واکنش کامران قاسمپور به سوال خبرنگار صدای آمریکا
سایر منابع:
سایر خبرها
عموزاد: خودم می توانم رقیب خودم باشم/ قاسمپور: هنوز برای المپیک تصمیم نگرفته ام
لذت برای من این است که دل مردم کشورم را شاد کنم. وی در پاسخ به این سوال که اصلی ترین رقیبش در جام جهانی آمریکا چه کسی است، گفت: خودم می توانم رقیب خودم باشم. کامران قاسمپور دارنده 2 مدال طلای جهان درباره اینکه در جام جهانی در کدام وزن کشتی خواهد گرفت، گفت: من در هر وزنی که کادر فنی نظر داشته باشد، کشتی می گیرم و با کمال میل نظر کادرفنی را می پذیرم. وی تصریح کرد: در ...
آمده ایم تا دل مردم را شاد کنیم
نیز شادی دل مردم را مهم ترین هدف خواند: خدا را شکر می کنم که توانستم مدال جهانی را کسب کنم. خودم می توانم رقیب خودم باشم. به دنبال رکورد خاصی نیستم و فقط می خواهم بهترین خودم باشم و مدال آوری کنم. بالاترین لذت برای من این است که دل مردم کشورم را شاد کنم و از این موضوع لذت ببرم. آمده ایم بهترین خودمان باشیم. از جان مایه می گذاریم و تمام تلاشمان را برای قهرمانی می کنیم تا دل مردم کشورمان را شاد کنیم. ما همه سرباز کشورمان هستیم و از جان و دل مایه می گذاریم. ...
قاسم پور: آمدیم تا دل مردم ایران را شاد کنیم
به گزارش "ورزش سه" و به نقل از خبرگزاری فارس، کامران قاسم پور در خصوص حضورش در رقابت های جام جهانی 2022 آمریکا اظهار داشت: من با نظر کادر فنی در این رقابت ها باید شرکت می کردم و در ادامه هم این کادر فنی است که تصمیم خواهد گرفت که در چه وزنی کشتی بگیرم. در این باره هم هر تصمیمی گرفته شود با جان و دل قبول می کنم. بی صبرانه منتظرشروع مسابقات هستم تا ببینم کادر فنی چه تصمیمی برای من می گیرد و در چه ...
کرمی: به تصمیمات تکواندو نقد دارم اما برخی مغرضانه به ساعی انتقاد می کنند
طریق قاره ای کسب شود چه ایرادی دارد؟! من نمی دانم چرا این موضوع باید اینقدر مطرح شود؟ برخی می گویند اگر تکواندوی ایران از طریق قاره ای نتوانست به سهمیه برسد آن وقت تکلیف چه می شود؟! من به دوستان گفتم اگر قرار باشد تکواندوی ایران حتی از طریق قاره ای هم سهمیه نگیرد که وضعیت خیلی افتضاح است. **مدال آوران المپیکی سهمیه قاره ای کسب می کنند دارنده مدال برنز المپیک گفت: الان در ...
می خواهم تجربیات تازه ای را در MMA رقم بزنم
حرف هایم نیز کلی است. چهارمین مدال طلای بازی های آسیایی برای من خیلی از مسائل مالی مهم تر است و تمام تلاشم را می کنم تا چهارمین طلا را نیز کسب کنم. مطمئن باشید هیچ چیزی در جهان نمی تواند مانع من برای رسیدن به این مهم شود. کمربند قهرمانی سازمان BRAVE نیز جزء اهداف شما است؟ چرا دروغ بگویم و از این موضوع نیز بدم نمی آید. هر مسابقه ای که داشته باشم با جان و دل تلاش خواهم کرد. معلوم ...
دلیل بازگشت کیانوش رستمی به دنیای قهرمانی از زبان خودش؛ پس از حوادث اخیر سوسوی امیدی در دلم نجوا کرد
قهرمان وزنه برداری المپیک 2016 ریو بعد از کسب مدال نقره حرکت یک ضرب در گروه A دسته 89 کیلوگرم تاکید کرد مدت هاست با ورزش قهرمانی خداحافظی کرده است. به گزارش طرفداری، مسابقات وزنه برداری قهرمانی جهان به میزبانی کلمبیا در حال برگزاری است. کیانوش رستمی قهرمان دو دوره جهان و دارنده مدال طلای المپیک 2016 ریو در این رقابت ها از کسب مدال مجموع مسابقات قهرمانی جهان 2022 بازماند و تنها مدال ...
پیروزی سوادکوهی مقابل جردن باروز؛ شاهکار خاص و تاریخی!
