سایر منابع:
سایر خبرها
اعتراف شوهر عصبانی به قتل هولناک همسر وسواسی/ با چکش بر سرش کوبیدم
ناگهان چکش را برداشتم وچند ضربه به سر همسرم زدم. به خودم که آمدم او را خونین داخل آشپزخانه دیدم. چرا جسد را مثله کردی؟ من همسرم را کشته بودم و هیچ کاری از دستم برنمی آمد. می خواستم جنازه را از خانه بیرون ببرم به همین دلیل به داخل حمام انتقال داده و جسد را مثله کردم. اما زمانی که خواستم جسد را بیرون ببرم، متوجه شدم که زمان بازگشت بچه ها به خانه است. از طرفی بیرون هم شلوغ شده بود و ممکن بود ...
توهین و فحاشی به بازیگر طلاق به یک دلیل عجیب!
هما خاکپاش بازیگر سریال طلاق درباره تأثیر نقشش بر تماشاچیان می گوید که به او فحاشی و اهانت کردند. به گزارش وقت صبح به نقل از تسنیم، هما خاکپاش، بازیگر سینما و تلویزیون گفت: من در خیریه های بسیاری شرکت می کنم تا از نیازمندان، معلولان و سالمندان حمایت کنم؛ من بر اساس رفت وآمد های خود به خانه سالمندان در حال نوشتن داستان سریالی ام و نام آن را پدربزرگ ها و مادربزرگ ها گذاشته ام. ...
همسرم وسواسی بود، با چکش جانش را گرفتم | جسد را به حمام بردم و مثله کردم تا از خانه خارجش کنم اما حالم ...
اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. متهم متولد سال 36 است و می گوید 37 سال قبل ازدواج کرده و زندگی بدی نداشته است. او 3 فرزند دارد و می گوید وسواس های همسرش او را تبدیل به قاتل کرده و حالا به شدت پشیمان است. مرد 65 ساله مدام اشک می ریزد و با گریه می گوید که تا به حال حتی یک سیلی هم در گوش همسرش نزده و عاشق همسرش بوده است. اگر عاشق همسرت بودی، چرا جانش را ...
عروس 12 ساله صیغه مرد هواس باز 40 ساله مشهدی شد + جزئیات هولناک
.... او شغل ثابتی نداشت و روزهای زیادی را بیکار می ماند به همین دلیل من برای کمک به معاش خانواده دست به هرکاری می زدم. ترشیجات درست می کردم و در مغازه میوه فروشی که راه انداخته بودم به فروش می رساندم. همه سختی های روزگار را به جان می خریدم تا همسر و فرزندانم در آسایش باشند بالاخره با پس اندازهایم و کمک مالی فرزندانم منزل کوچکی را در حاشیه شهر خریدم و سند آن را به نام خودم ثبت ...
نبض معیشت مددجویان کمیته امداد در هزارتوی پاس کاری مسئولان
دچار شدم. در اثر این بیماری، بینایی خود را تاحدودی از دست داده ام. مدتی برای تامین مخارج زندگی، خیاطی می کردم، ولی چون سرم را پایین می گرفتم، ناخودآگاه بی هوش می شدم. این شد که کارفرما از کار بیرونم کرد. او بیان می کند: در تحصیل موفق بودم و در کنکور با رتبه خوب، در رشته مهندسی برق قبول شدم، اما وارد دانشگاه که شدم، همه از من فرار می کردند. متولیان دانشگاه عذر مرا خواستند و گفتند به ...
پرداخت دیه پسر خردسال بررسی می شود
و به شدت افسرده شده است. او را نزد دکتر بردم و در حال درمان بود. از طرفی خودم مشغول کار بیرون از خانه بودم و نمی توانستم کنار نیره باشم، به همین دلیل او را به خانه مادرش بردم تا کنار خانواده اش باشد. روزی از محل کار به خانه برگشتم که متوجه شدم نیره به خانه برگشته است. خوشحال شدم و فکر کردم حالش بهتر است تا روز حادثه. آن روز در محل کارم بودم که یکی از همسایه ها تماس گرفت و گفت خانه ام آتش گرفته است ...
