قیمت خودرو
سایر منابع:
سایر خبرها
گذشت از قاتل به احترام اعیاد شعبانیه
اطلاعات مأموران به همسر مقتول و پسر خاله اش مشکوک شدند و آن ها را به عنوان مظنونان حادثه بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند. همسر مقتول ابتدا منکر جرم خود شد، اما در بازجویی های فنی اعتراف کرد که پسرخاله اش شوهرش را به قتل رسانده است. وی گفت: من با شوهرم مدتی بود اختلاف داشتیم و به همین خاطر همیشه با هم درگیر می شدیم. او مرد بداخلاقی بود و همیشه مرا کتک می زد که مدتی قبل من به پسر خاله ام درد دل ...
قرار ملاقات با دختر 18 ساله در میدان بسیج
دختر 18 ساله که توسط ماموران انتظامی به کلانتری هدایت شده بود با بیان این که قصد رفتن به خانه مجردی یک جوان 25 ساله را داشته است ، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: چهارمین فرزند یک خانواده شش نفره هستم و سه برادر بزرگ تر از خودم دارم که ازدواج کرده اند و به دنبال سرنوشت خودشان رفته اند. سه سال بیشتر نداشتم که سرنوشتم در مسیر تباهی رقم خورد چرا که پدر ومادرم از یکدیگر طلاق گرفتند ...
بلایی که سر زن 28 ساله آوردند
زن 28 ساله با بیان این که چگونگی آشنایی برای ازدواج ریشه اصلی بدبختی هایم بود و آینده فرزندم نیز در آستانه نابودی قرار داشت، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی گفت: پنج سال قبل در حالی که آخرین ترم تحصیلی را در دانشگاه می گذراندم با بابک آشنا شدم و ارتباط عاطفی بین ما نقش بست و به او دل باختم. اگرچه می دانستم این گونه آشنایی ها فرجامی ندارد اما باز هم خودم را توجیه می کردم که من می توانم در ...
یادم نمی آید برادرم را چطور کشتم! | مادر داغدار میان قاتل و مقتول | سرانجام تلخ هم خانه شدن کیان و آرش
را شنیده بودم اما فکر می کردم مشکل آنها خانوادگی است و نباید دخالت کرد. روز گذشته با کیارش کار داشتم به همین دلیل مقابل خانه اش رفتم اما هرچه در زدم کسی باز نکرد. فکر کردم احتمالا بیرون رفته و باید منتظرش بمانم. شماره موبایل او و برادرش را نداشتم که بتوانم تماس بگیرم. یک روز گذشت و باز دیدم از دو برادر خبری نیست. با مادر آنها که در جای دیگری زندگی می کرد تماس گرفتم اما او هم بی خبر بود. به همین ...
پسرم باعث فرار خواهرش از خانه شد
به گزارش تازه نیوز، زن 45 ساله در حالی که بیان می کرد به خاطر ناآگاهی ام درباره ازدواج با اتباع بیگانه زندگی ام را نابود کرده ام به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمدم و تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم اما اوضاع مالی و اقتصادی خانواده ما بسیار ضعیف بود تا جایی که هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند به تحصیل ادامه بدهند. خواهر بزرگ ترم نیز که با مرد ...
حسین سال ها بعد از شهادت عکسش را به مادر رساند!
راه است، تا اینکه این حادثه اتفاق افتاد. وقتی برای آخرین دیدار کنار تابوتش حاضر شدم، دور تابوت شلوغ بود و همه مردان نامحرم بودند. وی ادامه می دهد: مرد های فامیل، دست هایشان را مقابل جمعیت حلقه کردند تا راه باز شود و بتوانم پیکر برادرم را ببینم. وقتی برادرم را دیدم نشناختم! چون زمانی که بدرقه اش کرده بودم، صورتش هنوز محاسن نداشت و یک سربند یاحسین به پیشانی داشت، ولی وقتی در تابوت نگاهش کردم ...
فرمانده ای که جلودار گردانش بود وقتی قاب عکس شهید بوی بهشت می دهد
خواستم سحری درست کنم. مادرم مهمان ما بود. رادیوی کوچکی داشتم که هرجا می رفتم آن را به همراه خود می بردم. سحر در رادیو اعلام شد که فاو را گرفتند. تمام بدنم می لرزید و احساس مرگ داشتم، خیلی ناراحت بودم. نمی خواستم بچه ها متوجه حالم شوند؛ چون در حال تحصیل بودند. همسرم نیز بیماری قلبی داشت. می دانستم فرمانده فاو علیرضا است و این مرا بیشتر نگران می کرد. صبح آن روز رادیو اعلام کرد فاو گرفته شد. وقتی مادرم ...
