سرگذشت عجیب فیلم ساز مشهور
سایر منابع:
سایر خبرها
کارگردان سریال بازی مرکب: در جهانی ناعادلانه زندگی می کنیم
...، بعد از شکست فیلمم بیچاره شدم و مادرم از من حمایت مالی می کرد. یک زمانی هم با رویای به دست آوردن پول زیاد وارد شرط بندی مسابقات سوارکاری شده بودم. البته به هیچ عنوان مثل گی هون از مادر دزدی نکردم. بخش هایی از این شخصیت شبیه به عمویم است که قبلا برای مادربزرگم کلی دردسر ساخته بود. من هم مانند این شخصیت ها در محله ای فقیرنشین در جنوب سئول بزرگ شده ام. خانواده ام در گذشته وضع مالی خوبی ...
لیلی و مجنون در دنیای واقعی!
پزشکان با کمک و مراقبت های همسرم روند مراقبتی من 15 سال بدون دیالیز به طول انجامید. وی با اشاره به اینکه که در نهایت در سال 1400 با افزایش میزان کراتین مجبور به عمل پیوند و یا آغاز دیالیز شدم، گفت: پس از پیگیری های لازم و ناهماهنگی hla اهداءکنندگان کلیه دیگر از این پروسه خسته و ناامید شدم. این بیمار کلیوی با بیان اینکه شرایط به نحوی پیش رفت که دیگر از دریافت کلیه ناامید شده بودم، گفت ...
هاشم بافقی: طوری درباره حجاب برنامه ساختم که مصی علی نژاد نتواند فحش بدهد/ فضای جامعه را به سمتی می برند ...
بود؟ 18 سال. ببین تحول مدام اتفاق می افتد، انگار تحول به روزرسانی می شود و تو یکباره متحول نمی شوی، فقط یک نقطه شروع دارد. *با این وجود فردی با گرایشات مذهبی نبودی؟ اصلا. البته در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم. شاید تندروی های مادرم، من را از دین زده کرد. مثلا زمانی که بچه بودم مادرم صبح های جمعه دعای ندبه گوش می داد و آنرا از تلویزیون تماشا می کرد، من هم دوست داشتم ...
آزادی زنی که برای دفاع از دخترش قاتل شد
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: رسیدگی به این پرونده از اواسط سال 96 به دنبال گزارش زن جوانی مبنی بر مفقودی همسرش آغاز شد. وی در توضیح بیشتر به مأموران گفت: من و همسرم کیارش، سرایدار مجتمعی مسکونی در الهیه هستیم. مدتی قبل مادرم و برادرم از شهرستان به خانه ما آمدند و 24 اردیبهشت بود که کیارش به همراه مادر و برادرم از خانه خارج شدند و بعد از آن، مادر و برادرم بدون او به خانه برگشتند. برادرم گفت ...
ناگفته های یک دختر سرراهی؛ از پرورشگاه تا مرگ فرزند 19 ساله اش
.... همسرم مدام سرکوفت بچه پرورشگاهی بودنم را به سر می زد. از آنجایی هم که دیگر ارثی نمی بردم اوضاع بدتر از قبل شده بود. در همان روز ها بود که پدرم گفت مادرم اصلی ام پیدا شده است. زن عشایری که خانواده اش او را طرد کرده و در بهزیستی زندگی می کند. تا آن روز امیدوار بودم خانواده اصلی ام، خانواده ای درست و حسابی باشند، اما وقتی مادرم را در آن وضعیت دیدم کاخ آروزهایم روی سرم خراب شد. ...
شهدای روحانی آذربایجان شرقی(21): طلبه شهیدی که در فاو آسمانی شد
به گزارش خبرگزاری حوزه از تبریز، طلبه شهید سید احمد حیدری موسوی فرزند ارشد سید محمد حیدری موسوی در سال 1340 در روستای علی آباد از شهرستان هشترود دیده به جهان گشود. سیداحمد مقطع ابتدایی را در زادگاه خود با موفقیت به اتمام رساند و دوران راهنمایی را در شهرستان هشترود سپری کرد. د عشق و علاقه ی او به اسلام و روحانیت سبب شد سال 1357 بعد از اخذ مدرک سوم راهنمایی در حوزه علمیه قم ...
