سایر منابع:
سایر خبرها
ورزشکاران معلول تمام شعارها را عملیاتی می کنند/ ورزش بانوان نیازمند نگاه ویژه مسئولین
بودم که در آخرین لحظه خط خوردم و اعزام نشدم. وی افزود: هرکاری سختی های خودش را دارد، من نیز وقتی ورزش را شروع کردم مادرم فکر می کرد ورزشکار خوبی نشوم اما در اولین مسابقه ای که حضور داشتم مقام اول را کسب کردم و بعد از آن در مسابقات کشوری مدال آوردم. به ورزشکاران معلول بها داده نمی شود این قهرمان پرتاب وزنه گفت: در گذشته از نظر زیرساختی مشکلات زیادی وجود داشت چراکه زمین ...
حمید صفت: تسلیم رأی دادگاهم
خانه آن ها بروم. وقتی به خانه مادرم رفتم متوجه شدم هوشنگ بار دیگر مادرم را کتک زده است. او شب قبل نیز مادرم را مقابل چشمان مهمان های آلمانی اش کتک زده بود. همین باعث ناراحتی ام شد و با هوشنگ درگیر شدم. وقتی درگیری بالا گرفت او به آشپزخانه رفت و قصد داشت با چاقو به من حمله کند. برای اینکه او را بترسانم گلدانی را برداشتم و به دیوار کوبیدم. سپس با دستم چند ضربه به سرش زد. باور کنید قصد کشتن او را ...
خواهرانه ای از عشق و ایثار "کتاب" شد/ ادبیات پایداری بدون زینب های زمان یک پایش می لنگد
نظر شما چیست؟ یکی از دلایل نگارش کتاب من زینب تو هستم این بود که من خیلی دوست داشتم برای شهدا کاری انجام دهم و این که مادرم و دایی ام را می دیدم که از ابتدا خیلی مذهبی نبودند و در واقع از حرهای دفاع مقدس هستند، اما زندگی متفاوتی داشتند و مرارت ها، عشق و ایثاری که مادر من در حق برادرشان داشتند به نظرم متفاوت و خاص است و مهم تر از همه این که دو سال پیش که تصمیم گرفتم این کتاب را بنویسم، هیچ ...
از اشراف فنی رهبر انقلاب شگفت زده شدم/ با پرتاب لری طلای پارالمپیک را گرفتم!
200 گرم به وزن نیزه اضافه شده بود و شرایط واقعا سخت بود. نه خودم، نه فدراسیون و نه کمیته هیچکس فکرش را نمی کرد. اصلا در 5 سال گذشته چنین رکوردی را نزده بودم. در همان پرتاب اول همه رقیبانت را ناامید کردی. با حریفانم در ارتباط هستم و خیلی ناراحت شدند و حسرت می خوردند و برای مسابقات بعدی وعده دادند. قبل از مسابقه هم وقتی نام مرا در لیست دیدند، تعجب کردند چون می دانستند که مصدوم هستم ...
طالبان با پدر شهید امیری چه کرد؟!
: بله؛ سید جعفر چند سال فرمانده تیپ حضرت علی بود. بعد خیلی کم ایران می آمد؛ یک هفته می آمد و زود برمی گشت. جایگزین داشت؛ جایگزینش را می گذاشت و می آمد ایران. سید جعفر فرمانده بود، سید علی و سید اسماعیل نیرویش بودند، هزار نفر نیرویش بودند و در تیپ امام علی کار می کرد. شهید سید جعفر امیری در کنار حاج قاسم سلیمانی **: آقا سید علی و آقا سید اسماعیل نیروی آقا سید جعفر ...
روایتی از واکسن زدن دهه شصتی ها
...: به دوستانم قول داده بودم کرونا نگیرم تا درمانش از راه برسد امروز باید از چند نفر شیرینی بگیرم چون برنده شدم. به گزارش فکرشهر، روزنامه ایران در ادامه نوشت: با تند شدن ضرب آهنگ واکسیناسیون در کشور بالاخره نوبت به دهه شصتی ها هم رسید که در سامانه ثبت نام کنند، البته قبل از اعلام رسمی ثبت نام این گروه سنی، مراکزی در تهران بدون در نظر گرفتن محدودیت سنی به همه افراد واکسن می زدند. ...
چتر مادرانه با عطر نان | روایتی از کارآفرینی یک مادر و دختر
، پدرش از دنیا می رود. می شود گفت مردم قدیم مانند امروز، عرصه را بر خرافات تنگ نمی کردند. باور داشتند هر کسی دختر دارد، نسلش ادامه پیدا نمی کند. اما صمدی از زمانی که دست راست و چپ خود را می شناسد، می خواهد خلاف این موضوع را ثابت کند و به همه نشان دهد دختران هم می توانند نام پدر خود را زنده نگه دارند. او برای این هدف سال ها زحمت می کشد. از همان روز هایی که با یک کندوی عسل در پشت بام خانه ...
