گفت وگو با جلال مقامی/جای 500 هنرپیشه معروف صحبت کردم
سایر منابع:
سایر خبرها
شروع کارم در رادیو با افکت دادن بود
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سیما ؛ در ابتدای این برنامه منوچهر والی زاده داستان ورودش به عرصه دوبله را چنین نقل کرد: 18 سالم بود که آمدم به این حرفه، در لاله زار به دنیا آمدم، لاله زار هم محلی پر از سینما و تیاتر بود. اولین جایی که برای صداپیشگی تست دادم رادیو بود، 18 سالم بود و در رادیو به همراه آقای نصرت الله محتشم خدا رحمتشان کند و آقای صادق بهرامی و چن ...
رخ به رخ با منوچهر والی زاده راوی چند نسل هنرِ صداپیشگی
خواهد شد. منوچهر والی زاده با 64 سال فعالیت هنری در آثار پرشمار سینمایی، تلویزیونی و رادیویی صحبت کرده و یا مدیریت دوبلاژ آنها را بر عهده داشته است. یکی از آشناترین نقش های وی صداپیشگی به جای شخصیت کارتونی لوک خوش شانس است. در رخ به رخ که همه بخش های استودیوی آن به صورت یک فضای باز برای بیننده آشکار است، امیرعلی دانایی گفتگو با مهمان را از اتاق گریم شروع کرده و در میز گفتگو ادا ...
مصطفایی که خلیل خدا شد-فاطمه ظاهری بیرگانی
اتاق های خانه را نشان می دهد و می گوید: مصطفی و خانمش سه سال در یکی از همین اتاق ها در کنار ما زندگی کردند. ظاهرا از همان موقع ها دل به رفتن به سوریه بست. خواهر شهید امتداد حرف های مادر را به دست می گیرد و می گوید؛ مصطفی در حوزه علمیه هم تدریس می کرد و هم مسئول آموزش بود. حتی میز کارش را به عنوان یادبود نگه داشته اند. من هنوز برگه های مرخصی مصطفی را دارم که از همه آن جایگاه ها دل کند و به سوریه ...
افغان ها اگر عاشورا بودند پشت امام را خالی نمی کردند
ها و مدارکش را آورد دم در و گفت محمدحسین سلام رساند و گفت بابا! راضی باش، من رفتم. آن قدر اطلاع دارم. گفت شاید هم از تهران نرفته باشد. گفتم چرا، اطلاع دارم، به من گفته از تهران اعزام می شود... اما او گفت اینجا نیست. برگشتم خانه. دیدم خبری نشد. ده پانزده روز بعد زنگ زد بهم؛ گفتم سلام خوبی بابا جان، کجا هستی؟ گفت من شیرازم؛ گفتم کجای شیرازی؟ بابا جان چی می کنی؟ گفت اینجا آمده ایم ان شالله ...
خسروی: باشگاه ها بخش فرهنگی خود را از تعطیلات دربیاورند/ هر کجا گل محمدی بگوید در خدمتش هستم
... *دفاع از داور دربی به دلیل عضویت در کمیته داوران؟ چه ربطی دارد؟ هفته ای یک بار در برنامه های تلویزیونی کارشناسی می کنم. مگر می توانم واقعیت را نگویم و الکی بگویم داور باید پنالتی می گرفت. در این وضعیت مردم حرف مرا قبول نمی کنند. من به دلیل عضویت در کمیته داوران سخت گیرتر هستم، زیرا داوری که انتخاب می شود باید آبروی ما را هم حفظ کند. *گل محمدی را دوست دارم و برای او سوت زده ام ...
