سایر منابع:
سایر خبرها
وقتی لاک های جیغ ایثارگری می کنند! روایت 3 جانباز جنگ تحمیلی از روزهای دشواری که بیماری در تلاقی با ...
شهید شده است. جانباز فریدون مجنون از رشت، نوروز بهمه از فارس، تقی نجفی از زنجان، علی غریب زاده از مشکین شهر، علیرضا دستباز از تهران، تقی شاه سنایی از اصفهان، محمد قاجار از ورامین و بسیاری از جانبازان دیگر که سراغ گرفتم همه به خیل شهدا پیوستند. روحشان شاد و یادشان گرامی ... جمهوری اسلامی ایران از شهریور ماه سال 1359 تا مرداد 1367 به دلیل دفاع در مقابل حمله خاصمانه رژیم بعث، با عراق در جنگ ...
روایتی ماندگار از شهدایی که زنده اند
8 سال دفاع مقدس می پردازیم که همه تلاش خود را در این دوران فقط برای حفظ میهن عزیزمان ایران کرده است. شهباز کاظمی یکی از این جانبازان دفاع مقدس است. وی عشایرزاده و اهل دوتوترک از توابع شهرستان فیروزآباد می باشد. این جانباز بزرگوار در گفت و گو با خبرنگار فارس گفت: متولد 1341 هستم و ترک زبان و اهل دوتوترک از توابع شهرستان فیروزآباد. وی می گوید: شرایط در آن زمان فرق ...
حمله تروریستی31 شهریور اهواز/ تهاجمی بزدلانه و روایاتی تکان دهنده
و هر کسی به سمتی برای نجات خود می دوید تا از گزند رگبار بی امان خود را حفظ کند. وقتی که من هم متوجه شدم، اتفاقی غیر منتظره پیش آمده، به سرعت خود را در کانالی همان حوالی رساندم، از روی کنجکاوی سرم را اندکی بالا بردم تا ببینم چه خبر است! اما یکی از پاسداران فریاد کشید سرت را پایین ببر، می زننت . اما نتوانستم سرکی نکشم، کمی بعد دوباره نگاهی انداختم و دیدم زنی با جیغ و فریاد می ...
سوار برویلچر به استقبال شهادت رفت
31 شهریور در خانه منجزی ها عجیب ماندگار شد. سال ها پیش در آغازین روز های جنگ تحمیلی سربازان خانه منجزی ها یکی پس از دیگری راهی شدند و افتخار جانبازی در روز های مقاومت و ایثار را نصیب خود کردند و سال ها بعد در 31 شهریور 1397 رزمنده پیشکسوت و جانباز 70 درصد جبهه های نبرد، حاج حسین منجزی در مراسم رژه ارتش مورد حمله عوامل تروریستی قرار گرفت و همراه تنی چند از میهمانان مراسم به آرزویش رسید و شهید شد ...
گفت وگو با خانم دکتر طالب همسر جانباز شهید ناصر توبئی ها عروج از آغوش حاج قاسم تا باغ بهشت!
جانان پرگشوده است. چنین بود که سال 92 سجده هایش عطر پرواز می گیرد و پاهایش پر پروازش می شود. چنانچه جانباز نخاعی، دکتر مرادی با نقل خاطره ای از شهید توبئی ها می گوید: پس از عملیات والفجر4 بنده نیز در مرکز توانبخشی جانبازان شهید مطهری اصفهان بستری بودم. شهید توبئی ها هم همانجا بستری بودند. خاطرم هست که ایشان به لحاظ اینکه هم از ناحیه سر و هم از ناحیه چشم دچار آسیب بودند درد بسیار شدیدی ...
بیش از 6 سال در اسارت رژیم بعث عراق بودم/ ایمان و استقامت رمز پیروزی رزمندگان در دفاع مقدس
موسی ابن جعفر سمنان درسال 62به منطقه عملیاتی اعزام شدم و بعد از 5بار حضور در جبهه نهایتا در اسفند ماه سال 1363 درعملیات بدر با پاتک عراقی ها مجروح و به اسارت در آمدم. توبا این کوچکی چرابه جنگ من آمدی! این آزاده سمنانی دوران دفاع مقدس همچنین تصریح کرد: دوران اسارت برای من که تقریبا در سن کودکی بودم با بقیه بزرگسالان هیچ فرقی نداشت، گاهی بیشتر از آنها شکنجه می شدم و یکبار یکی از ...