55 سال روضه خانگی از خفگان دوران طاغوت تا همدلی در جنگ تحمیلی
یی کردیم. اواخر جنگ و حمله خیبر سه فرزندم در جنگ حضور داشتند. دخترم برای کمک های پزشکی در بیمارستان دزفول خدمت می کرد. یکی از پسرانم پاسدار بود و پسر بزرگم دبیر بود. ایکنا پدر و مادر شما هم سابقه فعالیت های مذهبی داشتند؟ پدرم زود از دنیا رفت اما مادرم قبل از اینکه به مدرسه بروم خواندن قرآن را به من آموخته بود، با هم به مسجد می رفتیم و در نمازهای جماعت و منبرها شرکت می ...
گذشت مادر از قصاص فرزند
خانواده به نام شاهین از سوی برادر کوچکش شهریار و با ضربه کارد به قتل رسیده است. در تحقیقات اولیه خواهر مقتول به بازپرس کشیک قتل پایتخت گفت: من 5 برادر دارم و همراه مادرم در این خانه قدیمی و دو طبقه زندگی می کنیم. من و برادرم شهریار که کوچک ترین فرزند خانواده است هر کدام در یکی از اتاق های طبقه اول زندگی می کردیم و مادرم و سه برادر دیگرم در طبقه دوم ساکن بودند. شاهین برادر بزرگم ...
قتل رفیق گرمابه و گلستان به خاطر کری خوانی / گفتگو با قاتل پشیمان
... شنیدم خیلی به امام رضا(ع) توسل داری. بله. در بچگی بیمار شدم، پزشکان جوابم کردند و مادرم مرا به مشهد برد و آنجا شفا گرفتم. پای چوبه دار رفتی؟ یک بار. وقتی مرا به سلول انفرادی بردند تا صبح نخوابیدم و فقط زیارت نامه امام رضا(ع) را خواندم و قسمش دادم اشتباه کردم و پشیمانم وکمک کند تا قصاص نشوم. انگار خود امام رضا(ع) همان لحظه صدایم را شنید و ...
روایت یک افسانه محلی وهم آلود و عاشقانه
فیلم نشان می دهد پشتوانه پژوهشی خوبی دارد. چون برادران ارک، زاده همان منطقه هستند علاوه بر اینکه زبان سینمایی قصه شان را می شناسند، زبان محلی و قومی روایت را هم بلدند و با روح قصه آشنایی کامل دارند. پوست از آن دسته فیلم های بومی است که با اقبال ملی همراه می شود و البته به دلیل زبان ترکی فیلم، در منطقه آذربایجان بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. با وجود اینکه در این فیلم زبان ترکی است اما مخاطبان ...
به خاطر کشتی قید مدرسه نمونه دولتی را زدم
عموها و پدرم مدام به زورخانه می رفتم. آن موقع ها رسم بود که بچه ها وقتی می خواستند کشتی گیر شوند در مدرسه با هم کشتی می گرفتند. من هم پای ثابت کشتی گرفتن در مدرسه بودم و معمولا با همکلاسی هایم سرشاخ می شدم. در گود زورخانه ورزش را شروع کردید یا در سالن کشتی؟ نخستین بار در گود زورخانه ورزش کردم اما چند وقت بعد عاشق کشتی شدم و تمرین کشتی را در آمل شروع کردم. می توانم بگویم شخصیت من در گود ...
معرفی کتاب/ راهنمای کشف قتل ازیک دختر خوب
قطبی به فارسی برگردانده است و نشر نون آن را چاپ کرده است. این کتاب 395 صفحه دارد و دارای گرافیک جذابی است. معرفی: رمانی درباره قتلی مرموز. پرونده بسته شده است، اما نه برای پیپا فیتز آموبی! پیپا برای پروژه سال آخر مدرسه اش، شروع به پرده برداشتن از راز این قتل می کند. او هیچ مدرکی ندارد که ثابت کند قاتل زنده و بی گناه است، اما حسش به او می گوید که این طور نیست؛ در نتیجه او به ...