شش روز زندگی در کنار سوسک ها
چاه انداخت؟ زمانی که با من بود هیچ حرفی نزد. بعد هم که مأموران پلیس من را نجات دادند هم چیزی نگفته است. نمی دانم او چرا این کار را کرد. من قبلا او را دیده بودم. برایم آبمیوه و کیک می خرید. نمی دانم چرا این بلا را بر سرم آورد. حالا که چند روز است به خانه برگشتی، حالت بهتر شده؟ بله. خیلی خوشحالم که پیش مادرم هستم. وقتی در چاه بودم فکرش را هم نمی کردم که دیگر بتوانم به خانه برگردم. خدا را شکر پیش خانواده ام هستم. براساس این گزارش هم اکنون مرد آدم ربا در بازداشت به سر می برد و بازجویی ها از او برای روشن شدن انگیزه اش از ربودن پسربچه ادامه دارد. ...
ایثار و شهادت همسر شهید رمضان: فقط 90 روز دیدار در سه سال زندگی مشترک داشتیم
فرشته سلطان مرادی همسر شهید مجید رمضان در گفت وگو با خبرنگار ایرنا گفت: من پدرم را از دست داده بودم و با برادرم زندگی می کردم، خانه پدر مجید با خانه ما دیوار به دیوار بود، ما از زمان کودکی با هم بازی می کردیم و او سه سال از من بزرگتر بود، پدر شهید با برادر من در کارخانه سیمان شهر ری همکار بودند. وی افزود: آشنایی ما با هم از زمان کودکی بود تا اینکه اوایل سال 62 با هم ازدواج کردیم، مجید ...
جدیدترین مصاحبه بهروز وثوقی ؛ او ایران می خواهد!
.... در خانه ترکی حرف میزدیم؛ هم مادرم، هم پدرم ترکی صحبت می کردند. خب من هم بلد بودم. بیرون هم که می رفتم، همه فارسی صحبت می کردند. آن را هم یاد گرفته بودم. چون در خانه با پدر و مادر ترکی صحبت می کردیم، برای همین ترکی را یاد گرفتیم. یک بار رفته بودم آذربایجان می خواستند یک مصاحبه ای با من داشته باشند. خانم مصاحبه گر به من گفت فارسی بلد نیست و می خواهد با من ترکی صحبت کند. آنجا رفته بودم و یک فیلم ...
وقتی که دل گره می خورد به مزار شهدا
زدم و از چهارگوشه پنجره به دنبال گنبد فیروزه ای و پرچم قرمزش گشتم. همان طور که از لا به لای پرده ها به بیرون سرک می کشیدم، اتوبوس از کنار خانه ها گذشت و کودکان با لبخند های شیرینشان برایم دست تکان دادند. آن لبخند های آشنا، آن استقبال شیرین کودکانه گویی هویزه بود که برایم دست تکان می داد. هویزه زنده ای که داشت با دستان کودکانش خواب فراموشی را از چشم هایم می پراند. اتوبوس جلو رفت و من و هویزه و ...
پیشنهاد دوستی برای اخاذی
پسر شرور که پس از دوستی و جلب اعتماد دختران از آنها اخاذی می کرد از سوی پلیس دستگیر شد. به گزارش ایران، رسیدگی به این پرونده با شکایت دختر جوانی در کلانتری مسعودیه تهران آغاز شد وی به مأموران گفت: چندی پیش در یکی از شبکه های اجتماعی با پسر 35 ساله ای آشنا شدم و پس از چند هفته وقتی به او اعتماد کردم و دوستی بین ما نزدیک تر شد او با این ترفند که به من علاقه مند شده و دلش می خواهد با دیدن ...
حرفِ مردم
مریم عرفانیان همراه چند نفر از خانم های همسایه ، کنار در حیاط مشغول صحبت بودیم. پسرم تا سر کوچه آمد؛ ولی همین که چشمش به ما افتاد، راهش را کج کرد و از در جنوبی به خانه رفت. از کارش متعجب شدم! وقتی به خانه رفتم، با دلخوری پرسیدم: چرا پیش ما نیومدی و احوال پرسی نکردی؟ چرا مستقیم از در حیاط وارد نشدی؟ آرام جواب داد: نمی خواستم از اون در بیام؛ چون مجبور می شدم دوستای شما رو ...
