سایر منابع:
سایر خبرها
اسکوچیچ: خیلی ها می خواستند تیم را زمین بزنند؛ تمامی فشارها را به جان خریدم؛ ترسی بابت از دست دادن ...
کنم و هر بازیکنی خوب باشد به اردو می رسد. وی در خصوص اینکه بنظر می رسد نسبت به زمانی که مربی باشگاهی بود، شادی همیشگی را ندارد، گفت: اینطور نیست که بگویم ناامیدم و حال خوبی ندارم. ولی به خاطر همین شایعات است که مثل گذشته خوشحال نیستم. همه عمرم را در فوتبال و مربیگری گذاشته ام. عاشق فوتبالم و سعی می کنم این روحیه مثبت و لبخندم را همیشه داشته باشم. سرمربی تیم ملی ایران گفت ...
اسکوچیچ: به فدراسیون تیمی پیشنهاد ندادم/ بازیکنان تیم ملی تصمیم گیرنده نیستند
زیرنظر گرفتن بازیکنان و اینکه آیا با این اقدام احتمال دعوت بازیکنان جدید به اردو وجود دارد، توضیح داد: تا قبل از اردوی پیش رو زمان داریم و من هم می خواهم به ترکیه بروم تا بازی های سپاهان، استقلال، گل گهر و تیم هایی که آنجا بازی دوستانه و اردو دارند ببینم. فکر می کنم پرسپولیس هم قرار است آنجا اردو داشته باشد. همیشه با آغوش باز برخورد کرده و گزینه ها را بررسی می کنم تا ببینم در یک برهه کدام بازیکن ...
مطمئن باشید اژدهای درون هم دارم/ سریع ترین صعود را رقم زدیم اما صبحانه بهانه در تیم ملی می شود
لیگ ایران هستند این اردو را تشکیل بدهیم. وی درخصوص اینکه قبل از تاریخ فیفادی نمی توان بازی دوستانه برگزار کرد، گفت: دقیقا این موضوع یکی از مشکلات ما است. مردم خیلی وقت ها می گویند چرا بازی دوستانه بیشتری برگزار نمی کنید ولی بارها گفته ام شرایط مثل قبل نیست که خارج از فیفادی بازی بگذاریم و بازی دوستانه داشته باشیم. الان فقط زمان ما محدود به فیفادی ها است و فقط در این زمان بازیکنان ...
نکونام: تیم ملی؟ با شرایط موجود فولاد ترجیح من است
یکی از کمپ های خوبی بود که رفتیم و توانستیم به اهداف مان برسیم. * پاتوسی و کولیبالی در اردوی بدنسازی حاضر نشدند همه می دانند صحبت های من شفاف و بدون پرده است. ما با مدیربرنامه های پاتوسی و موسی کولیبالی چندین جلسه داشتیم و حتی من به خاطر این بچه ها و اینکه حضور داشته باشم و شرایط را از نزدیک ببینم، از مسافرت به تهران آمدم و جلسه ای با رئیس محترم هیئت مدیره و آقای گرشاسبی داشتیم و ...
اسکوچیچ: مطمئن باشید اژدهای درون هم دارم/ سریع ترین صعود را رقم زدیم اما صبحانه بهانه در تیم ملی می شود
این سرمربی کروات درباره اینکه در گذشته چهره ای خندان تر و روحیه بهتری داشت، عنوان کرد: نمی توانم بگویم ناامید هستم یا حس و حال خوبی ندارم اما یکی از دلایلی که نسبت به گذشته خوشحال نیستم شایعاتی است که می شنوم. همه عمر خود را در فوتبال و مربیگری گذرانده ام. عاشق فوتبال هستم و سعی دارم روحیه مثبت و لبخند خود را همیشه حفظ کنم. * اژدهای درون نیز دارم اسکوچیچ درمورد ...
نکونام: تیم ملی؟ با شرایط موجود فولاد ترجیح من است
رفتیم و توانستیم به اهداف مان برسیم. * پاتوسی و کولیبالی در اردوی بدنسازی حاضر نشدند همه می دانند صحبت های من شفاف و بدون پرده است. ما با مدیربرنامه های پاتوسی و موسی کولیبالی چندین جلسه داشتیم و حتی من به خاطر این بچه ها و اینکه حضور داشته باشم و شرایط را از نزدیک ببینم، از مسافرت به تهران آمدم و جلسه ای با رئیس محترم هیئت مدیره و آقای گرشاسبی داشتیم و صحبت کردیم اما متاسفانه ما ...
