سایر منابع:
سایر خبرها
ما بازماندگان 700 شهید اصفهان در عملیات محرمیم
بودیم و جیب های مان هم پر از جعبه های 20 تایی فشنگ بود. نفری یک گلوله آرپی جی هم به دست داشتیم. در یک جایی از مسیر شهید عبدالرسول جوهری که پیرمردی بود به من گفت گلوله آرپی جی ام را بگیر تا نماز صبح بخوانم. من گرفتم و ایشان نمازش را خواند. بعد گفتم حالا تو آرپی جی را بگیر تا من نماز بخوانم. هنوز والضالین را نگفته بودم که ناگهان تیربار دشمن شروع کرد زمین و زمان را بهم دوختن. نماز را همانجا تمام کردم و ...
فتح بستان، حاصل وحدت سپاه و ارتش
منطقه که ارتباطشان در منطقه بستان قطع شده بود، از پل سابله بود. از طرف دیگر، ما حس می کردیم، این ها در تدارک یک پاتک سنگین اند، ولی محل این پاتک را نمی دانستیم کجاست. خیلی هم فشار می آوردیم که آن را ارزیابی کنیم، اما نمی فهمیدیم. ما دائماً در همین فکر بودیم و مرتب بچه های شنود را بیدار نگه می داشتیم و می گفتیم نخوابید و این چند روز سعی کنید که هوشیار باشید. شیفت های ما سه نفره ...
وقتی راوی آب هرگز نمی میرد از تشنگی آب نخورد
افراد شهید سلگی آمده بودند و به محض حضور پدافند دولول با موشک دوش پرتاب سهند 3 یک فروند میگ عراقی را هدف قرار داده بودند و به این ترتیب در شب پانزدهم مرداد سال 1362 سه گردان از تیپ به سمت دو قله کله قندی و کله اسبی حمله کردند و علی رغم آمادگی نیروهای دشمن این قله ها فتح شدند. * بچه شیعه اگر از پهلو تیر و ترکش بخورد درد پهلوی حضرت زهرا را می فهمد همه چیز برای عملیات چنگوله که ...
شب های پرالتهاب
که تعدادی از نیروهای ما خود را به خاکریز برسانند، ولی چند نفری از رزمندگان بین دو خاکریز مجروح شدند. شدت تیراندازی به حدی بود که کسی نمی توانست از خاکریز عبور کند و زخمی ها را بیاورد. فاصله ی ما با مجروحین حدود 40 متر بود، اگر کسی برای نجات آنها می رفت هدف تیر مستقیم دشمن قرار می گرفت. من به آقای جوکار گفتم: باید به هر طریق ممکن آنها را به عقب بیاوریم. بعد از چند دقیقه آقای محمدزکی ویسی ...
گرهی که با بوسه بر پای مادر باز شد
نصیبم شد و شهید شدم، فقط و فقط آن را به مادرم بگو. خواب دیدم که در منطقه عملیاتی هستیم و فرمانده می گوید برگردید. همه داشتیم برمی گشتیم که تیری به پای من خورد. به هرکسی می گفتم کمکم کن، نمی توانم راه بروم، اعتنا نمی کرد، گفتم من تنها پسر مادرم هستم، من را بکشید عقب؛ اما انگار کسی مرا نمی دید. یکی از دوستانم از کنارم رد شد، محکم پایش را گرفتم و گفتم: کمکم کن ،من یکی یک دانه مادرم هستم، تو را به خدا ...
محمد موقعیت مهدی کیست؟ / زندگینامه شهید محمد وجدی گل تپه
...، می زنند. چون کوچک بودم حرفم را جدی نگرفت! بی درنگ او را زدند. جمجمه اش ترکید و از عقب روی من افتاد. صحنه وحشتناکی بود. خیلی ناراحت شده بودم... ! رزمنده ملازاده لحظه ای مکث می کند، نفس عمیقی می کشد و در ادامه می گوید: در همان زمان خمپاره ای درست پشت سر من داخل کانال افتاد. آنجا پشتم از پاشنه پا تا جمجمه پر از ترکش و سنگ و خاک درون کانال شد! فکر کردم دارم می روم، چند بار تشهد گفتم. از هوش می ...
