شوهرم و پدرم قصد ازدواج دارند ! / معصومه بی خانمان شد !
سایر منابع:
سایر خبرها
16 ساله بودم که خواستگارم مرا بی عفت کرد / مادرم مخالف ازدواج بود !
.... طولی نکشید که بداخلاقی ها و کتک کاری های خسرو آغاز شد و او و مادرش درحالی مرا به شدت آزار و اذیت می کردند که دخترم را باردار بودم آن ها قصد داشتند مرا وادار کنند تا در بیرون از منزل کار کنم اما بعد از به دنیا آمدن فرزندم به طور پنهانی سوار اتوبوس شدم و به مشهد بازگشتم. مادرم که این روزهای مرا گویی در خشت خام می دید پناهگاهم شد و از من حمایت کرد تا درخواست طلاق بدهم. در ...
بدشانس ترین عروس ایران ! / خواهرشوهر و داماد بیچاره اش کردند
خیابان می رفتیم ناگهان ساحره از راه رسید و پس از توهین و درگیری دختر دو ساله ام را نیز از من گرفت. آن روز به کلانتری آمدم و با میانجیگری مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری فرزندم را تحویل گرفتم و از خواهر شوهرم گذشتم اما چند ماه بعد دوباره به دلیل همین اختلافات خانوادگی و سوء ظن های همسرم درگیری های ما شدت گرفت تا جایی که پژمان در یک نیمه شب مرا آن قدر کتک زد که به اغما رفتم و دیگر چیزی نفهمیدم. ...
فرار عروس 2 جنسه با کت شلوار از سفره عقد /سرنوشت تلخ ترنس جوان در خانواده سرشناس!
آرایش های چهره ام را پاک کردم و سوار بر یک خودروی شخصی به مشهد گریختم. بعد از این رسوایی بزرگ پدرم به اندازه ای عصبانی شد که به طور کامل مرا از خانواده طرد کرد و دیگر هیچ گاه اجازه بازگشت به منزل را نداد ولی همسرم جوان فهمیده ای بود و خیلی زود شرایط مرا درک کرد و رضایت به فسخ صیغه محرمیت داد. پس از چندماه وقتی نتایج آزمون سراسری آمد در یکی از دانشگاه های معتبر دولتی مشهد پذیرفته شدم. ...
قتل فجیع دو کودک توسط پدر 32ساله؛ می خواستم ادبشان کنم!
لنگرود بود، ولی در مشهد زندگی می کرد تماس گرفتم و او را به بهانه نقص فنی موتورسیکلت به خانه کشاندم او قصد داشت مرا متقاعد کند که خودم را معرفی کنم، ولی من از او خواستم در دفن جسد دخترم مرا یاری دهد او هم در بیابان دخترم را در حالی دفن کرد که پسر کوچکم در آغوش من بود و همه این صحنه ها را می دید چند ماه بعد در اسفند همان سال زمانی که پسرم مدام می گفت تو خواهرم را زیر خاک کردی! وی گفت: من ...
شوهرم از زندگی مشترک با من لذت نمی برد
یک دختر هستم. چنان در این شیوه زندگی فرو رفته بودم که نمی توانستم رفتار و گفتار مردانه ام را اصلاح کنم اما این مشکل زمانی حادتر شد که سه سال قبل رامین به خواستگاری ام آمد. او اوضاع مالی خیلی خوبی داشت و به همین دلیل پدر و مادرم بی درنگ مقدمات جشن عقدکنان را فراهم کردند. هنوز به خودم نیامده بودم که پای سفره عقد نشستم. اگرچه آن روز توانستم نقش یک دختر را بازی کنم اما امروز در زندگی واقعی ام نمی توانم رفتار و گفتار مردانه را کنار بگذارم و همه تلاش هایم در این باره بیهوده است. از سوی دیگر به خوبی می دانم همسرم از زندگی مشترک با من لذت نمی برد. حالا به کلانتری آمده ام تا مرا یاری کنید . ...