طلاق صوریِ خواهر، ملیحه را کیش و مات کرد
یک جعبه شیرینی. 32 سال بیشتر نداشت که زن مردی 82 ساله شد. می دانست با این ازدواج حسرت مادر شدن به دلش می ماند، اما از سر ناچاری تن به ازدواج داد. چند کلاس بیشتر درس نخوانده بودم، چطور خرج زندگی ام را می دادم؟ دوسال پرستاری حاج محمود را کرده تا همسرداری اش را. ناراضی نیستم. خدا رحمتش کند. از ترس قضاوت شدن دلیل ازدواجش با حاج محمود را به کسی نگفته. تا از زندگی کسی خبر نداشته باشید، قضاوت کردن راحت ...
متقیان: خدا به جای پا ها اراده ای پولادین به من داد/ تماشای به اهتزاز درآمدن پرچم ایران از هرچیزی لذت ...
انفرادی را امتحان کنم، اما از من قول گرفت که همچنان برای تیمشان بازی کنم. - با توصیه خانم میرآب رفتم ورزش انفرادی و در دوومیدانی در ماده پرتاب دیسک تست دادم و بعد از مدتی در مسابقات قهرمانی کشوری در مشهد موفق به کسب طلا شدم. با این مدال جرقه ای در ذهنم خورد که با کار بیشتر به هدف های بزرگ تری دست یابم. - این بار هدفم کسب سهمیه بازی های پارآسیایی اینچئون بود که بعد از چهار سال موفق ...
بغضی که فریاد پیروزی شد
و می گوید: در مسابقات ریو حقم بود برنز بگیرم اما همه چیز دست به دست هم داد که نگیرم. رقیبم نیزه را پرتاب کرد و دیدم نوک نیزه به زمین نخورد و خوابید روی زمین. داور نباید پرتاب را قبول می کرد اما کرد. مربی ام از زمین دور بود و کاری نکرد. خودم آنقدر سر و زبان نداشتم که معترض شوم و بگویم ویدئوچک کنید و ببینید خطاست. از همان سال بغضی نشست توی گلویم. از همان روز گفتم این که گذشت اما مسابقه بعدی می آیم ...
پروژه 21 راهی کتابفروشی های کشور شد
که بنیانگذار این نوع ادبی ژول ورن داستان نویس مشهور فرانسوی است. معصومه نصراله پور شیروانی مولف این اثر، درباره جرقه شکل گیری این ایده می گوید: وقتی دانش آموز دبیرستانی بودم به علم و ادبیات علاقه داشتم و در کتابخانه کوچک دبیرستان چند کتاب کوچک علمی خوانده بودم که جزو کتاب های مورد علاقه ام بودند. نویسنده کتاب پروژه 21 در ادامه می گوید: در همان سال برنامه ای از تلویزیون پخش شد ...
قتل شوگرمامی در لاهیجان توسط مرد 42 ساله
از یک مشاجره لفظی ناگهان با لگد محکمی او را به دیوار کوبیدم ولی سر همسرم به تیغه دیوار خورد و بی رمق روی زمین افتاد. یک روز با همین وضعیت در خانه ماندم اما همسرم فقط حالت تهوع داشت و بی حال بود. با وقوع این حادثه مادرم که با ما زندگی می کرد از ترس من بیرون رفت و من هم که دیگر می ترسیدم در خانه بمانم، دست دو فرزند خردسالم را گرفتم و به مسافرخانه رفتم. آن شب تا صبح همواره با خودم درگیر بودم تا این که ...
بریم به دیروز؛ با کدوم بازی خیلی خاطره دارین؟
گنبد کاووس، از صدای جیرجیرک ها و از صدای کولر گازی حرف می زنم، من و دایی داود و دایی مجید، کنسول بازی را کرایه کرده ایم؛ باید تا صبح بیدار بمانیم، ما شناسنامه گرو گذاشته ایم. برخلاف همه ی نیمه شب های شرجی و کش دار، امشب خیلی زود می گذرد. یکی گفته بود زمان نسبیت دارد، راست گفته بود، وقتی با فرمان جناب قارچ خور دستت باشد، دغدغه ات قارچ خوردن است و فرار از دست آن حیوانات موذی روی زمین همان ها که جانت ...
