گفتگو با یک کارگر شهرداری که خبرساز شد
سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگو با شاهدان قتل عام سبلان تهران! / قاتل تبر و شمشیر داشت!+ عکس ها
گرفتند که پسرم به بیمارستان منتقل شده بود.اول گفتند تصادف کرده و من و مادرش سراسیمه خودمان را به بیمارستان رساندیم.می گفتم می خواهم پسرم را ببینم که بهانه می آوردند.همان جا فهمیدم بلایی سر پسرم آمده است.وقتی فهمیدم ماجرا چیست خیلی سریع شکایت خودم را ثبت کردم.اما نمی دانستم ماجرا را چطور به مادر محمد بگویم.یک روز طول کشید تا بتوانیم موضوع را بگوییم. در محله سبلان ولوله برپاست.پدر محمد در ...
صاحب این خانه تویی همشهری مهربانم!
یادتان باشد شما همسایه من هستید و این خانه تا زمانی که در آن ساکن هستید، متعلق به خود شماست. مثل دو همسایه خوب و صمیمی با هم زندگی می کنیم، من هیچ دخالتی در زندگی شما نمی کنم و شما نیز همین طور تمیز و مرتب که خانه را تحویل گرفته اید مثل خانه خودتان باید از آن مراقبت کنید. اگر از همان اول همه چیز را شرط کنیم و اخلاقاً به آن پاییند باشیم و در عین حال یک قرار داد قانونی و درست ببندیم، بعداً کمتر دچار مشکل می شویم ...
داستان زندگی لبوفروش
، مرد بی چک و چونه ده تا تراول صدی شمرد و داد دست اصغر آقا، چشم های اصغر آقا برقی زد و گفت: آقا اینکه... مرد نگذاشت حرفش تمام شود، با نگاهی از روی بزرگی و مهربانی گفت:برو خونه و خوش باش، حلالت باشه، فقط قبلش کمک کن بی زحمت اینا رو تو ماشین بذار...فرصت ندادم اصغر آقا چیزی بگه کمک کردم، وسایل و جمع کردن،همان طور که مشغول بودم، به ساعتم نگاه کردم و رو به اصغز آقا گفتم: دیدی اصغر آقا گفتم خدا بزرگه، حالا به سینمایی مون هم می رسیم. نویسنده : @mahor.n67 حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید: ...
صاحب نوای دل نشین دعای سحر را بشناسید
تو آن فضا حاکم بود و گمان می کردم راهی ازآنجا تا ملکوت بازشده است. وقت خواندن، ناخودآگاه به گریه افتادم و بارها ضبط دعا به تعویق افتاد. موقع خواندن دعا، بااینکه بنا بود تولیدی باشد و بعد ها پخش شود، اما من حس می کردم تمام مخاطبان بیدارند و صدای مرا می شنوند. موسوی قهار، دستگاه های آوازی را هم می شناخت و عقیده داشت هرکس که وارد حوزه مداحی و مناجات خوانی می شود، لازم است که بشناسد. او اغلب ...
همدستی زن خیانتکار با مرد غریبه برای قتل شوهرش
حادثه 24 - پرونده زن متأهلی که با همدستی یک مرد همسرش را به قتل رسانده بودند، در شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت. حدود یکسال قبل مرد سالخورده ای به اداره پلیس رفت و گفت: عروسم سیما به من خبر داد که چند روزی است پسرم سعید به خانه نیامده. عروسم گفت سعید قرار بوده به مسافرت برود و 20 میلیون تومان هم پول همراهش بوده است. با توجه به شکایت پدر سعید، مأموران ...
به حرف هایم به دید تمسخر توجه کردند / تابوی بازی مقابل تیم های بزرگ برای فولاد شکست
سعید آذری در گفت و گو با ایسنا، درباره عملکرد فولاد در دور رفت مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا، اظهارکرد: در ابتدا خدا را شکر می کنم که فولاد پس از شش سال توانست آسیایی شود و به نمایندگی از استان فوتبال خیز خوزستان در این رقابت ها حضور دارد. البته انتظارات از فولاد برای آسیایی شدن بالا بود و شاید هم خیلی ها فکر نمی کردند که فولاد تا این جا به این صورت مبارزه کند اما فولاد نشان داد که طی 18 ماه ...
بهار میهمانی ها در جوار خورشید
را هم مدام جابه جا می کند. به سراغ این خانواده می روم. پدر خانواده می گوید: ما ساکن خیابان امام رضا(ع) مشهد حدفاصل میدان بسیج و میدان 15 خرداد هستیم. قربان آقا بشوم که ما را به عنوان مجاور و همسایه خودش قبول کرد. حسین، پسرم هشت ساله است او را با خودم به حرم آوردم تا خاطره خوبی از ماه مبارک رمضان در حرم امام هشتم(ع) برایش باقی بماند. راستش من هم از پدرم تقلید کردم. آن خدابیامرز، من و ...
