاریکاتوری و احساسی گونه پیش رفت. مثلا با خودم می گفتم من وقتی بچه بودم چادر مادرم را می گرفتم. پس اگر من ...
گپ وگفت صمیمی با سفیر ایران در بغداد درباره حاج قاسم؛ از بامداد تلخ 13 دی 98 تا فرجام کیف و گوشی سردار ...
د بیایند، ما از آمدن ایشان مطلع می شدیم. شب 13 دی ماه 98 هم آخرشب بود که ما مطلع شدیم که باید از فرودگاه ایشان را همراهی کنیم. افرادی من جمله آقای ابومهدی مهندس و تیم همراهی و محافظ ها رفته بودن از فرودگاه از ایشان استقبال کنند و به محل اقامت برسانند و چون دیروقت بود، استراحت کنند از فردا صبح کار خود را شروع کنند. تقریباً موقعی که این انفجار اتفاق افتاد شاید دقایق کوتاهی بعد از اتفاق ...
نجات یکی از جانبازان قبل از انقلاب نجف آباد
شدن کاظمی شدم. دست، صورت و چند قسمت بدن اش به شدت سوخته بود و بالاجبار در خانۀ افراد مطمئن تحت نظر دکتر محمد علی ابوترابی درمان می شد. برای احتیاط بیشتر، هر دو، سه روز یک بار جابه جایش کرده و پانسمان هایش را حاج آقا رضا رضویان عوض می کرد. یک شب که خانۀ محمد علی عباسی دامادمان بستری بود، دکتر ابوترابی را بردم بالای سرش. آن شب محمد علی ستاری که او هم از زخمی های حوادث محرم بود، در خانه ...
شرط بخشش حمید صفت از زبان پسر مقتول+ گفتگوی اختصاصی
در دفاع از خود گفت: متوجه شدم ناپدری ام با مادرم دعوا کرده و مادرم را کتک زده است.به خانه شان رفتم تا در مورد این اقدامش با او حرف بزنم که کارمان به درگیری رسید. سهیل اسدزاده نام فرزند ناپدری است.او 35 ساله است و ساکن کشور آلمان است.اگر حکم صادر شده از شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به تائید دیوانعالی کشور برسد،مرگ و زندگی حمید صفت تنها در دستان سهیل اسدزاده است. بعد از ...
کتابی دیگر به همت انتشارات شهید کاظمی؛ "پَرخو"؛ رمانی جذاب با محوریت مساله نفوذ
پرخو چاپ شود و می گفتند موضوع حساسی را انتخاب کردی. وقتی نشر شهید کاظمی قبول کرد که کتاب را چاپ کند، واقعاً خودم هم تعجب کردم. این کتاب می توانست طولانی تر و کامل تر باشد اما چون نخستین تجربه رمان بنده بود این امر صورت نگرفت. از طرفی کسانی که کتاب را خواندند اذعان داشتند که پرکشش است و آن ها در حین خواندن در تب و تاب هستند. " در بخشی از این کتاب می خوانیم:" قبل ترها که هنوز رضا خیال ...
باهنر: به قالیباف گفتم در برابر دو موضوع کوتاه نیا/ به عقب برگردم محتاطانه تر درباره انتخاب احمدی نژاد ...
شهردار شدن آقای احمدی نژاد بنده از طرف آقای ناطق نوری مامور شدم که بروم با ایشان صحبت کنم و مشکل ایشان را جویا شوم و وزیر اطلاعات گفتند ایشان استاندار استان مرزی بودند یکسری معاملات شده که خلاف قانون بوده است ، من پاسخ دادم که مرحوم آقای هاشمی به همه استانداران استان های مرزی اجازه داده بود تا معاملاتی را انجام و یکسری از درآمدها را کسب و برای عمران و آبادانی هزینه کنند و این کار خلاف قانون نبوده ...
تخریب ارگ تاریخی علیشاه برای ساخت مصلا تبریز!
.... آقای محسن مجتهدشبستری (امام جمعه وقت تبریز)، یکی دو ماه بعد از حضور در تبریز، در جلسه ای به من گفتند، فلانی! خیالت راحت! من نمی خواهم کاری که آقای ملکوتی (امام جمعه تبریز از سال 60 تا خرداد 74) می خواست را انجام بدهم. گفتم، چه کاری؟ گفتند، قصد ندارم در کنار ارک، مصلی بسازم. این حرف، از دهان مبارک ایشان درآمد، اما مدتی بعد، آقای علی عبدالعلی زاده (استاندار وقت آذربایجان شرقی) زنگ زدند و گفتند ...
خاطراتی از حصر امام/ شایعه تفاهم با حکومت پهلوی
که بودم اولاً صدای قرآن شنیدم بعد دیدم که یک رفت و آمدهایی است، آنجا هم زندانش یک مقداری قدیمی و فرسوده بود، درها درز داشت و پیدا بود، من از لای درب یک مقداری راهروها را نگاه کردم، دیدم که عده ای علما هستند، مرتب آخوند میبردند و می آوردند، همین آقای خلخالی را من میشناختم، دیدم که یک عده ای را می آورند و میبرند. یک چند روزی گذشت دیدم یک دفعه داخل زندان خالی شد و همه اینها را بردند، بعد احساس کردم که ...
روحانی خیلی کشور را عقب نگه داشت/ هرچه جلوتر می رویم حضورم در انتخابات را ضروری تر می بینم/ماجرای پول ...
