سایر منابع:
سایر خبرها
مرد جوان: خشم کنترل نشده زندگی ام را ویران کرد
قبل در خانواده ای پرجمعیت در یکی از محلات حاشیه ای شهر مشهد متولد شدم. دوران کودکی و نوجوانی ام را در حالی سپری می کردم که پدر و مادرم همواره با یکدیگر مشکل داشتند و خیلی اوقات به یکدیگر توهین و فحاشی می کردند و گاهی درگیری لفظی آن ها نیز به کتک کاری و درگیری فیزیکی می انجامید. کلاس سوم راهنمایی را که به پایان رساندم، ترک تحصیل کردم و سر کار رفتم. پدرم فردی بی مسئولیت بود و مادرم با کارگری در خانه ...
که اردیبهشت 1364 آسمانی شد بچه محله بنفش در شلمچه آسمانی شد
سپری کرد و سپس به منطقه جنگی رفت. دو ماه به پایان خدمتش نمانده بود که در 13 اردیبهشت سال 1364، در شلمچه مزد مجاهدت های خالصانه اش را گرفت و آسمانی شد. با خواهر شهید مختار ده یادگاری همکلام شدیم تا از روز های در کنار هم بودن و شهادت برادر برایمان روایت کند. متولد داراب برادرم مختار در 5 فروردین ماه سال 1343 در یکی از محله های قدیمی شهر داراب به نام بنفش در خانواده ای ...
ثبت بزرگترین وقف چهار دهه اخیر در شهر ری
زحمت می کشید. او بارفروش میدان میوه و تره بار بود و آسان و بی زحمت درآمد به دست نمی آورد، ولی با دست و دلبازی بخشش می کرد تا گره از کار دیگران باز شود. پدرم مورد احترام اطرافیان و نزدیکانش بود و حرف و نظرش به عنوان بزرگ تر و ریش سپید فامیل حرمت داشت. در خانه مرد زحمتکش کاشانی همیشه به روی دوست و آشنا باز بوده است. معروفی تعریف می کند: ما اهل کاشان هستیم، ولی من در تهران بزرگ شده ام. از ...
خواستگار شیطانی ام هم من و هم دخترم را می خواهد!
به گزارش صبحانه ، ازدواج اولم به انتخاب و خواست پدر و مادرم بود و من در حالی سر سفره عقد بله گفتم که هیچ علاقه ای به عیسی نداشتم. او هم به اصرار مادرش با من ازدواج کرده بود و ما اصلا نتوانستیم با هم کنار بیاییم. پدر و مادرم می گفتند اگر بچه دار بشویم مشکلاتمان حل خواهد شد. اما با وجود آن که صاحب 2 فرزند شدیم همسرم تعهدی نسبت به زندگی زناشویی مان نشان نداد و در اثر رفیق بازی با افراد ...
عطر بنفشه در بهار
با شما به اشتراک بگذارد. ونوشه سال هاست که شعر می سراید و در کانون های شعر و ادب شهرستان ها می خواند و این نخستین بار است که اثری از او به چاپ می رسد. از او درباره نام اثر می پرسم و معنا و دلیل انتخابش؛ -بر جلد کتاب تصویری از مادرم هست که در قاب عکس نشسته و در خاطرات جای گرفته، تصویری از من که روزگار را می گذرانم و بعد، تصویری از نوه ام که چراغی به دست دارد و نور آینده است برایم. مارمونا ...
از مطلق نگری در امان ماندم
مشترک روزنامه ها و مجله های آن دوران بود و کیهان و اطلاعات از روزنامه های همیشگی و خواندنی ها و ماه نامه شکار و طبیعت که اسکندر فیروز صاحب امتیاز آن بود و پنجشنبه هم هفته نامه طنز توفیق، همگی برای پدرم می آمدند. عاشق توفیق بودم و دور از چشم پدر می خواندم و لذت می بردم اما نشریاتی ازجمله کیهان بچه ها و اطلاعات کودکان از طریق برادر بزرگ ترم حسین به دست ما می رسید. مادرم البته اطلاعات بانوان و زن روز ...
