از پیشنهاد نجومی انگلیس به جانباز ایرانی تا کسب 500 مدال ورزشی/ با دست ...
سایر منابع:
سایر خبرها
تیر پشت ترکش؛ روایت جانبازی که مجروحیت مانع خدمتش نشد
گفتم که می خواهم تسویه حساب کنم و برگردم اجازه نداد، اما یک ماه بعد باز زخمی شدم و به همین بهانه جهت سرکشی به شهرستان آمدم که در همین حین که شهرستان بودم، لشکر فجر نامه زده بود که حاج آقا باقری را به اینجا اعزام کنید و از تیر 66 تا 15 اسفند 1367 در آنجا حضور داشتم. تیر و بمب هم به من علاقه پیدا کرده بودند! این جانباز بیان کرد: اولین روز عید همان سال از ناحیه دو تا پا ترکش ...
از وداع با پا تا اعتصاب برای خروج پزشکان هندی از کشور
.../قزوین اصغر نظرپور جانباز 70 درصدی است که قرار بود به مناسبت روز جانباز مهمان خانه شان باشم، در تماس تلفنی مان گفت که حال روحی خوبی ندارد، همسرش به تازگی عمل کرده و در بستر بیماری است در حال حاضر در خانه دخترشان به سر می برند تا شرایط بهتر شود، خواهرش را هم به تازگی از دست داده است و هنوز رخت عزا بر تن دارد، با همه این ها دوست دارد که صحبت کند تا به همه آن هایی که می گویند چرا انقلاب کردید و ...
دختری که پایش در مدرسه جا ماند
خبرگزاری فارس گروه حماسه و مقاومت: در طول این سال ها روایت های زیادی از جانبازی رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس شنیده ایم. رزمنده هایی که با پای خودشان به میدان رزم رفتند و دست و پا و چشمانشان را در جبهه جا گذاشتند. در بین جانبازان جنگ تحمیلی زنان و مردان و کودکان بیگناه و بی دفاعی هم هستند که در حملات هوایی رژیم بعث عراق آسیب دیدند. شاید دردناک ترین آسیب دیدگان جنگ، کودکانی هستند که ...
روایت رزمنده خراسانی از دیده بانی در شرایط سخت عملیات بدر
بعثی ها، پیش رفتنه بودند. من اولین دیده بانی بودم که وارد منطقه عملیاتی شدم. یک کمکی بیشتر نداشتم. نامش برادر خالقی بود. اول صبح بود که با یک قایق به طرف منطقه عملیاتی حرکت کردیم. یک ساعت بعد در جاده خندق پیاده شدیم. با برادر خالقی به طرف نقطه درگیری حرکت کردیم. هنوز حدود پانصد متری به خطِّ مقدّم مانده بود. صدای بسیار شدید درگیری از خطِّ مقدّم به گوش می رسید. آن قدر درگیری ...
با " کاپیتان" از چیذر تا سوریه
؛ اما پیام امام که در سال 56 به گوشم رسید؛ و بعد هم خاطرم هست یک روز که در کنار کاخ نیاوران مسابقه فوتبال بود، آنجا شنیدم که جوان ترها که سن بالاتری نسبت به ما داشتند، با صدای بلند می گفتند: برای سلامتی امام خمینی صلوات! یک سری دم کاخ آمدند و سر و صدا که بگویید و نگویید، من تازه آن زمان بود که متوجه شدم که امام خمینی معمار انقلاب چه کسی است. فاش نیوز: آن زمان چند ساله بودید؟ - 17 ...
رئیس بنیاد و امام جمعه تویسرکان با جانبازان دیدار کردند
جانبازان را به کوه صبر و تقوا تشبیه کرد و گفت: جانبازان علاوه بر رشادت در جنگ تحمیلی و دفاع از مملکت جمهوری اسلامی بعد پایان جنگ نیز با وجود صدمات ناشی از جنگ بهترین مروجین فرهنگ ایثار و شهادت هستند، حجت الاسلام والمسلمین مرتضی موحدی نیز ضمن گرامیداشت فرخنده اعیاد شعبانیه جانباز و علمدار کربلا را اسوه ادب و وفاداری دانست و افزود: حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام با وجود محاصره لشگر یزید بن معاویه با فرمان امام حسین علیه السلام برای تهیه آب به شط فرات رفت بعد از به درجه جانباز نایل شدن به شهادت رسیدند. انتهای پیام ...
