منصوریان: به پیروانی از شکلات های معروفم دادم!
سایر منابع:
سایر خبرها
پاشازاده: شکل بازی استقلال برای برخی ها راضی کننده نیست
هفته بیست و دوم رقابت های لیگ برتر اظهار کرد:هر چه به انتهای لیگ می رسیم، بازی ها سخت تر می شود. صنعت نفت، تیم اول فصل نیست. من یادم است این تیم در نیم فصل اول یکی از ضعیف ترین تیم هایی بود که مقابل استقلال بازی کرد و استقلال هم در آن بازی یکی از بهترین بازی های خود را انجام داد اما صنعت نفت در حال حاضر زمین تا آسمان فرق می کند. اینکه این بازی قبل داربی است، شرایط را تغییر می دهد و به حساسیت کار ...
دستور کشتار فراری ها به دست بنی صدر/ اتحاد مقابل بنی صدر برای پذیرش نیروهای سپاهی
(فرمانده گردان 220 تانک در عملیات نصر) دیداری که با تیمسار شهید فلاحی برای ارائه گزارش داشته است، را این گونه بیان می کند: به ماجرا های 17 دی 59 اشاره کردم و اینکه توقف 36 ساعته پاتک دشمن بهترین فرصت برای در هم کوبیدن دشمن بود، ولی هیچ نیروی کمکی به ما نرسید. [شهید فلاحی] چهره اش جدی شد و گفت: من در همین مورد [عملیات نصر]به آقای ظهیرنژاد گفتم که شما این عملیات را کم ندانید. آقای ظهیرنژاد ...
حوادث پنج رمضان در اصفهان
عصبانی بودند و انگار دنبال کسی بودند که دِق و دل شان را خالی کنند. ماشین که زیر و پشت صندلی هاش پر از اعلامیه و نوار امام بود را جلوی شهربانی سه راه صمدیه پارک کردند و منتقل مان کردند داخل شهربانی. از همان لحظات اول بازداشت تا دوازده شب که اسیرشان بودیم، یک ریز فحش ناجور و ناموسی می دادند. – خونۀ آقا چیکار داشتید؟ – آقا کیه دیگه!؟ از دستام پیداس که رعیتم. اومده بودم روضه و افطاری ...
اوضاع وخیم رضا رویگری خون به دل می کند | رضا رویگری بدتر از همیشه
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین: رضا رویگری در سال 1391 با تارا کریمی ازدواج کرد. رضا رویگری (زادهٔ 6 دی 1325 در تهران)، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و خواننده ایرانی است. رضا رویگری در حرفهٔ نقاشی نیز فعال است. رضا رویگری خوانندهٔ سرود ایران ایران (اللّٰه اللّٰه) در آغاز انقلاب 1357 ایران است. حاصل ازدواج نخست رضا رویگری ، پسری به نام کیارش رویگری زاده 1353 است. اگر به شما ...
روایت رزمنده خراسانی از دیده بانی در شرایط سخت عملیات بدر
. !!!. آن نقطه از خاکریز یک اشکال داشت. تعداد رزمندگان پشت خاکریز زیاد بودند. قبل از آغاز کار دیده بانی، به رزمندگانی که در دو طرف من بودند، گفتم که دیده بان هستم و از آنها خواهش کردم که از من فاصله بگیرند چون به محض این که بی سیمم را روشن شود و با فرماندهی و قبضه ها ارتباط برقرار شود، منافقین با تجهیزات راداری، موج های بی سیم مرا رصد می کنند و گرا و مسافت دقیق مرا، به دیده بان های عراقی می ...
روایت خادم حرم رضوی از روزی که پرچم گنبد برای حفارمردها پایین آمد
ی خدای پشت تلفن که یک ریز و یک نفس حرف می زد. برایش دست تکان دادم و گفتم میرم تا برای کفشامون کیسه بیارم. نیم ساعتی تا اذان ظهر مانده بود و داشتند قالی های سرخ را روی مرمرهای سفید صحن می چیدند و من چقدر این قدم زدنِ بدون کفش روی مرمر ها را تا رسیدن به قالی، دوست داشتم. گفت: نکن دختر، سرما میوفته به جونت اما من برای خودم هز می بردم و عین خیالم نبود. کاشکی روی قالی ...