گفتند؛ قرار نیست بهتر شوی... اما شدم
گروه زندگی_ مریم سمائی : دبیرستان بود که متوجه بیماری اش شد. ابتدا در راه رفتن مشکل داشت اما بعد تعادلش را از دست داد و وقتی دید نمی تواند خوب راه برود کم کم از بیرون رفتن صرف نظر کرد و خانه نشین شد. با وجود آنکه جزو شاگردان نمونه بود اما قید درس خواندن را زد و به خودش قول داد وقتی خوب شد دوباره همه چیز را از سر بگیرد. از آن روز دکتر رفتن، آزمایش دادن ، ام آر ای و ....شروع شد و حدود 8 سال طول ...
مسیر طبیب
توصیفات شرمنده محبت خود می کردند. عراقی ها واقعا از جان و مال و فرزند و همه مایملک خود برای پذیرایی از زوار اباعبدالله مایه می گذارند. ولی برخی حرکت ها از سوی بعضی از هموطنان واقعا باعث شرمساری بود. با خودم فکر می کردم اگر این ماجرا برعکس بود. کدام یک از ما حاضر بودیم تمام خانه و زندگی خود را بی چشمداشت در اختیار مهمانان غریبه قرار بدهیم. در مسیر جهاد سال 96 گروه طبیب مسیر شکل گرفت ...
پسرکشی به خاطر اعتیاد
او زدم و دقایقی بعد هم در عین ناباوری متوجه شدم که پسرم به خاطر شدت خونریزی فوت کرده است. آنقدر شوکه بودم که نمی دانستم باید چه کاری انجام دهم به همین خاطر جسدش را به داخل حمام بردم و در آنجا نگه داشتم تا اینکه 4 روز بعد از آن همسایه ها به مأموران خبر دادند و من دستگیر شدم. پس از اعترافات صریح متهم، بازسازی صحنه جرم انجام شد و پرونده وی با تکمیل تحقیقات به شعبه دوم دادگاه ...
خلوتگاه شیطانی زن خیانتکار و مرد همسایه! / سیمین بی آبرو شد!
آخرین بار به هاتف پیام دادم اما غافل از این بودم که همسر او از مدتی قبل متوجه این خلوت های شیطانی شده است و به همه پیام های من و هاتف دسترسی دارد. خلاصه آن روز صبح طبق معمول همسر هاتف از خانه بیرون رفت و دقایقی بعد نیز هاتف طبق قرار قبلی به منزل ما آمد اما همسر هاتف موضوع را به عنایت اطلاع داده و پیامک های مرا برای او ارسال کرده بود. خلاصه زمانی که من برای آخرین بار جملات قطع رابطه را در ذهنم مرور ...
نقشه شیطانی شهروز برای فریبا/ او دخترجوان تهرانی را پای سفره عقد دزدید!
...> فریبا درباره روز حادثه گفت: آن روز شهروز با من تماس گرفت و خواست مرا ببیند و وقتی به محل قرار رفتم همراه یکی از دوستانش به زور مرا ربودند و به خانه ویلایی در اطراف تهران منتقل کردند. او 48 ساعت مرا آنجا حبس کرد و مرا به شدت کتک زد تا به خواستگارم جواب رد بدهم و با خودش ازدواج کنم، اما من قبول نکردم تا اینکه بیهوش شدم و وقتی به هوش آمدم متوجه شدم آن ها مرا در بیابان های اطراف تهران رها کرده اند ...
شوهر بی غیرت زن جوان/ او جلو چشمان همسرش با زنان دیگر رابطه نامشروع دارد
کردم و دست حمایتم را پشت سر همسرم قرار دادم. بالاخره تحصیلات دانشگاهی همسرم به پایان رسید و او عازم خدمت سربازی شد. در این شرایط من به تنهایی پسرم را بزرگ می کردم و با کمک های مالی خانواده عمویم به انتظار پایان مشکلات نشستم . خلاصه جشن پایان خدمت مهران هم برگزار شد و او دوباره با خبر قبولی اش در آزمون کارشناسی ارشد دانشگاه لبخند بر لبانم نشاند. در این شرایط باز همه مشکلات را به تنهایی تحمل ...
