سایر منابع:
سایر خبرها
دلیل قتل یک زن بچه دار نشدن بود!
دخترم را در داخل حمام کشت و حالا هم من و پدرش برای او درخواست قصاص داریم. در ادامه متهم در دفاع از خودش گفت: من و همسرم از ابتدا باهم اختلاف داشتیم و، چون بچه دار نمی شدیم این اختلاف شدیدتر شده بود. یک ماه بود که همسرم قهر کرده و به خانه پدرش رفته بود. من در یکی از شهرستان ها کار گرفته و به شهرستان رفته بودم، بعد از یک ماه به تهران برگشتم به خانه پدرزنم رفتم تا با همسرم آشتی کنم. وقتی زنگ ...
داستان زندگی این زن و یکی از عاشقان دشتستان/ گفت و گو با زهره سلیمی ، همسر مرحوم فرج اله کمالی + تصاویر ...
مادرهایتان چکاره بودند؟ مادرهایمان خانه دار بودند. پدر من تاجر بود و آن زمان بزرگ ترین مغازه پخش مواد غذایی را داشت؛ عمده فروشی برنج و روغن و... کمالی هم وقتی 5 ساله بود پدرش را از دست داده بود. پدرش کشاورز بود. از زمان کودکی زیر نظر برادر بزرگش بود. فکرشهر: آن زمانی که با مادرتان در خیابان به آقای کمالی برخورد کردید، شما چه حسی داشتید؟ اصلا احساس خاصی نسبت به ایشان داشتید؟ نه اصلا ...
کتابی پرفروش اما تاریک خودت باش و چندتایی دروغ بگو
تا حالا کرده ام، کاری که انجام داده ام، همیشه مثل این بوده که دوست دختر شما به شما بگوید که از چه چیزهایی خوشش می آید تا انجام دهید . هالیس همهٔ ماست؛ پرمشغله، خسته، با لبی خندان در روزهای طولانی کار، مراقبت از کودک، آماده کردن غذا و فرازونشیب های رابطهٔ عاطفی. تنها تفاوت این است که او اصلاً مجبور نیست تلاش کند. یا اینکه دارد بیش ازهمه تلاش می کند؟ هالیس سوگند خورده تا در زندگی آنلاینش ...
آنان دلتنگ شهر و دیار خویش اند
دادم و مجبور نمی شدم از شغلی که دوستش داشتم در این شرایط بد اقتصادی استعفا بدهم. تنهایی درد بزرگی است. این غربت زن ها را بیشتر آزار می دهد تا مرد ها را. مرد ها بیشتر در محل و کار و اجتماع هستند و وقت کمتری برای دلتنگی دارند ولی ما زن ها مدام با بچه سر و کله می زنیم و چهاردیواری خانه بیشتر دلتنگمان می کند. روز های تعطیل همیشه چشمم به در است که یکی از شهرستان بیاید. حالا هم که کرونا سفر ...
یک روایت واقعی از دل پاندمی کرونا
سر و کار دارم، نکند کرونا بگیرم، اما من گوش نکردم . همسرم برای اینکه مرا متقاعد کند، همه ی بچه ها را شام دعوت کرده بود و کلی تدارک دیده بود. من اطلاع نداشتم و دَم عید مشتری زیاد بود و دیروقت رسیدم خانه. دیدم همسرم خیلی گرفته و غمگین نشسته و کلی غذا و میوه و... پرسیدم چه شده، مهمان داریم؟ چرا ناراحتی؟ گفت: بنشین خستگی رفع کن فعلا شام بخور برایت تعریف میکنم. ...
نگاهی به تابعیتِ زنان افغان با همسران ایرانی
ایران ازدواج کرد. سال 1380 مرد همسایه شان به خواستگاری اش آمد. خانواده اش اول مخالفت کردند. به نظرشان یک مرد ایرانی برای او شوهر خوبی نمی شد. اما او مرد را دوست داشت و با اصرار خودش، خانواده موافقت کردند. سال 84 پسرش و سال 85 دخترش به دنیا آمدند. شوهرش معتاد شده بود. اما او با کلی دوندگی توانست برای پسر و دخترش شناسنامه بگیرد. سه سال دوندگی کرده بود تا توانسته بود برای آنها شناسنامه بگیرد. بهش گفته ...