به گزارش کسب و کار نیوز به نقل از ایسنا، اتحادیه جهانی کشتی با تمجید از شکسته شدن طلسم شکست ناپذیری جردن باروز دارنده 6 طلای جهان و یک طلای المپیک مقابل کشتی گیران ایران توسط علی سوادکوهی دارنده مدال طلای آسیا و برنز زیر 23 سال جهان، نوشت: جردن باروز تاکنون هرگز در خانه از یک کشتی گیر غیرآمریکایی شکست نخورده بود. او تاکنون در جام جهانی نیز شکست نخورده بود. هیچ کشتی گیر ایرانی تا به حال او را شکست ...
این صعود تقدیم به مدیرعاملی که خوزستانی نیست / خیلی ها با من دشمن شدند!
و فلسفه وجودی این تیم خوشحال کردن دل مردمی است که استقلال ملاثانی را دوست دارند و هوادارانی که با تمام کمی و کاستی ها این تیم را دنبال می کنند. مردم خوزستان استقلال ملاثانی را دوست دارند و هدف شادی دل همین مردم است. سرمربی تیم فوتبال استقلال ملاثانی در پاسخ به سؤال ایسنا که با توجه به اعتصاب مجدد استقلال ملاثانی مشکل بی پولی تیم چه زمانی قرار است حل شود؟ گفت: جا دارد این برد را به آقای ...
گفتگویی ویژه با ورزشکار برازجانی مدال آور طلای گرند پری جهانی
که اولین طلای؛ آوراسیا در سال 1395 در گرجستان، طلای پرزیدنت کاپ آسیا در سال 1400 در تهران طلای گرند پری در بلغارستان سال در 1401، طلای قهرمانی آسیا در سال 1401 در ویتنام و طلای گرند پری در شهر ریاض عربستان که بتازگی دریافت و همه را تقدیم به مردم عزیز و شریف برازجان، دشتستان بزرگ، بوشهر و ایران عزیزم میکنم. از خاطرات قهرمان طلای جهان پرسیدیم. مکثی کرد و گفت: خاطرات زیادی در میدان ورزش دارم ...
حجت الاسلام صلواتی:امام جمعه ، امام یک گروه و یا جناح خاصی نیست / پورجشیره :انتظار میرود فرهنگ بر سیاست ...
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری آوای رودکوف از بهمئی ؛رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بهمئی و اصحاب هنر ، رسانه و قلم با حجت الاسلام صلواتی امام جمعه شهرستان بهمئی دیدار و گفتگو کردند. امام جمعه شهرستان بهمئی در این دیدار ضمن تقدیر و خیر مقدم گفت: شما میدانید وقتی این منطقه پیشرفت میکند که آرامش ،وحدت و همدلی باشد و اینها زمانی حاصل میشوند که معیشت مردم درست و جامعه آگاه شود. ...
دست خالی
آفتاب یزد - یوسف خاکیان: شب بود، نشسته بود کنار پیاده رو و خواهر کوچکش را در آغوش گرفته و به نقطه ای دور خیره شده بود، چند وجب آنطرف تر یک جفت دمپایی روی زمین افتاده بودند که به نظر نمی رسید مال او باشند، چرا که از قواره دمپایی ها مشخص بود که مال آدم بزرگ ها هستند اما او خودش هم مثل خواهرش کوچک بود و فوقش می توانستی نوجوانش به حسابش بیاوری. عرض پیاده رو آنقدر زیاد نبود که دو نفر بتوانند دوشادوش هم از آن عبور کنند، این را می شد از یکی از پاهایش که از جدول کنار پیاده بیرون زده و بخش بسیار کوچکی از خیابان را گرفته بود فهمید. پایش حتی جوراب نداشت، از طرز لباس پوشیدنشان پیدا بود که هوا سرد است و شاید هم لباس هایی که بر تن داشتند کفاف سرمایی را که تن و بدنشان را می لرزاند، نمی داد. آن ها حتی زیرانداز مندرسی (حتی کارتن پاره) هم نداشتند که رویش بنشینند تا حداقل سرمای زمین آزارشان ندهد، خواهر کوچکتر چسبیده بود به برادر و بخشی از صورتش را در لباس برادر پنهان کرده بود که سرما بیش از اندازه آزارش ندهد. از آنجا که نشسته بودم نمی توانستم حتی یک وجب جلوتربروم به آن ها نزدیک شوم، دلم می خواست برایشان کاری کنم، اما نمی توانستم، جلوتر از آنجا نمی شد رفت، چرا که من با یک تصویر مواجه بودم که آنچه شرحش را بیان کردم، در آن تصویر قرار