سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از زندگیِ در سکوت یک پدر!
نمی دهند یا با اکراه سفارش می دهند اما بعد از آنکه کار هادی را می بینند، مشتری می شوند. به گفته زهرا اوایل برای بچه ها ارتباط گیری با پدرشان کمی سخت بوده حالا اما به راحتی با یکدیگر صحبت می کنند حتی امیرمحمد بعضی از مشتری های پدر را راه می اندازد و زبان پدرش می شود. چند برابر شدن قیمت مواد اولیه سبب شده هادی نیز مانند بسیاری از تولیدکنندگان سرویس چوب و منبت کاران ملایری ...
قسمت 22/ چه شد که از تحصیل طبابت منصرف شدم؟
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ اما جریان احوال شخص خودم؛ پس از آن که نزد ملاباجی ها و آخوند مکتبی ها خواندن و نوشتن آموختم به صرف و نحو عربی پرداختم و پدرم نیز تا اندازه ای که مشاغلش اجازه می داد در این باب کمک می کرد و از سن هشت نه سالگی بنای تعلم زبان فرانسه و انگلیسی نیز گذاشتم. معلم زبان های خارجی و علوم جدید آن زمان بسیار کمیاب بود، ولی من تا یک اندازه از مترجمین دارالترجمه ی دولتی که تحت ریاست پدرم بودند استفاده کردم و کمک موثری که از این جهت به من رسید این بود ...
ماجرای خریدن تخم مرغ از پیرمرد طمع کار
او که معمولا تمایل چندانی برای گفت وگوی مطبوعاتی نداشت، بدون ادا و اصول های رایج به پاس دوستی پذیرفت. در اولین دیدار بیشتر احساس کردم وارد جمعی خانوادگی و صمیمی شده ام تا برای انجام مصاحبه ای جدی. همسر فرهیخته و مهربانش آرزو چربدست که خود کتاب خوانی حرفه ای است و پسرش کوهیار که اهل موسیقی، به گرمی پذیرای غریبه ای شدند که بعدها نمک گیر لطفشان شد. کار این گفت وگو سال ها بعد به رفت و آمد خانوادگی و دید و بازدیدهای مختلف و مباحثات ادبی به صورت تلفنی انجامید. در این دیدارها پای خاطرات و سخنان شیرین به میان می آمد؛ از کودکی در خانواده ای پرجمعیت و نه چندان برخوردار، تا درس خواندن در رشته برق دانشگاه شریف که قدیم ها به آریامهر معروف بود. به یاددارم د ...
کودایی: خدا سختی هایم را جبران کرد
سابق هم نیست. همین که محتاج کسی نباشی و زندگی آبرومندانه داشته باشی، خوب است. سختی هایی که فوتبالیست های زن کشیده اند کم نیست، اما داستان جالبی در مورد تو تعریف می کنند. اینکه هفت هشت سال پیش تیم ملی زنان اجازه نداشت در سالن بدنسازی تمرین کند اما تو کنار زمین، کتایون خسرویار را روی دست هایت بالا می بری و وزنه می زنی! از این خاطرات زیاد دارم. آن سال ها با نیلوفر اردلان، فرشته کریمی ...
ریسک محاسبه شده شومن دنیای فناوری – وقتی استیو جابز نمونه اولیه آی فون را در پاسخ به سؤال یک روزنامه ...
تا از استیو جابز یاد می کنیم، بیشتر ما او را با شلوار جین آبی و یقه اسکی مشکی، روی صحنه در یکی از رویداد های اپل، با آیفون در دست، به یاد می آوریم. اما خاطره اصلی راجر چنگ از او، دیدن یک آیفون اولیه مشکی و نقره ای در دست جابز و بعد پرتاب شدنش از دست او، حرکتش در هوا و برخوردش به زمین است! این داستان چند ماه قبل از شروع فروش آیفون و کمی بعد از رونمایی جابز از گوشی هوشمند نوآورانه در ...
سربازی ولی فقیه اصول زندگی خاندان ما است
عوض می کرد. از ماجرای شهادتش چطور مطلع شدید؟ بعد از ظهر روز شهادتش با من تماس گرفت. حتی اصرار داشت که هتلی در مشهد که همیشه برای اقامت می گرفتیم را رزرو کند، از من خواست شماره هتل را برایش بفرستم. موقع خداحافظی گفت؛ امشب منتظر تماسش نباشم. فردای آن روز پدر و مادرم به همراه عمویم به خانه ما آمدند. مادرم خیلی بی قرار بود، صدای پیامک های پی در پی گوشی کلافه ام کرده بود، وقتی ...
