پاسخ هنری سروش صحت به حذف اش از صداوسیما
سایر منابع:
سایر خبرها
همه گرفتار چشم های رنگی عباس بودند! + عکس
از تو پسر دیگه ای دارم که شهید شده باشه و منم مادر شهید بشم؟ گفت مامان خودت رو دست کم نگیر؛ من شهید می شم؛ تو مادر شهیدی؛ حالا می بینی چه شهیدی هم می شم. گفتم عباس چی داری میگی؟ گفت حالا ببین دیگه؛ کِی باشه من این حرف رو زدم. توی ذهنت بمونه. شهید عباس آبیاری در کنار پدر بعد از شهادت، گفتم عباس چی گفت به من؟ چقدر چشمش باز بود و چی می دید. توی صورت ها نگاه نمی کرد. اصلا توی صورت ...
چند خاطره ناب از زندگی سید شهیدان اهل قلم شهید مرتضی آوینی
آوینی چشمانشان را باز می کردند مرتضی مرثیه سرا بود، دلی عاشورایی داشت قصه وصال، روح بی تابش را عاشق می ساخت. یکبار در دوکوهه به او گفتم: شهید داوود یکبار در زمین خیس پادگان به زمین افتاد و گریه کرد وقتی علت گریه اش را پرسیدم، پاسخ داد:"یاد حضرت عباس افتادم که هنگام به زمین افتادن دست نداشت، حتماً خیلی سخت به زمین افتاده است". با شنیدن این سخن گریه مجال صحبت را از مرتضی گرفت ...
ماجرای یک ویلچر قرضی !
می کنم که با نگاهی غریب به روایت های پدرش از روز تصادف که همه سرنوشتش را تغییر داد، گوش می دهد. مهدی ادامه می دهد: این ترک موتور بوده. این پشت نشسته بوده؛ الان از خودش هم بپرسی با اشاره بهت میگه من پشت بودم. ازش سوال کن. حسن ببین خانوم چی می گه؟ به حسن نگاه می کنم. مهدی از او می پرسد: حسن خانوم می پرسه شما جلو بودی یا ترک موتور بودی؟ دستانش را تکانی می دهد. مهدی می گوید: با دست، با دست ...
روایت زندگی سرباز 40 ساله!/سربازی با 4 فرزند!
است به خدمت سربازی نایل آمده است از او از اینکه چطور شد به یک باره تصمیم گرفته که به خدمت سربازی برود، پرسیدم، گفت: خب من چند ماهی مشغول رسیدگی به امورات باغ بودم که بعد از 7 ماه گفتند که دیگر بهت احتیاجی نیست، از آنجایی که رابطه خوبی با صاحب باغ داشتم کلیدهای باغ دست من مانده بود، خب متاسفانه از آن باغ دزدی شد و من را به کلانتری خواستند، با اینکه ثابت شد، من بی گناه هستم ولی همان جا فهمیدند که ...
آرزوی فرزندآوری پس از 15 سال محقق شد
هستند و تمام این سال ها از ما حمایت کردند. *خانم شما به ما بگویید از حس و حال مادر شدن. اگر همه این شرایط را از قبل می دانستید باز هم حاضر بودید برای بار چندم اقدام کنید. مریم: من فقط همین را بگویم که همیشه عاشق بچه بودم. همیشه مراقب بچه های فامیل از عمه و خاله و دایی و بعد هم خواهرزاده و برادرزاده هایم بودم. همه بچه ها من را دوست داشتند، اما همیشه ته دلم یک جایی خالی بود که ...
چند حکایت خنده دار و خواندنی از ملانصرالدین
هلال ماه را نشان می دهند. ملانصرالدین زیر لب گفت: عجب آدمهای دیوانه ای، مردم این شهر برای دیدن ماه به این کم نوری چقدر به خودشان زحمت میدهند و نمی دانند که در شهر ما وقتی قرص ماه قد یک سینی بزرگ می شود کسی به ان نگاه نمی کند. روزی ملا با زنش سر سفره نشسته بودند . زن ملا قاشقی از آش داغ که جلویش بود به دهان برد و از بس گرم بود اشک در چشمش پر شد. ملا سبب گریه اش را پرسید . زن ...