همدستی زن جوان با مرد غریبه برای قتل شوهر
به گزارش گروه حوادث اول فارس ، یک سال قبل مردی سالخورده به پلیس مراجعه کرد و گفت پسرش گم شده است. این مرد گفت: عروسم روناک به من خبر داد پسرم آرش چندروزی است به خانه نیامده است. او گفت آرش قرار بود به مسافرت برود و 20 میلیون تومان هم پول همراهش بود. ما خبری از سرنوشت پسرم نداریم و او با همسرش و من هم تماسی نگرفته است. مأموران با توجه به شکایت این مرد تحقیقات گسترده ای را آغاز کردند ...
چرا تصرف بازی دراز برای صدام حسین مهم بود؟
.... شهید فتحنایی با برادر کرمعلی به قله هزار و پنجاه رفتند. در نهایت شب قبل از عملیات شهید شد. جالب اینجا بود که پدرش از تهران به بازی دراز آمد و گفت: آمده ام پسرم را ببینم. گفتم: پسرتان رفته و هنوز برنگشته. گفت: من حدس می زنم شهید شده و باید جنازه اش را بیاورم. از ما التماس که بگذارید خودمان برویم. گفت: نه باید خودم بروم. بعد با آقای کرمعلی رفتند و جنازه را نتوانستند پیدا کنند. پدرش خیلی ...
فکری: مربی تیم ملی می تواند نیم نگاهی به بازیکنان نفت داشته باشد/ می توانستیم بیش از یک گل به مس بزنیم
می دانستیم کار سختی پیش رو داریم. وی ادامه داد: خدا را شکر بچه های ما با تمام وجود امروز جنگیدند. غیرت آنها مثال زدنی است. من در مصاحبه های قبلی هم گفتم که بازیکنان ما بی نام و نشان هستند و مربی تیم ملی می تواند از الان نیم نگاهی به اسم این بازیکنان داشته باشد، چون بازیکنانی هستند که در آینده به تیم ملی می توانند کمک کنند. امیدوارم در آینده بازیکنا ن مان را در تیم های بزرگتر ببینیم ...
آرزوی سفر مشهد یک کودک در جشن رمضان برآورده شد
بخوانی؟ من به او گفتم هنوز زود است، اما بعد از پایان برنامه تهیه کننده با من تماس گرفت و گفت که مهمان فلان روز ما شما هستید. این خواننده یادآور شد: بعد از آن تماس از خدا خواستم که بتوانم یک شعر بنویسم و یک کار جدید به برنامه تقدیم کنم. تا اینکه شعر و ملودی قطعه ممنونم آماده و کار در دو ساعت تولید و در برنامه اجرا شد. محضرنیا در جشن رمضان 1400 سه قطعه را اجرا و به دنبال انجام ...
ماجرای عاشقی دو سالمند
خانه مان که زمانی هرروز پاتوق فرزندان و نوه ها بود و پس از فوت همسرم دیگر سوت و کور شده بود، زندگی می کردم. 53 سال با هم زندگی عاشقانه داشتیم که براثر بیماری آن خدابیامرز، تمام شد. این جای صحبتش با لبخند به حاج خانم نگاه می کند و ادامه می دهد: بالاخره خودم برای این که سربار بچه ها نباشم تصمیم گرفتم به خانه سالمندان بروم. ابتدا همه مخالفت کردند و با قهر و دعوا هرکسی می گفت باید به خانه من بیایی ...
راه میانبر آقای عطّار برای پولدار شدن / از بلال فروشی در پارک تا سرپرستی 10 هزار یتیم
...> در نداری ببخش... آقای افرا می گوید بعضی ها می گویند خدایا به ما پول بده تا ما بتوانیم به دیگران کمک کنیم و این طرز فکر غلطی است چون من هم نداشتم وقتی که نداشتی و بخشیدی پولدار می شوی چون پول باید در جریان باشد باید در راه خدا ببخشی و خدا هم بهترین ها را برای تو کنار می گذارد. همسرم همواره مشوق من بوده است در تمام این مسیر همسر و فرزندانم کنارم بوده و هستند و خیلی ...
برزخ مرگ و زندگی
.... ظهر به قله رسیدم و ناهار را همان جا صرف کردم. ساعت 4 عصر بود که تصمیم گرفتم برگردم. موقع برگشت با خودم گفتم از یک راه میانبر بروم اما با مشکل مواجه شدم. کنارم یک دره بزرگ بود و حس کردم با استفاده از دیواره کوه می توانم به کف دره برسم. حدود 40متر را با مشتقت طی کردم اما در میانه راه به بن بست خوردم. نه راه پس داشتم و نه راه پیش. توان برگشتن به مسیر پشت سرم را نداشتم و بنابراین تصمیم گرفتم ...