بیماری مادر نوزاد یک روزه تأیید شد
روبه رو شد گفت که نوزاد یک روزه اش را از پنجره خانه اش به بیرون پرت کرده است. بدین ترتیب موضوع به قاضی رحیم دشتبان، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران گزارش شد و وی همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل به تحقیق پرداخت. زن 38 ساله درباره حادثه گفت: چهار سال قبل با شوهرم ازدواج کردم و الان هم یک دختر چهارساله دارم. از آنجایی که وضع مالی خوبی نداشتیم وقتی برای بار ...
کابوس ماندگار یک اشتباه بزرگ
دچار بیماری قلبی شد، مادرم که داغون شده است، آنها مجبور شدند تا خانه را بفروشند و دیه بدهند و حالا مستأجر هستند. یک بار به قصاص محکوم شدی؟ بله، مرگ را با چشمان خودم دیدم تا اینکه معاف شدم. حتما خوشحال شدی؟ روز اول بله، خوشحال شدم، اما بعد در این زندان هر روز بارها میمیرم. عذاب وجدان بدتر از اعدام است. هنوز آن صحنه را به خاطر دارم، خیلی پشیمانم. ...
معاونان بنیاد شهید و امور ایثارگران پاسخگوی اهالی رسانه بودند
دفاع مقدس گفت: پویش ویلچررانی، دوچرخه سواری و پیاده روی جانبازان با شعار پیروان حسینی (ع)، رهروان خمینی (ره) از حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) تا حرم امام خمینی (ره)، تجدید میثاق مدیران بنیاد با آرمان های حضرت امام خمینی (ره) و آئین مهمانی لاله ها در بیش از 19 هزار گلزار مطهر شهدای سراسر کشور از جمله برنامه های نخستین روز از گرامی داشت هفته دفاع مقدس است. سردار یعقوب سلیمانی افزود: برگزاری ...
زندگی یعنی تلاش روح یک جوان را دارم
مسیر کوهستانی بیجار سخت بود اما به عشق بچه ها دشواری راه را به جان می خرید. مدتی بعد از بیجار به قم منتقل و مدیر یک دبیرستان شد. همیشه عاشق تدریس بودم. زندگی در کنار مادربزرگم و عشق همسرم به تدریج علاقه ام به آموزش را بیشتر کرد. به صورت داوطلبانه و بدون دریافت ریالی دستمزد در دبستانی که یکی از دوستانم در آن معلم بود، هفته ای 28 ساعت مشغول به کار شدم. جرقه های تأسیس مدرسه از همین جا زده شد ...
پدری ایستاده در برابر کوران زندگی
نباید کار کنی اما من تصمیم خود را گرفته بودم. او می گوید: من از همان دوران کودکی یاد گرفته بودم که باید روی پای خودم باشم و با تکیه بر نیروی خود خرجی خود و خانواده ام را به دست بیاورم و محتاج کسی نباشم. این پدر تلاشگر می گوید: با توکل بر خدا، مثل گذشته کمر همت بستم و شروع به کار کردم و الان که 10 سال از عمل پیوندم می گذرد، کوچکترین مشکلی برایم پیش نیامده است. بیماری ...
مثبت اندیشی یعنی همیشه راهی هست
مرتضی قنبری وفا - مثبت اندیشی به این معنا نیست که انسان مشکلی ندارد، بلکه می گوید: برای هر مشکلی، راهکار وجود دارد، در باب این موضوع قصد دارم تجربیاتم را بیان کنم. هنگامی که در سن 17 سالگی جانباز شدم، سمت چپ بدنم بخاطر اصابت ترکش در نیمکره راست جمجمه ام، دچار فلج مغزی شد و به سبب قدرت جوانی، توانستم قسمتی از سلامتی از دست داده ام را ارتقاء دهم. پس از آن زمان با ممارست و تلاش، راه رفتن ...