مثلث عشقی قتل هولناک جوان عاشق پیشه را رقم زد
مسئولیت توهم زیاد میشه، چون برادرمی و عموی بچه هام میشی. ساسان هم با سر حرف های کیوان را تأیید کرد و تا پاسی از شب گفتند و خندیدند... چند روز بعد کیوان با دوستش تماس گرفت و گفت: من و هستی می خواستیم فردا شب با هم به رستوران برویم آنقدر از تو تعریف کردم و گفتم که از برادر به من نزدیک تری که هستی از من خواست تا تو را هم دعوت کنیم تا با تو آشنا شود. ساسان هم پذیرفت و ...
بزرگر: قسمت باشد در آینده به پرسپولیس برمی گردم/ سردار آزمون الگوی فوتبالم است
فاصله افتاد؟ قطعاً اینطوری فکر نمی کنم. چرا که برای خودم تداخل پیش می آید. به موفقیت مستمر فکر می کنم تا زمان رسیدن به موفقیت. اگر بخواهم به زمان فکر کنم خیلی چیزها را از دست می دهم. با سنی که من دارم مهم پیشرفت است. هر لحظه و ثانیه به موفقیت فکر می کنم. اگر خوب آموزش ببینم و خوب درک فوتبالی داشته باشم موفقیت اصلی را به دست می آورم. خیلی ها زود به موفقیت رسیدند اما با کله به زمین ...
منصوریان: در بازی دچار بهم ریختگی ذهنی شدیم/آقای ماجدی! اگر VAR نیاید به تمام فوتبالمان شک خواهم کرد
کردند و تیم ما زیر فشار رفت. ظاهرا داور با تیر دروازه ما تله پاتی دارد. منصوریان عنوان کرد:گروسیان نگذاشت توپ وارد دروازه ما شود. این توپ اول گل نشده است. امروز اصلا نمی خواهم در مورد داور وسط صحبت کنم، به داور چهارم هم گفتم. داور چهارم یک مرد جنتلمن بود، داور وسط هم فقط به کمک هایش نگاه می کند. کمک داور در این صحنه گل آلومینیوم عقب است. بعد از در آمدن توپ از درون دروازه ما کمک داور 2 ...
اعتراف وحشتناک هالک ایرانی | هالک ایرانی آبروی خودش را برد
برای مسابقات آماده کنم 7 تا 11وعده غذا می خورم. این وعده های غذایی سنگین هستند؟ معمولا پنج پرس برنج و سیب زمینی آبپز و سفیده تخم مرغ را در برنامه غذایی ام دارم. شهرت چطور است؟ به هر حال در حال حاضر یکی از معروف ترین ها در فضای مجازی هستی. شهرت من یک شبه نبود و در چند دوره زمانی مختلف اتفاق افتاد. فاز اول که بسیار ناراحت کننده بود. عکس من را در فضای ...
روایتی از دیدار با رهبری به قلم یک دانش آموز
با گفتن خانم؟ خانم صدامو دارید دوباره به خود آمدم و گفتم البته چرا که نه حتما! از من خواستند مشخصات کامل خودم را برایشان ارسال کنم و با گفتن خدا حافظی مکالمه را تمام کردیم. آن لحظه قابلیت این را داشتم که کل خانه رو بدوم و فریاد شادی سر بدهم ولی خب امکان چنین کاری وجود نداشت. از اتاق بیرون آمدم و از خوشحالی روی پا بند نبودم؛ الان دیگر همه چیز عوض شده بود؛ دیگر از آن آدم ناراحت و خسته نیم ساعت پیش ...
مجیدی: بازیکنانم نشان دادند لیاقت قهرمانی دارند/ نکونام: آقای زاهدی فرد را برای بازی های ما نگذارید!
مورد اینکه تیمش در آستانه قهرمانی قرار دارد، تصریح کرد: برای بازی بعدی نیاز به سه امتیاز داریم تا قهرمان شویم. نتیجه بازی پرسپولیس - سپاهان تأثیرگذار است ولی فارغ از این نتیجه نیاز به پیروزی در بازی بعدی داریم. هنوز استقلال صد درصد قهرمان نشده است. به بازیکنانم گفته بودم از چهار بازی پیش رو 12 امتیاز می خواهم و در بازی های بعدی باید با تمام قوا به میدان برویم. سرمربی تیم فوتبال استقلال ...
