مدافع حرمی که با اجبار پیگیر امور جانبازی شد! + عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
تنها جرم سیداحمد دفاع از حرم بود! + عکس
که صحت مدارک سید مشخص است و ما خیلی امید داریم که سید را شهید اعلام کنند چون سید در مناطق آلوده هم بوده. **: هنوز جواب کمیسیون نیامده؟ پسر شهید: هنوز کمیسیون تشکیل نشده؛ ولی رئیس گفتند که ما امیدواریم تا 80 درصد سید را شهید اعلام کنند، به خاطر اینکه سید اولا 16 روز بوده که از منطقه آمده بوده، دوم اینکه 7 سال سابقه جهادی دارد. اصلا عجیب و غریب آنجا بود همیشه؛ سوم اینکه سید در ...
سوگواران کرونا
و گفت که نگرانش شدم و به روانپزشک مراجعه کردیم. پسری که آزارش به مورچه نمی رسید بعد از مرگ پدر در کوچه و خیابان با همسایه ها دست به یقه می شد. دکتر گفت غمش را این طور نشان می دهد: انگار این پسر اصلاً نمی تواند با مرگ پدرش کنار بیاید. پدر محمد چندان اهل رعایت مسائل بهداشتی نبود و ماسک را هم به زور می زد و از الکل و مواد ضدعفونی هم چندان استفاده نمی کرد. منزل ما کرج است و محل کار همسرم ...
به یاد بزرگمردان افتخارآفرین انقلابی
بی پناهان حمایت می کرد. پدر بزرگ با علما و روحانیون ارتباط خوبی داشته و به مسائل سیاسی اهمیت می دادند، همچنین طرفدار آزادی خواهان نیز بودند، شغل پدر بزرگ خرید عمده ی چوب بود،آن زمان تنوع شغلی چندانی وجود نداشت و این شغل به فرزندان منتقل شده بود، پدر هم مغازه ی فروش چوب داشت که پس از مدتی به آهن فروشی و فروش مصالح روی آورد و سپس به فروش لوازم بهداشتی تغییر شغل داد. پدرم (حاج علی آقا) از سال ...
قصه ستاره ای از آسمان شهر نمونه شاهد
خودمان به پدر بگوییم چه اتفاقی افتاده؛ چون پدر راننده تاکسی بود، اگر ما نمی گفتیم، قطعا دیگران به او اطلاع می دادند. بنابراین با حاج آقا مجتبی و یک جمعی از دوستان و اهالی محل به سراغ پدر رفتیم. وقتی به او گفتیم مهدی شهید شده، گفتند: من 30 سال است منتظر این خبر بودم. معلوم شد فکرها و غم و نگرانی که از کودکی برایش داشتم برای چه بود. من همیشه نگران سرنوشت او بودم. حرف هایی که سال ها پیش خودم نگه داشتم و ...
استاد دانشگاهی که خانواده اش را قتل عام کرد
همچنین خودکشی او می دهد. همه چیز در یک چشم بر هم زدن اتفاق افتاد. وقتی رضا با عصبانیت از ماشینش پیاده شد، مقابل باغ دوستش در روستای خلفه ترخان سنندج رفت. سرایدار باغ و دو نفر از همسایه شاهد بگو مگوی او و شورش بودند و صدای درگیری آنها را می شنیدند اما فکرش را نمی کردند دقایقی بعد شش نفر جلوی چشمشان غرق در خون شوند. علت قتل خانواده سنندجی مدت زیادی از اختلاف شدید بین رضا و ...
قصه مرگی که شیرین تر از عسل بود/ پدر به پسر در میدان نبرد چه گفت؟
پدر می گفت: ما بیرون خیمه بودیم و بزرگمان داخل خیمه، دور از شمع، دور از خورشید بود و ما پیاده ها بیرون خیمه. مرد حرف هایش را زد. از شب سنگین و سرمه ای نور بود که بالا می رفت. مرد گفت: ختم به خونیم همه؛ و هیچکس نترسید الا ما که برنمی آمد از دستمان هیچ و هیچ. بلوغاتی بود، شرمگین و مومنانه و موقرانه جلو رفت. پرسید: من هم. و مرد گفت: مرگ را چه می بینی؟ و پسر گفت: چون عسل، بلکه شیرین تر. و ...