پیدا و پنهان ترور دکتر فخری زاده؛ در پاییز 99 بر ما چه گذشت؟
امام خمینی آبسرد می شوند؛ جایی در کیلومتر 60 جاده فیروزکوه. خودروی سراتو سرعتش را زیاد می کند تا مقصد را چک امنیتی کرده و از سفید بودن مسیر مطمئن شود. ماشین از کنار نیسان آبی رنگ پر از الوار می گذرد که کنار ترانس برق اصلی آبسرد توقف کرده است. ماشین دکتر، چندصدمتر عقب تر است که ناگهان از کار می افتد. همه چیز قفل می کند. ماشین دکتر در 20-30 متری عقب نیسان آبی به دلیل اصابت گلوله به موتور متوقف می شود ...
پرستاری چون پدر
معمولی خودم برگشتم. گاهی مسیرم از روبه روی بیمارستان رجایی کنونی که آن زمان صرفاً نقاهتگاه جانبازان ضایعه نخاعی بود، می گذشت. در یکی از آن روزها به دلم افتاد برای سرکشی و صحبت از چند و چون کار به این نقاهتگاه بروم. پرس وجویی کردم و گفتم من علاقه دارم در این محل مشغول به کار شوم. مسئول بیمارستان فوراً قبول کرد و گفت: از همین حالا می توانی کارت را شروع کنی و من هم اتفاقاً همین کار را کردم! و به همین نام ...
تا حضور در مناطق جنگی رگ خواب بیماران در دستان او بود
رضا ساری بازنشسته ارتش و از کادر درمان دهه 40 و 50 است. فعالیت او در حوزه پرستاری از قبل از انقلاب شروع شده و به حضور در مناطق جنگی منتهی می شود و در نهایت هم به همین سال گذشته و در شرایط خاص کرونایی می رسد. کسی که عشق پرستاری و خدمت به مردم باعث شد با 72 سال سن و در شرایطی که جزو افراد آسیب پذیر بود، در کنار نیرو های جوان، ساعت ها روی پا بایستد و در تزریق واکسن، داوطلبانه به مردم خدمت کند. ...
روایت پرستارانی که لباس خدمت به زائران امام رضا (ع) را به تن کرده اند | پرستاران خادم
ام را روبه راه کن. ساعت حدود شش بود که رفتیم داخل تا جواب آزمایش را بگیریم. همان لحظه تلفنم زنگ خورد. مرد پشت خط تلفن گفت که از بانک زنگ می زند. تعجب کردم وگفتم سرکارم گذاشتی؟ این موقع شب بانک مگر باز است؟ مردی که تماس گرفته بود، گفت به دلیل درخواست وام شما زنگ زدم. بانک با وام شما موافقت کرده است. چون ماه های آخر سال، همه درخواست های وام را داریم بررسی می کنیم، به همین دلیل تا این ساعت اضافه ...
سفر به سلامت
مامان خیلی تقلا کرد خانوادگی با بابا برویم ولی او هرچه تلاش کرد نتوانست بیش از دو روز مرخصی بگیرد. این بود که ما تصمیم گرفتیم با اتوبوس برویم. راه دور بود و نشستن در صندلی خسته کننده، اما ارزش ماجراجویی و خوشگذرانی را داشت. بابا برایمان هله هوله خرید و وقتی مطمئن شد اتوبوس از پایانه حرکت کرد، دست تکان داد و رفت. حس عجیبی داشتم. عاشق سفر بودم ولی از مسیر می ترسیدم. از نزدیک شدن ماشین ها به هم و از ترمز های نا ...