مهاجران دیروز، مهاجران فردا
با گذشت یکی دو سال انگیزه عوض شد و تصمیم گرفتیم برای زندگی بریم. علی در ادامه گفت: ویزای تحصیلی گرفتم که به همراه درس خوندن بتونی با اون کار کنی و درآمد داشته باشی. برای رفتن به کانادا خیلی خرج کردیم. هزینه های رفتن ویزا و ثبت نام دانشگاه تا به الان حدود 700 میلیون تومان شده. حدود 600 میلیون تومان هم با خودم می برم که اگر در همان ابتدا کار پیدا نشد برای خرج زندگی همراه خود داشته باشم ...
درگذشت مدیر سابق مدرسه علمیه جده بزرگ اصفهان
سنی در سنندج می پرداختم و حدود 2 سال این برنامه ادامه داشت و بعد از آن توفیق حضور در جبهه های جنوب را در مدت کوتاهی پیدا کردم و در این اثناء موفق به دریافت دیپلم شدم. پس از آن در سال 68 به توفیق الهی و بدون آنکه آشنایی قبلی نسبت به حوزه علمیه داشته باشم و یا حتی کسی مشوق بنده باشد، به صورت بسیار غیر منتظره که البته معتقدم به واسطه عنایات ویژه بود، وارد حوزه علیمه اصفهان در مدرسه علمیه ...
مدیر سابق مدرسه علمیه جده بزرگ اصفهان درگذشت + زندگی نامه
ندج می پرداختم و حدود 2 سال این برنامه ادامه داشت و بعد از آن توفیق حضور در جبهه های جنوب را در مدت کوتاهی پیدا کردم و در این دوران موفق به دریافت دیپلم شدم. پس از آن در سال 68 به توفیق الهی و بدون آنکه آشنایی قبلی نسبت به حوزه علمیه داشته باشم و یا حتی کسی مشوق بنده باشد، به صورت بسیار غیر منتظره که البته معتقدم به واسطه عنایات ویژه بود، وارد حوزه علیمه اصفهان در مدرسه علمیه ذوالفقار شدم. م ...
از اشراف فنی رهبر انقلاب شگفت زده شدم/ با پرتاب لری طلای پارالمپیک را گرفتم!
معلولیت شدم. به هرحال محدودیت های زیادی برایم ایجاد شد و ورزشی که دوست داشتم و برای آن سال ها تلاش کرده بودم را به ناچار کنار گذاشتم. کسانی هم که می گویند، معلولیت، محدودیت نیست را قبول ندارم. شاید کسی که از ابتدا معلول بوده، مشکلی با این قضیه نداشته باشد و کنار بیاید، اما برای من هنوز هم بعد از 10 سال واقعا سخت است. مدال طلای پارالمپیک هم افتخار کمی نیست. درست است. شاید من هم در ...
روایت نقش آفرینی هوانیروز در دفاع مقدس در گفتگو با یک سرهنگ خلبان و یک مهندس پرواز
چند نفر را هلی برد کند، چند تا مجروح را برگرداند و ... همین روحیه باعث شده بود که بیشتر مهندسان پرواز تعویض کار نباشند و تعمیرکار باشند. این طور بود که هلی کوپتر های ما تا سال ها پریدند. نیرو های دوره جنگ از جانشان مایه گذاشتند تا این خاک برای مردم بماند. من 30 سال خدمت کردم و در سال 82 با حقوق حدود 200 هزارتومان بازنشسته شدم. الان 8 میلیون تومان حقوق می گیرم. در گذشته حقوق ...
آغوش فرار
:" باشه الان میرم" کیفش را روی دوشش انداخت و شروع کرد در جهت مخالف مرد رفتن که مرد صدا زد:" اهل کجایی؟ از لهجه ات معلومه اینجایی نیستی!!" دخترک گفت:" نه اهل اینجا نیستم" مرد گفت:" پس کجا میری؟" دخترک گفت:" مگه نگفتی اینجا نخواب خب من دارم میرم دیگه حالا هرجا..!" مرد به سمت ما آمد و گفت:" نترس دختر جان من مامور گشت شبم اگه جایی نداری با من بیا تا به مرکز بریم و اونجا ببینیم مشکلت چیه که شب ...
متقیان: خدا به جای پا ها اراده ای پولادین به من داد/ تماشای به اهتزاز درآمدن پرچم ایران از هرچیزی لذت ...