شهیدی که دوست داشت گلویش مثل امام حسین(ع) بریده باشد
ها را هم گفتند و اعلام کردند هر کس شهید شد باید بست برود پیش امام حسین(ع) بنشیند و جواز شهادت نفر بعدی را هم بگیرد اگر هم این کار را نکند شهید نامردی است. آخر همه این فیلم ها هم بابا می گفت آقا مصطفی (صدرزاده) من که می دانم تو زودتر می روی، پس نامردی نکنی و سفارش کنی. شهید صدرزاده عاشورا شهید شد و بابای من یک سال بعد روز عرفه، یعنی سالگرد شهید صدرزاده چهلم بابا بود.آخرین حرف ها هم حرف های همسر شهید ...
روایت طَف | پلک هفتم، قرآن جیبی
، گفت: پدریا پسر؟ و جواب را شنید که پسر را بزن؛ پدر می افتد. و پدر حرف می زد و پسر لب می زد که تیربه حلقش پرید و خفه ناله ای کرد و تکان خورد و مَرد خون به آسمان پاشید. و از آن روز ابرهای غروب، همه پنبه هایی است که فلک بر حلقوم پسر گذاشت و خون بند نیامد که نیامد! زن همه عمر گِله اش این بود: رفتی و یک بار به من نگفتی مادر. ...
فیلم بوسه و چشمک سحر قریشی ! / این عشوه او برای چه کسی بود؟
هستم و از طرف پدر و مادر ، ژن چاقی دارم ، قدم 170 سانتی متر و وزنم 58 کیلوگرم است اما به شدت مراقب وزنم هستم یک دوره بود که خیلی ورزش می کردم اما الان وقت نمی کنم و فقط رژیم می گیرم و گریه می کنم پسر خانواده شدم امروز من به نوعی پسر خانواده هستم ، سپهر برادرم گاهی اوقات من را به شوخی داداش سیا صدا می کند ، به نوعی مثل برادرش شده ام دلیل اصلی اش شاید چون صبح ...
پلنگ ترین عکس سحر قریشی در یک کافه ! / روسری نداشت بهتر بود!
متولد 6 دی 1366 در تهران ، بازیگر سینما و تلویزیون است. تا دبیرستان بیشتر درس نخواند. اما از 20 سالگی وقتی هنوز متاهل بود وارد بازیگری شد حالا تجربه چند رابطه عاشقانه دارد و برادرش سپهر ، ژورنالیست است. اولین بار سال 1383 در 17 سالگی با شخصی بنام مهران اخوان ذاکر ازدواج کرد. عکس سحر قریشی در یک کافه جنجال ساز شده است. به گزارش رکنا: سحر قریشی بازیگر نام آشنای سینما وتلوزیون ایران است ...
مداحی که عمر خود را در خدمت امام حسین (ع) گذراند/ نادعلی کربلایی هرروز مراسم روضه داشت
امام حسین علیه السلام پرداخت. حاصل 30 سال شاعری او 14 جلد کتاب است که از آن میان می توان به مجموعه سه جلدی ارمغان کربلا ، شهید گمنام ، مقتل سالار شهیدان علیه السلام ، مجموعه دو جلدی شکوفه های غم و صحیفه ایثار اشاره کرد. زندگی خانوادگی پدر سه شهید کربلایی 9 فرزند داشت، 4 دختر و 5 پسر. دو پسرش به نام های مجید و محسن در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند و پسر دیگرش، حسین، بعد از سال ...