اتفاق عجیب پس از مصاحبه زهرا مشتاق خبرنگار ایرانی با ذبیح الله مجاهد
های درشت دانه سیاه آبدار است که می توان با آن چندین شکم را سیر کرد و تمرگید سر خانه و زندگی و دست جلوی هر حرامی ای دراز نکرد. صدای مرا داری خدا؟ داغان و له برگشته ایم خانه آقا موسی و در سکوت همدیگر را نگاه می کنیم و نمی دانیم باید چه کار کنیم. من فقط دلم می خواهد چیزی بخورم. یک چیز خیلی شیرین که این اندوه را بشوید و ببرد پایین و بگذارد شکم من هم مثل زربانوی اردوگاه بزرگ شود و یک جایی ...
100 شاکی برای دختر 20 ساله مشهدی که به جرم کلاهبرداری دستگیر شده است
قرار دادی؟ بله متأسفانه، اما نمی دانستم که چه کاری دارم انجام می دهم. چطور با این باند آشنا شدی؟ 2سال قبل که یک دانش آموز بودم یک روز تاکسی اینترنتی گرفتم تا به جایی بروم. بعد از اینکه راننده سر صحبت را با من باز کرد و متوجه شد که مشکل مالی دارم، پیشنهاد همکاری در یک پروژه خیرخواهانه را داد و از همین جا ماجرا شروع شد. یعنی راننده تاکسی خودش عامل این ...
موفقیت دختر توان یاب مصری در حفظ قرآن + فیلم
بزرگسالان قنا مراجعه و مدرک باسوادی خود را پس از شرکت در امتحانات آن کسب کرده است تا بتواند با ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان به دانشگاه راه یابد. مسئله قابل توجه این است که او تا پیش از این مثل خیلی از بچه های معلولی که در روستاها بزرگ می شوند به مدرسه نرفته است؛ اما خودش توانسته با یک تلفن همراه و وصل شدن به دنیای اینترنت سواد خواندن و نوشتن پیدا و غیرممکن را ممکن کند. او ...
هووهای مشهدی به جان هم افتادند
همسرم تا مرز طلاق رفتیم ولی به خاطر فرزندانم از او جدا نشدم تا این که حدود یک ماه قبل وقتی به یک مجلس عروسی در کاشمر رفته بودیم ناگهان سرو کله هایده نیز پیدا شد و اختلافات ما شدت گرفت چرا که فهمیدم غفور نیمی از سند خانه را به عنوان مهریه به نام هایده منتقل کرده است. از آن روز به بعد وقتی به مشهد بازگشتیم با غفور حرف نمی زدم وخیلی سنگین با او رفتار می کردم تا این که صبح وقتی از خواب بیدار ...
فیلم های سینمایی شبکه دو
رفتن روی خطوط خلاصه فیلم: امیر و افسانه زوج جوانی هستند که پنج سال از ازدواجشان گذشته اما هنوز صاحب فرزندی نشده اند. زمانی که قصد دارند برای زیارت امام رضا (ع) به مشهد مقدس بروند، پدر یکی از شاگردان امیر در مدرسه به نام حامد دچار سانحه شده از دنیا می رود. نظر به اینکه مادر حامد نیز در گذشته از دنیا رفته و او پیش عمویش زندگی می کند، امیر تصمیم می گیرد حامد را چند روزی در خانه ...