مجید رسم شهادت را از برادرش طاهرآموخت
، اما به خانواده چیزی نمی گفت. نه مادرم و نه همسر مجید هیچ کدام نمی دانستند که او در سپاه چه مسئولیتی دارد. مرتب هم به عملیات های مختلف می رفت. بنده خدا همسرش در نبودن های مجید به تن هایی بار زندگی را به دوش می کشید. یادم است هر وقت مادرم به مجید می گفت چرا اینقدر دیر به دیر به خانه می آیی. می گفت هر کدام از ما باید یک بخش از بار جبهه ها را به دوش بکشیم. مادر می گفت اینقدر در عملیات شرکت نکن، عاقبت ...
حکایت آن خالق بی نهایت بار برای بار اول زندگی
از پارسال که افتادیم توی دام قرنطینه، مادرم هم افتاده به قالیبافی. تا قبل از این حتی دستش هم به دار قالی نخورده بود. اما حالا یک دار قالی گذاشته توی خانه که با آن می شود دو تا دیلاغِ قلچماق را باهاش دار زد. از تبریز سفارش دار و نخ و نقشه و الخ را داده است. پارسال برای بار اول شروع کرد به قالی بافتن. هر بار که زنگ می زنم، حال عمو و عمه و خاله و قالی را می پرسم. به قالی که می رسم، می پرسم که چقدر ...
زن 26 ساله: صیغه دایمی (99ساله) براتعلی شدم
از آن که به سوالات تخصصی افسران زبده دایره مبارزه با مواد مخدر کلانتری پاسخ داد، درباره سرگذشت سیاه خود نیز به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 15ساله بودم که مادرم بر اثر بیماری قلبی از دنیا رفت و پدرم بعد از مرگ او فقط هشت ماه دوام آورد و به طور ناگهانی سکته کرد چرا که علاقه عجیبی به مادرم داشت و در غم از دست دادن او فقط اشک می ریخت. خلاصه آن زمان خواهران و برادرانم تنها منزل نقلی را که از ...
خمسه: حفظ جایگاه مداحی هنر است، نه خود مداحی/ به خودمان تشر بزنیم، نه مردم + فیلم
اما تواشیح به مذاق من سازگار نبود. پس از آن از روی نوارهای نوحه پدرم، شروع به یادگیری کردم. از 10 سالگی روضه خوان شدم وی افزود: خدا پدر شهید میرغفوریان را بیامرزد. در محله ما یعنی منیریه یک هیئت زنانه داشت، بچه بودم که مرا دو سه روز دعوت کردند. مادرم هم در آن هیئت حضور داشت. مادرم به من خیلی کمک کرد و هم برای یادگیری قرآن و هم جلسات روضه مرا با خودش می برد. این مداح ...
دختر نابینایی که فعال محیط زیست است
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سیما، بیست و هفتمین قسمت از برنامه ماهِ ماه با یاد و خاطره رضا برادران روحانی یکی از با اخلاق ترین و فداکارترین اپتومتریست های مشهد که سال گذشته به جمع شهدای سلامت پیوست، آغاز شد. ابتدا هاتف شرار درباره زندگی خود گفت: من مادرزادی نابینا هستم. سال 65 در تهران و در خانواده ای فرهنگی متولد شدم. دارای یک خواهر و یک برادرم هستم. از خانواده پنج نفره ما، من، پدر و ...
پس از شهادت پدرم گفتند: روح نواب در همسرش حلول کرده است!
سرویس تاریخ جوان آنلاین: در روز هایی که بر ما گذشت، زنده یاد نیره اعظم نواب احتشام صفوی، همسر شهید سیدمجتبی نواب صفوی و فرزند زنده یاد سیدعلی نواب احتشام رضوی، روی از جهان برگرفت و رهسپار ابدیت گشت. هم از این روی و در نکوداشت پایمردی و مقاومت آن بانوی نستوه، در همراهی با شوی مجاهدش و نیز در تمامی سالیان پس از او، با فرزندش فاطمه نواب صفوی گفت وشنودی انجام داده ایم که نتیجه آن پیش روی شماست. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقه مندان را مفید و مقبول آید. اکنون و د ...