دختر جوان برای 3 میلیون زن سوم یک نزول خوار شد
خودش رو جمع و جور کنه که من اصلا حوصله این اداها رو ندارم. خدای من! چطور می توانستم این رنج ها را تحمل کنم. از لحظه تولد " ستاره " روزبه روز وضعم بدتر می شد، مخصوصا از روزی که پای شاهین؛ برادر زهره به این خانه باز شده، بیشتر در خود فرو می روم. شاهین به من خیلی محبت می کند، سعی دارد دل مرا به دست آورد. نمی دانم قصدش از این رفتارها چیست؟! اما باورم نمی شود این مار خوش خط و خال ...
کاش چشمانش آبی بود
.... با هق هق بلند لالایی می خواند تا دخترش نشنود این جدال خون و خون را. نشنود و آرام بخوابد. آخر برای دخترک فردا روز دیگری است.امشب باید خوب بخوابد تا فردا لی لی کنان به مدرسه برود. لقمه غذایش را با دوستش قسمت کند.گرگم به هوا بازی کند و پز کفش جدیدش را بدهد. اما لعنت به تعصب که آرزوهای او را زیر آوار جهل و جنگ و جدال دفن کرد. کاش چشمانش آبی بود. موی بدنش بور و زبانش انگلیسی تا کفشهایش ...
پرسپولیس برنده شود استقلال را اوت می کند/ مردم و مدیریت پشت یحیی هستند/ تنها شغل کریم باقری، خاتمه دادن ...
من این است؛ شما که این حرف را میزنی تا حالا چند تا دربی بازی کرده ای؟ اتفاقاً دربی اصلا شرایط خاصی ندارد و مثل بقیه بازی ها 3 امتیاز دارد اما مرد این بازی باید کننده باشد. باید یک هفته فکر و ذکرش را روی این مسابقه بگذارد. * مگر فکرشان را نمی گذارند؟ - نخیر که نمی گذارند! از یک هفته قبل از دربی بازیکنان سراغ پاداش، حقوق و این قبیل مسائل را می گیرند. آخر شما که خدا رو شکر به اندازه ...
دختر سوسن متعلق به شوهرش است یا او خائن است؟! / پلیس کمک می کند
ترغیب کرد تا جایی که وقتی پسرم به دنیا آمد، من هم زنی معتاد بودم. در این شرایط همسرم نیز سر هیچ کاری دوام نمی آورد و پس از چند ماه اخراج می شد. وقتی در تنگناهای قرار گرفتیم تهمت های ناروای خانواده همسرم به من شروع شد. سیاوش نیز با این حرف ها دچار بدبینی شدیدی شده بود و ادعا می کرد همان طور که با یک لبخند با من رابطه برقرار کردی از کجا معلوم که با افراد دیگری ارتباط نداشته باشی! این سوءظن ها به جایی ...
قصاص برای نامادری پسر 8 ساله تهرانی ! / مادر اصلی کوتاه نمی آید + عکس
و حضانت بچه ها به عهده من بود و طبق دادگاه فرزندانم هفته ای 48 ساعت به دیدن مادرشان می رفتند. وی افزود: پس از جدایی از همسرم خیلی زود با یک زن دیگر ازدواج کردم و همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه 2 روز قبل تولد یکی از پسرهایم بود و هر 2 فرزندم به خانه مادرشان در کرج رفتند و ساعت 4 بعد از ظهر جمعه بود که فرزندانم به خانه بازگشتند و حالشان خوب بود اما صبح که آنها بیدار شدند حالشان بد بود و ...