رادیو و تلویزیون نامزد چهره مردمی فرمول یک: صدای پنج میلیون خوزستانی می شوم
.... ثروتشان به کشاورزی و آب است. اما در جنگ، خاکمان حاصلخیزی اش را از دست داده بود. دام ها هم یا به غنیمت رفته یا تلف شده بود. در این شرایط سخت، از طریق نهضت سوادآموزی ادامه تحصیل دادم. دو سال هر هفته به نهضت سوادآموزی سوسنگرد رفتم تا راضی شدند برایم معلم نهضت بفرستند اما به شرطی که 15 شاگرد دیگر هم پیدا کنم. من هم به در خانه به خانه اهالی روستا رفتم و آنها هم به احترام پدرم با اینکه مخالف ...
ایثارگری های دانشگاهیان دانشگاه سمنان جمع آوری و مستندسازی شد
به گزارش خبرگزاری دانا به نقل از دانشگاه سمنان، دکتر بهروز گل محمدی با اعلام این خبر گفت: این کتاب خاطرات بیش از 50 تن از ایثارگران و جانبازان دانشگاه سمنان، شامل استادان، کارکنان و خانواده های شهدای دانشجو وکارمند را در خود ثبت کرده است. وی تصریح کرد: دانشگاه سمنان با داشتن بیش از یکصد رزمنده، جانباز و آزاده در هشت سال دفاع مقدّس و تقدیم هفت دانشجو و دو کارمند شهید در صحنه های مختلف ...
جنگ در خانه جانبازان اعصاب و روان هنوز ادامه دارد
شان تشخیص می دهد که این مشکل ناشی از موج گرفتگی از دوران جنگ است. با دوندگی های فراوان بعد از 30 و اندی سال از گذشت جنگ ایران و عراق، تازه حدود دو سال است که توانسته کارت جانبازی بگیرد. آن هم با درصد بسیار پایین. 5 یا ده درصد. ایشان شش فرزند دارند. سه دختر و سه پسر. در اتفاق آن روز این پسربچه از باقی فرزندان چون کوچک تر بوده می گوید: با خودم فکر می کردم که من بچه ام بابا مرا نمی زند. ناگهان در ...
تنها قطب درمانی جانبازان اعصاب و روان فارس در انتظار تحقق وعده ها
هستیم زمان سرد می گذرد، کسی حتی نمی گوید حال ما چطور است و احوال ما را نمی پرسد. بر اساس آمارهای موجود استان فارس حدود 5 هزار جانباز اعصاب و روان دارد که برخی از آنها به ناچار سالهاست که در بیمارستان جنت واقع در پارک جنت شیراز زندگی را سپری میکنند و به واسطه شرایط حاد عصبی حتی از سوی خانواده به صورت موقت به این مرکز آورده می شوند. به نظر می رسد در چنین روزی به جای روایت از روزهای جنگ ...
روایت شهاب زاهدی از ماجرای فرار از اوکراین و سکونت در مجارستان
که مثل من مرد بودند، همه زن و بچه بودند که می خواستند از کشور بیرون بروند. در آن شرایط خانواده تو چه شرایطی داشتند؟ من، چون به تلفن و شارژ آن نیاز داشتم، در مسیر خیلی نمی توانستم صحبت کنم و ترجیحا پیام می دادم. مرتب برای آن ها عکس می فرستادم؛ ولی در مسیر که یکی دو روز جنگ بود، با پیام با آن ها در تماس بودم. وقتی به مجارستان رسیدم، تماس تصویری گرفتم. طبق عادت هر شب با خانواده ...
روایت جالب ملی پوش فوتبال کشورمان از جنگ و خروجش از اوکراین
.... اصلا در جریان جنگ نبودم. اخبار را چک کردم و متوجه شدم شهرهای اصلی اوکراین مورد هدف قرار گرفته است. بلافاصله رفتم و پاسپورتم را گرفتم؛ هر چند در شهری که حضور داشتم شرایط آرام بود ولی بعد از چند روز تصمیم گرفتم از اوکراین خارج شوم. فارس: راحت خارج شدی؟ چون در جنوب شرقی اوکراین بودم، نزدیک ترین مرز به من روستوف روسیه و سه ساعت فاصله بود. البته تمام مرزها شلوغ بود و بهترین ...
صندلی بازی با اکبرپور در جشن واگذاری سرخآبی ها؛ بدون دعوت که به مراسم نرفته بودم
به گزارش ایرنا، علی رضا اکبرپور سه شنبه شب در گفت وگو با خبرنگاران ورزشی ایرنا با اشاره به ناراحتی اش در مراسم جشن خصوصی سازی دو باشگاه استقلال و پرسپولیس اظهار داشت: کارت دعوت ما دست مهدی کشاورز یکی از پیشکسوتان باشگاه استقلال بود. روز قبل از مراسم به من اعلام کردند زودتر بیایید که کارتهای دعوت را بدهیم چرا که بدون کارت، ورود به مراسم ممکن نیست و من یک ساعت زودتر آمدم اما خبری نبود و با تاخیر ...