دردسر ازدواج زن تنها با مرد سالخورده
اهالی محل پیشنهاد نگهداری از مردی سالخورده را به من داد. ازدواج زن مطلقه جوان با پیرمرد تنها چند روز بعد فرزندان رحمان آمدند و با من برای پرستاری از پدرشان صحبت کردند البته از میان جملات آنان متوجه شدم پدر آن ها نیازی به پرستار ندارد و در واقع برای رهایی از تنهایی به دنبال یک همدم می گردد. بالاخره رحمان که مردی پولدار بود و چندین منزل و مغازه داشت، مرا به عقد موقت خودش درآورد ...
زن رضا رویگری از ایران رفت | رضا رویگری در خانه سالمندان رها شد
نمی کردم. (می خندد) تارا: اتفاقا پدرم مخالف بود و حتی خواهر بزرگم بود که مدام به من می گفت که چه اتفاقی افتاده تو اصلا برنامه دیگری برای زندگی ات داشتی و نمی خواستی ازدواج کنی اما به هر حال این اتفاق افتاد. رضا: البته الان خانواده اش خیلی مرا دوست دارند. تارا: این را بگویم که در این زمینه حرف مردم برایم مهم نبود. شاید خیلی ها می گفتند و هنوز هم می گویند که رضا جای ...
اعتراف هولناک زن شوهردار به رابطه پنهانی با پسر همسایه
.... وقتی کیارش نیمه هوش بود مجید به تنهایی شوهرم را کشت. بعد از قتل جسد را در صالح آباد به آتش کشیدیم و خاکستر و چند تکه استخوان او را در کانال آب رها کردیم. متهم درباره نحوه آشنایی با مرد همسایه گفت: شوهرم همیشه با من درگیر بود. یکبار زن همسایه سراغم آمد و مرا به خانه اش برد. او مرا آرام کرد و از همان روز با پسرش آشنا شدم و رابطه ما آغاز شد. مدتی از آشنایی ما گذشت که ...
افشای راز جنایت پدر با اسکلت های 2 کودک
: جهش تولید مسکن بانی مشکلات جدید مادر این دو کودک با طرح شکایتی مدعی بود همسرش اجازه دیدار او با فرزندانش را نمی دهد. این زن 24 ساله در تحقیقات گفت: من و شوهر سابقم اهل لنگرود هستیم. بعد از ازدواج به مشهد رفته و در آنجا زندگی می کردیم اما سه سال قبل به دلیل اختلافی که با همسرم داشتم، از او جدا شدم. حضانت دختر هفت ساله و پسر چهار ساله ام با او بود. بعد از جدایی به لنگرود بازگشته و در یک ...
صهیونیست ها حتی مزار برادرم را بمباران کردند
هم که کنار مادر هستید. چون مسافر بود و روزه نداشت، برایش ناهار آماده کردم. مادرم آن روز خانه نبود. داداش نماز اول وقتش را خواند و گفت بیا با هم ناهار بخوریم. گفتم تو بخور من بعداً می خورم، آنقدر در فکر رفتن بود که کلاً فراموش کرده بود ماه مبارک رمضان است. بعد گفت بیا یه لقمه بخور تا من هم راحت باشم. من و محمدحسین خیلی با هم رفاقت داشتیم و برای من حکم یک دوست صمیمی را داشت. بسیاری از برنامه ...
گفت وگو با بانوی جانباز 70 درصد(بخش دوم و پایانی) بانویی با دو تاریخ تولد!
با پاشنه ی تخم مرغی که آن زمان مد بود را پشت ویترین انتخاب کردم. مادر مدام فکر مرا به عمد منحرف می کرد تا از آن صرف نظر کنم. آن روز اگرچه مادر به جای یک جفت کفش، دو جفت کفش زیبای پاشنه تخت برایم خرید، اما با اخم و تخم فراوان به خانه برگشتیم. سریع به پدرم گفتم که این هم از مادر من، خیلی ظالم است! پدر پرسید، مگر چه شده؟ گفتم من کفش پاشنه تخم مرغی می خواستم، مادر برایم نخرید؛ که همان جا بغض مادر ترکید ...