چگونگی یادکرد پیامبر(ص) در ادبیات فارسی
اعران را گردآوری و در این کتاب معرفی کرده است. جلیلیان با بیان اینکه برخی از شاعران کتاب یا منظومه خود را کامل به موضوع معراج اختصاص داده اند و برخی شاعران نیز ضمن بیان موضوعات مختلف به بحث و واقعه معراج اشاره داشته اند، گفت: سنایی غزنوی به عنوان پدر شعر عرفانی برای اولین بار موضوع معراج پیامبر اسلام(ص) را در آثار خود آورد و بعد از او سلمان ساوجی نیز موضوع معراج پیامبر را مطرح کرده است ...
روایت نفر سوم کشتی دنیا از ابتلای عزیزانش به سرطان/ پشتام: بعد از درگذشت مادرم دیگر نمی خواستم کشتی بگیرم
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، پژمان پشتام در مورد اینکه بعد از کسب مدال برنز جهان گفته بود سال سختی را پشت سر گذاشته عنوان کرد: واقعاً سال سختی بود. مادر و پدرم در فاصله ای کوتاه به بیماری سرطان مبتلا شدند. ابتدا مادرم بیمار شد و درگیر شیمی درمانی اش شدیم. یک پایم تمرین بود و یک پایم درگیر پیدا کردن دارو و پیگیری کار های درمان و بیمارستان. این روند 6 ماه طول کشید تا در نهایت پزشک ...
دام رابطه پنهانی مرد 50 ساله برای دختر تنها | سعید بعد از رابطه پنهانی ترکم کرد
را با شعله هوس به آتش کشیده اند، درباره سرگذشت رویاگونه خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: هفت ساله بودم که پدر و مادرم به دلیل تفاوت های فرهنگی و خانوادگی طلاق گرفتند و من و برادر 4 ساله ام راهی منزل مادربزرگمان شدیم. در واقع من و برادرم قربانیان عشق و عاشقی کورکورانه پدر و مادرم بودیم که در پی یک آشنایی خیابانی با هم ازدواج کرده بودند اما عشق ناگسستی آن ها بعد از ...
شوآف با لباس مدافعان حرم؛ ممنوع! + عکس
ثبت نام کرده بود گفته بود خانواده ام اگر دنبالم آمدند نگویید کجا رفته؛ بگویید ایشان کلا رفته سوریه. برادرم گفت سوریه نرفته چون باید اول باید آموزش ببینند. 28 روز بعد، زمانی که آقا مرتضی رفت دوباره من دست تنها شدم. شب عید برای ما خیاط ها، از دی ماه و آذر شروع می شود. ما این روزها را به اسم شب عید می گوییم و تا اسفند، کارمان خیلی سنگین می شود. یعنی به قدری کار در کارگاه بود که رگال هایی ...
آخرین پیام بی سیمی یک رزمنده فاطمیون
. برادرم در ادامه به من گفت: هفتم محرم علی اصغر داخل اتوبوس شده بود تا به فرودگاه برود، اما پشیمان شده. آخرین بار هم که او را دیدم، مجروح بودم. علی اصغر من را تا بیمارستان رساند و گفت: من دفعه بعد به مرخصی می روم؛ طوری که فاصله زیادی با اربعین نباشد و با مادرم به کربلا بیاییم. رفاقتی که تا بهشت ادامه دارد علی اصغر حداقل هفته ای دو بار با من تماس می گرفت. تا 13 و 14 محرم خبری از ...