داشت. هرچه به عکس نگاه می کردم غم و اندوهم بیشتر می شد، نمی دانستم آن ها اهل کدام سرزمین هستند یا آن لحظه ای که یک نفر آن عکس را از آن ها گرفته بود، شام خورده بودند یا نه، لابد نخورده بودند دیگر، چرا که دو کودک با چنان وضعی وقتی در پیاده روی یک خیابان نشسته اند معلوم است که شکمشان هم گرسنه است، کسی چه می داند شاید ناهار و حتی صبحانه هم نخورده بودند. نمی دانستم که آن شب را چگونه گذرانده اند، شبهای قبلش را چطور، شبهای بعدش چگونه. آن عکس به طرز دیوانه واری یک مظلومیت عجیب را به تصویر کشیده بود، مظلومیتی که این بار یقه دو کودک را گرفته بود. راستش کودکان بسیاری را دیده ام که وضعیت خوبی نداشته اند، یا در اوج کودکی مجبور بوده اند که کار کنند و تازه درآمدشان را هم به کسی بدهند که از آن ها مراقبت می کنند، یا باز هم در اوج کودکی از آن ها سوءاستفاده شده و به شغل تکدی گری گماشته شده اند و یا باز هم در اوج کودکی مجبور بوده اند نان آور خانه ای باشند و سخت کار کنند. این در حالیست که همه ما می دانیم کودکان باید در دوران کودکی شان بازی و تفریح کنند، این سو بجهند، آن سو بپرند، زندگی شاد و بی دغدغه ای داشته باشند، زندگی ای که در آن از سختی و مرارت خبری نباشد، آن ها به اندازه کافی در دوران بزرگسالی فرصت دارند که با سختی های زندگی بجنگند و به قول معروف پدرشان در بیاید، بنابراین انصاف نیست که دوران کودکی شان هم مرارت بکشند و زندگی داشته باشند، اما هم من و هم شما می دانیم که کودکان بسیاری در سراسر دنیا هستند که دوران کودکی شاد و خرمی ندارند، آن ها نه تنها از داشتن وسایل بازی محروم هستند که حتی از داشتن یک خانواده معمولی هم محروم هستند و گاهی اوقات حتی از خوردن یک وعده غذایی هم محروم می شوند، اصلا چرا راه دور برویم؟ کودکان فقیر آفریقای جنوبی را درنظربگیرید، همانهایی که از فرط گرسنگی و غذا نخوردن پوست بدنشان به استخوانشان چسیبده و آنقدر شکننده هستند که وقتی نگاهشان می کنی، ترس بَرَت می دارد که نکند زیر نگاه غمبار تو ترک بردارند و بشکنند، یا کودکان یمن و فلسطین را در نظر بگیرید، همانهایی که سالهاست به جای تفریح و خوشگذرانی صبحانه و ناهار و شامشان با بمب و موشک و تفنگ و تیر مواجهند و روزگار نشان داده که از این وضعیت خلاصی ندارند، یا همین کودکان سرزمین خودمان، همانهایی که در سیستان و بلوچستان و شهرها و روستاهای دیگر زندگی می کنند و به جای بازی کردن در پارک، در زمین های خاکی بدون کفش می ایستند و از ظاهرشان پیداست که در زندگی هیچ دل خوشی نداشته اند و روزگارشان با سختی و رنج سپری می شود، همانهایی که دست و پای بعضی هایشان خوراک گاندوها شده، همانهایی که در سر سیاه زمستان با لباس نامناسب مجبورند کیلومترها راه بروند تا به مدرسه برسند و سر کلاس حاضر شوند، اما چه کلاس و مدرسه ای، سالهاست که مسئولان در بوق و کرنا می کنند که در سراسر کشور حتی یک چپر نداریم، اما ما که می دانیم در همین مملکت خودمان کلی چپر هست که کودکان در آن ها زندگی می کنند و درس می خوانند. عکس هایش در اینترنت موجود است، همان فضای مجازی که خیلی ها معتقدند چیز بدی است و مشکلات زیادی را به وجود آورده، از شما می پرسم، آیا فراموش کرده اید آن دختر بچه هایی را که در سر کلاس طعمه آتش بخاری شدند و دست و صورتشان سوخت و با اینکه چندین و چند بار روی صورتهایشان عمل جراحی انجام دادند، اما رخسارشان دیگر هیچوقت به حالت عادی برنگشت؟ راستی خبری از آن ها دارید؟ حالا حتما دیگر بزرگ شده اند و نان آور خودشان شده اند. گاهی وقت ها در خود فرو می روم و به این کودکان فکر می کنم، به همه کودکان دنیا فکر می کنم، وقتی کودکی را می بینم که از زندگی مرفهی برخوردار است و هرچه می خواهد توسط پدر و مادرش برایش مهیا می شود، وقتی کودکی را می بینم که از یک زندگی متوسط برخوردار است و هرچه می خواهد پدر و مادرش به هر سختی ای شده سعی می کنند خواسته اش را برایش مهیا کنند، وقتی کودکی را می بینم که در شرایط خوبی زندگی نمی کند و هرچه می خواهد توسط هیچکسی برایش مهیا نمی شود، وقتی کودکی را می بینم که در دوران کودکی مجبور است مثل آدم بزرگ ها زندگی کند و مجبور است هیچ چیزی نخواهد چرا که حق خواستن چیزهای مختلف توسط دیگران از او سلب شده، غم و اندوه از سر و صورتم بالا می روند و را وادار می کنند که گوشه ای گز کنم و همانند حلزونی در خود بچپم و این سوال را مدام با خودم تکرار کنم که چرا باید اینگونه باشد، چرا بعضی از آدم ها باید در زندگی آنقدر مشکلات داشته باشند که نتوانند حتی نفس راحتی بکشند و برخی دیگر آنقدر رفاه داشته باشند که حد و حسابی برایش تصور نمی شود؟ مگر ما آدم ها چند مدت قرار است در این دنیا زندگی کنیم؟ چرا باید بعضی هایمان اینقدر راحت باشیم و برخی هایمان آنقدر ناراحت؟ مگر همه ما را یک خدا خلق نکرده، مگر همه ما بنده او نیستیم؟ پس چرا اینهمه تفاوت میان زندگی ها وجود دارد؟ چرا من نوعی باید شب که شد چیزی برای خوردن داشته باشم ولی آن کودک و خواهرش شب که شد حتی بالشی نداشته باشند که سرشان را با شکم گرسنه رویش بگذارند؟ اجازه دهید یک مسئله را روشن کنیم، ما در این نوشتار به تفاوت هایی که خداوند در زندگی آدم ها قرار داده کاری نداریم، ما داریم درباره تفاوت هایی که آدم ها باعث به وجود آمدنشان شده اند سخن می گوییم، حرف اصلی این متن آن است که چرا هیچکس به حق خودش قانع نیست؟ اینهمه جنگ و خونریزی در دنیا به چه دلیل است؟ صهیونیست ها برای چه کودکان فلسطینی را می کشند؟ برای چه روی سر کودکان یمنی بمب ریخته می شود؟ علت اینکه کودکان آفریقایی سوء هاضمه دارند، چیست؟ مگر جز این است که عده ای به حق خودشان قانع نیستند و می خواهند حق دیگران را هم برای خودشان بردارند؟ چرا باید کار ما انسانها به جایی برسد که مجبور باشیم در چنین جهانی زندگی کنیم؟ آیا زیستن در چنین جهانی شایسته است؟ مگر ما انسان نیستیم؟ مگر خداوند ما را به عنوان اشرف مخلوقات خود نمی داند؟ آیا اشرف مخلوقات باید به درجه پستی برسد که چشم به حق همنوع خود داشته باشد؟ آیا جهانی که کودکانش مجبور باشند در شرایط روزگار بگذرانند، زیبنده انسانی است که خداوند بابت خلقت او به خودش آفرین گفت؟ چرا ما آدم ها چنین جهانی را برای خودمان رقم زده ایم؟ وقتی قرار است همه ما از دنیا برویم و هنگامی که از دنیا رفتیم بجز دو متر پارچه چیز دیگری با خود از دنیا نبریم چرا باید این همه دست و پا بزنیم برای اینکه مال بیشتری را نصیب خودمان کنیم؟ آیا تا به حال از خودمان این سوال را پرسیده ایم که اینهمه مال اندوزی چه منفتی برای ما دارد؟ قرنهای متمادی آمده اند و رفته اند و میلیاردها نفر تا همین امروز تمام عمرشان را صرف مال اندوزی کرده اند و دست آخر همه دارایی شان را برای وارث گذاشته و رفته اند در دو متر جا خوابیده اید و حتی یک پاپاسی از مال و ثروتشان را با خود نبرده اند و غم انگیزتر آنکه آنهمه مال و اموال حتی یک گره از مشکلات آخرت آن ها را باز نکرده، اما عجیب اینکه ما انسانها با اینکه می دانیم در انتها چه سرنوشتی نصیبمان می شود باز هم حرص می زنیم و می خواهیم همه چیز را برای خودمان داشته باشیم، این همه بشر روی کره زمین به دنیا آمده، زندگی کرده و دست آخر دنیا را با فی ها خالدونش ترک کرده و در زیر خاک خفته است، اما دریغ و هزاران دریغ که از میان اینهمه بشر حتی یک نفر پیدا نشد که از خودش بپرسد واقعا چرا حرص مال دنیا را بزنم؟ چرا باید زندگی را به کام دیگران تلخ کنم؟ چرا باید اینهمه منیت داشته باشم و همه چیز را فقط برای خودم بخواهم؟ منی که حتی نفس کشیدنم هم دست خودم نیست و هر آن ممکن است نفسی که فرو می برم بیرون نیاید و کارم تمام شود چرا باید اینهمه به خودم غره باشم و فکر کنم که کسی هستم و می توانم هر کاری را با زندگی دیگران انجام دهم؟ کاش برخی از ما آدم ها به اندازه یک دانه ارزن کوچک که خوراک گنجشکان است پیش از آنکه مرتکب رفتاری شویم، درباره نتیجه آن کردارمان فکر می کردیم و می اندیشیدیم که کاری که ما در حال انجام آن هستیم چه تبعاتی برای دیگران دارد؟ چه تبعاتی برای خودمان دارد؟ آیا خداوند از اقدامی که ما می خواهیم انجام دهیم رضایت دارد؟ آیا خلق خداوند از اقدام ما راضی خواهد بود؟ آیا نتیجه کاری که ما می خواهیم انجام دهیم باعث از بین رفتن حق کس دیگری نمی شود؟ هزاران هزار سوال دیگر وجود دارد که بسیاری از افراد هیچگاه از خودشان نمی پرسند و چون نمی پرسند با پاسخ هم کاری ندارند، به پاسخش هم فکر نمی کنند و همین موضوع باعث می شود تبعاتی ناخوشایند برای زندگی دیگران به وجود بیاید، باعث می شود خداوند از نتیجه اقدام صورت گرفته ناراضی باشد، باعث می شوند خلق خدا هم از این مسئله رضایت نداشته باشد، باعث می شود حق بسیاری از افراد پایمال شود و تمام اینها در حالی رخ می دهد که همه ما آدم ها می دانیم که مسئول کارهایی که انجام می دهیم، خودمان هستیم، اگر یک نفر در حال رانندگی با خودروی شخصی اش به یک زن عابر پیاده می زند و از محل حادثه فرا می کند و همین مسئله باعث می شود که فرد مصدوم به دلیل دیر رسیدن به بیمارستان از دنیا برود، در برابر کودکی که فرزند آن زن بوده و حالا مادرش را از دست داده، او مسئول یتیم شدن آن کودک است، مسئول مشکلاتی است که پس از فوت آن زن برای آن کودک ایجاد شده است، او تا پایان عمر در قبال آن مادر و آن کودک مسئولیت دارد و زمانی که عمرش به پایان رسید هم تازه مشکلاتش شروع می شود، چرا که حالا دیگر با خدای آن مادر و کودک روبرو می شود، حالا دیگر مجالی برای فرار کردن نیست، جایی برای فرار کردن نیست، خداوند نمی گذارد تو حق کسی را پایمال کنی و اگر پایمال کرده باشی، او به عنوان عادل ترین قاضی از آن حق پایمال شده، احقاق حق می کند و تو را با این پرسش مواجه خواهد کرد که چرا آن زمان که می توانی برای نجات مادر آن کودک کاری انجام دهی، فرار را بر قرار ترجیح دادی و از معرکه گریختی؟ اگر کمی واقع بینانه به ماجرا بنگریم درمی یابیم که تمام اتفاقاتی که در دنیا می افتد را می توان به همین مسئله تعمیم داد، به این مفهوم که آدمی در مقابل هر تصمیمی که می گیرد و هر کاری که انجام می دهد، مسئولیت دارد و باید پاسخگو باشد. اگر تصمیمی که گرفته و اقدامی که انجام داده باعث از بین رفتن حقی نشده و تازه منفعت هم به دیگران رسانده که هیچ (بی شک ثواب عملش را خواهد گرفت)، اما اگر تصمیمی که گرفته و اقدامی که انجام داده موجب پایمال شدن حق یک انسان یا یک حیوان و یا هر موجود دیگری شده، او باید در مقابل خودش، در مقابل آن انسان، حیوان یا موجود، در مقابل کائنات و در مقابل خداوند پاسخگو باشد و تمام این پاسخ ها را باید در دادگاه خداوند بدهد و حتما همه ما می دانیم که هیچ گریزی برای هیچ انسانی از دادگاه خداوند نیست. همه ما در روز قیامت در محضر خداوند حاضر خواهیم شد و به نیک و بد اعمالی که مرتکب شده ایم آگاه خواهیم شد و البته پاسخگو خواهیم بود.