سایر منابع:
سایر خبرها
برادران هم خون!
ماه جبهه بودم. اسم کوچک شهید چه بود؟ - سید اکبر طباطبایی؛ من خودم علی اکبر صدایش می کردم، علی اکبر 17 سالش بود و سال دوم بیرستان درس می خواند. شما گفتید که دوبار مجروح شده اید؟ - بله یک بار که 11/2/1365 در جزیره فاو شمیایی عامل خون و اعصاب شدم. ما چون مخابرات گردان بودیم شب ها با بچه هاخط ها را تعمیر می کردیم؛ روزها استراحت می کردیم. در حال استراحت بودیم ...
عکس العمل حاج قاسم از ازدواج مجدد همسر شهید
بودم اصلا نتوانم حرفی بزنم. در مراسم ما سردار قاآنی لطف کرد و از طرف حاج قاسم آمد. *مهمانی که حضورش را باور نمی کردم روز 7 فروردین سال 98 آقایی با تلفن خانه ما تماس گرفت و گفت: اگر آمادگی دارید قرار است سردار فردا به منزل شما بیاید. تلفن را قطع کردم و فکر کردم منظورشان از سردار همان برادر پاسداری است که از محل خدمت همسرم گاهی به خانه ما و بقیه شهدا سر می زد. دوباره صبح ...
همسر شهید: پیکر شوهرم را تبادل نمی کنم! + تصاویر
اگر احیانا پیکر پیدا بشود و قرار باشد که مبادله بکنند، من راضی نیستم که در قبالش امتیازاتی به داعش داده بشود. هر پولی که از اینجا برود، باز می شود گلوله ای به سمت گلوی بچه های شیعیان...
زندگی به سبک شهدا-1|ملاک همسر شهید اندرزگو برای ازدواج
چند سال سرگردان و بدون خانواده مشغول فعالیت بود تا سرانجام با وساطت حجت الاسلام موسوی، امام جماعت مسجد چیذر و حجت الاسلام هاشمی علیا، سرپرست حوزه علمیه چیذر و با نام مستعار شیخ عباس تهرانی به خواستگاری دختر آقای عزت الله سیل سپور رفت. کبری سیل سپور همسر شهید می گوید: حدود سال 1349 بود که با آقای اندرزگو آشنا شدم و ازدواج کردم. آن زمان من 16 سالم بود و ایشان حدود 29 سال داشت. من دختری ...
مادر را با اشک راهی خانه سالمندان کردیم!
سالمندان بسپاریم ابراهیم فدوی / کارگر شرکتی/ فرزند سالمند من در بیست و سه سالگی ازدواج کردم. از همان موقع که از سربازی آمدم وارد بازار کار شدم. شغل های مختلف را تجربه کردم تا اینکه در یک شرکت خصوصی تولیدی به طور دائم مشغول به کار شدم. خودم دو فرزند دارم و تنها پسر خانواده هستم. چند سال پیش پدرم عمرش را داد به شما و مادر پیرم در یک خانه قدیمی تنها ماند. اصرار داشت در همان خانه بماند ...
راز سکوت زنی که همسرش توسط داعش شهید شد/ معما ی پیکر بی جان یک فرمانده برای تروریست ها + تصاویر
خواسته احترام گذاشتیم تا به بهترین نحو، برگزار بشود. بعدش هم که عروس و داماد به تهران آمدند. ** حسین آقا چند ساله بودند که ازدواج کردند؟ همسر شهید: سال 88 عقد کردند و سال 89 ازدواج شان انجام شد. تقریبا 22 ساله بود. وقتی رفت دانشگاه رفسنجان، همسرش هم دانشجوی آنجا بود که با هم آشنا شدند و شکر خدا ازدواجشان سر گرفت. ** رشته حسین آقا چه بود؟ همسر شهید: فیزیک ...
شهیدبهشتی روز شهادت به همسرش چه گفت؟
تا آن شبی که این حادثه اتفاق افتاد. ما در شب پیش از هفتم تیر قرار بود به منزلی که گرفته بودند، بیاییم. ایشان یک ماه آخر وقتی از منزل می خواستند بیرون بروند غسل می کردند و وضو می گرفتند. روز هفتم تیر که آمدند لباس بپوشند به من گفتند که قبای نو (که خودم برده بودم داده بودم و برایشان دوخته بودند) را بدهید بپوشم. خودشان را مرتب کردند و بعد گفتند شما بیایید توی اتاق، من نمی خواهم جلوی بچه ها ...
