افضلی: خادم یک عده بله قربان گو را دور خودش جمع کرده بود/ می گفتند خانه ...
سایر خبرها
نشست ملی روایت مادری در گیلان رشت برگزار شد
سرم را لحظه ای در آب و بعد از آن نفس های درون سینه ام را بند آوردم چنان بی تاب بودم که ندانستم چه پیش آمد برای تنگ خالی ماهی از اروند آوردم نه، هرگز خم نباید می شدم در زیر بار غم از این رو با خودم تصویری از الوند آوردم سنندج، قروه، حال و روز من را خوب میداند برای کوری دشمن ب لب لبخند آوردم نمی شد از نگاه مادرت چیزی نمی گفتم ...
مطمئن بودم در المپیک مدال طلا می آورم
آن روز خیلی خوب بازی کرده بودم، ولی بار دیگر همین نشنیدن ها باعث شد من 10 اخطاره شوم و ببازم. در اوج ناامیدی دقیقا همان روز خانمی به استادم پیشنهاد داد که من در فدراسیون ناشنوایان بروم و با پیگیری های استادم به فدراسیون ناشنوایان رفتم. در مسابقات کشوری شرکت کردم و سوم شدم اما باز ناراحت بودم که چرا اول نشدم چون سطح توقعم از خودم بالا رفته بود. وی اظهار کرد: من فقط تمرین می کردم و بعد از ...
دست های خالی شیطان در مواجهه با شیخ مرتضی انصاری
لازم شد، با خود گفتم یک ریال از مال امام زمان (عج) نزد من موجود است و هنوز وقت مصرفش نرسیده، آن را به عنوان قرض بر می دارم و سپس ادا خواهم کرد. یک ریال را برداشتم و از منزل خارج شدم، همین که خواستم آن چیز موردنیاز را بخرم، با خود گفتم: از کجا من بتوانم این قرض را ادا کنم؟! در همین تردید بودم که ناگهان تصمیم گرفتم به منزل برگردم. چیزی نخریدم و به خانه برگشتم و آن پول را سرِ جای خودش گذاشتم. باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری قرآن و عترت ...
مجید جلالی: نامه ام به احمدی نژاد خیال بافی بود
فکر می کردم او رسیدگی می کند. خوش خیالی و خیال بافی من این بود اگر نامه را بنویسم، مسیر فوتبال مسیر بهتری خواهد بود. اما کسانی که در کار واسطه گری و دلالی بودند آنقدر فحش دادند و تهمت زدند که من لطمه دیدم. این نیست که من با خارجی ها بد باشم، دیدگاهم را صادقانه گفته ام. گفته بودم که کمی هم برای مربیان ایرانی هزینه کنید. همین الان هم می توانید آن را نامه را بخوانید که چه گفتم. شاید 20 سال دیگر کسی آن را نامه را بخواند بگویید کاش به این نامه عمل شده بود. ...
مادری که حتی با اشغال خرمشهر در شهر ماند/ زنان در رختشوی خانه با آب چشم لباس های خون آلود را شستند
تا آخر عمر زندگی کرد وی افزود: من آن زمان باردار بودم و نمی توانستم در مقاومت خرمشهر شرکت کنم، اما همچنان که در خانه بودم دلم پیش بچه های شهر بود و دلم می خواست شرایطش را داشتم و می توانستم نقشی عملی ایفا کنم، تا اینکه شهید موسوی مجروح شد و به آبادان و سپس به اهواز رفتیم. چون تیری که خورده بود نزدیک نخاع بود باید عمل می شد، اما جراحی خطرناکی بود که البته تا زمان شهادت و پایان عمر گلوله ...
عمری که صرف شهادت شد/انشای عجیب و گریه مادر
خبرگزاری فارس- مریم آقانوری : از چند سال پیش قرار بود بروم خدمت خانواده اش برای مصاحبه، اما هر بار جور نمی شد و مثل آبِ نخورده توی لیوان، ته ذهنم حک شده بود. تماس گرفتم. صدای سرحال و رسایی گفت که مادرش هستم. یک ساعت دیگر زنگ بزنید تا از بچه ها پرس و جو کنم. بالاخره شد ... نام شهید در پرانتز خانه شان ته خیابان پیک بود. روی تابلوکوچه، زیر نیلوفر 30 ، توی پرانتز نام شهید علی ...