رویای صادقه پیک شهادت برادر شد
و جاویدالاثر شد تا اینکه پیکر پاکش در تفحص کشف و از طریق DNA شناسایی شد و در بقعه آقا میرعظیم گوراب در روستای گرفم شهرستان خمام به خاک سپرده شد. برادر شهید زنجانی پور قنبری در گفت وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس اظهار داشت: برادرم 19 سال سن داشت که به جبهه رفت. آن زمان در ژاندارمری در بخش گشت جندالله خدمت می کرد. یک روز جلوتر از آنکه بمباران شیمیایی اتفاق بیافتد، من خوابی دیدم که ...
آرش برهانی و همسرش عزادار شدند+عکس
آرش برهانی بازیکن و مربی سابق استقلال به دلیل از دست دادن عزیزانش عزادار شد. چند روز قبل بود که پدر همسر آرش برهانی ستاره سابق استقلال و سرمربی کنونی تیم امیدهای این باشگاه به علت ابتلا به ویروس کرونا درگذشت. با گذشت چند روز از این اتفاق تلخ، امروز مادر همسر آرش برهانی نیز به دلیل ابتلا به ویروس کرونا جانش را از دست داد تا هفته نحسی برای خانواده این ستاره سابق فوتبال رقم ...
گریز متفاوت از روضه شش ماهه
که وقتی برای برگرداندن وسایل همسر شهیدم به سوریه رفتم، برادرم را آنجا دیدم! خود حاج اصغر هم آخرین بار عید فطر دو سال گذشته بود که به ایران آمد و به خانواده سر زد و از آن به بعد دیگر نیامده بود. همه این ها به دلیل مسئولیت سنگین وی در منطقه بود. وقتی آخرین بار برای دیدار برادرم به سوریه رفتم، فهمیدم آنجا مسئولیتی دارد اما از جزئیات آن بی اطلاع بودم وقتی به شهادت رسید فهمیدیم یکی از ...
آشنایی با موسیقی از دوران جنینی
متبسم آشنایی اش با موسیقی را به دوران پیش از تولدش مرتبط می داند و می گوید: می توانم بگویم که از قبل از تولد با موسیقی آشنا بودم. به دلیل اینکه علم پزشکی می گوید که گوش بچه از سه ماهگی در رحم مادر اصوات را می شنود. پدر من نوازنده بود و برادر بزرگ تر هم همین طور. در خانه ما همیشه گرامافونی هم بود که صفحات و موسیقی خیلی خوب از آن پخش می شد. من به خاطر دارم که از سنین پنج یا شش سالگی قادر بودم که مجلسی را با خواندن تصنیف ها و اجرای آهنگ ها مشغول کنم. به هرحال در آن سنین کودکی، در نوع خودش یک شومن یا موزیسین کوچولویی بودم که می توانستم موسیقی را درک کنم و آن درک را انتقال بدهم. تصانیف قدیمی ای که خیلی مورد علاقه ام بودند، تصنیف هایی بودند که با صدای بنان پخش ...
دست های کوچک؛ رؤیاهای بزرگ
گچ کار ساختمان بود. اوایل سال پیش یک مریضی گرفت که آخر هم معلوم نشد کرونا بوده یا نه. 10روز بیشتر طول نکشید تا فوت کرد. 8 ماه بعد تازه نخستین حقوقش را به حساب مادرم ریختند. چون ما بچه های صغیر حساب می شدیم، بیمه اذیت می کرد. الان همه حقوقی که می دهند 2میلیون و500هزار تومن است. آنها در منطقه افسریه مستأجرند و پول پیش خانه شان کم و اجاره اش زیاد است. این شده که مادر نگار تصمیم می گیرد که ...
سردار شهید رضا فرزانه که بود؟ + تصاویر
مسئله باعث نمی شد که جبهه نرود. تنها دو ماه بعد از عقدمان رفت جبهه. البته قبلش از من اجازه خواست. گفتم من هیچ مشکلی ندارم. به خوبی درک می کردم در شرایط جنگی کشورمان من هم به عنوان یک همسر رزمنده، دینی به گردن دارم که باید با صبر و تحملم آن را ادا کنم. (نویسنده گروه مقاومت راهیان نور روزنامه جوان؛ 13 مهر 1395) عید همان سال اول ازدواجمان حاج رضا مجروح شد و، چون ترکش به ریه اش اصابت کرد ...