همه جور شارژش می کردند و همه جا هم می گفتند از حزب اللهی ها کمک کردیم. راهنمایی فکری اش نمی کردند. آخر راهنمایی فکری هم مهم است. وقتی یک جوان حزب اللهی با یک ایده خوب می خواهد کار کنم، چهارتا بزرگ تر هم باید کمکش کنند دیگر. کمک فکری نمی کردند، ای بسا عکسش عمل می کردند. البته من یک مقدار دارم غلو می کنم در این تعبیر. طرف می رفت با عنوان بچه حزب اللهی این فیلم را می ساخت و خراب می کرد. بعد آن مدیرانی ...
دشمن قرآن باشم اگر رژیم مملکت را تغییر دهند [و] من ریاست جمهور را قبول نمایم
مسافرت به رشت از تهران خارج شوند و به سمت بغداد حرکت فرمایند. پس از آن فرمودند که برای مسافرت دو ماه چهل هزار دلار، و ده هزار دلار هم برای مخارج مقدماتی که مجموعا پنجاه هزار دلار باشد لازم است. که قرار شد روز حرکت ده هزار دلار از بانک ملی گرفته تقدیم شود و چهل هزار دلار دیگر را بعد که تصویب نامه هیأت وزیران صادر شد ارسال نمایم؛ و باز چنین قرار شد که یکی از دول رسما از اعلیحضرت دعوت کند و ...
مادام کلودِ اسرارآمیز؛ زنی که در خلوت حُکام دنیا بود
در 1986بار دیگر از سوی اداره مالیات تحت تعقیب قرار گرفت و با بازگشایی پرونده روسپی خانه داری در 1992 محکوم و به زندان برده شد. دردهه 70 میلادی، سینمای فرانسه به سراغ زندگی مادام کلود رفت و فرانسواز فابیان فرانسوی، با ایفای نقش مادام کلود، نقش اول را در این فیلم داشت. این بازیگر گفته های دخترانی که زیر دست مادام کلود را تایید کرد که می گفتند هیچ روزی با آن ها مهربان نبود به گونه ای که ...
گیتی قاسمی: شاید تک سکانس کار کرده باشم ولی با دل و جان روی آن ها تمرکز کرده ام
صحبت به دفتر ایشان رفتم متوجه شدم که قرار است نقش یکی از برادرانم را مجید صالحی بازی کند، جالب است که من در سال های دور از خانه بازیگر سریال مجید صالحی بودم و خیلی خوشحال شدم از اینکه آقای صالحی هم در کنار ما هستند. خلاصه باید بگویم که برخورد و انرژی خوب آقای یاری، میلاد کی مرام و حضور بازیگران خوب تئاتر، همه و همه ترغیبم کرد تا بازی در سریال سیاوش را بپذیرم و هیچ بهانه ای برای نرفتن سر ...
راز قتل مهمان تهرانی؛ متهم چیزی به یاد ندارد!
به رخ کشید. درحالی که نزاعی مرگبار با شمشیر و چاقو، خواب را از چشمان اهالی محل ربوده بود، افراد دیگری نیز با در دست داشتن سلاح سرد وارد این درگیری خونین شدند. در همین حال چند نفر زخمی و خون آلود به کف خیابان افتادند و جوان 35 ساله ای به نام رضا- ر نیز بر اثر اصابت ضربات چاقو به قتل رسید. دقایقی بعد با حضور قاضی ویژه قتل عمد در زمان حادثه و کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در ...
اعلام آمادگی محمد غرضی برای حضور در انتخابات 1400
.... حدود صد هزار دکترای داخلی و خارجی ایرانی داریم که آمریکا و اروپا از ما قرض می گیرند و از همه مهم تر ملت ایران است که هزینه ای کم و کار بسیار زیادی را پیش روی خود دارد. سال 92 به من گفتند که چه کسی تو را تایید می کند؟ گفتم عمل من، من را تایید می کند. در اداره کشور نیازی به سرمایه، مدیریت و تکنولوژی خارجی نداریم راه حل شما برای اداره کشور چیست؟ ما در اداره کشور ...
دولت بعدی احتمالا دست کسانی ست که همه چیز در اختیارشان است
است که کشیده و قرار شد جابجایی صورت بگیرد. یکی دو روز گذشت و دوباره که به اوین رفتیم دیدیم تعدادی از بچه ها جعبه شیرینی دستشان است و به هم تعارف می کنند و گفتند آقای لاجوردی برگشت. یعنی مشورت کرده بودند که نظر امام را عوض کنند و منظره شکنجه شدن یک عده از بچه های کمیته که منافقین شکنجه و کشته بودند و دفن کرده بودند و آقای لاجوردی و اکیپش اینها را پیدا کردند و در تلویزیون به همه گزارش دادند که خیلی ...
عیار خوشنویسی بعد از انقلاب ارتقا پیدا کرد/خاندان شفیعی مأنوس با خط
جالبی دارید؟ در سالی که مقام معظم رهبری به نام امام علی (ع) نامیدند، نمایشگاهی در شهرداری استان تهران با همکاری استاد شیرازی با حضور 2 هزار شرکت کننده برگزار شده بود از این تعداد 10 نفر برگزیده شدند که یکی از این نفرات من بودم، اساتید که جمع شدند گفتند شما در خط شکسته مقام آوردید، گفتند؛ قرآن هم بنویس پرسیدند طلبه هم هستید؟ گفتم بله شبیه من کم نیستند، باورشان نمی شد در حالی که ما در زمان ...