نگاهش بودار می شد، وقتی سیر نگاهم می کرد/کاریکلماتور
سایر منابع:
سایر خبرها
شهید احمدرضا بیات: برای اسلام تبلیغ کنید
، اما با همسرم آنچنان که اسلام حکم کرده رفتار کنید. برای اسلام تبلیغ کنید، بدن مرا کنار پدرم به خاک بسپارید قبرم را زیاد تشکیلاتی نکنید ساده باشد تا مردم بدانند قبر را درست کردن هنر نیست بلکه راه شهیدان را رفتن هدف است یک پرچم سبز سر قبرم بگذارید با آرم لااله الا الله تا مردم بدانند که من برای چه شهید شدم و یک جلد قرآن سر قبرم بگذارید و سوره مؤمنون را باز کرده تا مردم بدانند که سوره چیست و هدف ما نیز قرآن بوده و این جانی که داده ایم در راه اسلام و قرآن بوده است. به امید زیارت کربلای حسینی ...
فقط می دانم من هم آمدم
شروع می شود. می روم توی جعبه دراز می کشم. باید یادم بیاید قبل از اینکه همه چیز محو بشود. فردا قرار است بعد از چند سال، مادر، پدر و خواهرم را ببینم. حتماً مادر خیلی تغییر کرده است. آخرین بار یادم نیست رنگ موهایش چه رنگی بود، اما لاک های قرمزش یادم هست. با عصبانیت نگاهم کرد و گفت: می دونم این افکار بیمار رو کی تو مغز پوکت فرو کرده. چقدر گفتم با این هاشم نگرد، کو گوش شنوا! آخرش خونواده ما رو ...
جنایت پسر خشمگین در روز سیزده بدر
بداخلاق بود تا اینکه 4سال قبل از هم جدا شدند. مادرم به اطراف تهران رفت و در آنجا زندگی می کرد و پدرم ماهانه مهریه اش را پرداخت می کرد و مادرم با همان پول مهریه خرج زندگی مرا تامین می کرد. وقتی مادر و پدرم از یکدیگر جدا شدند من تازه 18ساله شده بودم. این اتفاق مرا تحت تأثیر قرار داد و باعث شد تا دچار بیماری روحی شوم. حتی سال قبل 3ماه در بیمارستان بستری شدم و تحت درمان قرار گرفتم. دلم نمی خواست خانواده ...
ببینید/صادق برقعی در گفت و گو با روزپلاس/در حرم حضرت معصومه(س) از ورود من جلوگیری کردند
توانید داخل شوید، لباست مناسب نیست" چهارشنبه نبود و پای رگ سیدی ام درمیان نبود ،خیلی عصبانی شدم. برگشتم گفتمم من می روم پیش عمه ام، نه تو و نه هیچ کس دیگری نمی تواند جلوی مرا بگیرد. من خیلی برافروخته شدم و کسی هم هیچی هم نگفت. رفتم سلام دادم و زیارتم را کردم، برگشتم و به سمت درب خروجی رفتم. اما پیش خودم گفتم نمی شود رفتم و گفتم چی گفتی برادر من ؟ توضیح داد ...، شلوار من حتی ...
دعای روز و شب چهارم ماه رمضان 1401 + اعمال و متن عربی دعاهای ماه مبارک و نماز 4 ماه مبارک
سپاس گذاریت به کرم خودت نگهدار مرا در این روز به نگاه داریت و پرده پوشی خودت ای بیناترین بینایان. شرح دعای روز چهارم ماه رمضان در این دعا می گوئیم خدایا به من نیرو بده تا در ماه رمضان بتوانم به خوبی عبادت و امر تو را اطاعت کنم، عبادت قوه غیر از قوه جسمانی می خواهد. در دعای کمیل هم آمده که خدایا قوه بده به من با جوارحم در خدمت تو باشیم. در این دعا می گوئیم خدایا شیرینی ...
