همسر شهید: نمی خواستم قهرمان این داستان باشم
سایر منابع:
سایر خبرها
استخاره ای که آیه شهادت نصیب سید روح الله شد/شهدای مدافع حرم مردان بزرگ تاریخ
مادر شهید سید روح الله عمادی با اشک و بغض گفت: سید روح الله نماز شب می خواند و با وضو می خوابید، روزه های قضای خود را در گرمای تابستان ادا می کرد، سه بار به سوریه رفت، من در ابتدا معتقد بودم که پسرش بیشتر از سوریه رفتنش به او احتیاج دارد اما سید روح الله به من می گفت که عمه ما حضرت زینب(س) به ما احتیاج دارد. ...
استخاره ای با آیه شهادت برای سید روح الله/ شهدای مدافع حرم؛ مردان بزرگ تاریخ
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از بلاغ ، شهدای مدافع حرم، مردان بزرگ تاریخ هستند که همین تاریخ، شاهدی عادل بر حقانیت شهادت آنهاست. مردانی که در راه دفاع از حرم آل الله و دفاع از ناموس دین پای در خاک بلاد شام نهادند و در این بین، مردان بزرگ دیار علویان، پیش قراول جبهه مقاومت شدند و چندین شهید را تقدیم انقلاب اسلامی و آرمان های والای امام مقاومت کردند. شهید سید روح الله ...
مأموریت خدا اثبات خون شریکی مردم ایران و افغانستان است
یگانگی و همبستگی خودمان را داریم. این خون شریکی بعد ها در سوریه و در دفاع از حرم شکل روشن تری پیدا کرد تا جایی که شهدای بسیاری از رزمندگان افغانستانی و ایرانی مدافع حرم در کنار هم به شهادت رسیدند و این واژه یا این مفهوم خون شریکی را با خون فشانی شان تقویت کردند. با توجه به اینکه شما یک چهره شناخته شده در بین چهره های فرهنگی و هنری به خصوص در حوزه ادبیات و نویسندگی هستید و با تولیدات این ...
همسفر عشق| روایت عاشقانه زندگی شهید مدافع سعید انصاری به روایت همسر/ از اذن حضرت زینب(س) برای شهادت تا ...
شدن توسط عاشقانی جان بر کف؛ عاشقانه دل از دنیا شستند و این ویروس را مهار کردند که مبادا ملت ها زیر شمشیر برنده این قصابان گردن خم کنند. این ماجرا، حکایت یکی از این عاشقان است که با دلبری خدا را مجذوب خود کردند. لیلا بیگلری همسر شهید مدافع حرم سعید انصاری به روایت آشنایی و نحوه شهادت این شهید والامقام می پردازد و از همسفر زندگی خود می گوید. فیلم کامل این گفتگو را اینجا ببینید: همسفر عشق؛ به روایت محمد کربلایی اسماعیل ...
فرمانده ای که خودش را آشپز جا زد/ وقتی دیپورت شدن راه شهادت را باز می کند
. اما پسرش علی احسان طاقت این دوری را نداشت. بی تابی پسرش حتی بعد از شهادت آقا عباس تمامی نداشت تا اینکه آن ها نیز راهی سوریه شدند و با زیارت حرم عمه سادات، علی احسان نیز آرام شد و بعد از بازگشت به ایران آرام آرام زبان باز کرد. حالا قرار است خود او نیز ادامه دهنده راه پدرش باشد. عکس یادگاری خانوادگی شهید حیدری آنچه در ادامه می خوانید روایتی از مسیر دفاع از افغانستان تا سوریه از ...
سیزده برداشت با بانوی قیام و قلم
ما می خواهیم تو را عروس کنیم، کار داریم حالا حالاها با هم. برداشتِ دوازده: با خواهرزاده هایم رفته بودیم دریاچه ی اُوان. برگشتنی لبِ شاهرود داشتم لایو می گرفتم که دیدم همکاران توی گروه گفتند خانم امیری حالش خوب نیست، حمدِ شفا بخوانید. خواندم. پنج تا خواندم. همین که تمام شد پیام آمد: اِنّا لِلّه وّ اِنّا اِلّیهِ راجِعون. من زار زدم فقط. پاهایم سست شد و چند سال خاطره توی ذهنم رِژه رفت ...