محاکمه پسر نوجوان که جوان بسیجی را به قتل رساند
موتوری در یک آشپزخانه کار می کنم. صاحب رستوران با خودرواش در حال بردن غذا برای یکی از مشتری ها بود که آینه خودرواش با دست یک زن عابر برخورد کرد و همین موضوع باعث درگیری او با زن جوان شد. وقتی من و برادر صاحب رستوران به محل رفتیم، یک جوان بسیجی وارد ماجرا شد و با هم درگیر شدیم. آن روز درگیری تمام شد؛ اما فردای آن روز همراه صاحب آشپزخانه و برادرش بودم که آن جوان را دوباره دیدیم و درگیری آغاز شد و این بار ...
صحبتهای جنجالی علیرضا منصوریان بعد از بازی با استقلال
این فوتبال دیدم. * از امیر قلعه نویی بزرگ تر در استقلال نداریم! منصوریان در ادامه گفت: فکر می کنید قیمت یک برد و قهرمانی چقدر است؟ ما نمی توانیم بگوییم برای استقلالی ها کسی بالاتر از امیرخان قلعه نویی است. من خودم 15-10 سال تلاش کنم و 5-4 قهرمانی بیاورم یک روز اما اگر به امیرخان نگاه کنم یادم می آید که ایشان یک روز دست مرا گرفتند و سر تمرین استقلال معرفی کرد. ممنون آن روز ایشان هستم ...
چه کسی با من حرف می زد؟ *
احساس می کردم صدایش را در خیالم می شنوم. مرا به یاد دنیای داستان ها می انداخت. با کلمه هایی حرف می زد که چیزی از آن ها نمی دانستم اما جادویی مبهم در آن ها بود. جادوی کلمه ها، مرا به خیال دعوت می کرد. به سرزمین خواب می برد، سرزمینی که پر از رؤیاهای شیرین بود. پرنده حرف می زد و حرف می زد و پلک های من روی هم افتاد. همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاده بود. به خواب نرفتم اما انگار از روی این زمین ...
از دستگیری سارقان سنگ قبرهای بهشت زهرا تا راز قتل فجیع زن پولدار
ها بعد از اتمام کار به خانه می آمدیم و استراحت می کردیم. در این مدت به خاطر موضوعی با هم اختلاف پیدا کردیم و چند بار با هم درگیری لفظی پیدا کردیم. شب حادثه بعد از خوردن شام بود که دوباره با هم بحث مان شد. کیارش یکباره شروع به توهین کرد و با حرف هایش مرا تحریک کرد که به او حمله کنم. خیلی خودم را کنترل کردم تا اینکه او پتویش را پهن کرد و خوابید. من از عصبانیت بیدار بودم و خوابم نمی برد. ...
افشای راز تبهکاری های باند سارقان با دفترچه یادداشت
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از ایران، مدتی قبل پسر جوانی به نام بهنام برای مهمانی شبانه راهی خانه یکی از دوستانش در شمال تهران شد اما زمانی که از خانه دوستش بیرون آمد تا سوار بر موتورسیکلت گرانقیمت خود به خانه برگردد، ناگهان سه مرد جوان با دو موتورسیکلت راه او را سد کردند. راهزنان که صورت هایشان را با ماسک پوشانده بودند، به سمت بهنام رفته و یکی از آنها چاقویی روی پهلویش گذاشت و از او ...
شمشیر تیز منصوریان علیه مجیدی| برای پرسپولیس چهار نشان نمی دهم
اتفاق است. روز گذشته تمرین ما با کنفرانس تداخل داشت. راه بندان هم مزید بر علت بود، اما نشستم فکر کردم که باید از حواشی دور باشم. سرمربی صنعت نفت ادامه داد: اگر قرار بود با جینگولک بازی برای خودم جایگاه بخرم پس از بردن پرسپولیس می رفتم سوهان روح هوادار این تیم می شدم. از این کار ها نمی کنم. ترجیح می دهم به خانه بروم و فوتبال نگاه کنم. 240-230 فوتبالیست در این مملکت تولید کردم. به این کار ...
دفترچه یادداشت راز سرقت ها را بر ملا کرد
کارآگاهان پلیس پایتخت در جریان بازداشت اعضای یک باند تبهکار، دفترچه یادداشت آن ها را که پس از ارتکاب هر سرقت مشخصات آن را یادداشت می کردند به دست آوردند و به این شیوه راز جرائم آن ها بر ملا شد. به گزارش جوان، چند شب قبل پسر جوانی به مأموران پلیس تهران خبر داد موتورسیکلت گرانقیمتش سرقت شده است. او گفت: لحظاتی قبل سوار بر موتورسیکلت گرانقیمتم از جشن مهمانی که در خانه دوستم در شمال تهران ...