خودکشی زن راز مرگ شوهر را فاش کرد
غیرمنتظره ای فوت شد. حالش خیلی خوب بود و مشکلی نداشت اما یک شب متوجه شدم که نفس نمی کشد و احتمال دادم سکته کرده است. ترسیدم به کسی زنگ بزنم چون فکر می کردم مرا در مرگ او مقصر می دانند. به همین دلیل جسد او را به داخل اتاق خواب بردم و روی آن پارچه ای انداختم. بعد متوجه شدم که بو گرفته و تصمیم گرفتم روی آن بتن بریزم. وی ادامه داد: من شوهرم را دوست داشتم و پس از مرگ او دچار افسردگی شده ...
اتهام قتل عمد حمید صفت در نظریه کمیسیون 11 نفری پزشکی قانونی
تن داشت در جایگاه ویژه ایستاده و اتهامش را قبول نکرد . وی گفت :مادرم و حاج آقا 10 سال با هم زندگی کردند و من در سال های پنجم تا هشتم با آنها زندگی می کردم.اما دو سال آخر را زندگی مستقلی داشتم . حدود هشت ماه از سال را حاج آقا در آلمان زندگی می کرد و بیشتر آگاهی من از بیماری و سابقه بستری شدن او به بعد از درگیری و مرگ او بر می گردد. من قبل از آن از بیماری او مطلع نبودم .اگر چه دیده بودم ...
آخرین دفاع حمید صفت در دادگاه: بی گناهم
موجود است. * مادرم میان من و حاج آقا حائل بود. من اورا گرفته بودم تا به مادرم ضربه نزند. من فقط سه بار دستم به صورتش برخورد کرد، اما در آگاهی القا کرده بودند هر تماسی ضربه محسوب می شود. اصطلاح کفگرگی هم در آگاهی به من القا شد. آنجا گفتند سیلی زدی یا کف گرگی؟ که گفتم سیلی نزدم. * من اگر قصد ضربه زدن داشتم مادرم را هل می دادم و او را می زدم. من وقتی همراه مادرم و سهیل برگه فوت را ...
جوان 27 ساله: مادرم از ارتباط هوس آلود من مطلع بود
از این ارتباط غیرمتعارف و غیراخلاقی مطلع شد، خیلی تلاش کرد تا مرا از این مسیر اشتباه باز دارد اما من در کویر تباهی گم شده بودم و نصیحت ها و دلسوزی های مادرم را نمی شنیدم. با آن که می دانستم مادرم در این سال ها همه جوانی اش را وقف من کرده است و از راه خیاطی و دوخت و دوز مخارج زندگی ام را تامین می کند تا در آینده عصای دستش شوم ولی باز هم آن دختر را به همه چیز ترجیح دادم. مادرم را رها کردم و با ...
زیر سِرُم زرد / روایتی از روزهای اوج گیری کرونا
کنند همه جا می روند، عروسی، مهمانی مسافرت و... بعد که حالشان بد می شود می آیند اینجا آه و ناله می کنند . آزرده خاطر بودند و این طبیعی بود چون نزدیک دو سال است که روی آرامش را ندیده اند؛ کشور ما موج پشت موج درگیر بیماری کرونا بوده است و هر موجی که آمد، دست رد به سینه اش نزدیم و سوارش شدیم و کلی جان دادیم. بلای جان مردم وزنت بالاست آقا و اینجا فقط تا 100 کیلو را اسکن می ...
عکس های ترکش خورده علی قلب مان را می سوزاند
.... از کارخانه که بیرون آمد، شروع کرد به پخش کردن روزنامه و نشریه در خانه های مردم. خیلی از وقت ها هم در مغازه پدرم که میوه فروشی داشت، کمک می کرد. بعد از چند وقتی در کتابفروشی قائم مشغول شد. کتاب می خرید و همان جا هم می فروخت. چند وقت که قبل از سربازی اش، بیکار بود رفت پیش عموی مادرم و آن جا در کندن قبر به او کمک می کرد. معاف از خدمت علی 17 خرداد 59 برای ادای تکلیف سربازی راهی جبهه ...
خدا به جای پا ها اراده ای پولادین به من داد
. در بازگشت از توکیو با استقبال باشکوهی از سوی مردم اهواز مواجه شدید. انتظار چنین استقبالی را داشتید؟ واقعیتش نه. من شش هفت روز مانده به مسابقات از فضای مجازی دور بودم. بعد از دست گرفتن گوشی و صحبت کردن باخواهرانم بعد از کسب مدال با حجم بالایی از پیام های تبریک مواجه شدم که مرا شرمنده می کرد. به اهواز هم که برگشتم مردم به استقبالم آمده بودند. در ملاشیه نیز باوجود کرونا همه آمده ...