با " کاپیتان" از چیذر تا سوریه
. بنابراین به یکی از بچه ها جای حاج عبدالله را گفتم و اطلاعات را دادم. دیدم تمام بدنم پر از خون است. بادگیر را قیچی کردند و دیدیم دو تا ترکش در بدنم نشسته؛ که هنوز هم چون نزدیک رگ اصلی می باشد، مانده است. از آنجا مرا برای مداوا به اصفهان فرستادند. خانه ما تلفن نداشت. لذا شماره تلفن منزل خاله ام را دادم و او هم به خانواده ام اطلاع داده بود که همگی به بیمارستان اصفهان آمدند. گفتم تو را به ...
یکی از هزاران؛ روایت پر پیچ و خم زندگی جانبازی در اوج گمنامی
مادرم رفتم، حدود 19 ساله بودم، ابتدا مرا نشناخت ولی پدرم را که دید غش کرد و وقتی به هوش آمد پرسید تو کجا بودی؟ چطوری من را پیدا کردی؟ و من گفتم اصلا نمی دانستم شما هستید و الان انگار دنیا را به من هدیه دادند و دیگر نمی توانم و نمی خواهم از شما جدا شوم. جنگ و جدا شدن از کاشانه زندگی جدیدی برایم رقم زد مادر ازدواج کرده بود و چند فرزند داشت، شوهرش مرد بسیار مهربان و محترمی بود و ...
خرمشهر 6 سال در انتظار گام های مسعود بود
شهادت کشید. در این بین مسعود با حالت متینی در حالی که لبخند زیبایی روی لب داشت گفت اگر قرار است شهادت نصیبم شود، دوست دارم و از خداوند می خواهم در عملیاتی به نام بیت المقدس و در منطقه عمومی خرمشهر باشد! خیلی تعجب کردم و به او گفتم آخر مسعود عملیات بیت المقدس که یکی بود و خرمشهر هم در این عملیات آزاد شد. آن هم سال 61، پس چطور می خواهی در این عملیات و آن هم در منطقه خرمشهر شهید بشوی؟ مسعود فقط ...
مادر شهید: مرتضی پسر من نبود! + عکس
گفتم خواهرت هنوز سالش تمام نشده، شما باید بمانی. مرحوم محسن کریمی، برادر شهید مرتضی کریمی **: کامل پیش شما بودند؟ مادر شهید: نه، کامل که پیش من نبودند، خانه شان چهارراه لشکر بود؛ چون در پادگان الزهرا خدمت می کردند، در خانه های سازمانی بودند؛ الان هم همسر و بچه هایش همانجا هستند؛ آن موقع همیشه می آمدند سر می زدند. ایشان دیگر آمدند؛ همیشه ما هر چه کار داشتیم و مشکل ...
افشاگری مهران مدیری در مورد سریال خاتون | حرف های مهران مدیری در اینستاگرام غوغا کرد
با شما تماس می گیریم، چند روز گذشت دیدم کسی تماس نگرفت. یکی از همان بچه ها به من زنگ زد و گفت معینی می دانی جای تو، مادر بهاره رهنما را گذاشتند؟ الگوی من مولا علی(ع) است که می فرمایند رگ ببر اما نان نبر. از همینجا به آن خانم می گویم چگونه توانستی جای من بازی کنی؟ و من یک هفته تمام گریه کردم چون تعداد زیادی مسکن می خوردم تا درد زانویم سرکار مشخص نشود. ویدوئو از مهران مدیری در فضای مجازی ...
عاشق خاک جبهه شد و 21 سال همان جا ماند
بعد اشک هایش سرازیر شد. حالتش را که دیدم، گفتم باشه پسرم برو به سلامت. پرید و از خوشحالی دستم را بوسید. شب موضوع را با پدرش در میان گذاشت. بین شان حرف هایی رد و بدل شده بود که باعث ناراحتی قاسم شده بود. پدرش آمد، گفتم به این طفل معصوم چه گفتی؟ گفت با خواسته اش مخالفت کردم. با او حرف زدم و حاجی قانع شد. فردا صبح وقتی خبر را به قاسم دادم، گفت این بهترین خبری بود که شنیدم. خدا بهت اجر بده مادر. ...