فرار زیرکانه مادر و دختر از دست قاتل عجیب
حوالی ظهر از شهرستان به خانه ما آمد. او معتاد به مواد مخدر است و وقتی وارد خانه ما شد شروع کرد به بحث کردن با همسرم. او رفتار عجیبی داشت و مدام به شوهرم می گفت چرا او را طلسم کرده است. بعد از داخل کیفش چاقویی بیرون کشید و بی محابا چند ضربه به شوهرم زد. وی ادامه داد: او سپس قصد داشت به من و دخترم حمله کند که ما وحشت زده فرار کردیم و از خانه خارج شدیم و در را به روی قاتل قفل کردیم. بعد با داد و ...
از قتل هولناک ساقی مواد مخدر با میلگرد تا قتل برای باطل کردن سحر و جادو
قاتل قصد داشته جان آن دو نفر را هم بگیرد. همسر مقتول گفت: قاتل حوالی ظهر از شهرستان به خانه ما آمد. او معتاد به موادمخدر است و وقتی وارد خانه ما شد شروع کرد به بحث کردن با همسرم. او رفتار عجیبی داشت و مدام به شوهرم می گفت چرا او را طلسم کرده است. بعد از داخل کیف خود چاقویی بیرون کشید و بی محابا چند ضربه به شوهرم زد. وی افزود: او سپس قصد داشت به من و دخترم حمله کند که ما وحشت زده فرار ...
اتفاقی عجیب در شب عروسی/خانواده داماد همگی دست بزن داشتند
شدید بین من و پرهام تبدیل شد. با این حال با وساطت بزرگ تر ها من جهیزیه ام را به مشهد آوردم و در طبقه پایین منزل مادر شوهرم ساکن شدیم. در حالی که فقط 6 ماه از دوران نامزدی ما می گذشت ، یک شب در میان بهت و ناباوری ، پرهام با بیان این که من دیگر تو را دوست ندارم به شدت کتکم زد و مرا از خانه بیرون انداخت چراکه من دیگر به دلیل خواسته های نامعقول و زننده او حاضر نمی شدم بیشتر از این مورد ...
خود واقعی سحر قریشی در کنار تتلو/عکس
انگلیس بود و پدرم هم در آمریکا زندگی می کرد. بعد از بازیگر شدن و معروف شدنم خانواده همسر سابقم تلفنم را پاسخ می دادند.خودشان را مدیر برنامه من معرفی می کردند و چند تا پیشنهاد کار راهم رد کردند. بعد از آن چند مصاحبه عجیب و غریب کردند. هیچکس از خوشبختی فرار نمی کند و من واقعا خوشبخت نبودم. زندگی من و همسر سابقم 3 سال طول کشید به همین دلیل الان با ازدواج در سن کم خیلی مخالف هستم و به همه ...
قتل دو کودک 7 و 4 ساله به دست پدر
می دید چند ماه بعد در اسفند همان سال زمانی که پسرم مدام می گفت تو خواهرم را زیر خاک کردی! وی گفت: من خیلی عصبانی شدم. او آن زمان 4 سال بیشتر نداشت، ولی خیلی مرا تهدید می کرد که موضوع را به مادرش می گوید. به همین دلیل در همان حالت عصبانیت لگدی به شکمش کوبیدم که سرش به سنگ حاشیه منزل خورد و دیگر حالت طبیعی نداشت. از آن روز به بعد دیگر به تلفن هایم پاسخ نمی دادم، اما همسرم که قصد ...
عشق به پسر همسایه رنگ خون گرفت / زن خیانتکار جسد شوهرش را آتش زد + عکس
برنگشته بود و گوشی موبایلش خاموش بود .من تا صبح روز بعد منتظر او شدم. اما چون از کیوان خبری نشد ماجرا را به پدر شوهرم اطلاع دادم .همسرم مرد خسیس و بد خلقی بود. به همین خاطر چند روز قبل نیز با او درگیر شده و قهر کرده و به خانه پدرم رفته بودم و 10 روز بود که دوباره به خانه برگشته بودم .پدرم به همسرم گفته بود اگر بار دیگر من را اذیت کند من و دو دخترم را به خانه اش می برد و اجازه نمی دهد همسرم ما را ...