زمان انتظار برای سفر جاده ای زائران اربعین 5 برابر کاهش یافت
روزهای منتهی به اربعین هر شب در کل کشور به صورت میانگین 2 هزار و 700 اتوبوس فقط به سمت مرز مهران حرکت کردند که اتوبوس های استان قزوین از جمله همین اتوبوس ها بودند و واقعاً اگر عنایت امام حسین(ع) نبود، در خدمت رسانی به زائران دچار مشکل می شدیم. وی با اشاره به اجرای طرح ویژه اربعین در سازمان راهداری تصریح کرد: با اجرای این طرح توسط نیروهای راهداری و هماهنگی خوبی که از سوی ستادهای اربعین ...
ازدواجی که تعجب حاج قاسم را برانگیخت+عکس
سلیمانی کمی آن طرف تر نشسته است. واقعاً کلافه بودم. تعدادی از نیروهای سپاه آمدند و گفتند: حاج خانم خواهش می کنیم تحمل کنید، آبروی ما جلو حاج قاسم می رود. در همین حین سردار سلیمانی مرا می بیند و صدای مرا هم می شنود. دیدم حاجی از جایش بلند شد و آمد سمت من.گفت: دخترم چه شده؟ وقتی حاج قاسم را دیدم، خودم را جمع وجور کردم و گفتم: چیزی نشده بچه بغلم هست، خسته شدم. حاج قاسم بچه را از آغوش من گرفت و ...
چرا تکفیری ها پیکر شهید نظری را مبادله نکردند؟ + عکس
که دید به شوخی گفت: ما پشت خط نوشابه می خوریم. پرسیدم: مگه هست؟ گفت: آره. میارم براتون. روز بعد یک بسته نوشابۀ یخ زده آورد برایمان. هربار مهدی و سعید زارع توی خط به مان سر می زدند تمام فشار روانی ای که رویمان بود را فراموش می کردیم. آنقدر سرحال بودند و با بچه ها شوخی می کردند که حال و هوایمان به کلی عوض می شد. موقعیت مان خطرناک بود نمی توانستیم تکان بخوریم. موضع می گرفتیم و می گفتیم و می خندیدیم ...
یک عاشقانه قدیمی
وارد شدند. چند دقیقه بعد که قطار نزدیک می شد، پیرمرد از من پرسید: همی قطاری که میه، مِره وکیل آباد؟ گفتم: پدرجان! همه قطار های این سمت خط می رن وکیل آباد. پیرمرد و همسرش از اولین در قطار، قسمت بانوان، سوار شدند. از همان میله وسط گرفتند. قطار که حرکت کرد، پیرمرد انگار که تازه متوجه شده باشد، نگاهی به اطرافش انداخت و متوجه شد که در وسط قسمت بانوان ایستاده است. حالتی از ...
رد خون از همدان تا هرمزگان
زمانی که سایر مغازه ها هنوز باز نشده بودند . طلایی در ویترین مغازه وجود نداشت و مشخص نبود که صاحب مغازه [قبل از به قتل رسیدن]نسبت به چیدن زیورآلات اقدام نکرده بود و طلا ها هنوز در داخل گاوصندوق قرار دارد یا به سرقت رفته است. پلیس در شرایطی که برای رازگشایی از این جنایت تجسس می کرد با رد زنی دریافتند قاتل متواری با اتوبوسی راهی هرمزگان است. در ادامه تحقیقات پلیسی همدان مشخص شد که صبح روز حادثه چند ...
دوست دارم در آب شهید شوم
مجروح شدن محمدباقر عرق سردی روی بدنش نشست. بعد از کمی فکر کردن گفت: هرجوری شده انتقالش بدین عقب. منورها یکی پس از دیگری از طرف بعثی ها به آسمان شلیک می شد و شب را مثل روز روشن کرده بود. محمدباقر از شدت درد ترکش هایی که به ران پایش اصابت کرده بودند مدام به خودش می پیچید. هر چند دقیقه یک بار می ایستاد و نفس نفس زنان به تمام نیرو هایی که جلوی آتش شدید دشمن ایستادگی می کردند نگاه می کرد. جریان ...
