سایر خبرها
اعتراف قهرمان سابق به 2قتل
.... ما را به بهزیستی بردند که دو خانواده سرپرستی من و برادرم را قبول کردند. بعد چه شد؟ من عاشق ورزش کشتی بودم و آن خانواده مرا به باشگاه فرستادند و کشتی گیر شدم. حتی به قهرمانی کشوری هم رسیدم. عضو تیم ملی برون مرزی هم شدم، اما به خاطر گذشته سیاهی که داشتم به سمت مصرف مواد رفتم و معتاد شدم. گوشی قاپی می کردم و چند بار دستگیر و زندانی شدم. چرا قاتل شدی؟ اولین ...
سرقت برای رسیدن به عشق 15سالگی
.... *خانواده داری؟ بله، یک خواهر دارم و با پدر و مادرم هستم. *چرا از آنها کمک نگرفتی؟ پدرم کارگر است، او به زور خرج زندگی را تامین می کند من چطور از او توقع کمک داشته باشم؟ ما در یک خانه 40متری که به تازگی پدرم خریده زندگی می کنیم. *ثریا شرایط تو را می داند؟ بله، می داند. *قبول کرده؟ گفته با من می ماند البته ...
وقتی شوهرم قاتل شد
.... امان هم مقداری طلا و پول و یک گوشی تلفن به من هدیه داد و مرا در نزدیکی منزلمان رها کرد. از آن روز به بعد با پسر دیگری در یکی از گروه های اجتماعی آشنا شدم که با همسرش اختلاف داشت و با یکدیگر به صورت تلفنی درددل می کردیم. در این شرایط وحید برای برگزاری مراسم عروسی، دوباره به مشهد بازگشت و با دیدن بی مهری های من، عصبانی تر شد. پدرم نیز در حمایت از او بسیار سخت گیری می کرد به طوری که من در خانه ...
بی شرمی وحشتناک زن جوان به اوج رسید | او با برادر همسرش رابطه نامشروع داشت!
روزهای با او بودن بار دیگر یافته و در آن سوی آسمان خوشبختی با رویاها و آرزوهای زیبایم. در گذشت زمان چندان درنگی حاصل نمی شد و من خود را به عشق سهیل سرگرم و همسرم نیز که شاید از فضای مه آلود زندگیش خسته شده بود، دل به اعتیاد داده و به تدریج خود را غوطه ور در گرداب مصرف غول آسای مواد مخدر می دید. دریغ و هزار افسوس که مصرف مواد چه بلای خانمان سوزی است باور پذیر نبود ولی فرشید ...
به مادرم ناسزا گفت کشتمش
یک مأمور درگیر شدم و پلیس من را تحت درمان روانشناس قرار داد. پس از آزادی هم من را از کشور آلمان اخراج کردند و به ایران آمدم و به خانه پدرم رفتم. پدرم هم وقتی دید من حال روحی خوبی ندارم من را پیش یک روانشناس برد و تحت نظر او بودم. تا اینکه روز حادثه با یکی از دوستانم روبه رو شدم. او به مادرم ناسزا گفت و من هم از کوره در رفتم و با چاقو به جانش افتادم. پس از اظهارات متهم با دستور مقام قضایی ...
شوخی شوخی جدی می شود
، ای کاش درسم را خوانده بودم، ای کاش... این ها چکیده ای از گفت و گوی رها دختر 25 ساله پشیمانی است که ذهنش پر شده از ای کاش هایی که می توانست زندگی اش را تغییر دهد و او را گرفتار اعتیاد نکند. اعتیاد که هر روز در میان جوانان و زنان رواج بیشتری می یابد، بهترین دوران زندگی آنها را ذره ذره همچون باتلاق در درون خود فرومی بلعد و به گفته کارشناسان و مسوولان، زنگ خطر کاهش سن مصرف مواد ...
شهادت مزد عمری مجاهدت و اخلاص/ روزی که شهید مویدی، جایگاه معنوی اش را پیش بینی کرد
به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، شیخ رحیم مویدی، برادر طلبه شهید -شیخ محمد مویدی- روایتی شنیدنی از خصائل نیکوی برادرش شهیدش دارد: من و محمد اختلاف سنی مان سه سال می شود. از دوران ابتدایی هم مدرسه ای بودیم. چون وضع مالی خوبی داشتیم و پدرم همیشه به ما پول تو جیبی می داد، کم پیش می آمد محمد از من پول یا خوراکی بخواهد. همیشه هم پول داشتیم و هم برای هر زنگی خوراکی توی کیفمان بود ...