یک ناقص العقل با آبرویم بازی کرد
رفته بودند شب نشینی، صحت دارد؟ تیمسار خسروانی من را به کم کاری متهم کرد. به من گفت کم کاری کردم و نخواستم بازی کنم اما چنین چیزی وجود نداشت. گفتم فکر نکن آجودان شاه هستی. به خدا من یک بازیکن ساده هستم و راحت می توانم بکشمت! همه اش حرف و شایعه است. شب قبل از بازی ما اردو داشتیم. هیچ کس نمی توانست از اردو خارج شود. مگر چنین چیزی می شود؟ همش دروغ است. اگر بود می گفتم. تیم در خانه که نبود ...
صحبت های یک راننده تاکسی اینترنتی؛ از درآمد میلیونی تا خفت شدن
جمعه را در خانه بودم. اپ مربوط را نصب کردم،مراحل ثبت نام را انجام دادم(البته چند روز مراحل آن طول کشید) و اولین مسافر را که گرفتم دیگر همه چیز شروع شد. کار کردن درتاکسی اینترنتی " لم "خاص خودش را دارد.خانه ما سمت جنوب غرب است.باید شش دانگ حواست باشد که از کجا و برای کجا مسافر می گیری.چه ساعتی می خواهی کار کنی،کجا باید کار کنی و ...خب ابتدا ناشی بودم.مثلا از شمال به جنوب می رفتم از جنوب ...
به قفس خالی آب می دهم شاید پرنده ای بروید
دست هایش آنقدر گلویم را بفشارد که حتی همین خاطره تنهایی هم لکنت گرفته، برایم شعر شود ****************************** عاطفه بابا زاده پنجره کسالت دارد سال هاست تاریکی بالا می آورد... در خانه ی ما هیچ راهی جز دیوار باز نیست یخچالمان بی اشتهاست! و پدر هرشب ساعت ها بعد از خودش به خانه باز می ...
یک سال همراهش بودم و 6 سال منتظر بازگشتش
شهید می شوی. انگار هاله ای از نورانیت شهدا در چهره اش بود. برای آخرین حرف از او خواستم شفاعتم کند، گفت یکی باید خودم را شفاعت کند. گفتم شما شفاعت شده حضرت زینب(س) هستید. و رفت چند روز بعد شهید شد؟ ایشان 12 دی ماه رفت و 21 دی ماه در خانطومان به شهادت رسید. روز قبل از شهادتش یکبار تلفنی با هم حرف زدیم. خانه مادرشوهرم بودم. حالم بد بود و وقتی ایشان گفت، سلام من را به همه برسان، یقین ...
روایت امام کاظم از سناریوی قتل پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین پس از غدیر
او به عنوان امیرالمؤمنین بیعت کنند. پس آن ها چنین کردند، اما با یکدیگر توافق کردند که علی علیه السلام را از این امر برکنار و او و پیامبر را به قتل برسانند ؛ لذا سخنانی را که به پیامبر (گفتند،] همه از جمله توافقات و توطئه هایشان بود. اوّلین آن ها گفت من به هیچ چیزی، به اندازه ی این بیعت توجه و دقت ندارم و امیدوارم که خداوند، به خاطر آن مرا در قصرهای بهشتی جای داده و از بهترین ساکنان و ...
حریم شخصی دیگران
...> -کدوم پسرش؟ بزرگه؟ اون که داشت از خانومش جدا می شد؟ : نه بابا، اون که جدا شد. زنه هم همه چیزش رو کشید بالا. معلوم بود از اولش هم از این دختر بی سروزبون ها نبود. چند بار پسره رو کشیدم کنار بهش گفتم حواست به زنت باشه، به خرجش نرفت. حالا باید یه بار سعید اومد مغازه بپرسم ازش چی شده دقیقا. گمونم خیلی وقته عروسش رفته اما یه کلمه حرف نزده. انگار ما غریبه ایم. -والا آدم چی می تونه ...