زمان دلتنگی؛ فقط برای حضرت زهرا (س) گریه می کنم
ریزد و سخن می گوید: پسرم مفقود بود، سال های سال چشم انتظارش بودم، هر بار که در می زدند من به سمت در پرواز می کردم اما هربار ناامید می شدم و دوباره منتظر می شدم تا شاید خبر یا نشانه ای از پسرم《حسین》برایم بیاورند، حسین با بچه های دیگرم فرق داشت، همیشه حواسش به من و سه خواهرش بود، همیشه بر سر خواهرانش دست نوازش می کشید و راهنمایی شان می کرد، نمراتش عالی بود، می خواست کنکور بدهد و پزشک شود، آرزو داشتم ...
حاکم دلها، علمدار خیبر؛ محمد ابراهیم همت +تصاویر
. نفهمیدم کیه. کفری بودم، رد شدم و جوری که بشنود گفتم نمردیم و توی این بر و بیابون بابا هم پیدا کردیم. باز گفت وایسا جوون. بیا ببینم چی شده. چشمت روز بد نبیند. فرمانده مان بود؛ همت. گفتم شما از چیزی ناراحت نباشید من از چیزی دل خور نیستم. ترا به خدا ببخشید. دستم را گرفت و مرا کنارش نشاند. من هم براش گفتم چی شده. کریمی چشم غره ای به من رفت و به دستور حاجی سوار موتور شد ...
سیدجلال حسینی: پرسپولیس تانک جنگی است؛ دربی قهرمان لیگ را مشخص نمی کند
سیرجان معترض شدند. شما قبل از بازی با صنعت نفت آبادان این بازی را تماشا می کردید؟ درگیر بازی خودمان بودیم و درحال حاضر فقط یک چیز را می توانم بگویم. اینکه الان من بازیکن پرسپولیس فرصتی برای فکر کردن به استقلال ندارم. الان فقط باید به تیم و بازی بعدی فکر کنیم نه اینکه بازی قبلی حریف اصلی ما چه شد یا نشد؟ البته یکسری اتفاقاتی در فوتبال ما می افتد که شاید خیلی فوتبالی نباشد منتهای مراتب ذهن ...
تصمیم سردار برای دختر فراری چه بود؟
.... خاطرات گذشته را مرور می کرد و برخی مطالب را می خواست در ذهن و خاطره من اصلاح کند. *دختر فراری را به خانه اش برد همسر شهید حاج سیدحمید تقوی فر در ادامه با ذکر یک خاطره گفت: یک بار به مسجد محله مان رفته بودیم که دیدم دختری از خانه شان فرار کرده است. به حاج حمید گفتم که او را به خانه خودمان ببریم اما حاج حمید گفته نه! تعجب کردم. او همیشه دستش در کارهای خیر بود و از این ...
نقشه دختر ربوده شده برای فرار از پای سفره عقد
خانه ویلایی رسیدیم، با او صحبت کردم و گفتم که عاشقش هستم و بهترین زندگی را برایش خواهم ساخت و غزل در نهایت راضی شد. البته الان متوجه شدم که او نقش بازی کرده و به دروغ پذیرفته بود که همسر من شود. چرا که او به بهانه پوشیدن لباس عروسش به اتاق رفت و در آن فاصله با پدرش تماس گرفته و موضوع را لو داده بود. بعد از دقایقی هم پدرش به همراه چند نفر از بستگانش به داخل خانه ریختند و مرا دستگیر کردند و ...
روایت جالب ملی پوش فوتبال کشورمان از جنگ و خروجش از اوکراین
تجربه کردی؟ (می خندد) من همه اتفاقات مهم را از سر گذراندم و این یکی هم عجیب بود. فارس: وزارت امور خارجه کشورمان و سفارت ما در اوکراین پیگیر شما بودند؟ یکی از دوستان در آنجا حضور داشت که من روز اول به او پیام دادم. تماس گرفتند و دیدم خیلی شرایط پیچیده بود. آن روزهای اول کنترل از دست تمام سفارت ها خارج شده بود. دوست من برزیلی بود و آنها به من می گفتند دولت اصلا نمی ...