اعترافات تکان دهنده پدری که دو فرزندش را کشت
را می دید چند ماه بعد در اسفند همان سال زمانی که پسرم مدام می گفت تو خواهرم را زیر خاک کردی! من خیلی عصبانی شدم. او آن زمان 4 سال بیشتر نداشت ولی خیلی مرا تهدید می کرد که موضوع را به مادرش می گوید. به همین دلیل در همان حالت عصبانیت لگدی به شکمش کوبیدم که سرش به سنگ حاشیه منزل خورد و دیگر حالت طبیعی نداشت. از آن روز به بعد دیگر به تلفن هایم پاسخ نمی دادم اما همسرم که قصد گفت وگوی تلفنی ...
تواب ایرانی و مقیم آمریکا عنوان کرد: قرآن تلنگری به من زد و من بیدار شدم
و گواهان خود را بخوانید به جز خدا، اگر راست می گویید. این آیه برایم جالب بود که چرا تاکنون کسی جواب قرآن را نداده است؟ چرا پدر و مادرم در این رابطه با من صحبت نکرده بودند؟! وی گفت: دنبال یک دلیل منطقی بودم که این کتاب را ببندم و سراغ زندگی خودم بروم، اما قرآن ذهن مرا مشغول کرد. به جنگل های آمازون رفتم و طی چند روز قرآن را خواندم. وقتی به لس آنجلس برگشتم و به تقویم نگاه کردم، متوجه شدم ...
مرد عصبانی مادرش را از بالکن به خیابان پرت کرد
...؛ احتمال جنایت را پررنگ تر می کرد. بدین ترتیب بازپرس پرونده، دستور تحقیقات گسترده تر را صادر کرد. در ادامه مأموران در تحقیقات میدانی به مرد دستفروشی رسیدند که سرنخ مهمی در اختیار مأموران قرار داد. مرد میوه فروش در تحقیقات گفت: زمانی که این اتفاق افتاد، من آن طرف خیابان مقابل خانه پیرزن بودم. ناگهان متوجه شدم چیزی در حال سقوط است وقتی خوب نگاه کردم پیرزن را دیدم که به زمین افتاد ...
کرونای بی رحم زندگی زوج جوان را تلخ کرد | مرگ پدر قبل از تولد دخترش
از او نداشتم هنگامی که مهمانی به پایان رسید آن زن در بیرون از مجلس عروسی کنار مادرم قرار گرفت و با او به گفت و گو پرداخت وقتی دیدم پسرجوانی که همراه آن زن بود نگاهش به چهره من گره خورده است تازه فهمیدم او قصد خواستگاری از مرا دارد . ازدواج در شرایط سخت اقتصادی حدسم درست بود چرا که مادرم ماجرای خواستگاری آن زن را با پدرم در میان گذاشت و این گونه من پای سفره عقد نشستم و با مهدی ...
سرنوشت پسر جوانی که از سرقت به سمت کلاهبرداری رفت / به ناچار خلافکار شدم
8 ساله بودم که بالاخره آن ها از یکدیگر جدا شدند و با رها کردن من و خواهر و برادرانم به دنبال سرنوشت خودشان رفتند. پدرم خیلی زود با زنی معتاد مثل خودش ازدواج کرد و مادرم هم بعد از 2 سال با مردی جوان ازدواج کرد که از خودش چند سال کوچک تر بود من و خواهر و برادرانم هم چند روزی در منزل مادر بزرگ ،چند روز خانه عمه و مدتی هم نزد عمو روزگار می گذراندیم. من هم تا 14 سالگی با همین شرایط زندگی می کردم ،اما ...