ماجرای کلاهبرداری عادل کلاه کج بازیکن سابق پرسپولیس/ واکنش عادل کلاه کج به اتهام کلاهبرداری
در فولاد خوزستان عضویت داشتم آنها به دنبال من بودند اما به خاطر اینکه سرباز بود این انتقال با تاخیر صورت گرفت. در آن زمان استقلال هم تو را می خواست؟ استقلال در 2 بازه زمانی مختلف به من پیشنهاد داد، نخستین مرتبه امیر قلعه نویی مرا می خواست و بار دوم وقتی صمد مرفاوی سرمربی استقلال شد پیشنهاد آبی پوشان از سوی امیررضا واعظی آشتیانی (مدیرعامل وقت استقلال) به دست من رسید اما به این ...
سرباز صفر رهبر در میان شهدای مدافع حرم + تصاویر
فکر فرو می رفت؛ همسرم خیلی مقید بود و بدون وضو وارد قطعه شهدا نمی شد. چند روز قبل از آخرین اعزام حاجی به سوریه، تولد شهید محمدخانی بود که با هم به بهشت زهرا (س) رفتیم. بعد از کمی قدم زدن در قطعه شهدا به قطعه 29 رسیدیم. همسرم در جایی که الان سنگ مزارش قرار دارد، ایستاد و مرا صدا کرد. رفتم کنارش و گفت: این یادبود شهید سلطان مرادی است که پیکرش برنگشته. او به 2 سنگ یادبود دیگر اشاره کرد و گفت: پیکر ...
همه جا راهی است به بهشت
اهالی زمین می ریختند. هوای دی ماه جنوب به سردی تهران نبود، ولی با این حال سوز داشت. آیت کلاه اورکت خاکی رنگش را تا روی ابروهایش پایین کشیده بود. قبل از آنکه وارد سنگر شوید، در محوطة قرارگاه ایستادید و تو به آمبولانس هایی که بی صدا در تاریکی هوا رفت وآمد داشتند نگاه کردی. صدای گاه و بی گاه انفجار ها را از دورونزدیک می شنیدی و مطمئن بودی در همان شب، تحرکات بیشتری در خط مقدم پیش آمده است و اوضاع ...
سرقت با غذای مسموم در پایتخت
.... وی ادامه داد: در بین راه مسافر جوان سر صحبت را با من باز کرد و در طول مسیر با حرف هایش سعی داشت اعتماد مرا به خودش جلب کند. تا اینکه بعد از چند ساعت به تهران رسیدم. در یکی از خیابان های جنوب تهران بودیم که مسافر جوان از من خواست تا مقابل یک رستوران توقف کنم. چون از صبح در جاده در حال رانندگی بودم مسافر جوان اصرار کرد تا برای خودش و من غذا بخرد. او 2پرس غذا خرید و برگشت. من هم از ماشین پیاده و ...
رضاوند: تلاش می کنم در لیست اسکوچیچ باشم / بیشتر در فضای مجازی اذیت شدم
آرش رضاوند هافبک فعلی تیم فولاد خوزستان در خصوص شرایط خودش توضیحاتی داد. به گزارش طرفداری، مصاحبه آرش رضاوند با ایلنا را می خوانید: سال 1400 چطور بود؟ برای من خداراشکر آخرش خوب بود! خیلی اذیت شدی؟ مخصوصا در فضای مجازی! تقریبا بله می توان گفت که اذیت شدم. آن زمان هم خیلی در فضای مجازی نبودم و الان هم می توانم بگویم که خیلی در آن فعالیت ندارم ...
فواید و فضایل دعای روز دوم ماه مبارک رمضان
رضای توهستم، الهی بنده ات را می بینی که در سخت ترین شرایط قرار دارد و مورد آزمون قرار گرفته، اما با این حال فریاد می زند خداوندا خرسندم به رضای تو از من راضی باش. وی تصریح کرد: نزدیک کردن اهداف، امیال و برنامه هایمان به خداوند متعال بسیار مهم است و من به عنوان انسانی با اختیار از خداوند می خواهم مسیری را در پیش بگیرم که رضای خدا در آن باشد و نگاهم به اهداف پروردگار دوخته شود و در همان مسیر ...