برادرکشی در جنوب تهران/ عامل جنایت بی سیم اعتراف کرد
...، اما دقایقی قبل آرش به داخل آشپزخانه رفت و قصد داشت آشپزی کند که کیومرث به او اعتراض کرد و با هم درگیر شدند. وقتی درگیری آن ها بالا گرفت برادر کوچکترم چاقویی برداشت و به آرش زد و بعد هم به سرعت فرار کرد. دستگیری قاتل همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه مأموران پلیس کیومرث را به اتهام قتل برادرش تحت تعقیب قرار دادند. در بررسی های فنی مشخص شد کیومرث پس از قتل به یکی ...
تجارت آزاد با شهریه های میلیونی داوطلبان تحصیل در ترکیه !!
رشته پزشکی که رشته مورد علاقه بچگی هایم بود قبول شوم و به دلیل قرار گرفتن در سن سربازی پدر و مادرم پیشنهاد تحصیل در ترکیه را دادند. کوروش.س ادامه داد: خانواده من متشکل از پدر و مادر و دو خواهر و برادرم بوده و همه این اعضا به جز پدرم بخاطر من حاضر به زندگی در ترکیه شده اند تا من سربازی نرفته و در ترکیه پزشکی بخوانم این در حالیست که نگران هزینه های تحصیل و زندگی در کشور خارجی هستم. ...
برادر روحیه 14 ساله بود که شهید شد
آمده بودند. وقتی رضا به دنیا آمد، پزشک با گرفتن اندازه دور سرش به مادرم گفته بود نوزادتان خیلی باهوش است و در آینده نابغه می شود. بعد از دستور امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج 20 میلیونی، ما چهار خواهر و برادر عضو بسیج شدیم. از جمله کار های رضا در بسیج سازندگی درو کردن محصولات زراعی کشاورزان بود. او همراه دوستانش دو روز در هفته به مزارع روستاییان می رفتند و کمکشان می کردند. همانطور که ...
پژمان پشتام | مدال جهانی را از اسلو به باقرشهر آوردم
در مسابقات آسیایی 2017 قهرمان شدم، مادرم خیلی خوشحال شد و پس از آن همه مسابقات من را پیگیری می کرد. حتی بسیاری از قهرمانان، داوران و کشتی گیران مطرح جهان را می شناخت. حدود 8 ماه پیش از اعزام به نروژ مادرم بر اثر بیماری از دنیا رفت که ضربه روحی بزرگی برای من بود و از ادامه تمرینات و شرکت در رقابت ها منصرف شدم. مدتی بعد با صحبت های پدر و برادرم تصمیم گرفتم با شرکت در مسابقات و بالا بردن پرچم کشورمان ...
از همسایگی با حافظ شیرازی تا دوندگی در مانتودوزی + عکس
. آقا مرتضی هم ه آخرین فرزند خانواده شان بوده؛ پدرشان هم در شش ماهگیِ آقا مرتضی فوت می کنند. **: یعنی همان سال 66 پدرشان فوت کرد و 8 فرزند بودند؟ همسر شهید: بله. 4 خواهر و 4 برادر بودند. مادرشوهر من واقعا با سختی های آن دوره و آن زمان، زنی بود که باید بگویم قهرمانی بود برای خودش. می گفتند 8 فرزند را فقط با پول کشاورزی بزرگ کردم. خودشان تنها بودند. **: پدر آقا مرتضی ...
نگرانی همسر شهید برای دخترش نازنین زهرا + عکس
) نگهبانی انبار مهمات را انجام بده. دوست ندارم دیگه کار کنی تا آخر مامورتت. **: بعد از مجروحیت دیگر برنگشت؟ همسر شهید: نه، من خیلی التماس کردم. نمی دانید چه حالی داشتم آن روزها. آن شبی که به من زنگ زد که زخمی شده بود، گوشی ایشان فقط جیغ می زد، من فکر می کردم اسیر شده آن لحظه، خانه مادرم بودیم و زن برادرم بود و داماد و دخترشان هم بودند. همه نگران بودیم. **: این جیغ زدن به ...