رمز پیروزی ما ممزوج شدن فرهنگ دفاع مقدس با عاشورا بود
.... لذا گفتم الان وقت رفتن است. آن زمان 28 سالم بود و هنوز خدمت سربازی نرفته بودم. رفتم اما بعد 6ماه معاف شدم. آنجا با فضای نظامی آشنا شدم و دوباره سال 63 به جبهه رفتم. اولین عملیاتی هم که شرکت کردم عملیات بدر در اسفند سال 63 بود. سال بعد هم ورزیده شدم و رزم شبانه آموختم و در عملیات والفجر 8 و عملیات فاو شرکت کردم که لشکر محمد رسول الله خط شکن بود. آنجا دستم تیر خورد و الان هم انگشتان دستم راست نمی ...
استقامت را ازکوه آموختم| گفت وگو با بانوی کوهنورد74 ساله
قلعه برویم. تا آبشار دوقلو می رفتیم و بر می گشتیم. سال 1350 برای نخستین بار با برادرم به قله توچال رفتم که متأسفانه 2 روز بعد برادرم در 200 متری قله توچال دچار کولاک و برف شد و جانش را ازدست داد. اما این قضیه باعث نشد که کوهنوردی را کنار بگذارم. بعد از ازدواج و تولد 4 فرزندم چند سال در کوهنوردی ام وقفه افتاد. زمانی که دختر بزرگم 12 ساله شد با بچه ها کوهنوردی و شنا را به طور جدی شروع کردم. به تدریج ...
مسیر پیچیده ثبت نام کودکان افغانستانی در مدارس
داشته است. با همان بغض می گوید: مادرم سال بعد گفت چون کارنامه پارسال را نداری نمی توانی امسال مدرسه بروی. پارسال اما گفتند می توانم ثبت نام کنم، ولی پدرم گفت مدرسه ها از راه دور است و ما پول نداریم برایت موبایل بخریم. اینطور شد که من بی سواد ماندم. حمید نمی داند دولت اگرچه وزارت آموزش و پرورش را مکلف به ثبت نام کودکان بی شناسنامه و بدون اوراق هویتی کرده، اما دریافت کارنامه منوط به تأیید هویت ...
از نبود تخت و تهیه دارو با 3 برابر قیمت از بازار سیاه تا شبی 10 میلیون هزینه بستری/ آماده سازی فوتی ها ...
همه ی خانواده ی رضا به ویروس کرونا مبتلا هستند و هر کدام در یک بیمارستان بستری شدند، خودش می گوید خدا خواست تا من سرپا باشم و پیگیری بیماری عزیزانم شوم، این پسر جوان می گوید: من تست پی سی آر دادم و جوابش منفی شد، بعد واکسن زدم که دو روز بعد علایم بالینی پیدا کردم، تست دادم و مثبت شد. مادر، پدر، خواهر، شوهر خواهر و برادرم همه مبتلا شدند، پدر و برادرم در یک بیمارستان، خواهر و دامادمان در ...
آرزویی که در وطن برآورده شد
برایم گفت و راضی بود از اینکه اولین فرزندش در راه دین و قرآن به شهادت رسیده است... سید محمد مشکوهًْ الممالک لطفا خودتان را برای مخاطبان صفحه فرهنگ و مقاومت معرفی کنید. بنده روح الله الماسیان، پدر شهید هادی الماسیان هستم، سه تا پسر و سه دختر دارم و هادی نخستین فرزندم و متولد سال 61 است. محله ای بود به نام پشت بازار در خرم آباد که به بازار اصلی نزدیک بود، محل تولد هادی ...