دعای روز و شب دوم ماه رمضان 1401 + اعمال و متن عربی دعاهای ماه مبارک و نماز
فِیهِ مِنْ سَخَطِکَ وَ نَقِمَاتِکَ می گوید: خدایا یک کاری کن که از غضب تو اجتناب کنم و کاری نکنم که در ماه رمضان از من ناراضی باشی. 'وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِقِرَاءَةِ آیاتِکَ بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین' یعنی: خدایا مرا موفق به خواندن قرآن کن. در قدیم رسم بود که ماه مبارک رمضان، چند ختم قرآن می کردند، حداقل یک ختم قرآن به نیت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته باشید یا ...
جواهرات من کتاب هایم هستند/ کتاب و کتابخانه جزو لاینفک فیلم هایم است
اش را پیدا کردم. می خواستم بی مهابا دل به دریا بزنم و شانسم را امتحان کنم، اما فکر کردم شاید شماره اش عوض شده باشد یا موقع مناسبی تماس نگرفته باشم و او با جوابی سر بالا ناامیدم کند. بنابراین اول شماره اش را در تلفنم ذخیره کردم و با دیدن عکس پروفایلش مطمئن شدم که خودش است. از رانت مطلب سال گذشته ام استفاده کردم. بدون معطلی لینک آن را برایش فرستادم و سپس درخواست مصاحبه را مطرح کردم. فردا صبح قبل از ...
از پدر مظنون اصلی مرگ پسر 3 ساله تا دستگیری مردی که ادعا می کرد امام زمان است
درحالی که علائم حیاتی نداشت توسط مادر خود به درمانگاه منتقل شده بود. با وجود این تیم پزشکی برای نجات او وارد عمل شد اما وی جان باخت. اولین فردی که تیم جنایی به تحقیق از او در درمانگاه پرداخت مادر پسربچه بود. مادر این کودک اظهار کرد: شب حادثه همسرم هر دو پسرمان را برای تفریح به پارک برد و چند ساعت بعد برگشتند. پس از آن شوهرم برای انجام کاری از خانه خارج شد و رفت. او نان خریده بود و پسر ...
زندگینامه شهید کمال کورسل؛ تنها شهید اروپایی دفاع مقدس
.... بعضی مواقع هم می دیدم که گریه می کند و به زبان فرانسه صحبت می کند. یک بار که مشغول راز و نیاز بود، بیدار شدم و به او گفتم: کمال چه می گویی؟ گفت: هیچی، دارم با خودم صحبت می کنم، تو بخواب. در قسمتی دیگر آمده است: کمال پس از چند ماه حضور در ایران، تصمیم گرفت برای دیدار با مادرش چند روزی به فرانسه برود. قبل از رفتن پیش من آمد و پرسید مادرم مسیحی است، نمی دانم با غذایی که درست ...
نجاتی: به احتمال زیاد به مسابقات ایتالیا اعزام شوم/ طرفدار پرسپولیسم و امیدوار قهرمان شود
نماینده کشتی فرنگی کشورمان در المپیک توکیو گفت: از اوایل سال جدید اردوی تیم ملی کشتی فرنگی اغاز شد و ماهم حاظر شدم و مانند یک سرباز برای آمادگی بیشتر و حضور در میادین و تورنمنت های بین المللی پیش رو تمرین می کنیم علیرضا نجاتی نماینده کشتی فرنگی کشورمان در المپیک توکیو در گفت وگو با خبرنگار ورزشی ایلنا، درباره شرایط تمرینی اش در دومین اردو به منظور شرکت در مسابقات پیش رو اظهار کرد ...