ربودن همسر سابق و تهیه فیلم سیاه برای ازدواج مجدد
بیرون آمده بودم که او سد راهم شد. با مشت و لگد به سر و صورتم کوبید و با تهدید مرا سوار ماشین کرد و به خانه اش برد. او دست و پای مرا بست و در اتاقی حبسم کرد و با تهیه فیلمی، تهدید کرد که اگر باردیگر با او ازدواج نکنم آبرویم را می برد. به نقل از همشهری، بعد با دست و پای بسته مرا سوار ماشین کرد که به خانه ام برویم و مدارکم را برای ازدواج دوباره برداریم که پلیس به دادم رسید و نجاتم داد ...
تهمت های ناموسی به عروس 19 ساله
شد و به ناچار روی ویلچر نشست در این شرایط مادرم به کارگری در منازل مردم پرداخت تا هزینه های خانواده را تامین کند من که تک دختر خانواده و عزیز دردانه آن ها بودم اوقاتم را با دختران همسایه می گذراندم و هیچ گاه رنگ تفریح در شهربازی یا پارک ها را ندیدم. به نقل از خراسان، هنوز در سال اول دبیرستان تحصیل می کردم که متوجه درگیری لفظی مادر و برادرانم شدم و تازه فهمیدم که جوانی به خواستگاری ام ...
آدم ربایی برای ازدواج مجدد با همسر سابق
واحدی بازپرس جنایی اعلام شد و وی دستور تحقیقات را صادر کرد. نقشه آدم ربایی زن جوان که همچنان دچار ترس و اضطراب بود، در تحقیقات گفت: مدتی قبل با بهروز، راننده خودرویی که من را ربوده بود آشنا شدم. بعد از مدتی هم ازدواج کردیم، اما اختلاف های ما باعث شد تا پس از سه سال به این نتیجه برسیم که نمی توانیم با هم زندگی کنیم. البته در ابتدا بهروز مقاومت می کرد، ولی در نهایت با اصرار های ...
دامادکشی مرد میانسال برای تنبیه کردن!
... چهار سال قبل خانواده ای با حضور در دادسرای شهریار اعلام کردند که پسرشان خانه را ترک کرده و بازنگشته است. با شکایت این خانواده آن ها برای ادامه تحقیقات به پلیس آگاهی فراخوانده شدند. ماموران با تحقیق از این خانواده متوجه شدند مرد ناپدید شده با همسر و خانواده اش اختلاف شدیدی داشته است. حتی عروس خانواده قصد داشته از او جدا شود و مدتی است قهر کرده و به خانه پدری اش رفته است. یک روز پس ...
سهم 2 خواهر از دفاع مقدس
فکرهایت را بکن، اگر بخواهی بروی و بعد مدتی برگردی، بدان که اینجا جایت نیست. از همان اول برایم کلی خط و نشان کشیدند. مادرم می گفت آقا صفر پسر بسیار خوبی است، خانواده خوبی هم دارد، اما او جانباز است و حالت غش و لرز و تشنج به او دست می دهد، هیچ کس مجبورت نکرده است، یک نه بگو و خیال همه را راحت کن، اما آن زمان من فکر هایم را کرده بودم و تصمیم را برای این ازدواج گرفته بودم. ازدواج با جانبازان ...
نبش قبر مرد ثروتمند؛ آیا منشی صیغه ای قاتل است؟
. او به تنهایی در خانه ای در شمال تهران زندگی می کرد تا اینکه چند روز قبل شنیدم با منشی شرکت خودش به صورت موقت ازدواج کرده است. من مخالف این تصمیم او بودم اما پسرم اهمیتی به نصیحت های من نداده بود. با این حال دیگر حرفی به او نزدم تا اینکه اتفاق غیرمنتظره ای رخ داد. پسرم حالش بد و در بیمارستان بستری شد و وقتی در جریان این موضوع قرار گرفتم راهی بیمارستان شدم اما او حالش اصلا خوب نبود. هوشیاری اش را ...
شاد بودن تنها انتقامی که شهید رضا قندالی از دنیا گرفت
نگران بودم. به خوابم آمد و گفت: مادر! پات درد می کنه نمی خواد سر مزار بیای. از همون جا هم که فاتحه بخونی به من می رسه. . مادر شهید در خانه را زدند. باز کردم. رضا و پدر و مادرش بودند. به داخل دعوتشان کردم. اول فکر کردم به خاطر دوستی که با شهید کمالی داشت آمدند به ما سر بزنند، ولی وقتی نشستند و احوالپرسی کردند متوجه شدم برای خواستگاری آمدند. بهانه های زیادی آوردم. با خودم ...