نگرانی همسر شهید برای دخترش نازنین زهرا
. نمی دانید چه حالی داشتم آن روزها. آن شبی که به من زنگ زد که زخمی شده بود، گوشی ایشان فقط جیغ می زد، من فکر می کردم اسیر شده آن لحظه، خانه مادرم بودیم و زن برادرم بود و داماد و دخترشان هم بودند. همه نگران بودیم. **: این جیغ زدن به خاطر موج انفجار بود؟ همسر شهید: خودش بعد که حالش خوب شده بود می گفت که من فکر کردم آن لحظه که افتادم دیگه شهید می شوم، گفتم فقط صدایت را بشنوم ...
وصیت نامه و زندگینامه شهید سهراب علی کرمی
زندگی زمانی برای ما معنی دارد که به خاطر تو و برای وصول به درگاه تو باشد. از برادرانم عاجزانه تقاضا می کنم که بعد از من سنگر مرا خالی نگذارند و سلاح مرا به دست گیرند و با دشمنان اسلام بجنگند و نگذارند که آن ها قدم به خاک پاک ما بگذارند و این پیام تمام شهیدان است که ای ملت ایران! بعد از ما نگذارید این گرگ صفتان، تیشه بر ریشه این انقلاب بزنند . از خانواده خودم، از پدرم، مادرم ...
گفتگو با فرزند محک که پس از بهبودی بیماری سرطان
، به بیماری سرطان لنفوم هوچکین مبتلا شد. پس از تشخیص بیماری از استان مازندران به تهران آمد و در بیمارستان علی اصغر تحت معالجه پروفسور پروانه وثوق قرار گرفت. این پزشک جوان اهل خطه سرسبز شمال، به بیان خاطراتش از زمان ابتلا به بیماری تا ورود به دانشکده پزشکی می پردازد. با محمدرضا به 20 سال پیش سفر می کنیم. درست زمانی که یک کودک 13 ساله بود و علائم تب و تنگی نفس روز به روز در او بیشتر می شد ...
تجاوز بی رحمانه به عروس جلو چشمان داماد | تجاوز بی رحمانه گروهی مردان شیطان صفت
تحقیقات تخصصی نظارت می کرد که جمله ای از زبان خواستگار جوان، روند بررسی های پلیسی را تغییر داد. او که در حضور قاضی شاکر، ماجرای وحشتناک شیاطین شب را شرح می داد در بخشی از اظهاراتش گفت: وقتی با آن مرد تنومند درگیر شدم و به صورتش چنگ انداختم. قسمتی از ناخنم به دماغش کشیده شد و زمانی که به دستم نگاه کردم، خون آلود بود! گزارش خراسان حاکی است، با این جمله، بی درنگ مقام قضایی دستورات ویژه ای را برای پیدا ...
خاطرات حجت الاسلام سیدهادی خامنه ای در یادِستان دوران
. متن کتاب یادستان دوران به صورت اول شخص مفرد از زبان خود ایشان روایت می شود که به صورت بی پرده و بی تکلف، بخشی از خاطراتش تا زمان وقوع انقلاب اسلامی را بازگو می کند. در فصل اول به پیشینه، تولد و تحصیل خود می پردازد و به گونه ای تفصیلی تا جایی که خاطره یاری می کند از پدر و اجداد پدری و نیز مادر و جد مادری اش سخن به میان می آورد. سپس به تحصیلات خود، عمامه گذاری، فضای سنتی مشهد و در نهایت به ...
هنوز نمی دانم چطور نویسنده شدم/ روی هیچ شاخه ای ننشستم به جز شاخه ی داستان
.... فرزند چندم خانواده بودید؟ و چند خواهر و برادر دارید؟ من فرزند اول خانواده بودم و دو خواهر و دو برادر داشتم که یک خواهر و یک برادرم را از دست دادم. تا 12 سالگی با پدربزرگ و مادربزرگ تان زندگی می کردید. دلیلش چه بود؟ آن روزها زندگی این طور نبود. دلیلش دست تنگی پدرو مادرم بود. از ویژگی های زندگی در کنار پدربزرگ تان بگویید. آن روزگار چگونه بر شما گذشت؟ وقتی ...