ماجرای موشک سازی در دفتر نشریه
شوخ طبعی صلاحی به آثارش منحصر نمی شد و در زندگی عادی نیز این خصیصه را با بازیگوشی کودکانه بروز می داد. بهمن عبدی، کاریکاتوریست معروف درباره او به یاد می آورد: در سال 1355 وقتی که دوره سربازی را در تهران می گذراندم، قبل از آنکه به استخدام رادیو و تلویزیون درآیم، با نشریه پیک روز (نشریه داخلی رادیو و تلویزیون) کار می کردم. من برای پشت جلد آن نشریه که هفته ای دو شماره منتشر می شد، پرتره می کشیدم. دفتر پیک روز در طبقه ششم ساختمان هشت طبقه متعلق به رادیو و تلویزیون در خیابان تخت طاووس (مطهری) نبش روزولت (دکتر مفتح) قرار داشت. در آنجا بود که برای اولین بار از نزدیک با عمران صلاحی آشنا شدم، البته قبلا اسمشان را از طریق کتاب طنزآوران امروز ایران شنیده بودم. عمران هم آنجا کار می کرد. یک روز که طبق معمول هفتگی به آنجا رفتم، دیدم عمران به اتفاق خانم میرزایی (همکارش)، با جدیت در حال ساختن موشک های کاغذی است. تا مرا دید گفت: آهان، عبدی هم آمد. بیا عبدی جان، تو هم مشغول شو، این هم کاغذ. گفتم بر ...
مانده بودم احمد چطور می خواهد عاقبت بخیر بشود
شناسنامه اش و عزمش را جزم کرده بود. احمد هم کمی آن طرف تر از مادر رو به روی تابوت ایستاده، چقدر آن روز گریه کرد. با پشت دست تند تند اشک هایش را پاک می کرد و توی دلش می گفت: کاش دایی اکبر هم برگردد. چقدر به داداش امیر گفته بود که همه بچه های محل توی جبهه هستند و مرا هم با خودت ببر. یک غری زیر لب میزند و می گوید حالا خودم می روم. تنها! جمعیت تابوت را بلند می کند، امیر روی شانه های مردم به سمت امامزاده علی ...
مهر ماندگار
از قدیمی های شمیران هم در جمع مهر ماندگار حاضر است. می گوید: سالی یکبار اینجا دور هم جمع می شویم. دیداری تازه می کنیم. از همدیگر خبر می گیریم. این دورهمی ها با ثبت لحظات توسط دوربین ماندگار می شود. عشق همیشگی من هم از دوران نوجوانی تا به حال عکس است. گنجینه ای از 12 هزار قطعه عکس دارم. از روزهای قدیم شمیران تا امروز. از همکلاسی های قدیم و بچه های خوب شمیران که با هم بزرگ شدیم. دانش آموزان دهه 40 بعد از یک دورهمی و احوالپرسی 2 ساعته راهی خانه خود می شوند. برخی دیگر ساکن شمیران نیستند. اما از هر جای تهران خود را به این دورهمی می رسانند. ...
برادر مصطفی؛ یک بسیجی فراموش شده
جبهه مهران. روز بعد از عملیات رسیدم. آقای صانع فرمانده لشگر 7 کرمانشاه و از بچه های کرج، مرا می شناخت و گفت که مصطفی راننده سنگین نداریم، بمان. وقتی راننده بیل مکانیکی بودم همه کانال کشی های مهران را انجام داده بودم و منطقه را مثل کف دست می شناختم، ماندم. بارهای مختلف برای کوچ عبدالله اهواز و مناطق مختلف عملیاتی برده بودم. وقتی بارکمک های مردمی فردیس را به کنجان برده بودم، به محض رسیدن، خمپاره هشتاد ...
من و عباس/ جف اندرو بُعد شخصی و خصوصی عباس کیارستمی فقید را به خاطر می آورد
متفاوت بودند، که این احتمالاً نتیجه ی زیاد کارکردن با بچه ها در آغاز فعالیت های فیلم سازی اش بوده است. درهرحال، فیلم هایش درباره ی بچه ها، معجزه ی درک و همدلی را به نمایش درمی آورد؛ علاوه براین، وقتی که برای ساختن کپی برابر اصل (2009) به ایتالیا و برای مثل یک عاشق (2012) به ژاپن رفت، نتیجه ی کار اصلاً شبیه به داستان های بدساخت و ناشیانه ی یک خارجی بیگانه نبود. (تونی رینز در مجله ی سایت اند ساوند ...
دلدادگی زیر سایه سکوت
؛ دانشگاه مشهد به عنوان مسابقه نقاشی ذهنی نفر سوم بودم و در مسابقات دیگه به عنوان فرد موفق نیمه شنوا و هنر چند تندیس و لوح تقدیر به دست آوردم. بعد از سال 1392 کار کردن رو شروع کردم. تصویرسازی کار می کردم و تصویرگر بودم. فکر کنم، فکر کنم، 16 یا 17تا کتاب داستان به نام کیهان بچه ها، شاهد کودک، حتی اداره راهنمایی و رانندگی؛ به جز کتاب ها کارهای دیگه مثل تبلیغات، استند، پوستر؛ همه اش تفکر من و کارهای من ...