از رم تا تهران با مانکن های نقره ای
شود که چند اجرا داشته باشیم. از دیدن سیلورمن ها شوکه شدم حسن منصوری فرد متولد بندر امام خمینی خوزستان یکی از مجریان اصلی گروه سیلورمن هاست. به خاطر علاقه اش به فیلمسازی و کارگردانی به تهران آمد. اوایل هم تئاتر کودک کار می کند تا اینکه کم کم در تئاتر نقره ای رنگ شد. او می گوید: عاشق بازیگری و تئاتر بودم و نخستین بار که مردان نقره ای را دیدم، دروغ نگویم شوکه شدم ولی بعداً خودم را ...
خاطره رضا کیانیان از خسرو شکیبایی
.... فقط لبخند زدی و رفتی پایین و لای جمعیت گم شدی. خوب اگه قرار بود بری و پشت سرت رو هم نگاه نکنی، چند کلمه ای برای ما که پشت سرت بودیم، حرف می زدی! یادمه وقتی آمدی رو صحنه، حالت خوب بود. آخه یکی دو بار دیگه که این اواخر روی صحنه اومدی و دیدمت، حالت زیاد خوب نبود. ولی این دفعه، همه خوشحال شدیم. فقط نمی دونستیم داری میری. نمی دونم خودت می دونستی یا نه. می گن آدمای خوب قبل از ...
فرار از 20سال تباهی
به گزارش ایسنا، حدودا 100 روز پیش بود که بدون هیچ وسیله شخصی، تنها با یک دست لباس بر تن به همراه مدارک هویتی، شبانه خودش را راهی خانه ای امن در جنوب تهران می کند تا بعد از 20 سال تباهی و سیاهی، زندگی اش را از چنگ مواد افیونی بیرون بکشد و خود را نجات دهد؛ از زندگی آغشته شده به سراسر نشئگی و خماری. معاشرتی است و خوش برخورد. لحن آرامی دارد، اما در عین آرام بودن، کمی از شیطنت درونی اش را هم چاشنی گفتارش می کند. نامش زهراست و یکی از هزاران زنی است ک ...
تست : با این جملات دل عشقتان را ببرید / براحتی برنده احساس می شوید !
روایی آنها در کسب نتایج قابل اعتماد از تست بررسی شده است. مجموعه ای از جملات عاشقانه را جمع آوری کردیم تا با آنها آشنا شوید و دیگر از جملات تکراری استفاده نکنید. قبل از اینکه تورو ببینم، خوابت رومی دیدم. وقتی دیدمت، متوجه شدم که رویاها، حقیقت دارند! یک روز کنار تو بودن ، بهتر از صد سال زندگی بدون توست . وقتی وارد اتاق می شوی، مثل طلوع خورشید خیره کننده ای ...
جلف بازی ژاله صامتی در کنسرت | عصبانیت همسر ژاله صامتی از رفتار زشت او
مه خواب هستند شما چرا نمی خوابید؟ من هم جواب دادم آخه من خیلی خوشحالم خوابم نمی بره و پرستار جواب داد حتما بچه ات هم خیلی خوشحاله نگران نباش. (می خندد) یادم هست بعضی از خانم ها نوزادشان را به پرستارها تحویل داده بودند اما من از آنجایی که اعتماد به نفسم در همه چیز خیلی بالاست گفتم خودم می خواهم از دخترم نگه داری کنم. (می خندد) بعد از اینکه چندین بار یاس را از روی تخت برداشتم و دوباره به ج ...
حسن فرمانده 16 تک تیرانداز بود + عکس
. 21 روز با هم بودیم اما 21 سال در کنار هم بودیم اینقدر به هم وابسته شده بودیم و اینقدر دوستش داشتم حسن را. جاذبه بالایی داشت. خیلی جاذبه داشت، اینکه می گویم جاذبه داشت از بچه های دو سه سال تا پدربزرگ من دوستش داشتند؛ خوش بیان هم بود. **: خانه شهید هریری که رفته بودیم، پدر شهید هریری می گفتند که؛ من ازشان پرسیده بودم چرا آن زمان ها یواشکی می رفتند سوریه و یواشکی برمی گشتند؟ گفت به خاطر ...
سبک یحیی را دوست دارم
شناخت پیدا کنیم و هماهنگ تر شویم. جو پرسپولیس را چطور می بینی؟ جو خوبی در تیم حاکم است. من قبل از پرسپولیس در چند تیم دیگر ایرانی بازی کرده بودم ولی باید بگویم که هیچ تیمی جو پرسپولیس را ندارد. اینجا همه چیز فوق العاده است و خوشحالم که در یک تیم بزرگ بازی می کنم. اولین بار که پیشنهاد پرسپولیس به دست تو رسید، چه احساسی داشتی؟ واقعا سورپرایز شدم. بعد از پشت سر ...