کرونا و اختلال قاعدگی/ تخمک گذاری در سالهای اولیه قاعدگی/سیکل های قاعدگی و تخمک گذاری دردناک
ماه تحت شرایط روحی روانی بد قرار گرفتم به خاطر بیمارستان خوابیدن مادرم ولی رابطه جنسی داشتم بدون محافظت قرص هم مصرف کردم اما تا به امروز من پریود نشدم فقط کمر درد دارم نمیدونم حامله هستم یا نه میشه کمکم کنید کمی هم چاق شدم راستی کیست هم در تخمدان راستم دارم? بایستی حتما تست حاملگی انجام دهید من زیر یکسال هست که پریود میشم اولین و دومین بار که درد نداشتم بعدش چند ماهی درد داشتم بعد این ...
رونمایی از همسر پوریا پور سرخ / ازدواج جنجالی + فیلم و عکس
. شما خودتان بهتر این موضوع را می دانید چون از اولین کسانی بودید که با من مصاحبه کردید، اینکه من در همان سال های اول حضورم در این حرفه، همیشه از این فضا دور بودم و بعضا اذیت می شدم از اتفاقاتی که به زندگی شخصی ام ورود پیدا می کرد. ولی با تجربیاتی که کسب کردم و آنها را به کار گرفتم، حالا آرامش بسیار خوبی دارم و آن را با یک دنیا عوض نمی کنم. برای من آرامش امروزم از همه چیز مهم تر است و به همین دلیل ...
نویدکیا درباره دعوای پرسپولیس و سپاهان: مردم را به غلط تحریک کردیم
چنین شخصیتی همیشه یک اتفاق جذاب برای یک خبرنگار است. این گفت وگو را از دست ندهید: یادتان می آید اولین بار در چه سنی پایتان به توپ فوتبال خورد؟ اولین بار کلاس پنجم ابتدایی بودم که مغلم ورزش ما برای تیم مدرسه تست گرفت و قبول شدم. همراه با تیم مدرسه به مسابقات ناحیه 4 اصفهان رفتم. بعد برای تیم ناحیه انتخاب شدم و سرانجام به تیم آموزشگاه های اصفهان رسیدم. اولین بار 11 ساله بودم. این ...
معرفی عامل مسمومیت دو هزار نفر در یک روستا!
. جمعه ظهر، حالت تهوع شدید گرفت. اما خب نیازی به بستری شدن نداشت و با مصرف دارو، علایم مسمومیتش برطرف شد. مادرم هم برای چند ساعتی بی اشت ها شده بود. برادر 12 ساله ام به همراه خواهرم که 10 سال دارد، علایم مسمومیت بسیار خفیفی داشتند. او در ادامه از وضعیت اهالی روستا در بیمارستان قدس شهرستان پاوه می گوید: همزمان با من، یک خانم هفتاد، هشتاد ساله در بیمارستان بستری بود. گویا از قبل دچار بیماری ...
ماجرای خواستگاری پلیس قلابی از دختران!
عضو کانال ازدواج در تلگرام شدم زنی تنها هستم و دارای یک فرزند؛ هشت سال پیش همسر خود را از دست دادم. به دنبال همراه و همدمی برای زندگی خود بودم تا مرا از تنهایی دربیاورد و به عنوان یک مرد در کنارم باشد. عضو کانال همسریابی و ازدواج در تلگرام شدم و در آن کانال با مردی که خود را "سرگرد" و عضو سازمان نظامی و اطلاعاتی معرفی کرده بود، آشنا شدم. چون نظامی بود، تصمیم گرفتم جواب مثبت دهم ...
بانویی که در کربلا به دست غلام شمر شهید شد
رفته بود من کاملا آماده بودم. وی افزود: قلب ام به من خبر داده بود و منتظربودم که خبر شهادت مسعود را به من بگویند.هیچ کسی جرات نمی کرد زنگ خانه ما را بزند حتی در کوچه ما مامور گذاشته بودند که کسی خبری به من نگوید چرا می ترسیدند حال من بد شود. خواهرم آمده بود که خبر را به من بدهد اما من زودتر از او خبر شهادت مسعود را دادم و گفتم من خودم متوجه شدم که آمدی خبر شهادت را بدهی. مادر ...
عاشقانه های حمیده و منصور / ماجرای خواستگاری شهید ستاری از همسرش همسر شهید ستاری پس از گذشت سالها از ...
ستاری را تیمسار خطاب می کرد و می گفت: برای ما معلم ها خیلی مهم بود که همسرمان یک نظامی باشد. بعد در مورد ارتباط بیشتر با شهید ستاری قبل از ازدواج گفت: من و تیمسار ستاری تا لحظه دبیرستان کمتر همدیگر را می دیدیم چون رفت و آمد زیادی نداشتیم. بعد از اینکه پدر به تهران منتقل شد بعد از چند سال همدیگر را دیدیم، آن موقع شهید ستاری تازه می خواستند وارد دانشکده افسری شوند. البته ناگفته نماند که در آن روزها قصد ...