چادرنماز صدیقه کفنِ شهادتش شد!
قربانی کردن گرفته بودیم. کسی چه می دانست که رویا بافی من برای زندگی در آن خانه بیهوده بود، آنقدر بیهوده که حتی فرصت نکردیم بره را قربانی کنیم. فصل مهاجرت در شهریور 1359 جنگ تحمیلی به کشورمان آغاز شد. در آن روز ناگهان همه با صدای مهیبی از جا پریدیم و به سمت کوچه دویدیم، همه مردم سراسیمه به بیرون از خانه هایشان آمده و به هم زل زده بودند، جنگ بین ایران و عراق شروع شده بود و حمله ...
در گفتگو با خبرگزاری حوزه مطرح شد(بخش اول) حلقه های صالحین بسیج چگونه شکل گرفت؟
.... گفتم چرا؟ گفت: چند شب پیش برای اعضای گروه روایتی درباره فضیلت نماز شب خواندم. یکی از بچه ها – که کلاس اول یا دوم دبیرستان بود - به من گفت: از آن شب که این حدیث را گفته ای، من هر شب نماز شب به جا می آورم؛ ولی دیشب نتوانستم. حالا باید چه کار کنم تا جبران شود؟ بعداً این سرگروه به من گفت: من خودم نماز شب نمی خواندم؛ ولی وقتی دیدم این دانش آموز این طور گفت، خودم هم مقید شدم نماز شب به جا ...
ماجرای عجیب نفوذ به دژ شلمچه
نقشه ای را که بچه ها تهیه کرده بودند روی زمین پهن و شروع به نشان دادن استحکامات و موانع دشمن کرد. او سنگرها و تله های بعثی ها را با تمام جزئیات برای او شرح داد، ولی حاج محسن رضایی باز هم ته قلبش به صحت ماجرا شک داشت و تردیدش کاملاً برطرف نشده بود: از دست گشتی ها و دیده بان های دشمن پنهان شدن یک طرف، متعجبم که این همه سیم خاردار و میدون مین و تله های انفجاری رو چطوری رد کردن! حاج علی ...
کارخانه بی وطن سوزی
همان بی وطن هایی هستم که نمی فهمم.از ساعت 12 استرس گرفته بودم. احتمالا برای همین هم بود که زده بودم به چیپس و پفک و تخمه هایی که برای بازی خریده بودیم و بعدش چون سیر بودم و نمی خواستم دل مادرم را بشکنم، گفتم از استرس نمی توانم غذا بخورم. توی همین احوال ها بود که بازی شروع شد. با سابقه دو واحد ورزش 2 گرایش فوتبال، مدام به خانواده می گفتم: امروز خیلی خوب بازی کردند، دمشون گرم. توی حال وهوای فوتبال و ...
مردم دزفول رزمنده ها را مانند بچه هایشان می دانند
به بهداری اندیمشک معرفی ام کنند چون می ترسیدند بینی ام بشکند. ساعت 11 شب با درد خوابیدم. 64/5/31 امروز بعد از صبحگاه اسامی تعدادی از برادران را خواندند و اسم من و سید و علی هم بود. ولی چون ما امتحان داشتیم نرفتیم مثل اینکه کم کم به روز حمله نزدیک می شویم. دوشنبه 64/6/3 امروز صبح ساعت 9 یک ماشین پتو بردیم تا توی دز بشوییم. من و علی و چند تای دیگر از بچه ...