منصوریان: هیچ بازیکنی در تیم من حاشیه امنیت ندارد
... می دانستیم که تیم پیکان تیمی است که معمولا عقب می نشیند و فقط بازی مستقیم انجام می دهد. ابراهیم صالحی روز خوبی در نیمه اول داشت و چندین موقعیت سر درست کرد؛ یک موقعیت پنالتی هم بود که صحنه را من ندیدم و آقای منصوریان از من جلوتر بود. ما از داوری فقط حمایت و تعریف می کنیم حتی اگر در دقایق پایانی بازی امروز گل نمی زدیم. باید تبعات داشتن گلر جوان را قبول کنی در مجموع شکل ...
درخواست طلاق از شوهر رشوه گیر
دوستانه دیدم و بعد از مدتی آشنایی روزبه گفت که عاشق من شده و از من خواستگاری کرد. من هم به او علاقه داشتم. از همان ابتدا او را یک مرد با اخلاق تصور می کردم و یکی از دلایلی که خیلی زود تصمیم به ازدواج با او گرفتم نیز همین بود. من به این مسائل خیلی اهمیت می دهم و متنفرم از افرادی که سمت کارهای خلاف و غیرقانونی می روند حتی اگر به ثروت زیادی برسند. از آنجایی که تصور می کردم روزبه مرد بااخلاقی است، قبول ...
کمرنگ بودن ماه رمضان در ادبیات داستانی معاصر
...، تمدن و فرهنگی را که صاحبش هستیم، بشناسیم و از آن استفاده کنیم. اصلا ما چرا به اینجا رسیده ایم؟ به این همه انکار خود.... ما همواره در مواجهه با غرب خودمان را کوچک دیده و فکر کرده ایم آن ها صاحب همه خوبی های عالمند و ما کم هستیم. بخشی از ماجرا را می توان در سفرنامه های مستشرقان دید، اغلب آن ها در نوشته های خود این طور روایت کرده اند که خیلی از ما بهترند، تا توانسته اند ما را ...
آرزویی که بعد از شهادت برآورده شد
شهید محسن قطاسلو آرزویی داشت که حتی در وصیت نامه اش هم به آن اشاره کرد. آرزویی که بعد از شهادتش برآورده شد. او آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری را داشت. خبرگزاری فارس گروه حماس ه و مقاومت زهرا بختیاری: هر طور شده باید جزو کلاه سبزها می شد. اصلا به خاطر همین تصمیم گرفت به ارتش برود. از سال 88، همان سال های اول ورودش دوره های سختی را پشت سر گذاشت. آموزش هایی طاقت فرسا که اگر کسی وسط آن جا ...
حسینی نسب: تیمی که کاندیدای سقوط بود را قهرمان نیم فصل کردیم
زدم که تکلیف مرا مشخص کنند ولی پاسخی دریافت نکردم و در نهایت به دلیل نداشتن محل اسکان و ماندن در هتل با هزینه شخصی که روزانه یک میلیون تومان خرج داشت، تصمیم گرفتم این شهر را ترک کنم. البته این را هم بگویم که فکر می کنم سیزدهم بود آقای رافت را دیدم و از ایشان ماجرا را جویا شدم که گفتند، باشگاه به من اعلام کرده دستیارانت را نمی خواهیم و من هم قبول کردم و گفتم با آنها تسویه کنید ولی بنده خدا خبر نداشت ...
25 سال در جست وجوی صاحب کیف (+عکس)
دوشم سنگینی می کرد. مشکل مالی داشتم اما به آن امانت خیانت نکردم. برخی اقوام می گفتند مالک را نیافتی گوشواره ها را بفروش و برایش خیرات بده که قبول نکردم و گفتم اگر مرده باشد باید به وراثش تحویل دهم. از یک سال پیش هرازگاهی آگهی اینترنتی می دادم. در آگهی آخر عکس های همراه کیف را منتشر کردم که پسر صاحب کیف پیدا شد و امانت بعد از 25 سال به آنها رسید. من با خدا معامله کردم و خوشحالم در برابر امتحان 25ساله اش روسفید شدم. معصومه ملکی - حوادث / روزنامه جام جم ...
شمسایی: با پوشیدن پیراهن 45 سر خودم کلاه گذاشتم
به گزارش وانانیوز، وحید شمسایی درباره آخرین وضعیت جسمانی خود پس از ابتلا به ویروس کرونا اظهار داشت: در ماه میهمانی خدا هستیم و امیدوارم نماز و روزه مردم ایران قبول باشد. خدا را صدهزار مرتبه شکر می کنم که حال من هم خوب است. البته به عنوان یک بردار کوچک تر به همه دوستان به ویژه ورزشکاران حرفه ای می گویم اتفاق های زیادی پس از کرونا رخ می دهد. وی افزود: مصدومیت ها را کنار ...