شباهت های دادگاه میکونوس با محاکمه حمید نوری
بررسی می کنیم. گفتم: غیرممکن است، بروید خانه هایتان جلسه بگذارید و این موضوع را حل کنید. هر کاری کردند، سروصدا کردم و دادگاه را کلاً به هم ریختم. اینها هم مجبور شدند دادگاه را کلاً تعطیل کنند و یک هفته بعد حکمی صادر کردند. من به رئیس دادگاه گفتم: شما قانونی دارید که طبق آن متهم نباید از نظر فکری و هوشی، بیمار باشد و موقعی که در دادگاه نشسته، اعصابش نباید خرد باشد، ولی شما دارید با این کار اعصاب مرا ...
منصوریان: داور با تیر دروازه ما تله پاتی داشت/آقای ماجدی! اگر VAR نیاید به تمام فوتبالمان شک خواهم کرد
توپ را گل اعلام کردند و تیم ما زیر فشار رفت. ظاهرا داور با تیر دروازه ما تله پاتی دارد. منصوریان عنوان کرد:گروسیان نگذاشت توپ وارد دروازه ما شود. این توپ اول گل نشده است. امروز اصلا نمی خواهم در مورد داور وسط صحبت کنم، به داور چهارم هم گفتم. داور چهارم یک مرد جنتلمن بود، داور وسط هم فقط به کمک هایش نگاه می کند. کمک داور در این صحنه گل آلومینیوم عقب است. بعد از در آمدن توپ از درون دروازه ...
احمد با تن مجروح و دست گچ گرفته راهی فتح خرمشهر شد
راه رسید و به مادرم گفت شنیدی که احمد بابایی شهید شده؟ مادرم خیلی روی این قضیه حساس بود و با توجه به اینکه خیلی راحت مسائل را نمی پذیرفت، آن روز حرف من را که می گفتم اشتباه شده پذیرفت. پدرم شب گرفته به خانه آمد. تا صبح کسی چیزی در این مورد نگفت. صبح زود دیدم پدرم نیست. مادرم گفت رفته به ماشین بنزین بزند که متوجه شدم همان لحظه درِ خانه را می زنند. کمی بعد پدرم را با لباس های پاره دیدم که حالش بد و ...
روایتی از زیارت شماری از جانبازان کانادین | پا به پای عشق در حریم یار
از زیارت آقا برمی گردد و باحوصله، صحبت هایش را از سر می گیرد. خوشحال است از اینکه برای او و بقیه جانبازان کانادیَن راهی به سمت ضریح حضرت باز شده است و هرکدام اجازه داشته اند به قدر دو سه دقیقه از نزدیک با امام مهربان (ع) نجوا کنند. از اینکه می گوید: خیلی دلتنگ بودم؛ خدا شاهد است می شود فهمید این زیارت، بعد از فراغی دوساله که کرونا مسببش بوده، حسابی به دلش نشسته است. از او درباره حرف های دونفره اش ...
نوجوانی که اسماعیل وار به قربانگاه عشق شتافت
...؛ خون زیادی از او رفته بود و هوشیاری اش هر لحظه تحلیل می رفت. عبدالحسین مقابل فرمانده دسته زانو زد و به دلداری چیزی گفت بعد به سرعت برخاست و گل اکبر را که بعدها در عملیات والفجر هشت به شهادت رسید؛ صدا زد. صدای انفجار به قدری بلند بود که محمد گل اکبر چیزی از حرف های او دستگیرش نشد؛ سرش را به سمت دهان عبدالحسین کج کرد تا صدای فرمانده جدیدش را واضح بشنود. عبدالحسین نگران رزمنده ها بود؛ یقین داشت ...
افشای اطلاعات جدید درباره انتشار فایل ظریف/ لیلاز: انتشار فایل صوتی وطن فروشی بود/ از همان ثانیه اول می ...