عکس/ خانواده خندان و خوشبخت عابدزاده
خرداد 1345 در آبادان دروازه بان سابق تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه پرسپولیس تهران و باشگاه استقلال تهران است. همسرش نفیسه لطیفان در مورد ازدواج با عابدزاده گفت: وقتی من 16ساله بودم با عابدزاده ازدواج کردم آن دوران احمدرضا 21 سال سن داشت ما خیلی سریع صاحب بچه شدیم یادمه 18 سالم بودم که نگار را به دنیا آوردم. با احتساب اعداد و ارقامی که همسر عابدزاده اعلام کرد می توان حدس زد که نگار عابدزاده در حال حاضر 32 سال سن دارد و متولد سال 1368 است. بعد از نگار امیر متولد شد و به عنوان فرزند دوم و پسر آخر خانواده می باشد. ...
روایت هایی از دردِ چهار زن جانباز شیمیایی سردشت
می شدند پرستاری از بچه ها سخت تر می شد. زبانش قاصر از پاسخ دادن به سؤالات پی درپی فرزندانش. او همچنان همه این سختی ها را تاب می آورد و می گوید: صبر می کنم، تحمل می کنم چون مادرم . زنان جانباز سردشت را دریابید شاید باورش سخت باشد که بعد از گذشت 34 سال از حمله شیمیایی به شهر سردشت بشنویم که 50 درصد از قربانیان و جانبازان این فاجعه بزرگ فقط زن ها و بچه ها بودند. باز ...
چند داستان جالب از افرادی که به طرز عجیبی لاغر شدند!
دوست زیادی پیدا کنند و با افراد زیادی ارتباط برقرار کنند . قربانی وضعی خودساخته بودم سمیه درباره سال های بعد از نوجوانی می گوید: دوره کنکور بود که متوجه شدم وزنم 90 کیلو شده است. رژیم را شروع کردم، اما بعد که وارد زندگی خوابگاهی شدم به خاطر محدودیت های آن زندگی، وزنم برگشت. بعد از دانشگاه، چون تنها زندگی می کردم تنها تفریحم غذا پختن و غذا خوردن بود. تا این که یک روز به خودم ...
250 تا 750 هزار تومان ؟
اذیتم می کرد. اینکه همسایه ها به یک باره برایشان سؤال شده بود که شوهرم کجاست و من جوابی نداشتم که بدهم، آزارم می داد. چند ماه بعد رضا از شرکت رفت و من دیگر ندیدمش. دخترم بزرگ شده و من باید خودم را جمع وجور می کردم. مردهایی در زندگی ام بودند که انگار نبودند. هرکسی به فکر خودش بود و من بدون هیچ حق وحقوقی سال هایی را در کنارشان گذراندم. هیچ اعتراضی نمی توانستم به رضا بکنم چون من همسر صیغه ای اش بودم و ...
فردین رابط : لحظه شماری می کنم که به استقلال برگردم
مردم مسجدسلیمان است و امیدوارم مسؤولان باشگاه نفت هم بیشتر به فکر بازیکنان باشند. واقعا شرایط در مسجدسلیمان برای کادر فنی و بازیکنان سخت است و امیدوارم مسؤولان به فکر ما هم باشند. او اضافه کرد: در استقلال شاگرد فکری بودم و در نفت هم کنارشان حضور دارم؛ انسان خوش قلبی هستند و دوباره افتخار کار با ایشان را دارم. امیدوارم تیم را در لیگ برتر حفظ کنیم و در آخر فصل به استقلال برگردیم چون خیلی دلم برای استقلال تنگ شده است. از بچگی استقلالی بودم، همیشه بازی های این تیم را پیگیر هستم و الان هم منتظرم و لحظه شماری می کنم تا بازی با استقلال برسد و به این تیم برگردم. ...
زندگی در نارمک را با هیچ جا عوض نمی کنم
در مجله های رشد دانش آموزی بین دانش آموزان مدارس دست به دست می شود. با آموزش و پرورش و مؤسسه رشد همکاری دارید؟ در حال حاضر برای رشد کودک داستان می نویسم و چند سال هم عضو گروه داستان رشد نوآموز بودم. در ایام قبل از کرونا هم گاهی به مدارس دعوت می شدم تا در مورد کتاب هایم و کار داستان نویسی با بچه ها گفت وگو کنم. اما همکاری مستقیم با آموزش و پرورش ندارم و هیچ وقت هم نداشتم. تقریباً ...
در بچگی فروید و هگل می خواندم/ تنها مطالعه است که می تواند بچه هایمان را نجات دهد
برایتان چاپ می کنیم. سپس درباره ی قصه ها سوال کردند و توضیح دادم که شخصیتی دارد به اسم ملی آن ها پیشنهاد دادند که این شخصیت را کنار بگذار و برو از دل قصه ها یک رمان نوجوانان بنویس. زمانی که از انتشارات علمی برگشتم، هرچه فکر کردم دیدم خیلی کار احمقانه ای به نظر می رسد که از نوشته های خودم دزدی و تقلب کنم. دوباره شروع کردم به رمان نوشتن. اولین رمانی که نوشتم با نام مرگ خود خواسته آتانازی بود که تا نصف ...