فرهاد مجیدی: از نظر من پرسپولیس جدی ترین رقیب استقلال است
می زد و دوست دارم امروز من به ایشان بگویم دمت گرم آقای خندان. سرمربی آبی پوشان در خصوص دیدار با نساجی بیان داشت: نساجی متعلق به شهر پدری ام است و علاقه خاصی به این تیم دارم. یک بار بازی این تیم را همراه با پسر عموهایم و پدرم در ورزشگاه نگاه کردم و آن روز اسطوره این باشگاه مرحوم دست نشان بود. امروز خوشحالم که در لیگ نتایج خوبی گرفته و امیدوارم مسئولان شهر قائم شهر به این تیم توجه کنند ...
خاطره فرهاد مجیدی از استقلال نویس فقید؛ آقای خندان دمت گرم!
استقلال آمدم، ایشان را می شناختم. یک خبرنگار تمام استقلالی بود. سال76 زمانی که ناصرخان سرمربی تیم بود در آبادان دقیقه 90 گل زدم. خندان در فرودگاه به پشتم زد و گفت”مجیدی دمت گرم”. این حرفش 20 سال با من همراه بود. هر موقع من را می دید، می گفت دمت گرم و من را به خاطرات جوانیم که در استقلال بازی می کردیم، می برد. او همیشه با دلش و قلم زدن صلاح تیم را می خواست. دوست دارم این بار من به او بگویم آقای خندان دمت گرم روحت شاد. پیش از فرهاد مجیدی هم ساکت الهامی از بیت الله خندان یاد کرد. ...
خسروی: حاضرم با گل محمدی به برنامه زنده بروم / به من می گویند ای کاش مرده بودی
گل محمدی برنامه زنده داشته باشم. گل محمدی، فرهاد مجیدی، محرم نویدکیا و امیر قلعه نویی سرمایه فوتبال ما هستند و نباید اجازه بدهیم در جامعه همه علیه همدیگر حرف بزنند. وی در مورد اشتباه کمک داور دیدار ذوب آهن و نفت مسجد سلیمان در لیگ برتر گفت: مطمئن باشید کمک داور این مسابقه تا پایان فصل دیگر قضاوت نخواهد کرد. در شبکه ورزش کارشناس بودم و آن جا گفتم که این کمک داور خیلی اشتباه کرد. 2 روز ...
روزه داری در انفرادی ساواک
نفرمان را انداختند در یک سلول و راهشان را کشیدند و رفتند. من یک هفته بیشتر بود که در زندان ساواک بودم، آن هم در همان سلول متعفّنی که گفتم. لباس هایم بدجوری بو گرفته بود، کلی هم کثیف بود. مأمور که در را بست، حلقه اش را از پشت انداخت و رفت. من بعد از رفتنش دستم را از روزنه دایره ای دراز کردم و صحفه ی مقابلش را کنار زدم و حلقه را کشیدم و در باز شد و آمدم داخل کریدور که دیدم صدای آب می آید. جلو رفتم و دیدم ...
ماجرای معتادی که همیشه از شهید آوینی پول می گرفت
خاطره محمدعلی فارسی را به شرح زیر می خوانید: من در روایت فتح رفیقی داشتم که از دوران بعد از انقلاب که در سمعی بصری ورامین بودم، میشناختمش. در ورامین فیلم نمایش می دادم. ایشان دبیر عربی بود ولی به این کارها هم خیلی علاقه داشت. از آنجا باهم رفیق شده بودیم. بعدها که من به تهران آمدم و در روایت فتح رفتم شنیدم که این هم آمده تهران ولی معتاد شده. از آن معتادهای تیر. این بنده خدا جای من را ...
محرومیت داور لیگ برتری تا پایان فصل
را تایید کرد و گفت: مطمئن باشید کمک داور این مسابقه دیگر تا پایان فصل قضاوت نمی کند. وقتی من کارشناس یکی از برنامه های تلویزیونی در شبکه ورزش بودم کمک داوری اراکی به نام بابایی آفساید اشتباهی اعلام کرد که گفتم خیلی اشتباه کرد. دو شب قبل با او صحبت کردم که خودش گفت کار خیلی خوبی بود که از من انتقاد کردی. الان فهمیدم آفساید چیست؟ اتفاقا ما خیلی سخت گیر هستیم. نزدیک به 200 بازی پرسپولیس و استقلال را ...