زمانی که برای نخستین بار روی پاهایم ایستادم یا روزی که توانستم بدون عصا قدم بردارم. – الان قدرت راه رفتن را دارم، زیاد نه، ولی می توانم تا حدودی راه بروم، اما حاضر بودم مادام العمر روی ویلچر بودم، اما مدال المپیک را از دست نمی دادم. تماشای به اهتزاز درآمدن پرچم ایران از هرچیزی لذت بخش تر است – به چشم دیدم که چطور جواب تلاشی را که کرده بودم گرفتم؛ آن همه تمرینات ...
کرونا در برابر عزم کادر درمان این بیمارستان برای نجات بخشی مبتلایان، یارای مقاومت ندارد
انگار در دنیای دیگری، سیر می کرد، غرق تماشای منظره سرسبز پشت پنجره که مشرف به حیاط بیمارستان بود، شدم که سرفه های زن بستری در تخت کنار درب، حواسم را پرتاب کرد. بی نگاه به صورتش، متوجه بودم که مرا به صحبت گرفته، چون فقط ما 3 نفر در اتاق بودیم، گفت: همین دیروز بود نه اینکه همین دیروز باشه آ، دو سه هفته پیش، یک ظهر داغی مثل الان، یک هو بدنم داغ کرد و همزمان توانم ریخت و بدن درد زیادی گ ...
ویدئو/ شاهرخ استخری: به کارگر بودن همسرم افتخار می کنم
...... میگن روز اول مدرسه شغل پدر نپرسین شاید بچه ای خجالت بکشه! از چی؟ از اینکه باباش زحمتکشه و نون حلال میبره سر سفره؟ باید دستای اون پدر و مادرو بوسید نه اینکه خجالت کشید! داستان من اینه... من بلژیک بزرگ شدم، کشوری که باید همه ی بچه ها از یه سنی کار کنن که یاد بگیرن مستقل بشن و بتونن روی پای خودشون وایستن، دارا و ندار هم نداره... دست مامان و بابامو میبوسم که ...
افشاگری دنیا جهانبخت / عکس کتک خوردن از مهراد جم !
ابراز علاقه کرد در نهایت با سناریو ساختی مافیای قمار چندین کلیپ از دیدار این دو پخش شد و بعد از داغ شدن در فضای مجازی و کسب فالوور ، ادامه این رابطه هم بایگانی شد ارتباط با مونتیگو با شروع سال 1399 دنیا جهانبخت با فرشید امیر شقاقی (مونتیگو) وارد ارتباط شد مونتیگو در ظاهر خواننده می باشد اما در واقع از وی بعنوان مرد در سایه تمام سایت های شرط بندی فارسی زبان ...
بیتا سحرخیز بازیگر سریال در کنار پروانه ها کیست؟ | بیتا سحرخیز در لباس عروس
تا آخرین روز فیلمبرداری باعث خنده همه می شد ( که دیالوگهای من چی بود). من روزهای غمگین توی زندگیم زیاد داشتم .ولی الان دارم سعی می کنم روزی رو غمگین نبینم، اسم روزم رو غمگین نیمذارم، اسمش رو میذارم روزی که خدا خواسته این اتفاق بیفته و من نباید غمگین باشم این مصلحت خدا بوده و فکر می کنم از این به بعد روز غمگین توی زندگیم نخواهم داشت. بهشون میگم که خوشحالم که به بازیگری عشق ...
14 باور اشتباه درباره سیم کارت 0912
یادمه اون موقع که می خواستم خط 0912 بخرم، یکی از دوستام بهم گفت که سیمکارت 0912 فلان مشکل رو داره ها؛ نَخرش. از طرفی یه روز همکارم اینقدر از این پیش شماره تعریف کرد که دلم می خواست همون لحظه پرواز کنم و یه دونه سیم کارت 912 بردارم. این داستان همینطور ادامه داشت. دیگه خسته شده بودم؛ بس که هرکسی یه نکته و ماجرا درباره سیم کارت ها اضافه می کرد. خلاصه بگم؛ در نهایت بعد از جست وجو متوجه شدم که کدوم ...