کاش می شد همه آدم ها حداقل یکبار واژه های این نوشتار را می خواندند و کاش می شد درجه حساسیت وجدان همه آدم ها حداقل یکبار بسیار بالا بود و آن ها با خواندن واژه های این نوشتار از خواب غفلت بیدار می شدند و روش دیگری را برای زندگی برمی گزیدند، بی شک اگرچنین اتفاقی رخ می داد، هیچ کودکی مجبور نبود درحالیکه خواهر گرسنه اش را در آغوش گرفته در هوای سرد روی سنگ فرش پیاده رو بنشیند و به دور دست خیره شود، آن زمان دیگر هیچ کودکی گرسنه نمی ماند، هیچ کودکی مجبور نبود به جای بازی کردن کار کند یا تکدی گری نماید، دیگر هیچ پدر و مادری شرمنده فرزندش نمی شد، در چنین صورتی حتما دنیا جای بسیار زیبایی برای زندگی کردن می شد، چرا که همه آدم ها اخلاق را محور اندیشه ها و رفتارشان می کردند و به این ترتیب، هیچ حقی از هیچ فردی ضایع نمی شد، اما راستش را بخواهید تجربه حداقل به نگارنده این خطوط ثابت کرده که اگر هزاران هزار متن دیگر در باب آنچه در این نوشتار نگاشته شد، به رشته تحریر درآید و پیش روی آدم ها قرار بگیرد و آن ها آن نوشته ها را بخوانند باز هم بسیاری از افراد از خواب غفلت بیدار نمی شوند و مسیر زندگی خودشان را تغییر نمی دهند و این یعنی قرار است تا دنیا دنیاست کودکانی پیدا شوند که از همان ابتدای طفولیت با مشکلات زیادی مواجه باشند که هیچ نقشی در به وجود آمدن آن مشکلات نداشته باشند، اما به تحمل شرایطی که آن مشکلات برایشان ایجاد کرده، باشند. متاسفانه هیچ گریزی از این امر غم انگیز وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت، چرا که آدمی موجودی است که در درجه اول فقط به منفعت خودش می اندیشد و در بسیاری از موارد برای کسب این منفعت ها دست به هر اقدام کریه و ناجوانمردانه ای می زند بی آنکه از آخر و عاقبت عملی که انجام می دهد واهمه داشته باشد. ...
عباس محبی: پس از سال ها سکوت آمده ام با آزادی مشروط ده نمکی
برای مردم شادی می خواهم وی تاکید می کند: ان شاءالله که این روزهای پراسترس بگذرد و دوباره مردم امنیت کامل داشته باشند و حالشان خوب شود. به خصوص برای جوانان کشورم آرزوی سعادت و خوشبختی می کنم. از ته دل برای مردم عزیزم شادی می خواهم و آرزو می کنم سالن های عروسی برای جوانان صفی شود و همه با شادی ازدواج کنند، آینده و شغل داشته باشند. این اتفاق دست همه را می بوسد، هم مردم و هم حکومت؛ یعنی هر دو طرف ...
دفاع از ساحت های شهر برای تحقق اصفهان من، شهر زندگی / شهرداری مطالبه گر زاینده رود است
به گزارش خبرنگار ایمنا ، علی قاسم زاده در برنامه تلویزیونی 365 شبانه روز به احترام مردم اصفهان و تعریف و توضیح شعار اصفهان من، شهر زندگی اظهار کرد: فهم خود را از شهر با شهروندان در میان می گذارم، چراکه معتقدم اگر کسی نسبت به مسئله ای درک صحیحی نداشته باشد، نسبت به انتخاب راه حل نیز خطا می کند. وی با بیان اینکه برای توصیف شهر اصفهان باید تعریف اصلی را از زبان مردم شنید، گفت: به عنوان ...
دلخوش به کرم صاحب عزا
هایشان کارشان همین است. باند تشکیل داده اند. با احساسات مردم بازی می کنند. مرد اما می گوید: نگاه به سر و روی آن زن بیانداز. حجب و حیا و آبرو از شکل و شمایلش معلوم است. همه که مثل هم نیستند. آن ها که می گویید، هستند، بله !اما این ها فرق می کنند. این ها نیازمند هستند. **مردم زیاد حرف می زنند مردی میانسال چند کیک برمی دارد و زیر لب می گوید: خدا رحمت کند. پشت سرش راه می افتم ...