دست نوشته استاد شجریان باارزش ترین دارایی ام است
بی مقدمه سر صحبت را باز می کند. از خودش می گوید که متولد خرداد 1352 و اهل اراک است. تعریف می کند: خانواده پدری و مادری ام صدای خوبی داشتند. پدرم گاه گاهی نغمه اشعار خوانندگان مطرح آن زمان را می خواند. من هم زمزمه می کردم. در مدرسه عضو گروه سرود بودم و در یک کلام از شنیدن موسیقی لذت می بردم. تا اینکه سال 65 بود یا 66 که آلبوم بر آستان جانان استاد شجریان به دستم رسید و کاست ها را مرتب گوش ...
اسدالله یکتا راهی بیمارستان شد + عکس
: عصر امروز (دوشنبه 20 اردیبهشت ماه)، پدرم در بیمارستان نیکان بستری شد و طبق گفته پزشکان ظاهرا حال او نسبت به پیش از حضور در بیمارستان بهتر شده است. اما بنا به تصمیم مادرم و اعضای خانواده برای جلوگیری از شدت گرفتن بیماری، پدر در بیمارستان بستری خواهد بود. پیش از این همسر اسدالله یکتا در گفت وگویی اعلام کرده بود که یکتا به دلیل زمین خوردن و ضرب دیدگی دنده احساس درد می کرد و تنفسش دچار مشکل ...
سکانسی از معجزه عشق؛ از پیوند عضو تا پیوند قلب
ترین خاطرات زندگی تلخ ترین خاطرات زندگی ام زمان فوت پدر و مادرم بودند که من در دیالیز بودم. دی ماه سال 94 مادرم به رحمت خدا رفت و من از روی تخت بیمارستان بر سر مزار مادرم رفتم و مهرماه سال 97 پدرم فوت کرد و این بار هم من در بیمارستان در حال دیالیز بودم که بعد از تمام شدن دیالیز به سر مزارش رسیدم. دیدن چهره پدر و مادر برای آخرین بار تلخ ترین خاطرات زندگیم هستند. حالا از ثریا ...
حسادت شهاب حسینی به صحبت های دنیا مدنی در برنامه همرفیق / فیلم
مشاهده می کنید . حسادت شهاب حسینی به گروه موسیقی بمرانی شهاب حسینی متولد 14 بهمن 1352 در تهران ، بازیگر ، مجری و گوینده استدیپلم رشته انسانی دارد و دانشجوی انصرافی رشته روانشناسی دانشگاه تهران می باشد که فعالیت خود را با گویندگی در رادیو آغاز کرد و حالا کارگردانی هم می کند حسادت شهاب حسینی به گروه موسیقی بمرانی در برنامه همرفیق را در زیر مشاهده می کنید ...
کرونا، اسدالله یکتا را به بیمارستان کشاند
شرایط کاری اش ابراز تاسف کرده و گفته است بعد از 50 سال سابقه بازیگری، آمادگی مشارکت در تبلیغات را دارد. او پیش تر هم گرفتار مشکلات اقتصادی شده و به مشاغلی دیگری روی آورده اما خودش در گفتگویی اعلام کرده صحبت کردن درباره آن مقطع از زندگی اش او را آزار می دهد و دوست ندارد درباره آن دوره مطلبی بگوید. اسدالله یکتا بازیگر سینما و تلویزیون، متولد سال 1326 است که پیشینه تئاتری دارد ...
زن شوهردار آب پاکی را رو دست مرد ریخت / همسرم با مردی غریبه سوار موتورسیکلت بود و ...