قاتلی که عمه اش را کشته بود بخشیده شد
مقتول مظنون شدند. این پسر 24 ساله مرتب به خانه عمه اش رفت وآمد داشت و شب قبل از حادثه نیز در خانه او بود. مأموران بعد از به دست آوردن این سرنخ ها پسر جوان را در مراسم تدفین عمه اش بازداشت کردند. متهم در ابتدای تحقیقات ادعا کرد بی گناه است و نمی داند چه کسی عمه اش را به قتل رسانده است اما وقتی با مدارک پلیسی مواجه شد، به ارتکاب جنایت اعتراف کرد و درحالی که گریه می کرد، گفت از زمان انجام قتل ...
انتقام گیری مسلحانه به خاطر نگاه چپ به یک دختر
کردم و گفتم هرکسی رد او را بزند و به من بگوید کجا و چطور می توانم او را پیدا کنم، یک خودروی پژو 207 به او می دهم. متهم ادامه داد: در نهایت بعد از مدتی موفق شدم رد شاهین را بزنم و او را شناسایی کنم. او داشت با دوستش در اتوبان شهید باقری می رفت که با اسلحه ای که از قبل تهیه کرده بودم، به سمتش شلیک کردم. تیرهایی که زدم به قسمت پایین تنه او بود، من قصد کشتن نداشتم و فقط می خواستم او را زخمی ...
داستان بانویی که هم مادر و دختر شهید است و هم خواهر جانباز
، اما عملیات لو می رود و عراقی ها متوجه حضور آنان می شوند و آن محدوده را خمپاره باران می کنند. روایت چگونگی شهادت حمید با گذشت این همه سال برای این مادر دردآور است؛ زمان جنگ فرصت روایت چگونگی شهادت شهدا کم بود. چندسال بعد از شهادتش چندنفر از فرماندهان و هم ر زمانش به خانه ما آمدند. گفتند با شناسایی رزمنده ها دشمن محل آنان را خمپاره باران می کند. آن قدر روی سر آنان خمپاره می ریزد که چادر های ...
موفق به تولید بیش از 20هزار رحل نوین شدم/ روحیه بسیجی همواره حلال مشکلات است
تهران اعزام شدیم و بعد از 2 ماه دوره به سمت اهواز حرکت کردیم. هوشمندی بیان کرد: عملیات محرم در سال 61 به منظور آزادسازی منطقه مهران و دهلران برنامه ریزی شده بود که من علاوه بر شیفت در خط مقدم مسئول فراهم سازی تسلیحات، آب و آذوقه نیروها بودم. غذا و آب را به صورت جیره بندی بین رزمنده ها تقسیم می کردیم این جانباز کارآفرین قزوینی اذعان کرد: شرایط بسیار سختی بود؛ به طوری که ...
لحظاتی از تجربه یک جنگ/ترکش هایی در بدن یادگار روزگار جهاد وشهادت
حیه سر و یک ترکش در ناحیه کتف راست از روزهای جنگ با نیروهای تکفیری داعش به یادگار نهاده است اما هنوز هم که هنوز است، آماده است تا بار دیگر برای دفاع از وطن و نوامیس، جان خود را فدا کند. روز میلاد ساقی دشت کربلا و روز جانباز بهانه ای شد تا پای صحبت های جانبازی بنشینیم که عملیات های انتحاری نیروهای تکفیری داعش را در چند فرسخی به چشم خود دیده و می گوید مدافعان حرم دست مریزاد دارند که از ...
رزمندگان لشگر 27 از بندگان خاص خدا بودند
ادامه داد: با جا به جایی هایی که در منطقه داشتم نهایتا وارد دوکوهه شدم. این منطقه جو عجیبی داشت و پر از معنویت بود، کاش جوانان امروزی گروه حاضر در آنجا را می دیدند که چقدر پرشور و قوی و با معنویت و در عین حال در جو سنگین جنگ، خندان و شاد بودند و با دعاها و ایمانشان دلاوری ها کردند. این جانباز هشت سال دفاع مقدس اظهار داشت: آنجا همه چیز جای خودش بود؛ نماز شب، خنده و شوخی و دعاهایشان ...
تجربه لحظه شهادت زیر رمل ها /نامهربانی معابر شهری با ویلچرنشین ها
زمان ساکن شد. به گفته دوستان حدود 24 ساعت در همان وضعیت بودم و به دلیل رملی بودن منطقه زیر شن ها مدفون بودم که بعد از اتمام تک و پاتک، مرا از زیر رمل ها بیرون آورده و به عقب و سپس به بیمارستان اصفهان انتقال دادند. حدود یک ماه بعد توانستم صدای اطرافم را بشنوم و چند صباحی طول کشید تا هوشیاری کامل به دست بیاروم. این جانباز دوران دفاع مقدس می افزاید: رزمندگان وقتی مرا از زیر رمل ها بیرون ...