محبی: برای کسب طلای سوم آسیا زحمت زیادی کشیدم/ هدفم پوشیدن دوبنده تیم ملی کشتی در جهانی صربستان است
و اطمینان داشتند که اگر در انتخابی بی حرف و حدیث برنده شوند، به دوبنده تیم ملی می رسند و کسی نمی تواند جای آنها را بگیرد . محبی در ادامه با بیان اینکه هدف اصلی اش در سال جاری انتخاب به عنوان ملی پوش در مسابقات جهانی صربستان است، ادامه داد: روی هدفم که رسیدن به دوبنده تیم ملی در مسابقات جهانی صربستان تمرکز کرده ام و امیدوارم با پشت سرگذاشتن مراحل انتخابی، یکی از ملی پوشان حاضر در رقابت ...
ستاره فرانسه و دلایل چرخش 180 درجه ای
هم تیمی بودن با او در اینجا، خیلی رضایت داشتم. ام باپه در مورد شایعاتپیوستن به لیورپول نیز گفت: قبلاً با لیورپول مذاکره کرده بودم. چند سال پیش وقتی بازیکن موناکو بودم با نماینده های آنها ملاقاتی داشتیم. لیورپول باشگاه بزرگ و خوبی است. جدیداً هم کمی با آنها صحبت کردیم، اما چیز زیادی نبود. با لیورپول مذاکره کردم چون باشگاه مورد علاقهمادرم است، مادرم عاشق لیورپول است. نمی دانم چرا، باید از خودش ...
دوست پسرم از من رابطه جنسی می خواهد
داستان عبرت آموز دختر 17 ساله ای است که به همراه مادرش به کلانتری آمده بود تا راه چاره قانونی برای رهایی از مزاحمت های شیطان فضای مجازی بیابد درباره این ماجرا گفت: پدر و مادرم بازنشسته هستند و همه خواهران و برادرانم ازدواج کرده اند ، در این میان من فقط به درس و مدرسه فکر می کردم به طوری که شاگرد ممتاز مدرسه در رشته تجربی بودم اما یک سال قبل زمانی که در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی جست ...
مجازات مرد هواپیما ربا در دیوان عالی کشور تایید شد
پناهنده شود. اعتراف به هواپیماربایی در جلسه رسیدگی به این پرونده کیفرخواست علیه متهم خوانده و درخواست حداکثر مجازات برای او شد. در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: من از یک سال و نیم قبل به هواپیماربایی فکر می کردم و نقشه آن را طراحی کرده بودم. در نهایت روز حادثه تصمیم گرفتم این نقشه را اجرا کنم. به خودم جلیقه انفجار بستم و یک سلاح قلابی هم داشتم، اما زمانی که از گیت رد می شدم ...
شهید چمران مرا به دستمال سرخ ها سپرد
. ناراحتی برای دلتنگی و خوشحالی از بابت داشتن خانواده ای که علی رغم داشتن تقیدات مذهبی، روشنفکر بودند و مثل اکثر دختران، مرا اسیر تفکرات جنسیتی و بی احساس نکرده بودند. در زمانی که خیلی از دخترهای هم سن سال من در شیراز، از حق تحصیل محروم بودند، من به اصرار خانواده برای ادامه تحصیل، راهی فرنگ شده بودم. برای مسلط شدن به زبان انگلیسی، باید دو سال در کلاس های آموزش زبان شرکت می کردم. بعد از آن ...
شهید چمران مرا به دستمال سرخ ها سپرد
اش را بالا برد و گفت: می جنگم! من هم دوربینم را بالا بردم و گفتم من هم عکس می گیرم! 28 آبان روز عاشورا بود. حال خوبی نداشتم، نفسم سنگین شده بود. غروب بود که خبر مجروح شدن اصغر را آوردند. خودم را به بیمارستان اسلام آباد رساندم. تیر به سرش اصابت کرده بود. لحظات آخر کنارش بودم که چشم هایش را بست، من هم چشم هایم را بستم و به صاحب آن روز سپردمش. بعد از شهادت اصغر چند روزی را تهران بودم اما ...