. اما طاقت نگاه ترحم آمیز اقوام و حرف هایی که پشت سرما در بین آشنایان نقل مجلس می شد را نداشتم. حرف هایی که دروغ هم نبودند ، اگر چه این گفته ها چهره پدر و مادرم را مخدوش می کرد. حدود دو هفته قبل بود که خبر دار شدم همسرم ازدواج کرده است. دیگر نمی توانستم این شرایط را تحمل کنم. به خانه یکی از دوستان دوران تحصیل در شهرستان رفتم. یک هفته آنجا بودم. فقط قرص های آرام بخش و مخدر می خوردم تا ...
پیکر پدرم سیزده سال مهمان دشت های دهلران بود
پدرم بود دقیقا می دانست پدرم کجا شهید شد خیلی گشت پیدا نکرد. سال 1373 گروه دیگر تفحص رفتند مسیر سیلاب بود و جنازه جا به جا شده بود آب پیکرشان را جای دیگر برد پیدایش کردند و هفتم اسفند سال 1373 که مصادف با روز قدس بود تشییع و در گلزار شهدای امام زاده ابراهیم به خاک سپرده شد. با نبود ن های پدر چطور کنار آمدید؟ خیلی سخت بود. مادرم مثل شیر بالای سرما بود هم پدر بود و هم مادر ...
فرزند جاویدالاثری که خود شهید سلامت شد
به گزارش خبرنگار حوزه ایثار وشهادت ایرنا، دکتر سوسن عزیزمحمدی ، متخصص جراحی زنان، رئیس بیمارستان هاجر و همسر شهید دکتر ابوالفضل محمد علیزاده ، از مدافعان سلامت ناجا در گفت وگویی درباره همسر خود اظهار کرد: ابوالفضل اول شهریور سال 1343، هم زمان با روز پزشک در خانواده ای مذهبی در شهرستان آذرشهر (استان آذربایجان شرقی) متولد شد. شهید سلامت دکتر علیزاده؛ متخصص و جراح مغز و اعصاب بیمارستان ...
روایت مردی که از امتحان الهی سربلند بیرون آمد
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سیما ؛ او ادامه داد: کارگر بنا بودم اوایل ازدواج حدود 5 ماه به خانه مادرم رفتیم. بعد سراغ چاه کنی رفتم، خانه ای ساختم و به آنجا رفتیم. صاحب سه فرزند شدیم. بعد از به دنیا آمدن فرزند سوم کم کم خانم ام بیمار شد و خودم کارها را انجام می دادم. محمد برمایی کارشناس برنامه در این بخش راجع به موضوع مهریه صحبت کرد و گفت: موضوع مهریه مشکل دختر و پسر نیست بلکه مشکل دو ...
می گویند دخترم از یک رابطه نامشروع به دنیا آمده
حکمرانی می کرد. او مدام به بهانه های مختلف مرا که 20 سال داشتم کتک می زد. او حتی در این آشفته بازار پدر و مادرم را نیز زیر مشت و لگد می گرفت و هیچ کس نمی توانست در برابر او مقاومت کند. در همین روزها بود که من برای فرار از این وضعیت، شغلی در یک شرکت خصوصی پیدا کردم و مشغول کار شدم ولی یک روز نگاهم به نگاه یکی از افرادی گره خورد که به عنوان پیک موتوری به آن شرکت رفت و آمد داشت. با ...
واکسن در خودرو
. دو ماه پیش مادرم فوت کرد و یکی دو بار برای مراسم، پدرم را بیرون بردیم. خودم هم که بیرون می رفتم، همه چیز را رعایت می کردم. بعد از کرونا فعالیت هایی که برای نگهداری از پدرم می کردم، چندین برابر شد. از فامیل و خانواده هم خواهش می کردم که زیاد خانه ما نیایند که ناقل نباشند چون دو ماه پیش که مادرم فوت کرد، اقوام از شهرستان و... برای مراسم مادرم آمدند. اکثرا هم به کرونا مبتلا شدند ولی پدرم مبتلا نشد ...