عاقبت ازدواج احساسی زن 30 ساله
زن 40 ساله ای که به اتهام ترک انفاق از همسرش شکایت کرده بود با بیان این که باید قانون تکلیف مرا مشخص کند درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری توضیح داد: حدود 10 سال قبل به منزل یکی از دوستانم رفت و آمد می کردم که از دوران دبیرستان با یکدیگر ارتباط صمیمانه ای داشتیم در این میان دختر 6 ساله ای به نام پریسا نزد دوستم زندگی می کرد که مادرش را در یک سانحه تصادف از دست داده بود . آتنا خیلی به ...
فاطمی زیست و حسینی رفت
.... اما مهدی به او گفت که نیازی نیست. با این حال مادر کار خودش را کرد. وسایل را در ساک می گذاشت اما دلش آشوب بود. مهدی رفت. مادر و تنها خواهرش از پنجره نگاهش کردند. انگار سیر نمی شدند از دیدن این قامتی که آرام می خرامد. روز قبل شهادتش تلفن کرد. کلی با پدر و مادر صحبت کرد و دست آخر خواست گوشی تلفن را به برادرش مجید بدهند. به مجید گفت که سال خمسی اش رسیده و به قم برود و خمسش را بپردازد. بعد هم ...
امروز را در خودش حل کن!
انداختن وظیفه امروز ما شود. گیرم که فردایی هم بود، آن وقت فردا را باید با انجام وظایف دیروز و فردا با هم گذراند. آیا مایی که امروز به سختی با یک کار کنار می آییم، می توانیم فردا همزمان به چند کار بپردازیم؟ سعدی در شعری به خود چنین تذکر می دهد که: سعدیا دی رفت و فردا همچنین موجود است/ در میان این و آن فرصت شمار امروز را. امروز را در خودش حل کن! این همان ماجرای قورباغه ای است که اگر ...
همسر خبرساز اسطوره لیگ برتر را بشناسید
خوشحالی خود را در شبکه اجتماعی نشان داد و عکسی از مارگو که حلقه اش را نشان می دهد، پست کرد و نوشت: بیش از یک سال است که با هم هستیم، یعنی از زمانی که قلبم را دزدیدی. بعد از بار دومی که همدیگر را دیدیم به تو گفتم که تا آخر عمر همسر من خواهی بود. الان نمی توانم بدون تو زندگی کنم، حتی وقتی کنارم هستی دلم برایت تنگ می شود! وقتی تنها بعد از 3 ماه آشنایی از تو درخواست ازدواج کردم، فکر می کردی دیوانه شدم ...
دعای روز و شب دوم ماه رمضان 1401 + اعمال و متن عربی دعاهای ماه مبارک و نماز
کاری کن که از غضب تو اجتناب کنم و کاری نکنم که در ماه رمضان از من ناراضی باشی . 'وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِقِرَاءَةِ آیاتِکَ بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین' یعنی: خدایا مرا موفق به خواندن قرآن کن. در قدیم رسم بود که ماه مبارک رمضان، چند ختم قرآن می کردند، حداقل یک ختم قرآن به نیت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) داشته باشید یا به نیت پدر و مادر و اموات خود، حداقل یک بار قرآن ...
گفت وگوی ایسنا با خانواده تیزپروازان قهرمان که در راه نجات مردم، آسمانی شدند
پیش فاطمه رفت. فاطمه هنوز خواب بود و اکثرا در این زمان، پدرش را در خواب طرد می کرد اما آن روز، فاطمه هم پدرش را در آغوش گرفت. وی می گوید: چون من مطمئن بودم که همسرم پرواز ندارد، خوابیدم. تا این که بعد از ساعتی برادر همسرم به من زنگ زد که آیا صادق پرواز رفته است. گفتم که صادق اصلا آن روز پرواز ندارد. بعد از قطع کردن تلفن متعجب شدم که چرا برادر همسرم این حرف را گفت. با صادق تماس گرفتم ...
سرگذشت دزد کابل های مخابرات!