وقتی خانم بازیگر زیباتر شد
.... در کودکی و نوجوانی خیلی پرجنب و جوش و به اصطلاح شیطان بودم و اصولا دوست داشتم با آدم هایی که خیلی جدی و مقرراتی بودند دچار چالش بشوم. همیشه با این آدمها مشکل داشتم و نوعی یک دختر هایپر بودم. شروع فعالیت این بازیگر در سال 74 تئاتر را شروع کرد و کلاس های بازیگری را تحت نظر حمید سمندریان گذراند. در این زمینه پدر و مادرش هم او را تشویق کرده اند. شبنم ...
فارس من| روایت یک شاهد عینی از بمباران مدرسه بهبهان؛ بمباران غزه ما را یاد فاجعه مدرسه پیروز می اندازد
بنویسیم و ارسال کنیم، این شد تا این نامه را با تلاش جمعی از مادران بهبهانی به سپاه قدس ارسال کردیم. این مادر بهبهانی با اشاره به تلاش های زنان بهبهانی برای کمک به جبهه در جنگ تحمیلی ابراز کرد: در زمان جنگ ما نیز پشت جبهه در حال آماده سازی برخی خدمات فرهنگی و ارزاق برای رزمندگان بودیم، آن زمان در بهبهان یک اتفاق ناگوار افتاد که سال ها از حادثه می گذرد اما بسیار تلخ بود. وی ...
گفت وگو با همسر شهید نوید صفری/اصرار شهید بر مسافرت تک نفره همسر به خارج! + عکس
دعایم کنید. کارم به گیر خورد و باید بروم جایی که اگر بروم، خیلی زود برمی گردم. ما هم خیلی به حضرت رقیه سلام الله علی ها متوسل شدیم، چون آقانوید هم خیلی به خانم ارادت داشتند. بعدا هم در پیامهایشان به دوستانشان کاملا مشخص است که چقدر التماس کرده بودند که به حرم بی بی بروید و برای من متوسل بشوید. بالاخره کارشان درست می شود که به سمت بوکمال بروند. حدودا ده روز قبل از شهادت به بوکمال رفتند و در این مدت ...
خدمت به حضرت رضا علیه السلام در حرم خلاصه نمی شود
خاطرات خوبی از سفر به مشهد داشته و علاقه مند بوده است که در این بارگاه ملکوتی خادم شود، در دفعات متعدد پیگیر شرایط خادمی حرم مطهر امام رضا(ع) شده تا شاید با وضع یک قانون جدید او هم توفیق خادمی حضرت را بیابد. سرانجام تلاش او به نتیجه می رسد و در همین جستجوها در اینترنت با سامانه خادمیاری آشنا شده و نام خود و خانواده اش را می نویسد. سه ماه بعد این سعادت نصیب خانواده چهار نفره آنها می شود و به کسوت ...
وقتی خانم بازیگر زیباتر شد
نوجوانی خیلی پرجنب و جوش و به اصطلاح شیطان بودم و اصولا دوست داشتم با آدم هایی که خیلی جدی و مقرراتی بودند دچار چالش بشوم. همیشه با این آدمها مشکل داشتم و نوعی یک دختر هایپر بودم. این بازیگر در سال 74 تئاتر را شروع کرد و کلاس های بازیگری را تحت نظر حمید سمندریان گذراند. در این زمینه پدر و مادرش هم او را تشویق کرده اند. با انتشار عکس زیر خبر ازدواج خود با یک آلمانی را رسانه ای کرد ...
عجیب است که درباره مسئله جنگ در سوریه فیلم نمی سازیم/ اگر کمدی می ساختم خیلی بیشتر حمایت می شدم!