حماسه سرایی قهرمان عشق و ایثار
همکلام شدیم. ایکنا خودتان را معرفی کنید و بگویید در دوران جنگ چه مسئولیتی داشتید؟ علمدار غلامی، متولد 1345 هستم و تقریباً 17 سال داشتم که به عنوان رزمنده بسیجی به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شدم. در دوران دفاع مقدس در یگان اعزام لشکر 19 فجر مهندسی رزمی مسئولیت تدارکات گردان، قایقرانی و پل سازی را به عهده داشتم. ایکنا کمی از خاطرات آن زمان بگویید. چهار ...
روایتی از کاروان آفتابی که از نوشیدن شهد شیرین شهادت جا ماندند
دست از مرگ صدام بر نمی داری! و در این حین با آمبولانس به بیمارستان جندی شاپور اهواز اعزام شدم به مدت 11 روز بیهوش بودم و با شدت سوختگی که داشتم، چهره ام قابل تشخیص نبود و دکتر بابک زنجانی که پسرعمه ام بود و از پزشکان حاذق آن زمان در مناطق عملیاتی خدمت می کرد، که با بستری شدنم و از شدت سوختگی که داشتم، مرا نمی شناسد و به فرض اینکه من یک عراقی باشم، به مداوای من، پای چپم را قطع می کند. بعد ...
حال و هوای صبح پارسی در سالروز میلاد قمر بنی هاشم
من نداشت و من بعد از 15 روز فعالیت نداشتن در محل کاری خودم از آنجا اخراج شدم. جمشیدی ادامه داد: من در 34 سالگی به منطقه اعزام شدم؛ در سال 94 یک سری ویدئویی هایی از ظلم های داعش پخش شد که من را بسیار تحت تاثیر قرار داد و به همین دلیل خواستم تا اقدامی انجام دهد. در برج 9 سال 94 به همراه اشخاصی از اسلامشهر و شهرری به منطقه حلب اعزام شدیم و عملیات الحاضر را به عنوان پشتیبان انجام دادیم و ...
دیدم که پنچه پایم قطع شد و روی زمین افتاد/ بارها استخوان پایم را قطع کردند
... بیش از 5 سال و تا پایان جنگ در مناطق عملیاتی بودم که بعدازآن نامه ای آمد و به شهر خرم آباد و پادگان لشکر منتقل شدم و کارهای تسویه حساب را نیز انجام داده بودم برای آموزش و توجیه نیرویی که به جای من به یگان مهندسی آمده بود رفتم روزهای آخر تابستان سومار بسیار هوای گرمی داشت بعد از نماز صبح به پاک سازی میدان مین و گلوله های عمل نکرده می رفتیم و ظهر که هوا به شدت گرم می شد باز می گشتیم. ...
خواننده و جانباز میهمانان شب نشینی
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما به نقل از روابط عمومی سیما ،سید مهدی حیدری خواننده و بازیگر سینما و محمد مظلومی جانباز نابینا، مهمانان برنامه شب نشینی امشب بودند. در بخش اول گفتگو محمد مظلومی گفت: من متولد 1339 هستم و در عملیات والفجر یک در سن 22 سالگی دو چشم خودم را تقدیم اسلام کردم. او ادامه داد: در سال 1358 به خدمت سربازی رفتم . دو بار مجروح شدم و مجددا از طریق بسیج به جبهه رفتم که در ...
شهاب زاهدی: از خواب بیدار شدم و دیدم جنگ شده است؛ اصلا در جریان اتفاقات نبودم!
شهاب زاهدی می گوید اصلا در جریان اینکه در اوکراین جنگ شده نبوده است. به گزارش طرفداری، گفتگوی شهاب زاهدی با فارس را می خوانید: ابتدای کمی از اتفاقاتی که در اوکراین افتاد توضیح بده. دقیقا یادم نمی آید چه تاریخی بود. یک روز جمعه بود که بازی داشتیم. قرار بود پنجشنبه در کمپ تیم تمرین کنیم و سپس با پرواز راهی شهری شویم که بازی داریم. باید صبح زود از خواب بیدار می شدم ...
چند خرده روایت از کسانی که جان بازی کردند تا خاک کشورمان را دشمن به بازی نگیرد
این گفتگو ها پیشتر در شهرآرامحله منتشر شده است. من جانباز شدم و دوستم شهید شد محسن کول آبادی، عملیات تدمر، سال 93 محسن کول آبادی که همراه با سیدحسین حسینی به جنگ با داعش می رود، بعد از اینکه در عملیاتی مجروح می شود، چند روزی را در منطقه ای به نام العیس حلب می گذراند. در همین زمان با خبر می شود که سیدحسین قرار است به مشهد برگردد، می گوید: حالش خیلی خوب بود، دلش ...