علی دایی: من گریه ام می گیرد که راجع به یارانه صحبت می کنیم/ این توهین به مردم ماست/ چرا فوق لیسانس باید ...
کار می کنم. هیچ موقع پشت صندلی ننشستم. اصلا آن پشت نشستن را دوست ندارم؛ با من سازگار نیست. *اول ناخواسته از فوتبال جدا شدید؛ اتفاقاتی که در سایپا رخ داد و آن داستان ها. بعد یک مدت می گفتند که علی دایی ممنوع الکار است و نمی گذارند؛ یعنی مثلا چند باشگاه با شما صحبت کردند که در این حدفاصل این 3 سال به آن ها بروی. چنین چیزی بود یا نه؟ ببینید من که نمی دانم ممنوع الکار بودم یا نبودم اما این ...
مشکل ازدواج جوانان
به دلیل این که امروز به غیر از پیش پرداخت چند صد میلیونی، فقط اجاره خانه بیش از کل حقوق یک کارمند است؛ با این اوضاع اسفناک حتی از ازدواج نمی شود سخن گفت چه رسد به این که ازدواج کرد. برخی ها هم مقصر اصلی را والدین دختر خانم ها می دانند و می گویند مهریه های سنگین برای دختران پیشنهاد می ...
ماجرای دیدار نوروزی سردار سلیمانی و نماز با تُربت شهید مدافع حرم/ پله ها تمام نمی شدند در کتابفروشی ها
ه است. همسر شهید مهدی نعمایی می گوید: در زمان تحویل سال 1398 به همراه بچه ها سر مزار آقا مهدی رفته بودیم؛ به آقا مهدی گفتم زمانی که شما در کنار ما بودید، هر سال یک عیدی خوب به من و بچه ها می دادید؛ عیدی امسال ما فراموش نشود. از ابتدای عید نوروز تا هفت فروردین به مسافرت رفته بودیم و تا آن روز هیچ مهمانی به منزل ما نیامده بود؛ همان شب که به منزل رسیدیم با ما تماس گرفته شد و گفتن ...
ماجرای آخرین دیدار علامه مصباح یزدی با احمدی نژاد
... واقعاً تعجب برانگیز است که دو سال گذشته است. مجلس دو ساله شد، چه شدیم؟ هیچ! می گوییم این طرح به نفع ملت و مصالح کشور است، آقا از ما خواسته است، می گویند این جو جامعه را بهم می ریزد و دوره بعد رای نمی آوریم، چرا ما هزینه این را بدهیم؟! دولت هزینه این را بدهد! مگر ما و دولت از هم جدا هستیم؟ مگر ما بچه مادر دیگری هستیم؟ همه بچه نظام و خدمتگزار این نظام هستیم. خیلی من از این حرکت نمایشی و ...
پوخه های برف ؛ روایت شاعرانه ای از زندگی
به دوران نوجوانی می رسد؛ زمانی که کتاب شعر های پدرم از خیام و حافظ را که در خانه داشتیم به سختی می خواندم و یا ترانه های محلی که دیگران زمزمه می کردند را با کنجکاوی پی می گرفتم. آن کتاب های کوچک با چشم اندازهای جوی و موی و خیال من را با خود به جهان ادبیات بردند. وی گفت: در ادامه با این که به شعر و ادبیات علاقه مند بودم، رشته ریاضی خواندم. بعد ها در دانشگاه چمران اهواز با شعر های شاملو ...
دایی، کریمی و رونالدو اسطوره های من بودند/گل زدن خودم و طارمی را در جام جهانی می بینم
تیم ماریتیمو در آن است) زیباست اما من آن را با همه چیز بسته یافتم. من خانواده بزرگی دارم، ما همیشه با هم بودیم، من از یک شهر بزرگ آمده ام، من عاشق مکان های شلوغ بودم. این چیزی بود که من را زنده می کرد و به من انرژی می داد. در مادیرا فقط در هتل بودم. زبان انگلیسی زیادی بلد نبودم که مانع ارتباط گیری ام می شد. سازگاری و همچنین درک ذهنیت مربیان اینجا زمان برد. با این وجود، در فصل اول به ماریتیمو کمک کر ...