توصیف نشریه فرانسوی از شهید صیاد/ ماجرای دو خلبانی که حاضر نشدند منافقین را بزنند/ ناگفته های خواندنی ...
های زیادی از وجودشان برد. امامی متولد 1346 است و در سال 1371 با دختر شهید صیاد شیرازی ازدواج کرد. امامی در گفتگو با جوان روحیات و سبک زندگی این شهید والامقام را بازگو می کند که نکات جالبی در آن نهفته است. شما از چه طریقی با شهید صیادشیرازی و خانواده شان آشنا شدید؟ من زمان جنگ به عنوان تخریب چی فعالیت می کردم؛ چون دست به قلم هم بودم بعد از جنگ سردار وفایی به عنوان فرمانده مهندسی ...
مرد کارهای سخت و امتحان های دشوار
اختیار بلند شدم. گفتم: چرا نفرمودید که این را به حضرت امام گفته اید و ایشان عنایت دارند که این کار انجام شود؟ اگر فرموده بودید، همان اول، با توکلی که دارم، می رفتم و انجام می دادم. دو روز مهلت خواست، به مشهد رفت و قوای روحی خودش را تقویت کرد. همیشه قبل از مأموریت ها، به مرقد مطهر حضرت رضا(ع) می رفتم. چون از آن توسلاتی که پیدا کرده بودم، خیلی بهره برده بودم. از کار سخت به کار سخت تر! ...
وقتی فرزند وزیرشعار کرمان بی سر برمی گردد
دیگه پولی نداره. من یه سری از این وسایلی که خریده رو می برم پس می دم که دست بابا خالی نباشد و بتونه تا آخر هفته زندگی رو بچرخونه. خاطره دیگری که از محمدمهدی دارم این است که من جبهه بودم و ایشان در خانه بود. مادربزرگ مهدی برای تهیه نان به نانوایی رفته بود. کرمانی ها به مادربزرگ مادری می گویند ننه جان. وقتی مادربزرگش به خانه برمی گردد مهدی به او می گوید: ننه جان شما نون بی نوبت گرفتی؟ مادربزرگ می ...
آنها واجب ترند
مریم عرفانیان سپاه اعلام کرده بود کسانی که خانه ندارند، بیایند ثبت نام کنند تا در نوبت قرار بگیرند. توسط دوستش از این موضوع خبردار شدم؛ هر چه به همسرم اصرار کردم که: برو ثبت نام کن، ما سه تا بچه داریم و مستأجری برامون سخته... زیر بار نرفت که نرفت. می گفت: بعضی ها چهار پنج تا بچه دارن؛ اون ها از ما واجب ترند. یک مرتبه که به منطقه رفته بود، یکی از دوستانش دوباره با من صحبت کرد و گفت ...
عربشاهی: فکر نمی کنم کمیته انضباطی برای استقلال وجود داشته باشد/ فدراسیون فوتبال نباید رنگی باشد
اتفاقی رخ بدهد و کمیته انضباطی سکوت کند؟ جواب این سوال مشخص است، چون عوامل بیرونی اجازه خودنمایی به آقایان نمی دهند. وی افزود: چرا باید چنین اتفاقی رخ دهد؟ فکر نمی کنم برای استقلال کمیته انضباطی وجود داشته باشد. از ابتدای فصل مشخص بود با آمدن آقایان در باشگاه استقلال همه چیز عجیب شده و از پیش با برنامه برای آن ها بوده است. چطور با تمام جنجال هایی که تیم استقلال و کادر مربیگری آن ها در ...