بیفتد از شدت ناراحتی نه ترس؛ ازهیچ دستگاه امنیتی و از هیچکس نمی ترسم خودشان می دانند، این اتفاق فشار زیادی به من آورد و دچار کرونا شدم؛ از اتفاقی که افتاد ناراحت بودم و با خودم می گفتم چرا من وسط این رسوایی امنیتی قرار گرفتم؛ به هرحال چنین مسائلی در کش مکش های سیاسی و حزبی اتفاق می افتد. از نحوه لو رفتن فایل بگوئید. اگر می دانستم و یا می توانستم بگویم قطعاً می گفتم، ولش کنید ...
قتل مادرزن به دست داماد عصبانی/ او قصد کشتن همه خانواده همسرش را داشت + جزئیات
متوجه نبودم و دیوانه وار ضربه می زدم. وقتی آنها خون آلود روی زمین افتادند به بیرون از خانه رفتم و چند ساعتی رادر خیابان پرسه زدم. اما فکرش را نمی کردم که مادرزنم در این حادثه جانش را از دست بدهد. من که به شدت عصبانی بودم به محل کارم بازگشتم و در آنجا از صاحب کارم شنیدم که مادرزنم فوت شده و حال پدرزنم وخیم است. او با من صحبت کرد و خواست تا هرچه سریعتر خودم را به پلیس معرفی کنم. متهم به قتل ...
قلعه نویی: هرتیمی جای ما بود گزینه سقوط می شد
دا هم کمک کرد و ما برگشتیم. سرمربی گل گهر اضافه کرد: اگر این 9 گلی را که به ما تحمیل کردند کم کنیم، خط دفاع مان دومین خط دفاع برتر لیگ می شود. هیچ جای دنیا برای هیچ تیمی این اتفاق نیفتاد و اگر هم اتفاق می افتاد یقینا تیم کاندید سقوط بود. شما ببینید ما چه در گل زده و چه در ساختار دفاعی جزو تیم های بالای لیگ هستیم. خوشحالیم که راهی را که باید ده ساله می رفتیم در سال دوم به آن رسیدیم و این نش ...
وقتی بلاگر ها الگوی نوجوانان می شوند
اگر حضرت زهرا (س) به من هم عنایت کند محجبه می شوم. همین حرف ها باعث شد من و رقیه با هم صمیمی شویم. تقریبا هر چند روز یک بار با هم صحبت می کردیم. رقیه اصرار داشت همراهش بروم تعزیه اجرا کنم. می گفت قصه تحولش از همین تعزیه ها شروع شده. دلم می خواست بروم، اما هر بار اتفاقی پیش می آمد که نمی شد. صحبت های رقیه مرا ترغیب می کرد به تصمیمی که گرفته بودم. یک بار خیلی دلم شکست. گفت وقتی محجبه شده اهل بیت (ع ...
70 درصد نهاده های دامی وارداتی در بازارآزاد فروخته می شد/ باید بازار را با تولید داخل تنظیم کنیم
...> * چه کسی توصیه کرد؟ کسی به من توصیه کرد، من هم گوش کردم، گفتم حالا که هست به خوزستان می روم کار می کنم. * با دلخوری از موسسه کوثر جدا شدید؟ نه، به هر حال من 12 سال کوثر بودم. * بعد از آن ظاهراً حواشی برای شما درست شد؟ به هر حال کسی که در جایی کار می کند با بعضی ها برخورد می کند؛ من هم روحیه ام این طور بود که با بعضی ها برخورد کرده بودم، بعد از ...
مهم ترین مسئله در جبهه انقلاب فهم یزید و حسین قصه است
برنامه ریزی فرهنگی و کتابخوانی، سید صادق رضایی مدیر سابق انتشارات سروش، سعید فخرزاده عضو شورای سیاست گذاری جایزه ادبی اندرزگو و حجت الاسلام بهمنی مدیر انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره) برگزار شد. مهم ترین مسئله در جبهه انقلاب فهم یزید و حسین قصه است میثم نیلی درباره انگیزه برگزاری جایزه ادبی شهید اندرزگو گفت: انگیزه ما به ارادتی برمی گردد که به شهید اندرزگو داریم. جایزه شهید اندرزگو ...