ارائه آموزش های پیشگیری از اعتیاد در مدارس اصفهان ضروریست
به مواد مخدر یک نارسایی و اختلال مغزی است، گفت: ارائه آموزش از دوران مدرسه برای شکل گیری رفتارهای درست در ذهن کودک، تاثیرگذار است. ابراهیمی افزود: از سویی اعتیاد یکی از معضلاتی است که بسیاری از افراد درگیر آن هستند و سن شیوع آن هم کاهش یافته و در این راستا ضروریست تا برنامه هایی در مدارس در نظر گرفته شود تا دانش آموزان از خطرات اعتیاد و مصرف مواد مخدر، مطلع و از آن دور شوند. ...
درخواست قصاص برای قاتل پسر معلول
به خاطر گرسنگی و تشنگی جان باخته است. بعد از اعلام این نظریه، نوشین به عنوان مظنون به قتل تحت تعقیب قرار گرفت و معلوم شد او با سرقت تلفن همراه مقتول از محل گریخته است. تلاش ها ادامه داشت تا اینکه سرانجام زن جوان با ردیابی سیم کارت مقتول شناسایی و بازداشت شد. نوشین که معتاد به مواد مخدر بود، در بازجویی ها سعی داشت خودش را بی گناه معرفی کند، اما به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: مدت ها قبل ...
امام زمان هست شما نگران نباشید
برهم زنندگان آرامش مردم رنگ آرامش نخواهند دید هر چند روایت از شهید خانه ندیمی ها برای برادرش هادی ندیمی سخت بود، اما همراهی مان کرد تا حرف ها و خاطراتش از شهید خانه شان مجتبی ندیمی، باعث شناخت بیشتر مخاطبان نسبت به برادر بشود. او از خانواده اش برای مان می گوید: مجتبی متولد 1356 بود و 45 سال داشت. ما اصالتاً اهل نیریز شیراز و چهار برادر و یک خواهر هستیم. پدرم جانباز ارتش بود. ایشان از ابتدای جنگ تحمیلی خودش را به جبهه رساند و در سال های دفاع مقدس همراه با دیگر رزمندگان در مقابل بعثی ها جنگید. ایشان مدت ها در منطقه حاضر بود. دو سال بعد شروع از جنگ ترکش به پا، کمر و دست شان اصابت کرده بود. گاهی این ترکش ها حرکت می کرد و پدر درد زیادی می کشید. نهایتاً ایشان با همان ترکش هایی که در بدن داشت بر اثر حادثه تصادف به رحمت خدا رفت. پدرم مهربان و خیرخواه و دلسوز بود و بچه ها هم با همین ابعاد شخصیتی رشد پیدا کردند و اهل مذهب و دین شدند. مادرم در نبود پدرم خیلی برای ما زحمت کشید و تلاش کرد. مادرم با تمام وجود خودش را برای ما هزینه کرد. مجتبی به پدرم علاقه زیادی داشت هر دو به یکدیگر ابراز علاقه می کردند. زیارت شاهچراغ مجتبی انسانی معتقد و مذهبی بود و ارادت زیادی به اهل بیت (ع) داشت. برادرش می گوید: ایشان حرم احمد بن موسی (ع) را خیلی دوست داشت و همیشه برای زیارت و شرکت در مراسم های مذهبی به شاهچراغ می رفت. او چهارشنبه شب ها به مسجد حضرت ابوالفضل (ع) که در جوار حرم شاهچراغ قرار داشت و در آنجا مراسم برگزار می شد، می رفت. همان روز حادثه هم مجتبی ابتدا در مراسم مسجد شرکت کرد و بعد برای زیارت به حرم شاهچراغ رفت. کار همیشگی اش بود. شهید مجتبی ندیمی هادی ندیمی از اتفاقات آن روز و منع مادر برای زیارت حرم می گوید: وقتی مجتبی می خواست به زیارت برود، مادرم که به خاطر شرایط اغتشاشات و ناآرامی های اخیر نگران بود، از او می خواهد که حداقل در آن ...
بی رحم ترین قاتل مشهد به چوبه دار کشیده شد
...، من هم 600 هزارتومان دستمزدم را کارت به کارت کردم. علی اکبر هم به خانه دوستش رفت. باور این حرف ها برای برادر علی اکبر سخت بود، او برادرش را به قانونمندی و نظم می شناخت و باور نداشت که خودش کارت عابربانکش را به صادق داده باشد. بعد از ظهر همان روز پدر و برادر علی اکبر، به همراه صادق و دوستی که شاگردش ادعا می کرد شب به خانه او رفته است به کلانتری رفتند و در نهایت با انتقال ...