به موسسه دهخدا برنمی گردم
که دیگر برنمی گردم و توضیح داد: در واقع، کاری کردند که از نظر من صحیح نبود. من به حمیرا زمردی - هم هنگام معارفه و هم وقتی شب به من زنگ زد - گفتم خانم عزیز، از شما خواهش می کنم دو هفته صبر کنید، مطالعه کنید و بعد دست به جابه جایی بزنید اما صبح دیدم که قبول نکرده و دست به جابه جایی زده. این برای من مقداری ناگوار بود که این خانم به من قول داد که دو هفته مطالعه کند اما صبح زیر قولش زد و عمل نکرد و ...
حسن انوری: به مؤسسۀ دهخدا برنمی گردم
دادم تا حالا که دیگر 60 سال شده، بروم خانه و استراحت کنم. او در ادامه گفت که دیگر برنمی گردم و توضیح داد: در واقع، کاری کردند که از نظر من صحیح نبود. من به حمیرا زمردی - هم هنگام معارفه و هم وقتی شب به من زنگ زد - گفتم خانم عزیز، از شما خواهش می کنم دو هفته صبر کنید، مطالعه کنید و بعد دست به جابه جایی بزنید اما صبح دیدم که قبول نکرده و دست به جابه جایی زده و این برای من مقداری ناگوار بود ...
راز قهر کوتاه مدت در زندگی آیت ا...
ابتدا قصدم ادامه تحصیل بود. تشویق ها و همراهی همسرم نیز در ادامه راه، کارم را راحت تر کرد. از سال 1350 دروس حوزوی را شروع کردم و تاکنون نیز پیوسته در حال تدریس و تحصیل بودم. چند سال با مدرک کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد بندرعباس و حوزه علمیه آن تدریس کرده ام. این روزها هم خودم را برای ورود به دوره دکترا آماده می کنم. شما زمانی ازدواج کرده اید که شرایط انقلابی در کشور حکمفرما بود؛ از آن زمان ...
وقتی شوهرم را با یک زن آبستن دیدم شوکه شدم+جزئیات داستان
او را تا یک مرکز درمانی تعقیب کردم و متوجه شدم به بخش سونوگرافی رفتند. آن روز به یک باره مقابل همسرم قرار گرفتم. او که با دیدن من دست و پایش را گم کرده بود و انتظار حضور مرا در آن محل نداشت، آن زن غریبه را همسر یکی از دوستانش معرفی کرد که برای پیگیری امور درمانی او به بیمارستان مراجعه کرده است، اما وقتی به صحنه هایی اشاره کردم که دست آن زن جوان را گرفته بود، با چهره ای عصبانی گفت: او همسر صیغه ای ...
حسین جان دعا کن فریب خوردگان عاقبت به خیر شوند
بهترین هدیه ای بود که حسین از آقا گرفت. طلب حلالیت از همان ابتدای محرم حال و هوای حسین دگرگون بود. خیلی آشوب در دل داشت. من از رفتارش متوجه می شدم. خیلی مهربان بود، اما مهربان تر شده بود. تمام سعی خودش را می کرد دل من و پسرش را به دست بیاورد. اول ماه صفر که شد، غروب به خانه آمد و به من گفت: از من راضی هستی؟ خانم من را حلال کن. یکبار من رو به حسین کردم و گفتم حسین جان شما از من ...
بخشی از نامه محمدعلی نجفی از زندان به اساتید شریف
من همین طور مثل شما؛ کار کردم، عاقبت کارم وجزایش را نیز، همین دنیا دیدم و از آخرت خود هم خبر ندارم. زندان چند ساله برای من یک لطف خفیه ی اللهی بود که برای عاقبتم و قیامتم کار کنم. اما اینکه بدانم این گرفتاری تبعات نفاق چند دهه رفتار وگفتار ونیاتم بود نیاز به هیچ فکر نداشت همان روز که خانم استاد را کشتم ودر بزرگراه در حال رانندگی بی هدف آواره وبرهم ریخته بودم خیلی زود آن را فهمیدم ...