گفت وگو در میدان مین
دیگر اسرای مجروح به بیمارستان الاماره انتقال دادند. چند روزی در آنجا بودیم و بعد به پایگاه نیرو هوایی عراق در تموز منتقل شدیم و بعد از کمی مداوا ما را به اردوگاه عنبر منتقل کردند. دو روز بعد از ورود ما به آنجا صلیب سرخ برای شناسایی آمد. در مدت هشت سال اسارتم در اردوگاه عنبر اسیر بودم تا اینکه در 29 مرداد سال 69 از بند اسارت رها شدم و با کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین که هر روز در نظرم می گذرد به وطن بازگشتم. انتهای پیام ...
دکتر هاشمی، وضع بیمه ما خراب است
فاش نیوز - جناب آقای دکتر قاضی زاده هاشمی با عرض سلام، ادب و تبریک به شما به عنوان ریاست محترم بنیاد شهید و امور ایثارگران، اینجانب با 37 سال سابقه ایثارگری به عنوان جانباز 70 درصد و خانواده شهید، از زمان بنیاد شهید اول، بنیاد مستضعفان و جانبازان و بنیاد شهید و امور ایثارگران، به عینه این دوران را مشاهده و تجربه کرده ام، از شما درخواست دارم در بدو امر با الویت بندی مشکلات و معضلات ...
اعتراض شدید سید ناصر به سید حمزه / ابلاغ جعلی، اشتباه فاحش / محسنی نیا: از مشاوران افراطی و از خدا بی ...
شدم نه از آن باب که به جانباز و رزمنده ای چون من و مدیرکل ارزشی و با تقوا و متدین آموزش و پرورش استان کهگیلویه و بویراحمد تاخته اید ... من سید حمزه محسنی نیا با بیش از 20 ماه حضور داوطلبانه در دفاع مقدس جانباز 60% متعجب از اینم که دغدغه نماینده شهرم انتصاب یک معاون آموزش و پرورش یک شهرستان کوچک است نه معیشت و مشکلات جامعه امروزی و مردم و دانش آموزان مناطق محروم. برادر من خواهش ...
نخستین شهید مدافع حرم البرز آبروی محله مسجد غدیریه نظرآباد
نگه داشت. رفتیم داخل گلزار و شروع کرد به زیارت قبور شهداء. من هم در کنارش حرکت می کردم. به یکباره گفت: دوست دارم وقتی شهید شدم مرا اینجا در گلزار شهداء نظرآباد خاک کنید. اینجا را خیلی دوست دارم. وقتی به صورت ناراحت من نگاهش افتاد گفت: حالا کو تا شهادت! ولی می فهمیدم که دیگر چیزی به شهادتش نمانده است و باید خودم را آماده کنم. پایان پیام/ 301 ضمیمه : کلید واژه ها: ...
روایتی آهنگین از زندگی جواد مانی پیشکسوت رادیو
بِهتون زنگ می زنم. البته این را طوری گفت که یعنی به همین خیال باش. بحیرایی می گوید: آخرش نفهمیدیم که آقای مانی اون سوالو به شوخی مطرح کرد یا جدی؟ چون الان که می بینم، او یک فعالِ به تمام معنی در فضای مَجازی است. نقل است که استاد، شوخی های عجیبی هم با دیگران می کرد. گاهی که به کسی می رسید، می گفت: شنیدی!؟ طرف می پرسید: چی رو؟ می گفت: نشنیدی!؟ طرف باز هم می پرسید: چی رو؟ می گفت: چطور نشنیدی ...
محمد علی وکیلی در گفت و گو با برنامه دست خط: جریان اصلاحات دچار یک سکته راهبردی شده است
راه افتاد که بعداً کاشف به عمل آمد که این مسائل دروغ است. اولاً من دو پسر دارم که هادی پسر بزرگم خوشبختانه یک دختر دارد که بسیار شیرین زبان است، کار آزاد می کند. به هیچ وجه در هیچ جا نه هیئت مدیره است و نه مدیرعامل است و نه حقوق دولتی می گیرد. یک مقطعی قبل از نمایندگی من ایشان چون فارغ التحصیل نفت بود، جذب یکی از پالایشگاه ها شده بود که دو سال قبل از نمایندگی من بود. من سهمی در حضور ایشان در آن ...