دلجویی از نوجوان 48 کیلویی به سبک آقا تختی!
45 یا 46 بود که در مسابقات آموزشگاه ها که در سالن شهدای هفتم تیر (پارک شهر سابق) برگزار می شد، کشتی گرفتم و در وزن 48 کیلوگرم اول شدم. در آن زمان قره قزلو رئیس فدراسیون کشتی و سیدمحمد خادم حقیقت (پدر کشتی ایران که ما همه دست پروده او هستیم) دبیر فدراسیون بود. ما را صدا کردند که روی سکو برویم که به یکباره سالن مسابقات شلوغ شد. همه شروع کردند به تشویق. جهان پهلوان غلامرضا تختی، امامعلی حبیبی، منصور ...
جوکار: آقای سوپرمن کشتی دوست دارد همه بله قربان گوی او باشند/ دبیر فقط شعار می دهد
.... حتی آب و برق و گاز خانه کشتی که به نام خودم است و با آن در مزایده شرکت کردم هم وصل نیست. مشکلات متعددی را داریم. حدودا 10 سال در کنار کشتی گیران ملی پوش بودم. وی افزود: میثم برادرم تهران است و به صورت شبانه روزی کار می کند. اهل نمایش دادن نیستیم مانند یکسریپ ها که می گویند بروید و فلان کار را انجام دهید تا فردا شما را به تیم ملی ببریم. میثم دو سالن را اجاره کرده است. ما زحمت زیادی را ...
من هم مثل طارمی به پول اهمیت نمی دهم
آمدم از نظر مالی ضرر کردم، چون پیشنهادهای خیلی خوبی از چین داشتم. اما بازی در لیگ پرتغال خیلی بهتر بود و به همین خاطر ماریتیمو را انتخاب کردم. – آیا نقش ریکاردو سوارس مربی تیم را در جذب خود می دانید؟ آیا تا به حال در مورد آنچه از شما انتظار دارند، صحبت کرده اید؟ من برای همه مربیان احترام زیادی قائلم و پرتغال بهترین مربی های جهان را دارد. همه بازیکنان خوب به دنبال مربیان خوب ...
گفت وگوی خواندنی و متفاوت با چهره ماندگار نقاشی | دعوت نامه کشورهای اروپایی را نپذیرفتم | به نقاشی ...
جایزه بین المللی را از آنِ خود کرده است. صادقی، در محله پامنار به دنیا آمد و 4سال بعد خانواده اش به محله قلهک آمدند. از دهه 50 هم در محله قیطریه زندگی می کند و محله های قدیمی شمیران را خوب می شناسد. گالری او در طبقه دوم خانه اش در قیطریه است. می گوید: من معتاد نقاشی هستم. از اولش بودم. اینقدر نقاشی می کردم که کلاس هفتم و نهم مردود شدم. پدرم عصبانی می شد و همه وسایل نقاشی را جمع می کرد ...
اصلانیان: من از پیشکسوتان پرسپولیس فرار می کنم
...، بیا به شمال برویم تا حال و هوایت عوض شوند. من در صندلی شاگرد نشسته بودم که تصادف پیش آمد و راننده ما فوت کرد؛ من هم بیشتر از یک سال عذاب کشیدم تا اوضاع پایم درست شود. * بعد از تصادف چطور به فوتبال برگشتی؟ به حدی شرایط سخت بود که واقعا کار هر کسی نبود. در کل دنیا هم بگردید کسی که رانش از وسط نصف شده باشد دوباره به فوتبال برنگشته است. با 42 سانتی متر پلاتین من چهار سال فوتبال با ...
روایتی شیرین از دغدغه های خواهر و برادر کتاب باز/ نخستین گام زندگیمان با کتاب ورق خورد
اشعار مشیری یا شاملو بخوانم و خسته نشوم و ساعت ها معادلات و محاسبات ریاضی و فیزیک را در کنارش انجام بدهم، این چند بُعدی بودن را دوست دارم. او ادامه داد: منطقی بودن و در کنارش احساسی بودن باعث شد که از همان اواخر دوره ابتدایی در مدرسه پروژه های عجیبی راه بیندازم و همه طیف از همکلاسی هایم را در انجام کارها با خود همراه کنم. سه شنبه ها با کتاب در صف صبحگاهی علی ب ...