از آرنولد لقب "رونی کلمن" را گرفتم!/ محو هیکل و موتور "هارلی دیویدسون" یزدان راد شدم
ای 2 ساله آقای آشتیانی آمدند و الان هم که متولی بدنسازی دکتر نصیرزاده است. *در اولین حضور در مسابقات جهانی جزو 10 نفر برتر شدم از سال 80 تا 86 عناوین مختلف قهرمانی در تهران و کشور در وزن 90 کیلو کسب کردم. در سال 86 به مسابقات آسیایی تایلند رفتم، در سال 87 در اولین تجربه به مسابقات جهانی جزیره جیجو در کره جنوبی رفتم، دنبال این بودم بدنسازان دنیا را از نزدیک ببینم که چه سب ...
شنبه در تهران چه خبر بود
ولیعصر بدون ترافیک در ظهر روز شنبه 16 مهر با یک موتوری خودم را به دانشگاه تهران رساندم. صدای شلیک گاز اشک آور توجه من و موتوری را به خود جلب کرد. پیاده شدم. دور و برم پر از موتورسوار شده بود. بهت زده بودم که چه خبر است و مدام سر می چرخاندم. راننده موتوری بلند گفت: آقا حواست کجاست؟ پول منو بده برم؛ نمی بینی اینجا شر شده! موتوری ها که بوق زنان رفتند، جمیعتی حدود 30 نفر را دیدم که پشت ...
منِ خبرنگار داشتم اعدام خیابانی می شدم!
...، نه کوله پشتی داشت و نه کیف دوشی. کاملاً سبکبال حرکت می کرد، اما چیزی که خیلی توجه من را جلب کرد، نوع پوشش آن لیدر بود؛ یک لباس زیپ دار آستین بلند؛ لباسی که در آفتاب ظهر این روز ها چندان منطقی به نظر نمی رسید. خوب که دقت کردم متوجه شدم در این گرما، چند لباس را روی هم پوشیده بود! احتمالاً برای اینکه به راحتی قابل تعویض باشد. با احتیاط تمام در حال عکسبرداری و فیلم گرفتن از وقایع بودم که ...
اگر بمیرم هم پایم را روی تشک کشتی نمی گذارم/ بعد از شکستم هزار جور حرف برای درآوردند
بار قهرمان آسیا شدم، هزار تورنمنت رفتم، حالا که آسیب دیدم چه کسی باید پیگیر باشد؟ من یک هزار تومانی هم از کسی نمی خواهم فقط اینکه برای من احترامی قائل نشدند، حالم را بد می کند. طاهری خاطرنشان کرد: چند روز گذشته و من با مصرف مُسکن هم کلی درد دارم، این دوره هم تمام می شود، دو ماه دیگر شاید بتوانم تمریناتم را شروع کنم، 27 ساله هستم و قبلا هم سه عمل جراحی روی مینیسک و رباط صلیبی ام انجام ...
قصاص و 89 سال حبس برای عاملان قتل مرد ثروتمند تهرانی / 11 سال حبس برای خانم وکیل + عکس
به گزارش رکنا ، رسیدگی به این پرونده از شامگاه 17 اردیبهشت سال 99 با گزارش قتل هولناک مرد جوانی به نام مهران در خانه اش واقع در منطقه حکیمیه تهران آغاز شد. مأموران در گزارش خود به بازپرس جنایی اعلام کردند: مقتول در حالی پیدا شده بود که دست هایش را از پشت بسته و شالی دور گردنش گره خورده بود و به نظر می رسید که از خانه او سرقت هم شده است. با اعلام خبر این جنایت به بازپرس جنایی و شروع ...