گفت وگو با جانبازی که خانواده اش در موشک باران شهید شدند
بیان کنم که روح از بدنم جدا شد و من وارد تونل شدم. به افراد نزدیک مطرح کردم. 34 سال از آن واقعه می گذرد؛ اما این مسئله به طور دقیق در ذهنم هست. انگار همین الان آن تونل و رنگ و پای بلورین را می بینم. جراحت شیمیایی و فراق شهدایمان پدر را از پا درآورد بعد از این اتفاق، من و پدرم حدود یک سال و نیم با هم زندگی کردیم که با توصیه بستگان پدرم که هنوز 40 سال داشت و جوان بود، ازدواج ...
گفتگو با جوان 20ساله ای که دو نفر را در نزاع خیابانی کشت
ام دیه را ریختند و مرا آزاد کردند. این بار قصد داشتم آدم شوم ولی نشدم. چه شد که باز هم دعوا کردی؟ بعد از این ماجرا یکی از دوستانم قصد داشت سوپرمارکت راه اندازی کند که باهم کار کنیم ولی در همان روز چند نفر از همین افرادی که با هم اختلاف پیدا کرده بودیم به خانه ما ریختند و شیشه ها را شکستند به گونه ای که مادرم بیهوش شد و او را به بیمارستان بردم، بعد هم از آن ها شکایت کردم که همین موضوع به ...
زن رمال چرا کشته شد؟ / نقاب دار ناشناس مجبورم کرد که طلاهای مقتول را ببرم
نزدیکی خانه مقتول، نقش او در این جنایت را محرز کرد. متهم در ادامه تحقیقات و باتوجه به مدارک پلیسی ادعای عجیبی را مطرح کرد: شب حادثه به خانه زن رمال رفتم، در خانه باز بود و من وارد شدم. ناگهان فردی را دیدم که نقاب به چهره و چاقویی در دست داشت. او مرا تهدید کرد که اگر حرفی بزنم، مرا خواهد کشت. نقاب دار ناشناس مرا مجبور کرد که طلاهای مقتول را با سیم چین ببرم و بعد از گرفتن طلاها از محل متواری شد ...
مقتول با رفتن به خواب زن همسایه قاتلش را لو داد!
: برای حل مشکلم به خانه مقتول رفتم وقتی به آنجا رسیدم دیدم که در خانه اش باز است. وارد که شدم فردی نقابدار داخل خانه بود. او زن دعانویس را کشته بود و مرا که دید تهدیدم کرد و خواست با سیم چین النگوهای مقتول را بریده و به او بدهم. طلاهای مقتول را بریدم و بعد قاتل نقابدار با تهدید طلاها را از من گرفت و فرار کرد. ادعای سحر عجیب و غیرواقعی به نظر می رسید. بنابراین تحقیقات از او ادامه یافت تا اینکه ...
علت اصلی ممنوع الکاری المیرا شریفی مقدم فاش شد | المیرا شریفی مقدم مجری شبکه خبر کجاست؟
دوچندانی پیدا کنم... طریقه ی آشنایی تا ازدواج داود عابدی می گوید:المیرابه خاطر من همه تلاشش را کرد که وارد شبکه خبر شود . شریفی مقدم هم ادامه می دهد: بله من از بچگی آقای عابدی را در تلویزیون می دیدم واز هواداران ایشان بودم. حالا عابدی قصه اصلی را با چاشنی طنز برایمان تعریف می کند: من با عموی همسرم از قبل دوست بودم. یک بار ایشان به من گفت که من برادرزاده ام هم به شبکه ...
اعتراف فرزانه به قتل زن رمال در جنوب تهران / نسخه دوم طلسم مرگ بود !
خانه زن رمال در آوردم. وقتی وارد خانه اش شدم حال خوبی نداشتم و به او گفتم برای گرفتن دومین نسخه به خانه اش آمده ام و او هم به اتاق خواب رفت تا طلسم مرا بیاورد. در همین لحظه از پشت سر گردنش را گرفتم و خفه اش کردم و بعد هم با چاقو چند ضربه به او زدم. سپس طلاهایش را با سیم چین بریدم و فرار کردم و چند روز بعد هم به 100 میلیون تومان فروختم و خرج کردم. تحقیقات از متهم به دستور بازپرس جنایی ادامه دارد. اخبار وبگردی را در اینجا بخوانید: ...