آرزوی خانه دار شدنمان 9 ساله شد/ سازنده اولیه فراری است/ آیا پروژه عمدا طولانی شده؟
به گزارش پایگاه خبری عصر شرق به نقل از ایسنا، سال 1391 تعدادی از اعضای تعاونی مینی بوس رانی مهرآباد رودهن با سودای خانه دار شدن در این تعاونی نام نویسی کرده اند. آنطور که اعضای تعاونی مدعی هستند قرار بوده 192 واحد مسکن مهر در قالب شش بلوک 32 واحدی برای آنها ساخته شود اما یک قرارداد یکجانبه با آنها منعقد و هنوز واحدی تحویلشان شده است. یک خانم جوان از اعضای این تعاونی که خواست نامش برده نشود در این خصوص بیان می کند: در حال حاضر ما فقط خدا را داریم؛ چون قراردادی دستمان نیست که بتوانیم از طریق آن حق و حقوق خود را پیگ ...
من حرکت کردم خدا برکت داد
در شهر پردیس داشت منتقل کردم. 10 نفر در آنجا کار می کردیم. صبح زود پسرم را به مدرسه می رساندم و بعد از آن به پردیس می رفتم. عصر هم بر می گشتم و مشغول خانه داری می شدم. کار ابراهیم پور اگرچه رونق گرفته بود اما دوری مسیر مشکلاتی را برایش به وجود می آورد این شد که به فکر جابه جایی کارگاه افتاد. می گوید: توسط یکی از دوستان با مرکز شهربانو آشنا شدم. کارگاهی رایگان در اختیارم گذاشتند. از سال گذشته ...
ادعای غرضی: سال 92 جواب هاشمی را ندادم رفت دنبال روحانی | سال 88 به کروبی رای دادم | به موسوی پیغام ...
...، 3 هزار تومان شد، آقای جنتی کم کم متقاعد شد و عنوان کرد بودجه تورمی، حقوق عامه را رعایت نمی کند. ** هاشمی قبول نمی کرد که توسعه با تورم به ضدش تبدیل می شود چند سال طول کشید تا با حقوقدانان شورای نگهبان بحث کردم که تورم ضدتوسعه است. خدا رحمتش کند آقای هاشمی، هرچه به او می گفتیم که توسعه همراه با تورم به ضدش تبدیل می شود، قبول نمی کرد. کم کم توانستم این حرفم را جا بیاندازم ...
از نمره صفر اقتصاد تا حکایت عمه شاه باجی و شورای شهر اهواز
متاهلی شدم و خانه ی نقلی خالو مهرعلی و عمه شاه باجی را تحویل دادم ، گاهی سراغشان را می گرفتم. همزمان با بررسی صلاحیت داوطلبان شورای شهر اهواز، یک روز تلفنم زنگ خورد، شماره ناشناسی بود، با بی حوصلگی گفتم الو... صدای عمه شاه باجی بود..خدای من ، چقدر خوشحال شدم. چند سالی بود که از آنها بی خبر بودم... بعد از چاق سلامتی و حال و احوال و جویا شدن از حال خالو مهرعلی ، رسیدیم روی اصل مطلب. عمه شاه ...
لطیفی: نیکبخت با لیدرها جلسه می گذاشت، جای من را بگیرد
لطیفی بازیکن سابق استقلال و تیم ملی در مورد دلایل استعفا، صحبت هایی که علیه علیرضا نیکبخت واحدی انجام داده و همینطور شرایط استقلال هم صحبت شدیم که در ادامه این مصاحبه را می خوانید. *گفتند اگر 15 امتیاز بگیری شاهکار کردی؛ من 18 امتیاز گرفتم ما با علم اینکه تیم به هم ریخته است، چوکای تالش را گرفتیم. مدیریت جدید آن زمان نبود. من مسئولیت فنی تیم را قبول کردم و خوشبختانه از همان ...
نه فکری کردید و نه سری زدید!
دارم .اولی دختر و دوتای دیگر پسر که یکی که بزرگتر است درحال حاضر بیست وهشت سال دارد و عوارض جنگ بر روی ان اثر گذاشته و ناراحتی خونی دارد ودارو ودرمان میشود. آن هم باقطره قطره از عرق شرم وخجالت پدرش؟؟؟؟ و دیگری که دوسال است خدمت سربازیش تمام شده و درحال حاضر درخدمت بیکاری جامعه از هم گسسته و آقازاده پرور و رده بالا نشینان شده. بعضی وقتها از من می پرسد. بابا چه کار میکنی. میگویم دعا برای ...