هر چه محروم تر؛ حمایت بسیج جانانه تر/دانش آموز نخبه لرستانی: مدال بسیجی برایم باارزش ترین است
ها آفتاب نزده از روستای کاکاوند راه بیفتد تا 2 ساعت بعد سر صف و در بین دیگر دانش آموزان شهر نورآباد حاضر شود. سال ها پیش پدرش را از دست داده و همراه با 2 خواهر دیگر و مادرش در روستای پدری زندگی می کنند، خرج و مخارج زندگی را از اجاره خانه تامین می کنند و با وجود فشار اقتصادی اما اعضای خانواده پرویزی توانستند در کمال آرامش و فضای صمیمی خانه هر کدام راه موفقیت را پیش بگیرند. ...
کفاشی در دل کتابخانه/ این مرد تبریزی دلداده کتاب است
: پدر بزرگم میرتراب از مبارزان مشروطه بود، پدرم نقل می کرد پدر بزرگم را به خاطر مبارزات ضداستبدادی و همراهی با مشروطه در پشت بام ارک تبریز اعدام کرده و به پایین پرت کردند. بعد از شهادت پدربزرگم پسوند شهیدی به اسم فامیلی ما اضافه شد و شدیم ترابی شهیدی. جای جای این خانه با کتاب زینت داده شده و دو هزار جلد کتاب به خوبی بر رونق و صفای این خانه افزوده است. کتاب ها ...
محاکمه زن معتاد بخاطر قتل پسر معلول/ او را زندانی کردم و موبایلش را گرفتم که بفروشم
قصد داشت تا خودش را بی اطلاع از ماجرا نشان دهد اما وقتی در برابر مستندات قرار گرفت مجبور به اعتراف شد و گفت: چند سالی است که به مواد مخدر اعتیاد دارم. یک روز برای خرید مواد به میدان شوش رفته بودم که شاهرخ را دیدم. سر صحبت را با او باز کردم و بعد به خاطر اینکه پول مواد نداشتم تصمیم گرفتم با ترفندی وی را به باغ ببرم تا بتوانم گوشی و سیمکارتش را سرقت کنم و با پول آن مواد تهیه کنم. وقتی به باغ ...
نخبه شیرازی که از 3 سالگی ریاضیات را آموخت
جوانان جهان را پیش رو دارم که در حال حاضر خودم را برای این مسابقات آماده میکنم. حفظ و قرائت قرآن تقویت حافظه را به همراه دارد این نخبه شیرازی گفت: من از 7 ماهگی تقریبا کلمات را واضح تلفظ می کردم، از آنجایی که حفظ و قرائت قرآن باعث افزایش حافظه می شود، مادرم از یک سالگی من، شروع به آموزش آیات قرآن و حفظ کردن آنها توسط من پرداخت. وی ادامه داد: در کنار قرآن شعرهای گوناگون را ...
مرگ دردناک جوان معلول با نقشه سیاه زن معتاد
و دستفروشی می کرد. از من خواست تا برایش چای بخرم. به این بهانه سر صحبت را باز کرد و با هم آشنا شدیم. آن روز هوا بارانی بود. یک خودرو دربست گرفتم و رامین را با خودم به باغ بردم. پول مواد نداشتم به همین خاطر وسوسه شدم. گوشی موبایل و سیم کارت او را به زور گرفتم و در اتاقک رهایش کردم و رفتم؛ اما نمی دانستم این کار باعث مرگ او می شود. فکر می کردم او سروصدا می کند و می تواند خودش را نجات دهد. به این ترتیب برای زن معتاد به اتهام قتل عمدی کیفرخواست صادر و پرونده اش به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا برای افشای سایر زوایای پنهان پرونده، به زودی در دادگاه از خود دفاع کند. ...
افزایش سرقت و کاهش کشف جرم در آشوب
کنم نصف عمرم را در کمپ اعتیاد سپری کرده ام، چون هر باری که پاک از کمپ بیرون می آیم، دوباره مدتی بعد شروع می کنم. چه شد که معتاد شدی؟ عاشق دختری بودم و می خواستم با او ازدواج کنم، اما شکست عشقی خوردم و زندگی ام نابود شد. پس از آن به جمع دوستان پناه بردم و آن ها هم به من مواد مخدر دادند تا عشقم را فراموش کنم و خیلی زود معتاد شدم. خبر داشتی مالباخته ها پیشکسوت فوتبال ...