وقتی تواضع واخلاص شهیدباکری درقلب صیادشیرازی جای می گیرد
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از ارومیه، به مناسبت سالگرد شهادت سپهبدعلی صیادشیرازی خاطره حضور این فرمانده بینظیر تاریخ انقلاب را دراستان آذربایجان غربی بازخوانی می کنیم. سپهبد شهید علی صیاد شیرازی در جریان کنگره بزرگداشت سرداران شهید آذربایجان طی سخنانی در مورد شهید مهدی باکری چنین نقل کردند: وقتی ما وارد ارومیه شدیم چون قبلا به این شهر نیامده بودم و آشنایی لازم را با منطقه و نیروهایی که ...
سحر زکریا: سال ها مرا خفه کردند / مراقبِ تازه واردها باشید
بشویم چون اگر حرف بزنیم بیکار می شویم. مثلِ هزاران پروژه ای که سرِ آن کارها رفتم و به عنوان نقش اول انتخاب شدم؛ اما از جایی به بعد خانمی آمده و او را انتخاب کردند. حتی به خاطرِ او فیلمنامه عوض شده است. چون سحرِ زکریا نخواسته کارهایی که آنها می خواهد انجام دهد. من با خودم می گفتم مگر می شود قرارداد بسته ام و این اتفاق می افتد. وی با اشاره به اینکه 28 سال است حرف زدم هیچ اتفاقی نیفتاده و ...
اسکوچیچ: وظیفه من نیست که درباره سیاست صحبت کنم
.... این چیزی است که از ورزش انتظار می رود اما همان طور که گفتم من تنها روی بازی تمرکز خواهم داشت. او درباره دیدار ایران با آمریکا و انگلیس زمانی که این دو کشور و ایران در حال تلاش برای مذاکرات هسته ای هستند و برخورد سیاستمداران ایرانی با این دیدار نیز گفت: وظیفه من نیست که درباره سیاست صحبت کنم. من فقط درباره مسائل فوتبالی صحبت می کنم. او درباره دیدار با انگلیس و آمریکا نیز گفت: بازیکنان انگیزه خوبی برای رویارویی با انگلیس و آمریکا خواهند داشت و انتظار واکنش خوبی از بازیکنانم در این دو بازی را دارم. 258 251 منبع: khabaronline-1620190 ...
حرف های عجیب “مهراوه شریفی نیا” درباره پدرش
سریال کیمیا گفت: فعالیت جدی من از سال 1385 با سریال ساعت شنی شروع شد، یعنی تا قبلش استمرار وجود نداشت، هر از گاهی پیشنهاد جالبی اگر بود، اگر آدم ویژه ای بود، می رفتم تست می دادم؛ سال 1385 بهرام بهرامیان به من پیشنهاد کار در ساعت شنی را داد. من آن سال پایان نامه داشتم و روزی 6 ساعت پیانو می زدم و می گفتم اگه بروم سرکار چه کنم. آقای بهرامیان دوست خانوادگی ما بودند و دوست داشتند که همکاری کنیم ...
شهید صیاد شیرازی به روایت دامادش
این موارد داشتند. من بسیجی بودم و خیلی از این منش شهید صیاد خوشم آمد. شهید چه نگاهی به فلسفه شهادت داشتند و در این باره با شما و خانواده صحبت کرده بودند؟ من مطمئن بودم که ایشان روزی به شهادت خواهد رسید. خاطرم هست همان سال در خوزستان سیل آمد و شهید قاسم سلیمانی به مناطق سیل زده رفت و مردم به استقبال شان رفتند. من همان زمان به همسرم گفتم شاید خبر شهادت پدرتان را بشنویم. بعضی ها ...
اگر صدای بهرام زند روی شخصیت مختار بود، مختارنامه سرنوشت دیگری پیدا می کرد | سر دوبله شجاع دل 12 دقیقه ...
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایرنا، میثم نیک نام از شاگردان مرحوم بهرام زند از دوبلورهای برجسته کشور که در سال 1397 درگذشت، می گوید: در سریال مختارنامه، جناب عرب نیا به این شرط بازی کرد که صدای خودش روی نقش مختار باشد. اما من همیشه گفته و می گویم که اگر صدای استاد زند روی شخصیت مختار بود بازپخش این سریال سرنوشت دیگری پیدا می کرد. 18 فروردین سالروز درگذشت ابولفضل بهرام زندی معروف به ...