روایت زندگی زن کشتی گیر از کارگری تا قهرمانی
کمیته امداد خانه ای نو و 40 متری برایمان ساختند. با توجه به تعداد اعضای خانواده تصمیم گرفتیم اتاق دیگری هم بسازیم، من در آن زمان شاگرد بنا شدم تا هزینه کارگر ندهیم. مادرم با قالی بافی هزینه زندگی را می داد زیرا پدرم بر اثر سکته مغزی زمانی که من سوم دبیرستان بودم فوت کردند. در ادامه صادق شیخ زاده متولد 66، دارای دکترا زبان و ادبیات فارسی و چهار جایزه موسیقایی بین المللی وارد استودیو شد ...
زنم بعد از تحصیل مرا با 2 بچه رها کرد/ بچه داری و خانه داری گردن من بود
سکونتمان را عوض کنم بالاخره با هر رنج و سختی که بود دوران تحصیل اعظم به پایان رسید و همزمان با برگزاری جشن دانش آموختگی در یکی از اداره های دولتی استخدام شد از آن روز به بعد اختلافات ما با یکدیگر شدت گرفت چرا که دیگر من جوان معتادی بودم که توان نگهداری از فرزند بیمارم را نداشتم و از سوی دیگر نیز همسرم دارای موقعیت اجتماعی و حتی فرهنگی خوبی شده بود. چند بار تصمیم به ترک اعتیاد گرفتم اما هیچ وقت موفق ...
پایان خونین رابطه مخفیانه پسر جوان با زن میانسال
باج می گرفت. می گفت اگر پول به حسابش نریزم به مادرم ماجرای ارتباطمان را می گوید. من هم برای اینکه او به خانواده ام حرف نزد ناچار بودم تسلیم خواسته اش شوم. متهم ادامه داد: دیگر از این وضعیت خسته شده بودم و تصمیم گرفتم به این ارتباط پایان بدهم. روز حادثه به او زنگ زدم و متوجه شدم مهمان خانه دوستش است. قرار شد به آنجا بروم و با نسترن صحبت کنم. می خواستم از او خواهش کنم که دست از تهدید ...
سپهبد علی صیاد شیرازی
مشهد بودم، اما پدرم به واسطه ی این که ژاندارم بود، از درگز به مشهد، رفت و آمد می کرد تا این که به گرگان منتقل شد و در همین شهر، تحصیلات ابتدایی را تمام کردم. بعد به شاهرود رفتیم و از آن جا به آمل و گنبد و از گنبد دوباره برگشتیم گرگان. در سال1323 متولد شدم. دو خواهر و شش برادر بودیم که یک برادرمان در جوانی به رحمت خدا رفت. تیمسار! خیلی دوست دارم خاطره ای از دوران کودکی تان بشنوم. چیزی ...
اسدالله یکتا هم کرونا گرفت
به گزارش رکنا،محمد یکتا، فرزند این بازیگر با تایید این خبر گفت: 30 درصد ریه پدرم درگیر کرونا شده است و چاره ای نبود جز بستری کردن ایشان. ظهر امروز این بازیگر درحالیکه به سختی صحبت می کرد، عنوان کرد بر اثر زمین خوردن، ضربه دیده ولی مشکلی جدی ندارد هرچند نفس کشیدن برایش سخت شده است. همسر این بازیگر نیز عنوان کرده بود که او مشکوک به کروناست ولی ترجیح می دهیم در خانه تحت درمان باشد چون فکر ...
جهش های اعجاب برانگیز جانباز دوپا قطع + عکس
...... حالا چه شد که به سوریه رفتید؟ فاطمی: دو برادر کوچکتر از خودم دارم. اواخر سال 92 بود که یکی از بچه های نیروی قدس آمد و گفت: سوریه نمی روی؟... کله من هم که شور و عشق داشت... **: آن موقع چند ساله بودید؟ فاطمی: من متولد 63 هستم. آن روزها گُل جوانی ام بود. سی سالَم بود. من از چهارم ابتدایی وارد بسیج شدم و از همان سال ها فضای بسیج را تجربه کردم. افغانستانی بودم و ...