چرا کسی ما را نمی بیند؟
خود کرده بودند. این یعنی همان تلاش برای بقا؟ از بدبین پرسیدم: چرا؟ چی اون نشرهای ناشناخته رو مجبورشون می کنه ادامه بدن وقتی استقبالی از آثارشون نمی شه؟ خوش بین و بدبین هردو فقط نگاهم کردند. فکر می کنم جوابش در ذهن من نبود که آن ها هم اطلاعی نداشتند. شاید روزی از روزهای نمایشگاه به غرفه ی همان ناشری که روی صندلی نشست و در تنهایی اش کتاب خواند سر بزنم و بپرسم: چرا کسی شما رو نمی بینه ...
دالتون های مخوف مشهد در چنگ پلیس
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ ماجرای سرقت از زنان راننده، از اسفند پارسال زمانی در دستور کار پلیس آگاهی قرار گرفت که دزدان پژوسوار در بلوار خیام مشهد به انتظار طعمه ای برای سرقت خودرو نشسته بودند. در تاریکی شب ناگهان یک دستگاه خودروی بی ام و در حالی از چهارراه عبور کرد که زن جوانی رانندگی آن را به عهده داشت. دزدان پژوسوار بی درنگ به تعقیب بی ام و پرداختند. آنان از ...
مرد همسرکش جسد زنش را در باغچه خانه دفن کرد
خواستگاری رفتیم. *یعنی می خواهی بگویی هیچ وقت عشقی به همسرت نداشتی؟ مثل زن و شوهرهای معمولی به همدیگر عادت کرده و حدود هفت سال زندگی کردیم. *زندگی شما خوب بود؟ نه، اصلا. چون همیشه هشت من گرو 9 بود. *لابد اعتیاد این وضع را بدتر هم می کرد. یک سال که از ازدواجم گذشت، صاحب کارم متوجه اعتیادم شد و اخراجم کرد. کارگر تعمیرگاه ماشین بودم و بعد از بیکار شدن ...
نبرد رستم و سهراب در میانه کوچه چهارشنبه بازار
قوچان آمدم خانه. دیدم حاجی شده عین آتش که کدام قبرستان رفتی؟ گفتم: هیچی نگو حاجی که من پیدا کردم. حاجی هم عاشق شهنامه بود. گفت: چی پیدا کردی؟ گفتم: من مرشد صادق را پیدا کردم. گفت: چطوری؟ گفتم: رفتم مشهد. شب نخوابیدم. سر صبح، بعد از نماز رفتم پیداش کردم. باهاش هم صحبت کردم. گفت: خب چی شد؟ گفتم: ازش خواستم. گفت شما باید متقاضی باشید. ما آمدیم یک طبق بزرگ نامه نوشتیم که مقام محترم رادیو... خواهشمندیم ...
نگاهی به نمایشگاه عکس آنکادر
.... در حال عکاسی و پیدا کردن کادر بودم تا اینکه این عکس را ثبت کردم. پس از ثبت آن حس آرامشی دریافت کردم. انگار که از تمام درگیری های درون خود رها شدم. این عکاس درباره عکس دیگر خود تصریح می کند: میلیون ها سال پیش انسان ها در طبیعت زندگی می کردند اما روز به روز فاصله بین ما و طبیعت بیشتر شد. حالا در این روزها که به آن عصر دیجیتال می گویند تقریبا فراموش کرده ایم که از کجا آمده ایم و این طبیعت چه لطف هایی به ما کرده است. این عکس لحظه جدایی انسان از طبیعت را روایت می کند. انتهای پیام ...
موشک نقطه زن داریم، اما رسانه نقطه زن نداریم
تفریح بیرون از خانه را هم بلد نیستیم، برای اینکه آموزشش را ندیده ایم که چطور تفریح کنیم. من قبل از انقلاب در کیهان، هشت سال جا های مختلف روزنامه بودم. در نیازمندی ها کار کردم، در افست کار کردم، در حروفچینی کار کردم، شب تا صبح در توزیع کار کردم. مدیر وقت کیهان بعد از هشت سال مرا بیرون کشید و گفت الان باید مدیریت روزنامه کار کنید. ** * چرا این را گفت؟ گفت وقتی من می گویم فلان چیز... شما می ...