طلبه ای که خط قرمزش ولایت فقیه بود/ از حضور در فعالیت های جهادی تا شهادت در اغتشاشات شیراز
...> اوضاع مالی ما نسبت به بقیه بهتر بود و از پدر پول توجیبی می گرفتیم.مادر غیر از صبحانه لقمه کوچکی به ما می داد تا ظهر در مدرسه گرسنه نمانیم. یک روز از او پرسیدم تو لقمه ها را چه کار می کنی؟ چیزی نگفت.بعد از مدتی متوجه شدم لقمه ها و پول هایش را به بچه محل هایمان می دهد. اگر بچه ها کیفش را باز می کردند و چیزی برمی داشتند و می خوردند حرفی نمی زد. ورود به دنیای طلبگی تقریبا بیست ...
ژنرال مو خاکستری/ مبارزی که سی و یک سال روزه بود!
...> اون زمان خیلی از مردم با این کارا موافق نبودن ولی حاج حمید فکرِ بازی داشت. خیلی به روز و اهل تکنولوژی بود. بعد از مصاحبه آشوب شدم. گفتم کار اشتباهی بود. الآنه که حاج حمید کلی حرف از این و اون بشنوه. چند نفری اعتراض کردن به تئاتر بازی کردنم. خیلی ها هم گفتن خوبیت نداره اما حاج حمید اعتنایی نمی کرد. تو اهواز و شهرای اطرافش تئاتر اجرا می کردیم. جنگ بود و بمبارون. دیوونه بازی بود اینکه زیر ...
جلف بازی ژاله صامتی در ملا عام | عصبانیت همسر ژاله صامتی از رفتار زشت او
احساس می کنم ما بیشتر با هم دوست هستیم. این حس را هم نسبت به مادرم دارم و هم نسبت به خواهرم. اختلاف سنی ام با خواهرم باعث نمی شود با او احساس صمیمت نکنم. البته به هرحال علایق متفاوت وجود دارد ولی نه آنقدر که بخواهد در صمیمت و احساس دوستانه مان خللی ایجاد کند. نیاز خیلی از حرف هایش را به من می زند و من هم همیشه از هم صحبتی با خواهرم لذت می برم. نیاز: من هم احساس دوستی با مامانم و یاس دارم ...
ما دهه هشتادی ها از وطن فروش ها بیزاریم/ هر اتفاقی بیفتد هوادار تیم ملی فوتبالیم
افتاد و این اتفاق از همه ماجراهای دیگه برایم مهم تر بود، حمایت خانواده از من بود. وقتی پدرم مرا در آغوش خودش گرفت و گفت: اصلا مهم نیست پسرم. تو تلاشت را کردی . وقتی لبخند مادرم را دیدم که مثل همیشه با آن نگاه مهربانش، قوت قلب بهم می داد. آن روز برایم تلخ بود اما تلخ نگذشت. چون خانواده ام نگذاشتند که تلخ بگذرد و البته همین روحیه دادن آنها بود که باعث شد بر ترسم غلبه کنم و بهتر بازی کنم و در نهایت ...
چه کسی به دختران اعتماد به نفس می دهد؟/ دخترانی که چشم انتظار تأیید پدر هستند
، برخی از نمرات و کارنامه هایش را مخفی می کرده و به دروغ به خانواده می گفته که مثلا شاگرد اول شده اما همیشه در زندگی اش احساس وحشت و عدم اعتماد به نفس داشته است. چقدر از رفتار پدر و مادرها ممکن است به این مدار بچرخد و باعث دروغگویی یا کمبود اعتماد به نفس فرزندانشان شوند؟ پیامبر (ص) می فرمایند که هر خانه ای که در آن دختر باشد، هر روز دوازده برکت و رحمت از آسمان ارزانی اش می شود و زیارت ...
برای رد مال میلیاردی، دوباره دزدی می کردم
...> از سرقت طلافروشی گرفته تا سرقت مسلحانه منزل. از طلافروشی در جنوب تهران سرقت کردیم. چند روز بعد پلیس هویت مان را شناسایی کرد و بازداشت شدیم. بعد از این که به دام افتادیم راز سرقت های سریالی ما از خانه ها هم رو شد و اتهام پشت اتهام بود که به ما تفهیم شد. با سه نفر دیگر در این سرقت ها بودی؟ با آنها چطور آشنا شدی؟ با آنها در زندان آشنا شدم. نقشه این سرقت ها را هم در زندان طراحی ...