، عراق هم از دست می رود، و اگر عراق از دست برود ایران هم می رود. من در این زمینه مطالعات جدی داشتم و همواره این مورد برایم دغدغه بود. تا اینکه شخصی یک عکس از خانواده مدافع حرم افغانستانی به من نشان داد. عکس یک پسر و زنی که بالای یک تابوت نشسته اند و حتی پرچمی روی آن تابوت نبود. این عکس در زمان خودش خیلی سروصدا کرد. این عکس من را با خودش درگیر کرد تا اینکه من قصه زندگی این افراد را خواندم و ...
گفت وگو با مادرشهیدان مجید و جمشید علی بخشی وقتی مادر شهادت فرزندش را در تلویزیون می بیند!
. فاش نیوز: پیکر شهید را دیدید؟ - بله؛ پیکر شهید مجید را می برند تبریز. فرمانده می گوید سریع بفرستیدش بیمارستان. تا می خواهند بیاورند تهران، می گویند بارندگی است. نمی شود و برش می گردانند تبریز و آنجا عملش می کنند. 6 روز آنجا می ماند. بعد 6 روز به شهادت می رسد. وقتی دوتا از دوستانش می آیند تهران، من هم آنجا نبودم. شهرستان بودم، می گویند مجید زخمی شده. نمیدونیم کجا بردنش. پسر ...
پیدا و پنهان عروسی متفاوت سردار علیپور با دختر خرم آبادی + تصاویر
دایی پدرم عقب نشسته بودیم. **: وقتی آقای علیپور شنید که گریه کردید و خودش متوجه شده بود، چی بهتان گفت؟ همیر شهید: شلوغ بود. بعد که ما رسیدیم خانه من را گذاشت. تقریباً چند دقیقه ای پیشم نشست. رفت توی جمع آقایان و دوست هایش و فامیل ها که بودند. بعد که دیگر رفتند، خانم های فامیل آمدند و گفتند: پس چرا اینجوری گریه کردی که آرایشت بریزه و دوباره یک آرایش دیگر بکنی. دوباره آرایش ...
از مادری که بخاطر اعتیاد دخترش خودکشی کرد تا زنی که بخاطر آزادی شوهرش معتاد شد!
دندان درد داشتم و دوباره همین اتفاق رخ داد. همین دوبار باعث شد از حالت کاذبی که بعد از مصرف به انسان دست می دهد خوشم بیاید و بعد از مدتی تمارض می کردم تا همسرم مقداری برای مصرف به من بدهد. روزی در خانه مادربزرگم بودم که حالم بد شد. نمی دانستم دلیلش چیست. سریع به خانه برگشتم و همسرم مقداری تریاک به من داد تا مصرف کنم. به محض مصرف حالم خوب شد. آنجا بود که شوهرم گفت فرشته تو معتاد شده ای. همسرم را ...
خوشنویسیِ رباعیات خیام، مهریه عروس مشهدی
که در آموزشگاه آزاد هنرهای تجسمی در مشهد مشغول تدریس است، در گفتگو با خبرنگار ایبنا می گوید: هر کسی در زندگی خود باید راهی را طی کند ما از ابتدایی که زندگی خود را شروع کردیم تصمیم گرفتیم خادم فرهنگ باشیم و اقدام فرهنگی و زیبای عروس خانم در راستای این تصمیم است. وی افزود: همچنان مشغول کتابت یک جلد رباعیات خیام هستم و امید می رود تا سال آینده به اتمام برسد. نگارش رباعیات خیام در حال انجام ...
انتخابات آخرت
.....خوب.. خوب.. خوب ، نشعان البوشوکه ی علوی فعلی ، توی یک کپر در خرمشهر بدنیا امدی ،9سالت بود جنگ شد، در 9سالگی آواره شدی، به یک روستای دور افتاده درخلف آباد در خانه ی خرابه ای پناه بردی ....به مدرسه که رفتی بخاطر جنگ یا کتاب نداشتی یا معلم، تازه بعد مدرسه هم یا تو صف نان بودی یا صف مرغ یا صف...... ......منکر بهش گفت آقا بیخیال این همه صف بندی بشو! ایشان هم بیخیال شد و ادامه داد: بله ...