نحوه تقسیم ارث فرد مجرد
همان نسبت برادرزاده ها دو برابر خواهرزاده ها خواهد رسید. در تقسیم اموال افراد مجرد چه پسر و چه دختر به علت نبود همسر و فرزندان اموال به خانواده به نسبت خویشاوندی آن ها خواهد رسید و در صورت نبود همه ی افراد یک طبقه ارث به طبقه بعد منتقل خواهد شد و این تقسیم در مورد ارث دختر و پسر مجرد فرقی نخواهد داشت. تفاوتی که بین تقسیم ارث، افراد مجرد و متاهل وجود دارد نبود فرزندان و همسر ...
یک روز، معین البکا می شوم
، خسته هم نشدم و فقط به خاطر سنگینی لباس، لحظه های آخر دیگر جانِ راه رفتن نداشتم. گفتی که در دو تعزیه و دو بار نقش حضرت سکینه را اجرا کردی. مشکلی نداشتی که نقش یک زن را بازی کنی؟ اوایل با این نقش مشکل بزرگی داشتم، چون دخترشدن یعنی حس دخترانه گرفتن برای یک پسر کار سختی است ولی با راهنمایی های پدر و عمه و مادرجانم و همچنین استاد امیر صفری راه افتادم و توانستم حس نقش را بگیرم. ...
سرنوشت عجیب پسر فردای روز ازدواجش برملا شد!
دیدن خانواده اش دارد. سخت گیری هایی که نمی گذارد او به راحتی خانواده اش را ببیند و برای هر بار دیدن آنها باید مجوز داشته باشد. ماه در می زند به کارگردانی و طراحی مریم نوابی نژاد و تهیه کنندگی سیدجواد محسنی هرشب حوالی ساعت 19:30دقیقه روی آنتن شبکه دو می رود و تکرار آن روز بعد ساعت 12 پخش می شود. ...
حرکت پروفسور سمیعی در مقابل جانباز نابینا
سمیعی که ظاهر در طول سال فقط چند روز به ایران می آید و به لطف خدا و همت والایش، بیماران بسیاری را درمان می کند، پذیرفت که همسر مجید را عمل کند. مدتی بعد، پروفسور سمیعی به تهران آمد و همسر مجید را خدمت ایشان بردند. پس از معاینات اولیه، برای عمل و برداشتن تومور وقت تعیین کرد. قرار شد اولین عمل در نوع خود در ایران روی سر آن خانم صورت بگیرد. آن طور که می گفتند، احتمال داشت ...
روایت زنانه از جنگ افغانستان
یکی از دوستانش گفت؛ زنی که سنش کلان است و یک عروس بیوه دارد. طالبان رفته بودند به ولسوالی به مردم گفته بودند برای ما غذا درست کنید، می آییم خانه تان غذا می خوریم. زن تعجب کرده بود، چون همیشه می گفتند برایشان غذا ببرند. ناچار پذیرفته بود. او غذا می پزد و عروسش طفل خردش را می خواباند و می رود بالای درخت خیلی بلند حیاط خانه پنهان می شود. طالبان می روند خانه آنها، می فهمند که این نوه پیرزن است، بعد ...
گفت وگو با جانباز دو پا قطع، دکتر مرتضی شکوهنده(بخش سوم) توانمندی و دست پاکی، ملاک انتصاب در جایگاه های ...
که در این مسیر داشتید، بفرمایید. - جانباز دکتر مرتضی شکوهنده: بله. عرض کردم که به این امید که بتوانم از جانبازان در حد توانم حمایت کنم، وارد بنیاد جانبازان شدم و جذب ستاد درمان و بهداشت مرکز شدم. یک سال در آنجا فعالیت داشتم و بعد هم به استان خوزستان منتقل شدم. به لطف خدا یک سال در خدمت جانبازان معزز بودیم تا در مهر 79، پسر من دانشگاه قبول شد. همزمان با اینکه من در فکر این بودم ...