علاقمندی قهرمان کشتی جهان به بازیگری و تلاش برای مدال المپیک/قاسم پور: تا حالا از شهرتم استفاده نکرده ام
اولین بار بود که در وزن جدید یعنی 92 کیلوگرم کشتی می گرفتم به همین دلیل فکر می کنم با مدالی که در این وزن گرفتم حالا رقبا بیشتر مرا آنالیز خواهند کرد و بیشتر نقاط ضعف و قوت مرا پوشش خواهند داد البته من هم برنامه هایی دارم تا ضعفم را پوشش دهم و نقاط قوتم را بیشتر کنم. فارس: خیلی ها براین باور هستند شما ورزشکاری خاکی هستی. فکر می کنی اطرافیانت چطور به این حرف رسیده اند؟ دوستان ...
روایت فتح و قصه آقای نوازنده/ آقامرتضی از موسیقی چه می خواست؟
فیلم علاقه داشتم اما تا به حال برای کسی نزده بودم، یک موقع هایی برای خودم می زدم. گفتم این دستگاه این طور است، آن طور است. گفت باشد می برم و استفاده می کنم. گفتم مشکل اپراتوری با آن پیدا می کنید، چون دستگاه پیچیده ای است. گفت نه، آنهایی که کاری می کنند، می توانند و دستگاه را برد... همان شب رضا سلطان زاده: بعد از آنکه آقای آوینی را به من معرفی کردند، سه چهار ساعتی نشستیم و او درباره موسیقی صحبت ...
بریدن سر رفیق به خاطر ندادن پول تعمیر لوله!
11 شب به خانه رسیدم. صبح به دادسرای جنایی رفتم و با بازپرس مشورت و دستورات لازم را گرفتم. در آخر به او گفتم من به سیاوش مشکوکم که بازپرس دستور بازداشت او را صادر کرد. ساعتی بعد مرد جوان را بازداشت کردم، اما هیچ اعترافی نکرد. او را به بازداشتگاه فرستادم و در این فکر بودم که چگونه گره این جنایت را باز کنم. ساعتی بعد خبر رسید گوشی مقتول در دست آرایشگر محل است. سریع به آنجا رفته و آرایشگر ...
زشت و زیبایِ دوبله در دوران کرونا به روایتِ دوبلورها
دوبله در سال 1400 روزهای چندان راحتی را پشت سر نگذاشت. ازیک سو غم ازدست دادن هنرمندان باسابقه و جوان، روح هنرمندان این عرصه را آزرد و ازدیگرسو ضرورت حضور در سالن های تک نفره برای رعایت پروتکل ها، یکی از ویژگی های اصلی دوبله، یعنی بده بستان های گروهی را از هنر گرفت. در گزارش پیش رو مروری داریم بر مهم ترین اتفاقات 1400؛ سالی که در امتداد ازدست دادن چنگیز جلیلوند (دوبلور مطرح ایرانی که آذر 99 از ...
ناگفته های تلخ از لحظات آخر مرحوم علی انصاریان
...> توحید سلیمانی پرستار مرحوم علی انصاریان در برنامه ماه ماه حرف های شنیدنی را مطرح کرد: اولاش ما رو نمی شناخت و صمیمیت نبود، داروهاش رو شروع کردیم. ظاهر خوب و غذا می خوره ولی داخل ریه درگیر بود. گفتم علی چرا دیر امدید، گفت آقا توحید والا خودمم نمی دونم اما پشیمونم. صمیمی شدیم باهم، روز چهارمش بود که سی تی اسکنش رو دیدم و به دکتر هاشمیان نشان دادم، گفتم دکتر یک نقطه سیاه یعنی ...