زن همسرکش: خانواده کتایون نه برای قصاص می آیند نه رضایت می دهند/7سال است در زندان پوسیده ام
کردیم اختلاف داشتیم و چون بچه دار نمی شدیم این اختلاف شدیدتر شده بود. یک ماه بود که همسرم قهر کرده و به خانه پدرش رفته بود. من در یکی از شهرستان ها کار گرفته بودم، به شهرستان رفتم و پروژه ای را که داشتم، انجام دادم و بعد از یک ماه به تهران برگشتم. در راه برگشت تصمیم گرفتم به خانه پدرزنم بروم و با همسرم آشتی کنم. وقتی زنگ در خانه را زدم و وارد خانه شدم همسرم از من خواست بیرون بروم. گفتم می خواهم حرف ...
روایت مردی که از امتحان الهی سربلند بیرون آمد
را می پختم تا وقتی سرکار هستم مشکلی نباشد. 4 سال بعد از ازدواج در سال 59 همسرم دچار مشکل شد. همسرم نمی توانست کارها را انجام دهد به اوگفتم نگران نباش من دوستت دارم دسته گل من تو هستی و خودم کارها را می کنم. من عاشق او هستم. خسته نمی شوم خدا به آدم صبر می دهد و بنده اش را امتحان می کند. امتحان آسان نیست اما مرام پهلوانی این است که زن خود را نگه داری. الان پرستار داریم چون خودم هم مریض هستم. ...
بهترین هدیه برای همسرم چیست ؟
منفی بر زندگی اش داشته باشد و موجب گردد زوج خود را رنجیده خاطر کند. حال هرچه میزان علاقه میان زوجین بیشتر می گردد موجب می شود حساسیت و ترس از انتخاب نامناسب بیشتر گردد. یکی از پرتکرارترین این ابهامات و سوال ها در مورد خوش حال کردن فرد مقابل می باشد، که مشخصا یکی از موثرترین ملزومات آن کادو دادن به یکدیگراست. به عبارت ساده تر خانم ها و آقایانی که تجربه ی خرید هدیه برای زوج خود را ندارند می بایست از ...
خرده روایت های صف نانوایی
، ولی مدام زمان را یادآوری می کند. صف مرد های کنار دستم زودبه زود جلو می رود. احساس می کنم جمله مرد نان آور خانه است حسابی توی سر همگی هک شده است، بدون هیچ شکایتی. هوا سرد و بهاری ست، اما سرمایش آزار دهنده نیست. معطل آن هستم تا با چیزی حواس خودم را پرت کنم، اما چشم هایم قفل شده روی ساعت مچی. زن مسنی لنگ لنگان خودش را می رساند به انتهای صف. تقلا دارد بی نوبت برود جلو. دختر ...
دردسر یخی،سفارش 918 عدد بستنی باب اسفنجی توسط یک کودک 4 ساله
مدام تکرار می کند. از این اتفاق نیز آنچنان تعجب نکردم چون او به اوتیسم مبتلا است. تماسی از خواهر تعجب کرده حالا زمان آن است که خواهر جنیفر به او زنگ بزند. او که حسابی عصبانی و آشفته شده بود با داد و سر و صدای زیادی در تماس خود به خواهرش می گوید: می دانید، شما باید سفارش این همه را متوقف کنید. جنیفر در این لحظه به خواهرش می گوید: من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنی. گفته می شود سه ...
نارضایتی مردم از وضع ناوگان حمل ونقل عمومی
به بهانه ترافیک تا ونک نمی رود؛ چون چند خیابان بالاتر برود مثل همین میدان کلانتری هم 6 هزار تومنش را می گیرد؛ خب مگر دیوانه است این همه راه تا ونک برود! تاکسی های خطی بشدت کم شده. گاهی باید ساعت ها منتظر یک تاکسی بایستیم. بارها هم گزارش داده ایم؛ اما هیچ اتفاقی نیفتاده درحالی که این کرایه برای دوراهی یوسف آباد تا ونک است! مسافر دیگری وسط حرف های او می پرد و می گوید: جدیداً ورودی تعریف ...