افشاگری روزبه حصاری از عوامل بچه مهندس | برخورد تند عوامل بچه مهندس با روزبه حصاری
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین: روزبه حصاری در یکی از مصاحبه های خود از عوامل بچه مهندس گلگی هایی داشت که با عنوان نمودن جمله هایی مانند اینکه تصور شما از این که به من بازیگر نقشی داده اید و با دادن این نقش به من لطف کرده اید؛ اشتباه است! روزبه حصاری در آخر گفت اگر این کار ها را انجام می دهید؛ لطفا اسم خود را آرتیست نگذارید و انتقاد خود را تمام کرد. روزبه حصاری در دانشگاه صنایع در رشته ...
مهمان آوردن با اسم کله پاچه!
بازخوردهای خودش را داشت؛ به ویژه مصاحبه با قوچان نژاد. بعد از پخش این سه مصاحبه کم کم زمینه برای اجرای زنده من مهیا شد که این اتفاق با کمک مسئولان شبکه سه و همینطور تلاش دوستانم در برنامه سلام صبح بخیر رخ داد. * احتمالاً هر یک خیلی سر و صدا کرده بود که اینقدر سریع مجوز حضور شما را صادر کرد. قوچان نژاد یک سال سکوت کرده بود و در آن گفتگو برای اولین بار دلایل اختلافش با کارلوس کی ...
نجات معجزه آسای مرد70ساله آلزایمری از مرگ/ آتش سیگار، خانه او را به آتش کشید
دقیقه دیگه ماشین می رسه شما بیا تو کوچه و خونه رو نشون بده. من رفتم. ولی خونه رو نمی تونستم نشون بدم چون اصلا نمی دونستم کجاست. فقط از بالا دیده بودم. ولی احتمال می دادم شاید مربوط به کوچه روبرو باشد. بعد پنج، شش دقیقه که رفتم بالا و داشتم همین طور از پنجره نگاه می کردم، دیدم دود قطع شد. نیم ساعت بعد از خود آتش نشانی تماس گرفتن و گفتن آره یه پیرمرد 70 ساله ای بوده تنها در خونه و آتش سیگارش رو ریخته روی فرش و باعث آتش سوزی شده. این پیرمرد آلزایمر داشته و بچه هاش هم در خونه رو قفل کرده بودند که تنها از خونه بیرون نره. ...
سالروز شهادت "شهید همت" | "حاج ابراهیم" به روایت همرزمان+ عکس
م الآن باید با چند نفر هماهنگ کنم تا بتوانم با شما ملاقات داشته باشم، ولی شما در این چادر نشسته اید و من هم به راحتی می توانم با شما صحبت کنم. روایت سردار مجتبی عسگری * اگر روزی کسی بشوم از این رفتارها زیاد می کنم [3] یک بار از دور دیدیم فرمانده مان نشسته پیش سربازان ارتشی؛ تا برسیم فرمانده رفته بود، به سربازها گفتیم چه خبر؟ دمتون گرم. با گنده ها می گردین؟ ، گف ...
به خاکسپاری برادر شهیدم نرسیدم/ گفتند علی کریمی ناز می کند؛ گفتم بیرونش کنید!
به گزارش مشرق ، تنها ملی پوش ایران است که در جام جهانی، جام ملت های آسیا، المپیک و بازی های آسیایی برای تیم ملی فوتبال ایران گلزنی کرده . در مورد حسن روشن صحبت می کنیم. فردی که در زمان حضورش در زمین با رباط پاره برای استقلال مقابل پرسپولیس بازی کرد و حالا با وجود اینکه نزدیک به دهه هفتم زندگی شده باز هم پر سر و صدا و مصاحبه های تندش علیه این و آن زبانزد خاص و عام است. همه او را فردی رک ...