از النگویی که صرف خرید سلاح شد تا صف های طولانی اهدای خون
دچار ترس شده و از آنجا رفتند اما چون من از مادرم شنیده بودم برخی از مردگان هنگام غسل خنده می کنند نترسیدم و به کارم ادامه دادم. از آموزش نظامی تا کمک به چیدن محصول کشاورزان طیبه فریادرس یکی دیگر از بانوان فعال در دوران دفاع مقدس بود که می گوید: دوران انقلاب 17 ساله داشتم و مدام در راهپیمائی ها شرکت می کردم. بعد از انقلاب هم با آغاز جنگ در پشت جبهه ها با جمع آوری کمکهای مردمی ...
ناگفته های صادق آهنگران از روزهای آزادی خرمشهر
عشق و ایثارت... شهادتت مبارک ای سرو آزادم شهادتت مبارک ای تازه دامادم امانت خدا بُدی من تو را دادم شهادتت تاج سرم غرق در خونم وقتی خبر آزادسازی خرمشهر را شنیدم، اشک شوق از چشمانم سرازیر شد. به سیدمحمد جهان آرا فکر می کردم که جایش کنار فاتحان خرمشهر خالی بود. با خودم گفتم کاش جهان آرا هم بود و این لحظات را می دید. گرچه مطمئن بودم او همه چیز را می بیند. بعد ...
گاوهای آبستن را قربانی نکنید/ برایت تربت آوردم!
این حیوان هنگام ذبح هیچ مقاومتی نمی کرد. حاج خانم می گفت بعد از سومین روز دیگر نتوانستم گریه کنم و بیشتر با او حرف می زنم و زندگی می کنم. شهید داوود درخشیده متولد پنجم شهریور 1341 دیده به جهان گشود و در سن 18 سالگی برای دفاع از کشور و نظام با عشق زیاد به سوی جبهه های حق علیه باطل شتافت و به مدت 5 ساله خدمت در جبهه جنگ پنج بار در قسمت های مختلف بدنش مجروح شده بود که هنوز التیام نیافته مجدد درخواست اعزام به جبهه را می کرد و سرانجام در تاریخ پنجم بهمن ماه 1364 به درجه شهادت نائل شد. انتهای پیام/3141/ج/ ...
ادبیات از تأثیرگذارترین رسانه های فرهنگی است/ اردوها ارتباط من و دانشجویانم را 20 ساله کرد
در ذهن افراد دارد. گاهی یک بیت شعر، به قدری در فرد تاثیر می گذارد که شاید ده ها کتاب، مقاله و سخنرانی نمی تواند آن تاثیر را داشته باشد، امید است با بها دادن به ادبیات و به خصوص شعر، این رسانه فرهنگی در جهت رشد و شکوفایی تقویت شود. من از نوجوانی وقتی مشغول تحصیل در دوران دبیرستان بودم، به کارهای فرهنگی علاقه داشتم به طوری که عضو بسیج دانش آموزی مدرسه بودم و با مسجد محل نیز همکاری می کردم ...
در ایران پس از ضرب و شتم خبرنگار، انگشت دست او را شکستند+عکس
کادر مصاحبه کردم داشتم خارج میشدم که حراست گفت موبایلتو بده و ویسارو پاک کن اعتنا نکردم موقع خروج منو کشید و همین وسطا انگشتمم شکوند عمل کردم،پیچ و مهره گذاشتن #انگشت_ناقص #خبرنگار pic.twitter.com/vd9ZVhbwq0 مومنی ادامه داد: حراست به من گفت که تو به صورت غیرمجاز در مجموعه حاضر شده ای که من این موضوع را رد کردم و گفتم برای تهیه این گزارش با مشاور وزیر بهداشت ...