مصاحبه با علی اشرف درویشیان، نویسنده
مردم پیرامون خودم بگذارم. تا چه اندازه با نوآوری در ادبیات موافق هستید؟ به نوآوری در ادبیات و هنر معتقدم اما نه تا آن اندازه که مردم را از هنر بیزار کنیم. برخی می گویند ما برای دل خودمان خلق می کنیم. این یک دروغ رذیلانه است اگر برای دل خودت می نویسی پس بگذارش بیخ اتاقت. چرا آن را چاپ می کنی؟ چاپ می کنی که مردم بخوانند و آنها بدانند که تو دنیا را چگونه حس می کنی. ...
زیارتی که منشأ تحول در کارآفرینی شد
بدهی مردم را دادم، برایم خیلی سخت بود، آن زمان من 48 کارگر داشتم و یک کارگاه قالی بافی که همه آن به باد رفت، اما دوباره به خدا توکل کردم. در سفری به مشهد که برای درد دل به حرم امام رضا(ع) رفته بودم با شخصی آشنا شدم، وقتی فهمید سرمایه و زندگی ام را از دست دادم به من پیشنهاد راه اندازی تور مسافرتی داد؛ بعد از برگشت به روستا، تور زیارتی را راه اندازی کردم و بانوانی که تاکنون برای زیارت ...
حاشیه های پاسخگویی وزیر ارتباطات به مطالبات مردمی قربون لهجه لُری ات برم من!
، سوال و خواسته ای ست که از سوی مردم مطرح می شد. نکته دوم پیگیری مصرانه ی رئیس مرکز ارتباطات مردمی برای به نتیجه رساندن مطالبات مردم که پس از هر تماس از وزیر درباره جزئیات و نحوه رسیدگی و تسریع در فرآیند آن سوال می کرد و در نهایت احاطه و آگاهی مردم نسبت به مشکلات و ایردات و ارائه ی راهکارهای رفع آنهاست. بی تفاوت نیستم! تماس اول از اصفهان بود و موضوع، استخدام در شرکت های ...
خبرخوب| اینجا دست به خاک می زنیم جواهر می شود!
با طلبه ها الک دولک بازی می کردند. ویدئوی بالا را ببینید و در ذهن تان تصویرسازی کنید. تصویر جامعه ای که در آن روحانیون و مردم، بسیار به هم نزدیکند و در غم و شادی و درد و رنج هم شریک. این همان تصویر اصیل یک جامعه ایمانی است. نیتی که از عمل برتر است کفاش خوش دل نجف آبادی، کفش های بدون استفاده را تحویل می گیرد، تعمیر می کند و می رساند به دست کسانی که به آن ها نیاز ...
صدای رنگ ها در مجموعه شعر به رنگ صدا
دومی است که در این غزل ها به آن پرداخته شده است. درواقع شاعر با این رنگ توانسته است تابلو شعری پر از واژه های سرخ به تصویر بکشد. رنگی شاد و پرتحرک که در کنار شادابی و نشاطی که به انسان منتقل می کند، گاهی بوی خون و مرگ های سرخگون را به خاطر می آورد: دست هایم به قدر یک فنجان چای می آورد برای خودم دسته ی استکان که دست تو نیست من چرا مانده ام به پای خودم ...
روایت وداع با شهید دهه هشتادی امنیت/ درددل مادر شهید حسن مختارزاده با نسل جوان چه بود؟!
) بگو توفیق سربازی امام زمان(عج) رو نصیب ما هم بکنه، یادت نره بگی اسم ما هم تو لیست شهدا بزارند، تو لیست فدایی های حضرت مهدی(عج)! و بعد صدای هق هق گریه است که امان می برد از کلمات! او اما آرام خوابیده و گوش می سپارد به این همه دل گویه، روی صورتش رد چند زخم است. تاب دیدن ندارم سربرمی گردانم! * زخم های صورتش برگی از تاریخ است سوال از زخم ها می پرسید؟! می گویم. تاب شنیدن دارید ...
عموزاد: ما همه سرباز کشورمان هستیم و از جان و دل مایه می گذاریم
.... به دنبال رکورد خاصی نیستم و فقط می خواهم بهترینِ خودم باشم و مدال آوری کنم. بالاترین لذت برای من این است که دل مردم کشورم را شاد کنم و از این موضوع لذت ببرم. آمده ایم بهترین خودمان باشیم. از جان مایه می گذاریم و تمام تلاش خودمان را برای قهرمانی می کنیم تا دل مردم کشورمان را شاد کنیم. ما همه سرباز کشورمان هستیم و از جان و دل مایه می گذاریم. ...