پدر شهید کاکه جانی: بعد از شهادت پسرم خودم را از چشم مادرش پنهان کردم
کمی صحبت، داستان سفر به سوریه را مطرح کرد و گفت که مادر از شما و پدر می خواهم جواب رد ندهید و ما را با نقل حدیثی از پیامبر اکرم(ص) ارجاع داد که فرمودند: سه گروه انبیا، علما و شهدا در قیامت شفاعت شان پذیرفته می شود. به ناچار با دلی ناراضی من و پدرش موافقت کردیم. من از سوریه رفتن پسرم، ناراضی بودم چون عروسم حامله بود، نمی خواستم جواد تنهایش بگذارد، اما کسی نمی توانست او را از تصمیم و خواسته اش منصرف ...
قتل همسایه بخاطر فلاکس چای / قاتل پس از یک سال زندگی مخفیانه دستگیر شد
می کردند. به صورت موقت با هم ازدواج کرده بودند که رابطه نسبتا خوبی با آنها داشتم. چند روز قبل از حادثه زن و شوهر نزد من آمدند و گفتند می خواهند برای تفریح به بیرون از شهر بروند. آنها از من خواستند تا فلاکس چایی که داشتم را به آنها قرض بدهم. در واقع می خواستند فلاکس را امانت بگیرند و بعد برگردانند. من هم فلاکس را به آنها دادم اما چند روز بعد مرد جوان دیگری که در یکی از اتاق های اجاره ای خانه قدیمی ...
سلما هایک: یائسگی، پایان جذابیت زنان نیست
زنان برای یائسگی 51 سال است. هایک در جای دیگر همین مصاحبه درباره این موضوع صحبت کرد که چرا تا 40 و اندی سالگی صبر کرده است تا ازدواج کند و بچه دار شود. او گفت: به جایی در حرفه خود رسیدم که بسیاری از کارها را انجام داده بودم و هیجان داشتم که مادر شوم. احساس نمی کردم مادری چیزی را از من بگیرد. این بازیگر در سال 2009 با فرانسوا هانری پینو، مدیرعامل مجموعه شرکت های تجملاتی کرینگ ازدواج کرد. آن ها یک دختر به نام والنتینا پالوما پینو دارند که اکنون 13 ساله است. ...
میگفت کشورهای اروپایی جای من نیست/ عشق به اهل بیت(ع) او را به سوریه برد
نمی دانستند چند تا بچه دارم. چون همه بچه هایم سرشان به کار خودشان گرم بود و آهسته می رفتند و آهسته می آمدند. ندای اصفهان: پسرتان همین اصفهان درس خواند و تا چه مقطعی؟ – بله حدود بیست و چند سال هست اصفهان هستیم. وقتی ایران آمدیم چون مدرک نداشتیم، او را نتوانستیم به مدرسه بفرستیم. مجبور شدیم همراه دایی اش که تقریبا هم سن و سال خودش بود، به کلاس های نهضت سواد آموزی بفرستیم. چند ...
زندگی با گاز خردل حکایتی است که هیچ گاه به آن عادت نکردم
دیگر بینایی مان را از دست دادیم و حال مناسبی نداشتیم و فقط فردایش در تهران متوجه شدم که پدر و برادرهایم شهید شده اند. خیلی برایم سخت بود. خودم روی تخت بیمارستان خوابیده بودم که متوجه شدم پدر و برادرهایم شهید شده اند. اصلاً شدت تلخی و سختی آن روز ها قابل توصیف نیست. مادرم نیز شیمیایی شد و چند سال پیش به رحمت خدا رفت. بمباران شیمیایی تمام خانواده ما را تحت تأثیر قرار داد. من 45 روز در بیمارستان بستری ...
قتل همسایه به خاطر فلاسک چای
های تخصصی از متهم وی لب به اعتراف گشود و ضمن تشریح ماجرای قتل گفت: حدود سه سال قبل از شهرستان به تهران آمدم تا کار کنم. اینجا به عنوان کارگر ساختمانی کار می کردم و اتاقی هم در یک خانه در جنوب تهران اجاره کردم. اما بعد معتاد شدم و حال و روز خوبی نداشتم. وقتی آن روز زن همسایه به من تهمت دزدی زد خیلی عصبانی شدم، چون فلاسک مال خودم بود، اما همان شب وقتی شوهر زن همسایه به سراغم آمد، چون حال ...