در شب نشینی ها یا گشت و گذار در مناطق تفریحی شهر سیگارهایی را به دست گرفتم که درون آن لبریز از حشیش بود. از این که دود غلیظ مواد مخدر را با انگیزه خودنمایی و لذت جویی از حلقم بیرون می دادم احساس غرور می کردم اما نمی دانستم همین دورهمی ها با دوستانی که برای اولین بار سیگار به دستم دادند، در مدت کوتاهی زندگی ام را نابود خواهد کرد. خلاصه خیلی زود معتاد شدم و برای تهیه مواد مخدر سرقت های ...
واکنش تند کارگردان زن به بیانیه زنان سینماگر ایرانی علیه آزارگران جنسی
یادم رفته است؟ مگر پانزده سال پیش به من نگفتید: چیستا خفه شو! در هر شغلی پیش میاید. ممنوع الکارت می کند! او وصل است. قدرت دارد تو نه ! من یکجا گفتم. مصاحبه کردم و جواب دادم. بعد در اوج ناباوری ؛ ممنوع الکار شدم! و شما فیلم ساختید؛ فیلم بازی کردید؛ جایزه فجر گرفتید! به عنوان خانم های با ...
اس ام اس و پیام تبریک حلول ماه رمضان
خوش گدایی و خواستن در دعای سحر از معبود می آید لحظات دلنشین عالم قبر از ابوحمزه خداوندا! فرموده بودی که بر بندگان رئوف و مهربانی و بر گنهکاران عطوف و بخشنده ولی من هیچ گاه این حقیقت را به خوبی اکنون درنیافته بودم آری! من در مرداب غفلت و لجن زار دوری از تو غوطه ور بودم که ناگهان ندای ملکوتی یا علیُّ یا عظیم، یا غفور یا رحیم مرا به خود آورد و به کوثر زلال ...
چشم هایی که همیشه زیبا بود!
بالغ کافی بود. چشم هایم را به کش شلوارم دوخته بودم که نبینم، اما فریاد ها را می شنیدم. مادر یا علی می گفت. نام همان کسی را صدا می زد که خیلی قشنگ بود؛ همان مردی که ریش های مرتب مشکی و شمشیر دوسر داشت و عکسش را در اتاق پذیرایی زده بودیم. وقتی همه روزه بودند و مادر در حال آماده کردن افطار، با شمشیرم می رفتم و زیر عکسش می نشستم و به شمشیرش زل می زدم. مادر هم قربان صدقه ام می رفت و مرا به آن ...
طراح نماد جام جهانی قطر: فوتبال نام مرا جهانی کرد/ پرسپولیسی هستم
به گزارش ایرنا، نام حسین اجاقی یکی از طراحان هنری ایران با مراسم قرعه کشی جام جهانی فوتبال 2022 قطر بر سر زبان ها افتاد؛ طراحی که به گواه خودش تا پیش از این در جامعه هنری شناخته شده بود اما اکنون از طریق رسانه ورزش به نامی آشنا برای دوستداران فوتبال و هنر در ایران تبدیل شده است. اجاقی روز یکشنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا با بیان اینکه محبت مردم بعد از قرعه کشی به وی چند برابر شده است ...
ماجرای کباب دزدی در فاو و شبیخون دشمن بعثی به چادر تدارکات!
...، صبح میریم سنگر تبلیغات از حاج آقا سؤال می کنیم، اگه گفت حرومه، بر می گردونیم تدارکات. تا پنج دقیقه مانده به ساعت سه، آن قدر روی مخ مرتضی راه رفتم تا بالاخره گول خورد و راضی به همکاری شد. به سنگر تدارکات نزدیک شدیم. سنگر یک در پلیتی داشت که بسته بود. پنجره کوچکی هم داشت که یک انسان می توانست به زور خودش را وارد سنگر کند. به مرتضی گفتم: من زیر پنجره قلاب می گیرم، تو برو بالا ...