قاسم پور: ما سفیران ورزش کشور به دنبال شادی دل مردم هستیم
به گزارش خبرنگار گروه ورزشی خبرگزاری آنا، مسابقات جام جهانی کشتی آزاد به میزبانی امریکا در روزهای 19 و 20 آذرماه امروز و فردا برگزار خواهد شد. رحمان عموزاد ملی پوش کشتی آزاد در نشست خبری گفت: خودم می توانم رقیب خودم باشم، به دنبال رکورد نیستم، اما هدفم این است که بهترین خودم باشم و مدال آوری کنم؛ بالاترین لذت برای من شاد کردن دل مردم است که قصد دارم در این مسابقات به آن برسم. ...
اعتراض تند و تیز ملی پوش فرنگی به قراردادهای لیگ/ 200 میلیون پول مکمل غذایی من هم نیست!
قهرمان کشتی فرنگی امیدهای جهان به مبالغ قراردادها در لیگ برتر اعتراض کرد. به گزارش طرفداری، پویا دادمرز، فرنگی کار 23 ساله وزن 55 کیلوگرم ایران توانست با تیم فولاد مبارکه سپاهان به مقام قهرمانی لیگ برتر دست یابد. او در مسابقات قهرمانی جهان به میزبانی بلگراد در مرحله یک چهارم نهایی مقابل امانگالی بکبولاتوف دارنده مدال نقره آسیا از قزاقستان مغلوب شد و با توجه به شکست این کشتی گیر در ...
چرا جوانان را به سن وسال ما درمی آورند؟
همیشه در هر لحظه به خاطر آنها روی صحنه بوده ام و هرکاری کرده ام تا مردم برای یک آن هم شده خوشحال شوند. اما سوت زدن از کجا اتفاق افتاد؟ برای اولین بار سوت زدن از یک برنامه رادیویی شکل گرفت، جایی که در کاراکتر یک مفسر مسابقه ورزشی طنزآمیز میان تیم گرانی و تیم ارزانی را گزارش می کردم. آنجا نباید منتظر افکت سوت می ماندیم و خودم برای اولین بار سوت زدم تا کار برای مخاطب باورپذیرتر شود. من این رویه و رفتار ...
وقتی بازنشستگی دوران شکوفایی می شود
.... شغلتان چه بود که بازنشسته شدید؟ در بانک کار می کردم. وااای ریاضی و حساب اصلاً با روحیه من سازگار نبود. نمی دانم چه طوری این همه سال دوام آوردم! من فکر می کردم بالاخره یک مرد باید روزی 8 ساعت کار کند. من هم به عنوان ریاضت این کار را می کردم. برای گردش امورات خانواده و این ها مجبور بودم یک کاری بکنم دیگر. بانک هم آن زمان که من شروع کردم، کار شیکی بود. من همین جور با تلفن ...
چند ساعتی در خانه ی پیر پالان دوز
؛ ما به چندرغاز مقامات دنیایی هم که می رسیم به خودمان سلام و علیک نمی گوییم چه برسد به خلق الله اما پیر پالان دوز، شیخ بزرگ تصوف شیعی، با آن همه رمز و رازها که از عالم غیب برای او از آن پرده برداشته بودند می نشست در کوچه، سر راه، و کفش مردم را پینه می بست. بعد هم می خندید و دعای خیرِ عارفانه اش را با نَفَسی حق، بدرقه راهشان می کرد. شاید آن سال ها و روزها هم مسافری چون من بی تفاوت از کنار بساط ساده ...
زندگی از اجتماع بین روایت ها شکل می گیرد
المللی کتاب بیروت برای دانشجویان دانشگاه معارف لبنان برگزار شد. در این نشست مریم برادران با بیان اینکه شروع حیات علمی من از تحصیل در رشته فیزیک آغاز شد و سپس وارد رشته علوم انسانی شدم، گفت: در این مسیر تجربه های زیادی کسب کردم و به سراغ روایت نویسی و زندگی آدم ها رفتم تا چگونه زیستن و تجربه های آنها و سوال های خودم را با آنها به اشتراک بگذارم و جواب آنها را بشنوم. بیشترین کسانی که با آنها ...
گاز ایران؛ مطالبه مردم و رسانه های پاکستان، سکوت مقامات اسلام آباد
در تازه ترین نشست خبری هفتگی سخنگوی وزارت امور خارجه پاکستان ، آقای خواجه اقبال خبرنگار رسانه پاکستانی "مدیا تودی" در سوالی درباره سونوشت قرارداد خط لوله گاز ایران - پاکستان پرسید و گفت: در شرایطی که پاکستان با مشکلات فراوانی در زمینه کمبود گاز طبیعی مواجه است، آخرین خبرها درباره طرح خط لوله گاز ایران-پاکستان چیست؟ این خبرنگار همچنین سوالی درباره طرح خرید نفت توسط پاکستان از روسیه مطرح ...