هیولای وحشتناکی به نام ته سیگار !
بهاور مدیر پویش مردمی و ملی نه به ته سیگار درباره فعالیت هایی که در زمینه آگاه سازی عمومی درباره ته سیگار دارند گفتگو کرده ایم. چه سیگاری هستید و چه نیستید توصیه می کنیم این گفتگو را بخوانید. خانم بهاور پویش مردمی و ملی نه به ته سیگار چطور و از چه زمانی شروع شد؟ پویش 27 تیر 1398 شروع شد. ابتدا این نکته را بگویم که من معلم هستم و از سال 79 در خانه خودم تفکیک زباله می کنم. این تفکیک ...
امشب باید ادعایت را ثابت کنی محمد!
چیزهای زیادی یاد گرفتم. این یکی از مهم ترین دوره های زندگی من بود، دیدم که برای پیشرفت خودم چه کارهایی باید انجام دهم، برای رقابت با همه در آن سطح باید چه کار کنم. من زیاد بازی نکردم و ناامید شدم، بسیار ناامید. من بازیکنی هستم که می خواهم همیشه بازی کنم و در زمین باشم. من از هیچ چیز، از هیچ تصمیمی پشیمان نشدم، و شما می توانید از هر کسی در چلسی بپرسید، من همیشه قبل از تمرین در باشگاه بودم. بعد از ...
فدراسیونی که پولدارها برایش تصمیم می گیرند!
ثوری ساعت 11 به من زنگ زد و گفت تو باید کنار ما باشی چون از بیت المال برای تو هزینه شده و تنها برای خودت نیستی. پس از این صحبت ها من قبول کردم اما تا الان دیگر خبری نشده است. چند روز پیش هم در همان مراسم افطاری یکی دو تا از پیشکسوتان عزیز گفتند باید بیایی که بعد از اصرار گفتم چشم، ولی تا الان خبری نیست. اینجور نیست که من وقتی استکی بود نیایم. یک دوره من بودم و ایشان زیر پای ما را خالی می کرد و ...
تبیین قواعد پیروزی
کلمات که وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَة و با این ترجمه که پست و مسئولیت برای تو وسیله آب و نان نیست بلکه امانتی در گردن توست . در حال فکر کردن به عمق این کلمات و اوج تناسب شان برای دیدار امروز بودم که سربرگرداندم و روی دیوار وسط حسینیه، روبه روی جایگاه آقا پارچه آبی رنگی را دیدم که این جمله امام خمینی (ره) در آن نوشته شده بود: مجلس خانه همه مردم و امید ...
نظر مصباح یزدی: آیت الله خامنه ای جامعیت بیشتری از امام خمینی دارد
، تئاتر و نمایشنامه کار می کردیم؛ مثل ابوذر، لااله الا الله. بعد از انقلاب به حوزه رفتید. بعد از انقلاب دیپلم گرفتم و یک سال طول کشید. سه ماه از دیپلم من گذشت و جنگ شد. همان شبی که جنگ شروع شد بسیج رفتم و آقای شیرازی که در قدس بود، مسئول بسیج بود، گفتم آماده هستم و گفت ساک خود را جمع کنید. گفتند ناو آمریکا به دریای عمان می آید و ناو نیمیتس و کیتی هوس بود، گفت باید مرزبانی کنید و ...
نفوذ عجیب و غریب گروه های پاپ کره ای در میان نسل جدید
نبوده و باید به خانه بازگردد.” جین به عنوان یکی از اعضای گروه BTS در مصاحبه ای با GQ درباره علاقه اش به کریس مارتین و البته ملاقات این موزیسینِ انگلیسی گقته است:”آن روز فقط من و یکی دیگر از اعضای گروه هنوز در استودیو بودیم وکریس مارتین وارد استودیو شد. یادم هست که چقدر از ملاقات با او خوشحال بودم و به او گفتم واقعا گیتارش باحال است و کریس مارتین هم به راحتی هرچه تمام تر گیتارش را به من ...