وقتی سردار خیبر فاتح قلب ها شد
تو باشم ولی نمی شود، نمی توانم. گفتم: به همان خدا قسم، من هم دل دارم. طاقت ندارم ببینم این عید هم پیش ما نباشی. گفت: اگر بدانی چند نفر از بچه ها هستند که ماه ها ست خانواده شان را ندیده اند، اگر بدانی خیلی ها هستند مثل من و تو که دوست دارند پیش هم باشند و نمی توانند، هیچ وقت این حرف را نمی زنی. گفتم: چند ساعت هم؟ گفت: تو بگو یک دقیقه. روایت همرزمان در حفظ جان نیروهایش با کسی شوخی ...
شهید همت چگونه دل رزمنده نوجوان را به دست آورد؟
. من هم براش گفتم چی شده. کریمی چشم غره ای به من رفت و به دستور حاجی سوار موتور شد و زد به پل، که از آن طرف ماشینی آمد و کریمی تعادلش به هم خورد و افتاد توی آب. حالا مگر خنده ی حاجی بند می آمد؟ من هم که جولان پیدا کرده بودم، حالا نخند و کی بخند. یک چیزی می دانستم که زیر بار نمی رفتم. کریمی ایستاده بود جلوی ما و آب از هفت ستونش می ریخت. حاجی گفت زورت به بچه رسیده بود؟ - نه به خدا ...
روایتی از سال ها زندگی در کنار یک جانباز 70 درصد
های همسرم را جبران کنم آقای یادگارپور در همه مدت مصاحبه روی صندلی کنار ما نشسته است. به سختی می تواند صحبت کند. کمی لکنت از آن حادثه هنوز میهمان کلامش است. می گوید: خانم من برای این زندگی خیلی زحمت کشیده است. او بچه ها را طوری بار آورده و طوری به کار های آن ها رسیدگی کرده است که اصلا احساس کمبود نکنند. جای خالی نگذاشته است. البته او در اصل پنج تا بچه را بزرگ کرده است که یکی از آن ها من هستم ...
ورود شما به سربازخانه تیم ملی ممنوع است!
؟ - اصل مطلب همینجا است. دوست داران فوتبال با استناد به یک ضرب المثل ایرانی می گویند "حالا که پول بیشتر می دهیم می خواهیم بیشتر آش بخوریم، آش بهتر و خوشمزه تر هم بخوریم" + فکر می کنم پختن این آش از دست من ساخته باشد اما این آشی که شما می خواهید پختنش وقت و مواد خوب می خواهد. به من فرصت بدهید. - راستش انقدر سوال و موضوع هست که نمی دانم از کجا شروع کنم. + پیش ...
از پیشنهاد نجومی انگلیس به جانباز ایرانی تا کسب 500 مدال ورزشی/ با دست مجروح از بیمارستان فرار کردم
چطور شد که تصمیم گرفتید به جبهه بروید؟ امینی: با شروع جنگ در سال 1360 وارد بسیج شدم و دوره آموزشی را گذراندم؛ وقتی متوجه شدم که به خاطر سن کمی که دارم از رفتن من به منطقه جلوگیری می شود تصمیم گرفتم تاریخ تولدم در شناسنامه را تغییر دهم که با همراهی یکی از دوستانم خیلی تمیز و حرفه ایی تاریخ را تغییر دادم و برای اولین بار عازم جبهه های حق علیه باطل شدم. فارس: خانواده چه واکنشی در برابر ...
افسوس بهنوش بختیاری از بازیگر شدنش+عکس
شما باشم و خیلی از شما من را به عنوان یک بازیگر بشناسید تا یکی از عوامل پشت صحنه فیلم. خواندن البته از نوع مجازش یکی دیگر از دغدغه های همیشگی ام بود. در تمام این سال ها و در کنار بازیگری کلاس های آوازم را رها نکردم و ادامه اش دادم. فکر می کنم این تمام ماجرای حضور من تا امروز در کنار شماست. چیزی که توضیح بیشترش خارج از حوصله این صفحات است. فقط در پایان دلم نمی آید به نام یکی دونفر که در ...