گفت وگو با حسن ناهید، موسیقی دان و نوازنده برجسته نی
خانه خودمان رادیو نداشتیم و من از طریق رادیوی مغازه ها، صدای ساز ایشان را می شنیدم. نوازنده ساز نی در آن زمان بسیار محدود بود. بهتر است بگویم فقط استاد حسن کسایی بود. حتی این ساز به راحتی پیدا نمی شد و فقط در اصفهان می شد آن را خریداری کرد. همه نوازندگان قدیم همچون نایب اسدالله، مهدی نوایی، حسین یاوری و استاد کسایی اصفهانی بودند. خلاصه من به همراه شوهر خواهرم به اصفهان آمدم و وقتی برای تهیه ساز ...
روایت نجم الدین شریعتی از غلبه بر لکنت زبان
شویم و تلاشی برای بهبود اوضاع نمی کنیم که این اشتباه است. به یاد دارم یکی از دکترهایی که برای درمان لکنت زبان به او مراجع کرده بودیم، گفت وقتی بیکار می شوی، جلوی آیینه بنشین و با خودت حرف بزن. این مجری ادامه داد: خانه ما در کنار مسجد بود و در ایام محرم صدای سخنرانی را می شنیدم و همه حرف ها را به خاطر می سپاردم و همان طور که دکتر گفته بود جلوی آیینه تمرین می کردم. به خوبی در خاطرم است که ...
توسل عروس و داماد جوان به شهید رضوان
؛ اما محمدمهدی گفت که بابا قول دادم، بگذار بدقول نشوم . انگار همه مقدرات دست به دست هم داده بودند تا محمدمهدی آن روز از مسجد مقدس جمکران به مأموریتی برسد که او را عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون کند و انگار همه مقدرات می خواستند به مادرش این نکته را گوش زد کنند؛ این را از ادامه صحبت های سید ایمان درمی یابم که می گوید: در راه برگشت، پدر محمدمهدی مداحی را روشن کرده بود، همان مداحی که می گوید: منم ...
موج جدید کرونا؛ روز از نو روزی از نو!
ایما و اشاره می گوید پسرش از واکسن می ترسد و تا وقتی که نوبت شان نشده نمی خواهد او متوجه شود: وقتی آمار فوتی ها صفر شد، من هم مثل خیلی از مادران از اینکه فرزندمان با خیال راحت مدرسه می رود خوشحال شدم. واقعاً این دو سال برای والدین کابوس بود. کلاس ها آنلاین شدند و مجبور شدم از کارم استعفا بدهم تا کنار پسرم باشم. پدر و مادرم پیر هستند و نمی توانستم پسرم را آنجا ببرم. روز های سختی بود ...
زندگینامه شهید عبدالمجید رحیمی
موضوع رفتنش را با پدر و مادر در میان گذاشت اما آنها مخالفت کردند. والدین مان گفتند شما باید به فکر تحصیلاتت باشی و درس هایت را بخوانی تا بتوانی به مملکت خدمت کنی. وقتی مجید از رفتن با من صحبت کرد من هم همین حرف های مادر و پدرم را تکرار کردم اما مجید گفت نه من دوست دارم بروم. من راه خودم را انتخاب کردم. گفتم اگر جانباز یا اسیر یا شهید بشوی چه؟ گفت من فکر همه چیز را کرده ام. گویی در همین اوضاع و احوال ...
شهره لرستانی از همسرش رونمایی کرد؟ | شهره لرستانی زن گرفت؟
: بله متاسفانه، تئاتر در ایران همه چیز را گم می کند. - شما با رپرتوار می توانید این کار را بکنید. رپرتوار عملا به نوعی این مسئله را جبران نمی کند؟ شهره لرستانی : درست است ولی باز در نهایت از آن هم چیزی نمی ماند. تئاتر مثل رقص، هنری فراری است ولی در سینما هنر ثبت می شود و اگر اجازه نمایش هم نگیرد در یک قوطی فیلم یا یک CD وجود دارد. - یعنی می ترسید آن را از دست بدهید؟ شهره ...