دیدن حضرت زهرا(س) در خواب
کرامات حضرت زینب سلام الله علیها، صصار مرگ او را داشتند. شب پنجاهم بود. مقداری مواد سمی برای خود کشی تهیه کردم و زیر متکای خود گذاشتم و تصمیم گرفتم که اگر امشب بهبود نیافتم خود کشی کنم؛ چون طاقتم تمام شده بود. مادرم برای دیدن من آمد، به او گفتم: اگر امشب شفای مرا از حضرت معصومه سلام الله علیها گرفتی فبها، و الا صبح جنازه مرا روی تختخواب خواهی دید و این جمله را جدی گفتم، تصمیم قطعی بود. مادر ...
شب های آرام مرز
خدا را نگاه کن منتظر ماشین است. قول می دهم سپاهی است و وسط جاده سقز بانه پیاده می شود. احساس امنیت نداشت، این وقت شب اینجا نبود. چند روز قبل، پشت کوه آبیدر سنندج، شب را در قلعه و عمارت آیت الله مردوخ روستای نَوَرَه گذراندم؛ چه شد که دست قضا و قدر در چنان شب سردی و در اوج ناآرامی ها تک و تنها مرا به عمارت بزرگ آن مرد بزرگ کشاند؟ ناآرامی ها؟ نَوَرَه پایین تپه در آرامشی عمیق خفته است و چراغ ...
کنسروی که حاج همت به آن لب نزد!
، تلویزیون برایمان فرستاه بودند. گذاشتیمش روی یخچال. یک پتو هم انداختیم رویش. هر وقت می رفت، تماشا می کردیم. یک بار وسط روز برگشت. گفت این چیه؟ گفتم: از تدارکات فرستاده اند، گفت بقیه هم دارند؟ گفتم خُب نه! فرستادش رفت؛ مثل کولر و رادیو. چند روز مانده بود تا عملیات بدر. جایی که بودیم از همه جلوتر بود. هیچ کس جلوتر از ما نبود، جز عراقی ها. توی سنگر کمین، پشت پدافند تک لول، نشسته بودم و دیده ...
نحوه انتخاب صندلی در سفر با هواپیما
. انتخاب یک صندلی در نزدیکی جلوی هواپیما به معنای سریع ترین زمان برای خروج هنگام فرود آمدن هواپیما است. اگر شما در حال پرواز در یک هواپیما با دو راهرو هستید، یک صندلی در جلو با دسترسی به راهرو سمت چپ انتخاب کنید. درب سوار شدن هواپیما همیشه در سمت چپ است، به طوری که راهرو چپ سریع تر از راهرو سمت راست حرکت می کند. بهترین صندلی برای کسانی که به ایمنی اهمیت می دهند مجله Popular ...
زهرچشم خونین پسر جوان از مزاحم خواهرش/ جزئیات جنایت در نزدیکی آرامگاه فردوسی
سالی نیمه تمام گذاشت که طی درگیری با همسر و دخترش جان باخته بود. دقایقی بعد ادامه بررسی های صحنه جرم در واحد آپارتمانی بولوار هاشمیه به گروهی از کارآگاهان کارآزموده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی سپرده شد و مقام قضایی به طرف بیمارستان طالقانی حرکت کرد. تحقیقات مقدماتی بیانگر آن بود که جوان 38 ساله ای به نام رضا بر اثر اصابت گلوله ساچمه ای از یک سلاح شکاری به قتل رسیده است. بررسی جسد در حضو ...
عملیات قدس دستگاه های امنیتی را غافلگیر کرد
که عملیات های مقاومت مردم فلسطین در برابر اشغالگران را رصد و ثبت می کند، با اعلام این خبر نوشت که طی 6 روز (از 18 تا 24 نوامبر)، 224 عملیات ضد صهیونیستی در کرانه باختری ثبت شده است. رسانه های رژیم اسرائیل امروز دوشنبه در ارزیابی خود از عملیات های شهر قدس اشغالی که با سه انفجار صورت گرفت و طی آن دو صهیونیست کشته و 23 نفر زخمی شدند، گفتند که این عملیات ها به خوبی طراحی شده بود و دستگاه ...