ابوماجد، پهلوان فوتبال اهواز؛ مردی که عاشقی می کند
...، بچه ها قدم عقب کشیدند و تا به خودم بیایم الفرار؛ چند دقیقه ای منتظر ماندم تا گردوغبار بخوابد و بلکه کسی مانده باشد اما به خانه هایشان برگشته بودند. شورت ورزشی سال 1367 بود، حالا کمی اینطرف تر یا شاید هم آنطرف تر؛ 27 ساله بودم؛ خوشتیپ، ورزشکار، دستم هم، قدر خودم به دهانم می رسید؛ از 14 سالگی با آن گِردِ چهل تیکه ی سحرانگیز آشنا شدم، لشکرآباد می نشستیم، دیگر نفهمیدم چه ...
جواد قارایی مجری مستند ایرانگرد کیست؟
سازی مدیر بخش گردشگری یکی از شرکت ها بودم و برای توریست های آنها تورهای حرفه ای طراحی می کردم.اینگونه که آنها از نقطه الف به نقطه ب ایران بروند و مناطق خاصی را با همراهی راهنمایان تور ببینند. پس از گذراندن دوره ها دو قسمت ایرانگردی را با هزینه شخصی ساخته و در شبکه چهار ارائه کردم سپس برنامه با سفارش شبکه یک ادامه پیدا کرد در سال 1389 آپارتمانی که قبل از ازدواج داشتم را به قیمت ...
جمله ای که خستگی همسر شهد مدافع حرم را پایان داد
پسرعموی مادرم بود. ما اهل نورآباد فارس هستم. من متولد سال 1361 و همسرم متولد سوم خرداد سال 1354 بود. رفت و آمد خانوادگی داشتیم و ستار با برادرم رفیق بود. سال 1375 به خواستگاری آمدند. آن موقع کم سن بودم، چون شناخت داشتیم سال 75 نامزد شدیم. حدود پنج سال نامزد بودیم و بعد ازدواج کردیم. زمانی که ستار به خواستگاری آمد دانشجو بود. ایشان بعد ها و در سال 1380 وارد سپاه شد. ما سال 1381 ازدواج کردیم. ...
تا گفتند آقای چمرانه، رنگم پرید!
درجه از زمین بلند شد و در همان حالت ماند. بین بچه ها همهمه شد. بدون هیچ خراشی سالم آمدن پایین. فقط من در فرود از تانک چون به علت زاویه مخالف از بلندترین ارتفاع پریده بودم، مچ پای چپم دچار شکستگی شده بود و درد شدیدی داشتم. هوا در حال تاریک شدن بود. گفتم بغل تانک چادر بزنم تا صبح. ناگهان از دور سمت خاکریز عراق، معلوم نبود قایق یا خودرویی به سمت تانک ما آمد. نفرات سرنشین، لباس ...
همیشه در راه ولایت فقیه باشید
خیلی خیلی ممنونم و دعا می کنم همیشه سلامت باشند. همسر عزیزم من هر چه خوبی در خودم و زندگی ام دارم اول خدا و بعد هم از حمایت های جنابعالی بوده است. از مسجد و بسیج دوری نکنید از فرزندان عزیزم بسیار راضی هستم و امیدوارم همیشه در پناه ائمه اطهار و خداوند متعال و زیر پرچم ولایت فقیه موفق، سلامت و سربلند باشند. همیشه در راه ولایت فقیه باشید، تنها راه نجات جامعه به امر ولایت بودن است ...
نگاهی به آسیب های اجتماعی اعتیاد | یک نه و خلاص!
، دوستانم و اطرافیانم را از دست دادم. نه تفریحی، نه کاری، نه مهر و محبتی و نه جایگاه اجتماعی ای، چون دیگر برای هیچ کدامشان وقت نداشتم. همیشه همه فکر و ذکرم مصرف بود. خسته شده بودم و می خواستم ترک کنم، ولی می ترسیدم. دوستانم که مثل خودم بودند، می گفتند: لبی که خورد به وافور، شسته می شه با کافور! ترک غیرممکنه! اتفاقی به یکی از مراکز تخصصی ترک سر زدم. خدا را شکر با افرادی آشنا شدم مانند خودم که ...
ازدواج با این پسران برای شما ممنوع است، مراقب باشید!
عادت ها چیز هایی هستند که ما طی سال ها یادگرفته ایم انجام شان دهیم؛ با رفتار های ما عجین شده اند و آن ها را ناخودآگاه انجام می دهیم. این عادت ها نه تنها ممکن است شما را آزرده کنند، بلکه عملا تغییر دادن رفتار یک مرد غیر ممکن است! اگر پسری هرکدام از ده عادت زیر را داشته باشد، مناسب ازدواج نیست. ازدواج با پسری که همیشه بهانه می آورد انگار هیچوقت نمی تواند یک جواب کامل و مستقیم ب ...