امام و آقا مردم و جوانان را خوب درک کردند/ آقا گفتند دهه هشتادی ها انقلاب را به نقطه اصلی خواهند رساند/ ...
است لباسی بخرد، بلوزی بخرد، چیزهایی مثل گرمکن بلوز را از مغازه پدرم برای امام می خرید و به نجف می برد. اسم فروشگاه پدر از اول فروشگاه اطمینان نبود، چون علمای زیادی به مغازه پدرم می آمدند و می گفتند ما به شما اطمینان داریم، اسم فروشگاه شد تریکو اطمینان. بعد از انقلاب که تمام شد، ابوی به صنف نساجی رفتند و ما پتوفروش شدیم، *شما آن زمان بچه بودید پیش پدر کار می کردید؟ بله، من 19 دی ...
شهروند امید
نامه دوم: حتما بچه ها در مدرسه تو را طوسی صدا می کنند، من هم با همان اسم مدرسه صدایت می کنم: سلام طوسی طوسی پدر تو خیلی مرد خوبی است. دیروز به ما کمک کرده بود تا بتوانیم خانه خودمان را از کسی که ان را به زور گرفته بود، پس بگیریم و به حق خودمان برسیم. من فکر می کردم پلیسها فقط دزدها را می گیرند. اما حالا فهمیدم که در خیلی کارهای دیگر هم به مردم کمک می کنند ...
شهروند امید
مدرسه تو را سالاروند صدا می کنند، پس من هم مثل بچه های مدرسه تو را سالاروند صدا می کنم. سلام سالاروند پدر تو جناب سروان امید سالاروند در این چند روز کلی به ما امید داد و خدایی خیلی سالار است. پدر من می گوید دیده است که چقدر کارهای پدر تو زیاد است و در طول روز به ده ها نفر مثل ما و خانواده ی ما کمک می کند. در طول روز خیلی خسته می شود اما همه ی سختی ها را تحمل می کند و سعی می کند که ...
خاطرات تلخ و شیرین سال های جنگ در کوچه پس کوچه های جوادیه
، سیاسیون هم جدی نگرفتند. آخر جنگ هم این اتفاق افتاد. مردم هم نمی دانستند. اولین روز من رفتم مدرسه، خواهرم گفت برو چراغ گردسوز بخر چون جنگ شروع شده و می خواهند از امشب خاموشی بزنند. ما چون بچه بودیم، هیجان زده شده بودیم. به صورت گروهی در کوچه ها می رفتیم و می گفتیم برق ها را خاموش کنید ، بیت دوم خیلی مودبانه نبود. به خانه هایی که چراغ روشن بود به سمت خانه سنگ پرتاب می کردیم. مثل زمان ...
سارو؛ شاگردی دو قدم جلوتر از بقیه
هم مثل سارو در همین سن و سال کسب مهارت در مکانیکی را آغاز کرده بود. او نزدیک به 40 ساله است و موفق به تحصیلات دانشگاهی در این رشته فنی شده است. می گوید نمی دانم چرا پدر و مادر ها به کسب مهارت فرزندانشان بی توجه اند؟! اگر خدای ناکرده بچه ای نتواند در درس و مدرسه موفق شود آن وقت تکلیفش چیست؟ اگر مدرک دانشگاهی یک دانشجو به کارش نیامد آن وقت باید چه کرد؟ با کلام گرمی که داشت ...
درخواست کمک از دادگاه 17 سال پس از حادثه خونین
احمد 40 ساله بود که در درگیری با پسر جوانی به نام مصطفی زخمی شده و بعد از انتقال به بیمارستان به خاطر شدت خونریزی ها فوت کرده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مصطفی تحت تعقیب قرار گرفت و یک ماه بعد از حادثه شناسایی و بازداشت شد. او با اقرار به قتل ناپدری اش در اظهاراتش گفت: پدرم معتاد بود به همین خاطر مادرم سال ها قبل از او طلاق گرفت. ما سه برادر بودیم که من و برادر بزرگم با مادرم زندگی ...