مرگ سارقی که به همدستش نارو زد
بلافاصله سوار برخودرو متواری شد. پرسنل اورژانس بلافاصله مرد سوخته را به بیمارستان منتقل کردند و تحت درمان قرار دادند اما چند روز بعد مرد جوان به نام یاشار تسلیم مرگ شد. وقتی خبر مرگ مرد 30 ساله به بازپرس محمد وهابی اعلام شد تحقیقات پلیسی آغاز و در نخستین گام کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت به بازبینی دوربین های مداربسته مقابل بیمارستان پرداخته و شماره پلاک خودروی پراید را بدست آوردند ...
وقتی درد تو را بزرگ می کند/ ساخت اولین مرکز مجهز توان یابی معلولان کشور در نیشابور
، من از 11 سالگی ورزش می کردم 14 سالم بود که یتیم شدم. از آنجا که تنها پسر خانواده بودم از همان نوجوانی روزی 16 ساعت کار می کردم. 15 سال ورزش کشتی و جودو انجام می دادم 5 مدال کشوری و 30 مدال استانی در کشتی چوخه و جودو کسب کردم با آنکه قبل از این حادثه می دانستم که یک فرد ضایعه نخاعی کمتر از یک درصد شانس به دست آوردن توانایی هایش را دارد باز هم ناامید نشدم و همان ماه های اول حادثه با خودم گفتم اگر یک نفر ضایعه نخاعی در دنیا راه افتاده باشد من هم می توانم این روزها به جز کشاورزی و دامداری، روزی 4 ساعت ورزش می کنم تا عضلاتم تحلیل نرود. انتهای پیام/ ...
دختر جوان: خواستگار متجاوز را به خاطر مادرش بخشیدم
...> پس خسارت هم گرفتی؟ بله، پول گرفتم، چون آینده ام تباه شده و من دیگر به سختی می توانم ازدواج کنم. این پول را هم باید هزینه درمان روانم بکنم. از اینکه رضایت دادی حس خوبی داری؟ فکر می کنم خودم به آرامش رسیدم، دو سال سیاه و مثل کابوس بر من گذشت. حالا قصد دارم روی زندگی ام تمرکز کنم و خودم را درمان کنم. ...
قاتل آتش افروز به دام افتاد
مکان نامعلومی گریخته است. بازداشت متهم در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت، دو روز قبل به مأموران پلیس تهران خبر رسید قاتل فراری در اطراف خانه برادرش دیده شده است. بدین ترتیب مأموران پلیس به دستور قضایی محل را تحت نظر گرفتند و متهم را هنگامی که می خواست وارد خانه برادرش شود، بازداشت کردند. متهم 32 ساله صبح دیروز به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. ...
ناگفته های محمد متوسلانی از یک قرارداد با سیمین دانشور
منتشر کرد و همسر من نقدی نوشت که در گروه ادب رادیو، برنامه ای مرتبط با نقد آثار ادبی پخش شد. بعد از آن یک نفر که سووشون را به زبان لهستانی ترجمه کرده بود با خانم تماس گرفته بود و می خواست این نقد را ابتدای کتاب خود منتشر کند. خانم دانشور هم با همسر من تماس گرفت و این اولین تماس شان با خانواده ما بود و بعد از آن دیگر رفت و آمد ما ادامه پیدا کرد. ایشان کفش های میرزا نوروز را که ساخته بودم، دیدند و ...
پلیسی که با چهار بار جانبازی داوطلبانه به دل فتنه زد/ 350 ساچمه سهم آقاسعید برای امنیت من و تو
خبرگزاری فارس-همدان: عقربه های پیاله ساعت به وقت خدمت جا خوش کرد و زنگ جهاد در صحنه نواختن گرفت، این یعنی حکایت هر روز آقاسعید، یعنی بستن قامت تلاش از علی الطلوع تا وقتی شب از ستاره بگذرد؛ از همان روز از نو روزگار از نوهایی که پس و پیش در دفتر زندگی شان تکرار می شود. از همان صلوات و صدقه های اول صبحی که با چاشنی چشم نگرانی نوشین خانم نسخه بدرقه و با یک به سلامت برگردی تقدیم می شود، آن هم در آخرین تصویر حک شده دیدگان هر روز خانم خانه به وقت خداحافظی مابین ثانیه ها ...