پیکر زخمی و لب های ترک خورده شان را هرگز ازیاد نمی برم
سلیمان خداحافظی کرد و رفت. چطور در جریان شهادت همسرتان قرار گرفتید؟ از رفتن سلیمان 15 روز می گذشت. من پیش خودم روزشماری می کردم. برادر همسرم برای دیدن عباس به خانه ما آمده بود. رو به برادرش کردم وگفتم ان شا ءالله 15 روز دیگر سلیمان از جبهه می آید، به گفته خودش این بار مأموریتش یک ماه طول می کشد. در همین حین زنگ خانه به صدا درآمد، جاری ام بود. گفتم چه شده؟ گفت فریده تو هم مثل من ...
مادری که با تقدیم شش شهید به حضرت زینب(س) اقتدا کرد / ناگفته های زندگی شهید لشکر فاطمیون، احمد شکیب احمدی
این مدت مجروح هم شدند؟ بله؛ به قول خودش یک یادگاری از جنگ داشت. اعزام دومش سال 95 بود. از کربلا که برگشت، دوباره راهی سوریه شد. بعد از دو ماه زنگ زد. گفت: ان شاءالله سه روز دیگر برمی گردم. با این خبر شادی در وجودم زنده شد. ساعت ها و روزها را می شمردم و چشمم به در بود. سه روز شد، اما احمدم نیامد. دلشوره عجیبی پیدا کردم. احمد بعد از یک هفته تاخیر آمد؛ اما چهره اش چهره همیشگی نبود. دست و ...
تبعیض شهری در بهاری همین حوالی...
د مثلاً اگر کسی بخواهد پیاده شود؛ خیلی وقت ها باید چند ساعت منتظر اتوبوس باشیم اگر سرکوچه باشیم و دست تکان دهیم هم نگه نمی دارد چون نمی خواهند که وقتشان را اینجا تلف کنند. زهرا در حالی که با حرص پیازها را خرد می کند، می گوید: اینجا که تاکسی اصلاً پیدا نمی شود ما که زن و دختر هستیم نمی توانیم به تنهایی ماشین شخصی سوار شویم اینجا خطرناک است، همین پارسال می خواستم بروم مدرسه امتحان نهایی داش ...
خوش قلبی “خانم بازیگر” نمایان شد/ عکس
بچگی درسال 1369 وارد تئاتر شد . او می گوید : بزرگ تر که شدم یعنی از 15 سالگی بازیگری برایم جدی تر شد چون نقش های جدی به من سپرده میشد، نقد می شدم و با خودم فکر کردم همین حالا بازیگری ام جدی شده چون دیگران هم جدی گرفته اند. وی از بازیگران جوان و موفق در عرصه تئاتر است بازیگری که با 14 سال سابقه کاری دراین حیطه توانست, جایگاه خودرا ثابت کند ودر جشنواره تئاتر فجر جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کند. ...
از مداوای بیماران لذت می برد
دانشجوی پزشکی در گیلان و یکی دیگر 18 ساله است. حیات: شغل شما و آقای دکتر چه تأثیری در این انتخاب رشتۀ دخترتان داشت؟ شغل و علاقۀ ما هیچ تأثیری در او نداشت؛ چون دخترم رشتۀ ریاضی می خواند و سال آخر رشته اش را با میل و انتخاب خودش عوض کرد؛ بعد هم به پزشکی علاقه مند شد. حیات: از حال و هوای کادر درمان چه توصیفی دارید؟ با توجه به اینکه خودتان هم بعنوان خط مقدم در جبهۀ مقابله ...
قتل ناخواسته دوست صمیمی در تیراندازی اتفاقی
. چون وضع مالی خوبی نداشتند، شوهرم همیشه به او و فرزندانش کمک می کرد. حتی زمانی که می خواستند برای خانه اجاره ای قرارداد بنویسند و پول کافی نداشتند، پدرم 10 میلیون تومان به خسرو قرض داد و قولنامه را به نام خودش نوشت؛ اما وقتی شوهرم به دست او کشته شد، پدرم پول خانه را به زن و بچه خسرو برگرداند. خسرو مرد شروری است و بار ها همسایه ها به شوهرم تذکر داده بودند تا رفت و آمدهایش را با او کم کند ...