گلایه ها و آرزوهای حمید لولایی/ چرا هنوز مردم "خانه به دوش" را دوست دارند؟
. اندازه ام هم همین است. بازیگرهای کمدی جهان را هم نگاه کنید فقط داستان عوض می شود، همه همان کاراکتر و چهره اند. بازیگر سریال های بزنگاه و خانه به دوش در بخش دیگری از صحبت هایش گفت: خانه به دوش 16 قسمت بود. بچه ها 7 – 8 قسمت برای روزهای ماه رمضان نوشتند. بودجه کار طنز را باید بالا بدهند اما کمترین بودجه را به طنز اختصاص می دهند چون در کشورمان نویسنده های حرفه ای نداریم که فقط بنشینند طنز ...
عکس لو رفته از عروس شدن مهراوه شریفی نیا / آرزویم او چه بود؟
دشتِ غم انگیز عمر من آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد...! آیا به جز رها شدن در شوقِ آن لحظه ی ناب، باید به چیز دیگری اندیشید؟ مثلا به این که وای من نمی توانم شلوار سفید بپوشم چون چاق تر نشانم می دهد؟ حالا گیریم هم که این شعرها، همه، احساساتِ غلو شده ای باشد که با حقیقتِ زندگی زمین تا آسمان فرق دارد. چه اهمیتی دارد؟ مهم همان لحظه ای است که انسان سبک می شود و مثل تکه ابری سفید در ...
تاملی بر چهره های صاحب نام فرهنگ ایران در یادها و نام ها
...> تولد، پدرم و دوستانش، دوران مدرسه، دانشکده ادبیات تهران _ استادان من، مجلس بزرگداشت نیما، همکلاسان دانشکده، کار در موسسه انتشارات فرانکلین، خاطره هایی از استاد نجف، اسماعیل سعادت (1304_1399)، کار در بنیاد فرهنگ ایران، احمد تفضلی (1316 _1375)، فروغ فرخزاد (1313_ 1345)، سفر به خاور دور، کار در تلویزیون ملی ایران، ساسان صفا (1323)، یدالله رویایی (1311)، شهریار (1285_1367)، سیدحسن تقی زاده (1257_1348 ...
وظیفه جوانان دفاع از انقلاب در سنگر جنگ نرم است
به گزارش خبرگزاری بسیج از استان چهارمحال و بختیاری ؛ روز علی محمودی از رزمندگان و یادگاران دوران دفاع مقدس به مناسبت هفته دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار بسیج گفت: امروز سنگر های جنگ تغییر کرده است و وظیفه جوانان حضور در سنگر جنگ نرم بر علیه تهاجم دشمن، سنگر سلامت، مدرسه و دانشگاه است و نباید اجازه دهید دشمن بر شما مسلط شود ما همه موظف به ادامه دادن راه شهیدا ن والامقام هستیم. لطفا ...
جای دخترک در میان گرگ ها امن نبود
. او می افزاید: شب اول را در میان چمن های پارک سپری کردم از همان سر شب چندین پسر با نیت شوم به سراغم آمدند و هر کدام با وعده ای سعی می کردند مرا اغفال کنند. به هر سختی ای بود آن شب را سپری کردم، روز دوم تا شب در پارک می چرخیدم تا شاید از سیاوش خبری شود، اما باز هم نیامد. این دختر ادامه می دهد: شب دوم بود که خانمی در پارک به سراغم آمد و با اصرار مرا به خانه اش برد. بعد از مدتی ...
چگونه یک رابطه والد و فرزند خوب ایجاد کنیم؟
، بهتر است که کمی از آن حالت والدی دربیاید؛ درواقع به فرزندتان آن روی انسانی خود را نشان دهید. داستان های شخصی و مناسب سن بچگی تان، می تواند به رشد و یادگیری آن ها کمک کند؛ مثلاً اگر در مدرسه قلدر بودید، در این مورد با فرزندتان صحبت کنید و بگویید که چگونه از این مرحله رد شدید. آن ها به شما به چشم یک فرد قوی نگاه می کنند که توانسته اید از پس مشکلات بربیایید و شما می توانید الگوی خوبی برای فرزندتان باشید. ...