کتاب زندگینامه شهید شهریاری چاپ شد
اشاره اختصاص دارد که از لابه لای نوشته ها، فیلم ها، و گفته ها اقتباس شده اند. جمع آوری مطالب این کتاب، دو سال طول کشیده است. زینعلی می گوید از سال 1396 نیز مراحل بعدی نگارش تنظیم و ایجاد ساختار داستانی را با کنار هم نهادن وقایع، خاطرات، و مستندات که پازل پیچیده ای از اطلاعات پراکنده بود، آغاز کردم و به یاری خداوند توانستم آن را یک سال بعد به اتمام رسانم و از تابستان سال 1397 ویرایش و ...
به کسی رای بدهید که به مکتب حاج قاسم نزدیک تر باشد/ 99 درصد وصیت شهدا ولایت،نماز و حجاب است
؛ نگاه به قاسم سلیمانی کنیم، نگاه به شهید حججی کنیم، نگاه به شهید تهرانی مقدم کنیم، کار دستمان می آید. وی افزود: ما وصیت نامه شهدا را خوانده ایم 99 درصد می گویند: ولایت، ولایت، ولایت؛ نماز، نماز نماز و به خانم ها هم می گویند: حجاب، حجاب، حجاب. وصیت شهدا، قانون اساسی دل است. برای ما که دم از شهدا می زنیم یک قانون اساسی است و آن هم، معرفت به شهداست. آنها هم به ما آدرس داده اند که معرفت نسبت به ...
من می آیم
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از ساری، کتاب من می آیم روایت همسر سردار شهید سید منصور نبوی معاون طرح و عملیات لشکر ویژه 25 کربلا به قلم مریم طالبی امرئی است که در سال 1399 از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد. این کتاب 592 صفحه ای در 17 فصل و چهار بخش کودکی تا ازدواج، ازدواج تا شهادت ، بعد از شهادت همسر و منصور در کلام دوستان محلی و همرزمان به همراه گلچینی از دستنوشته های شهید نبوی به چاپ ...
پسرم رفت تا ریشه قاتلان پدربزرگش را بخشکاند
او رقم خورد. مریم قلندری که سال ها افتخار فرزند شهید بودن را داشت، حالا خود مادر شهید مدافع حرم لشکر فاطمیون منصور علیدادی آخرین شهید فاطمیون استان البرز است. آنچه پیش رو دارید ماحصل گفت وگوی ما با این مادر شهید است. اهل افغانستان، متولد پاکستان! راهی مشکین دشت استان البرز می شوم تا با مریم قلندری دیدار کنم. از بیقراری و گریه های بعد از شهادت دردانه اش که او را هر روز بی تاب و ...
مراسم اختتامیه جایزه ملی جوان نوآور ماندگار( نشان عالی شهید موسوی) برگزار شد
دانشگاه آزاد اسلامی به جهت برگزاری این مراسم کمال قدردانی و تشکر را دارم. هنگامیکه از طرف دانشگاه با بنده در ارتباط با برگزاری این جایزه صحبت شد، عنوان این برنامه به قدری گویا و زیبا بود که توضیح بیشتر در ارتباط با آن لازم نبود. وی افزود: یکی از مشکلات جدی ما در طول تاریخ، حتی در دوران ائمه اطهار علیهم السلام وجود شکاف بین نسلی میان جوانان و نسل بعد از آن ها بود، که این دغدغه در دوران ...
گفتگو با مادر شهید محمدرضا افخمی مادر با من خداحافظی نمی کنی؟!
...: می خواست به جبهه برود، چه گفت، شما چه گفتید؟ - خب من خودم خیلی راضی بودم که برود. من هم امضاء کردم، پدر ایشان خیلی علاقه داشتند که ایشان درس بخواند و ادامه تحصیل بدهد ولی خب من اینجور می گفتم. خودم هم راضی بودم خودم و بچه ها همگی فدای انقلاب بشویم. الان هم همینطور. یعنی من همیشه می گویم خوش به حال محمد. فاش نیوز: محمدرضا برای چه به جبهه رفت؟ - برای اسلام، فقط ...