سرقت از پیشکسوت باشگاه استقلال در کمپ ترک اعتیاد! / متهم: یکی از مددجویان گفت در شربت نیکوکاران قرص خواب ...
پیشکسوت باشگاه استقلال تهران است هنگامی که برای نیکوکاری به کمپ ترک اعتیاد رفتند و قصد روحیه دادن به معتادان را داشتند، پس از مصرف شربت بیهوش شدند و هدف سرقت به عنف قرار گرفتند. از سوی دیگر بررسی ها نشان می داد، مرد جوانی که از معتادان این کمپ ترک اعتیاد بوده با چرب زبانی داروی خواب آور به مالباختگان خورانده و پس از بیهوشی آنها، دست به سرقت پول نقد، تلفن همراه و... زده است. ...
با مَثل های ترکی مادربزرگ و افسانه های آذربایجان پدرم کتابخوان شدم
...، تحقیقات و تجربیات الانم می فهمم که نقش پدر، مادر، مادربزرگ و اعضای خانواده در آشنا شدن کودک با قصه و کتاب در دوره قبل از مدرسه چه قدر مهم است. زمانی را به یاد می آورم که مادربزرگم که از ایل قشقایی بود از متل های قدیمی ترکی می گفت و پدرم وقتی که هنوز 4، 5 ساله بودم کتاب هایی برایم می خواند که از افسانه های آذربایجان بود و ما خود را جای قهرمانان آن افسانه ها می گذاشتیم. مادرم وقت خوابِ ما قصه ...
مظهر مقاومت در انفرادی/ ترکیدن حباب حقوق بشر سوئد در پرونده حمید نوری
هدف از تشکیل پرونده علیه پدرم خصومت شخصی است اما بعد متوجه شدیم که هر شخص دیگری نیز به جای پدر من بود، این رویه یک طرفه تکرار می شد و هدف برگزاری از این دادگاه ها محکومیت و شکست جمهوری اسلامی ایران در این دادگاه است. منافقین به دنبال محکوم کردن جمهوری اسلامی ایران در خصوص وقایع سال 67 است تا بتواند از پول های بلوکه ایران با عنوان غرامت، دیه و... برداشت کند. مسعود نوری، داماد ...
لو رفتن رابطه سیاه زن شوهردار در خانه مجردی ! / خیانت به سبک فرهنگ اروپایی !
زن 46 ساله ای که با شکایت ش در یک خانه مجردی دستگیر شد؛ درباره قصه ازدواجش به کارشناس اجتماعی کلانتری توضیحاتی ارائه داد. او گفت: در یک خانواده چهار نفره به دنیا آمدم. پدرم شغل آزاد داشت، اما زندگی مرفهی نداشتیم. من هم پس از آن که در رشته علوم انسانی دیپلم گرفتم، در کنار مادرم به امور خانه داری پرداختم. همیشه با خودم فکر می کردم که باید جوانی پولدار، خوش تیپ و با کمالات به ...
دانش آموزان بهترین ظرفیت برای فرهنگ سازی در سطح جامعه هستند
کودک افغان به مدرسه دسترسی نداشته و تعداد زیادی از کودکان به علت تامین معاش خانواده از تحصیل بازمانده اند در همین حال، موسسۀ آشیانه که در عرصۀ حمایت از کودکان در معرض خطر کار می کند می گوید برای آن دسته از کودکان آسیب پذیری که بین سنین 8 تا 12 سال قرار دارند، زمینه های تعلیم و تربیت و فراگیری مهارت های فنی و حرفه ای را مساعد کرده ایم. افضل نیا اظهار کرد: دانش آموزان افغان هم چتر آموزش در ...
خبر شهادت عباس گوشتی در فیسبوک! + عکس
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، همین چند روز پیش، زیر تیغ آفتاب ظهرگاهی تابستان، روبروی دانشگاه آزاد شهر پیشوا ایستاده بودیم که مردی میان سال با قامتی متوسط و نگاهی که برقش از پشت عینک قابل تشخیص بود، ما را از گرمازدگی نجات داد و به خنکای خانه اش در خیابان بالایی برد. حاج خدابخش حیدری، پدر شهید مدافع حرم فاطمیون، عباس حیدری، همراه با همسرش (مادر شهید) بدون فوت وقت، روی مبل های ...