یک ویترین پر از اخلاق خوش!
عدالت را در نظر می گیرد و رضایت خدا را سرلوحه قرار می دهد. او میزان جنس را کم و زیاد نمی کند. توی ترازو دست نمی برد یا اگر مشتری گوشت خالص خواست آشغال های گوشت را ته چرخ نمی ریزد. اگر توانستی علاوه بر سود خودت به مشتری هم فکر کنی، او را هم درک کنی و جیب او را جیب خودت بدانی آن وقت جنس های بنجل مغازه ات را آب نمی کنی و برای جنس های بی کیفیت چرب زبانی و دروغ و قسم خوردن به کار نمی بری. اگر اخلاقت خوش و روز ات حلال باشد، هر روز کسب و کارت پر روق تر می شود و اگر ده ها فروشگاه و هاپیر هم کنار مغازه ات سبز شوند باز هم نمی توانند نان تو را آجر کنند. پس بدون بخل کاسبی کنید. ...
روایتی از شهدای نجم السادات برادرنور خواهر مهر
بلافاصله بعد از عروسی به منطقه رفت و 17 روز نیامد. چهره اش داشت از یادم می رفت هیچ ارتباطی هم با هم نداشتیم چون در جزایر مجنون در موقعیتی سخت مستقر بودند به طوری که می گفت چند روز برای شناسایی مجبور بودیم یکجا بمانیم و نان کپک زده می خوردیم. یک شب مشغول گلدوزی کردن بودم که آقا مهدی کلید انداخت و وارد خانه شد و من مات و مبهوت نگاهش می کردم. به داخل اتاق رفت و وسایلش را گذاشت و برگشت من هنوز در شوک ...
شهادت حق سید رضا بود/ گذر از مزارع گلستان و جهاد در سوریه
سوریه به عنوان راننده لودر روی ماشین کار می کرد. در سوریه هم دستمزد روز مزد حداقلی که همینجا کار می کرد می گرفت و نه بیشتر و مردم روستا شاهد هستند هربار از سوریه بر می گشت در تمام مدتی که اینجا بود سر کارگری بود تا در نبودش دست زن و بچه اش پیش احدی دراز نشود. اگر پول های کلان می گرفت چرا زیر آفتاب داغ کارگری می کرد؟ اصلاً چقدر پول بدهند خودشان حاضرند جانشان را از دست بدهند؟ ...
زیرکی زن جوان باعث دستگیری متجاوز شد
طبی که متعلق به آخرین شاکی بود نیز کشف شد. با وجود این مدارک و شواهد متهم 55ساله منکر تجاوز و آدم ربایی بود.وی گفت: مدتی قبل همسرم مهریه اش را به اجرا گذاشت و باعث شد خانه و زندگی ام را از دست بدهم و راهی مسافرخانه ها شوم. این اتفاق باعث شده بود که از همسرم کینه به دل بگیرم و حال خوبی نداشتم. اما من تجاوز را قبول ندارم. وی ادامه داد: چون دستگیره در ماشینم خراب بود برخی از زنان تصور می کردند که من ...
دغدغه های تقلب در امتحان آنلاین
جای عدد، بخشی از شماره تلفن تان را بگذارید. با این که راه حل یکی است و تنها عددها فرق می کند ولی طبیعی است که حال حل کردن مسأله را نداشته باشید؛ عیبی ندارد. از بین دوستان و اقوام، کاربلدی را پیدا کنید که موقع امتحان آنلاین باشد. عکس مسأله را برایش بفرستید تا خودش بنشیند حل کند. بالاخره یک روز برایش جبران می کنید. نگران این هم نباشید که یک بار 20 شوید، استاد شک می کند. استاد اصلا شما را ندیده که ...