سایر منابع:
سایر خبرها
مادرم پنهانی به عقد موقت پیرمرد در آمد! / ترلان از زندگی ام فرار کرد!
خسته شد و نمی توانست نیش و کنایه های اطرافیانش را تحمل کند. این بود که بالاخره دو فرزندم را برداشت و از حدود 2 سال قبل به منزل مادرش رفت ولی من باز هم به خودم نیامدم. در این اوضاع صاحبخانه هم لوازم مرا بیرون ریخت و من بعد از آن که همه آن لوازم را فروختم و دود کردم به ناچار از پاتوق های استعمال مواد مخدر در حاشیه شهر سردرآوردم و پاتوق نشین شدم. چند روز بعد برای تامین هزینه های سنگین اعتیادم با یکی ...
دردسر عکس های ناجور زن 24 ساله در کنار مرد صیغه ای
پس از آن که از همسر اولم طلاق گرفتم به عقد موقت یکی از همکارانم درآمدم که این ازدواج هشت ماه به طول انجامید ولی بعد از آن درحالی تصمیم گرفتم تا با مرد دیگری ازدواج کنم که مبلغ 30 میلیون تومان مهریه ام را در زمان عقد موقت گرفته بودم اما اکنون همسر سابقم با تهدید به انتشار عکس ها و فیلم های زشت، مرا در تنگنای بازگرداندن مهریه 30 میلیونی قرار داده است به طوری که ... زن 24 ساله ای است که ...
زن غیرتی: شوهرم با زنی رابطه سیاه دارد وشوهر بی غیرت زن خبر دارد!
. خلاصه زمانی تصمیم گرفتم که دیگر سر کار نروم که صاحب سه فرزند قد و نیم قد بودم. شوهرم نیز هیچ مسئولیتی در قبال خانواده اش احساس نمی کرد و تنها با زبان بازی امورش را پیش می برد. خلاصه بعد از 20سال ، سال گذشته بود که متوجه شدم همسرم روابط غیرمتعارفی با یک زن متاهل دارد. آن روز خیلی عصبانی شدم و پس از مدتی سر و صدا و مشاجره او را از خانه بیرون انداختم چرا که بود و نبودش در منزل ...
درخواست طلاق بعد از خواندن دفتر خاطرات عروس جوان
... در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی هرکس در گذشته اش مسائل پنهانی دارد که دوست ندارد کسی در جریان آن اتفاقات قرار بگیرد. من نامزد نداشتم. فقط در گذشته ام با کسی وارد رابطه شدم و خانواده های مان در جریان بودند اما با هم تفاهم نداشتیم و از هم جدا شدیم. این مسائل به شوهرم ارتباطی نداشت. او نباید فضولی می کرد و دفتر خاطرات مرا می خواند. کار او اشتباه بود. من در زندگی با او همیشه صادق ...
مادر 45 ساله: دخترم شب ها پیش سلمان می خوابد
زن 45 ساله گفت: 22 سال قبل به خواستگاری جوانی پاسخ مثبت دادم که بسیار رفیق باز بود به همین دلیل هم خیلی زود به مواد مخدر آلوده شد و من در حالی از او طلاق گرفتم که دخترم در کلاس سوم دبستان تحصیل می کرد به ناچار بعد از جدایی از همسرم دست دخترم را گرفتم و از خانه بیرون آمدیم. من برای تامین مخارج زندگی در یک رستوران مشغول کار شدم و هدیه هم تا کلاس نهم درس خواند ولی بعد از آن با بیان این که ...
شهید حمدالله مبارکی اولین شهید انقلاب در اسلام آبادغرب/ خاطراتی از مبارزات شهید از زبان خانواده ایشان
شهادت نائل گردید. هوشنگ مبارکی در ادامه خاطراتش گفت: پس از شهادت حمدالله خون این شهید در رگهای مردم اسلام آبادغرب جوشش کرد و هزاران حمدالله سر برآورده و روز بعد از شهادت ایشان مردم اسلام آبادغرب چنان تشییع جنازه با شکوهی برای این شهید برگزار کردند که انگار تمام مردم جزو خانواده این شهید بودند. وی افزود: بعد از آنروز ژاندارمری، ارتش، ساواک و شهربانی عملا" قدرت خود را از دست داده ...
خاطرات نوه شهید نواب صفوی از اخلاق خانوادگی شهید
و ابعاد کاملی است که از یک مرد مسلمان شنیدیم. ایشان در عین حال که یک مبارز بسیار شجاع و نترس و نیز محکم و با اراده بود، اما در بُعد خانوادگی بسیار لطیف و مهربان بودند. از جمله خاطراتی که مادر بزرگم از بعد خانوادگی شهید نواب می گویند، آن محبتی است که بین خانواده و دوستان داشتند و آن ادبی بود که به پدر بزرگوارشان ابراز می داشتند. پدر ایشان نیز از مبارزینی بودند که در مسیر اسلام به شهادت رسیدند. ...
عشق خونین مرد افغان به دختر ایرانی
.... در این جلسه سعید به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: چند سال قبل با سختی زیاد برای پیدا کردن کار به ایران آمدم. شبانه روز در ساختمان نیمه ساز کار می کردم تا توانستم پولی پس انداز کنم. می خواستم همین جا ازدواج کنم و زندگی ام را سر و سامان دهم که با شیرین آشنا شدم و به او دل باختم. به همین خاطر همه پس اندازم را به او دادم؛ اما او یکباره زیر حرف هایش زد و گفت از ازدواج با من منصرف شده ...
متهم: مقتول جواب رد داد او را کشتم
شعبات آن قرار گرفت. ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند. در ادامه متهم به جایگاه رفت و با اقرار به جرمش در شرح ماجرا گفت: در افغانستان بیکار بودم تا با سختی زیاد توانستم به ایران بیایم و به دنبال کار باشم. مدت ها دنبال شغل و درآمدی در ایران بودم تا در یک ساختمان نیمه کاره مشغول به کار شدم، شب ها هم در اتاقک نگهبانی استراحت می کردم. روزی بعد از اتمام کار در اتاقک نشسته بودم که حوصله ...
این زوج بعد از 21 سال و 23 بار سِقط، صاحب فرزند شدند
80 ازدواج کردیم. شغلم آزاد است و ساکن شهرستان گرمی از استان اردبیل هستیم. خانواده ما با خواهر و برادرها 6 نفر هستند که من فرزند آخر هستم. خانواده خانمم هم 2 تا برادر و 4 تا خواهر هستند. بنابراین خانواده هر دو نفرمان پرجمعیت هستند. بعد از ازدواج، تصمیم گرفتیم که بچه دار شویم، اما سال های بسیار سخت و تلخی را در چشم انتظاری داشتن فرزند گذراندیم . سوگواری برای بچه های سقط شده ام پیرم کرد ...
زندگینامه شهید رسول خلیل آبادی
به گزارش سبلان ما ، شهید رسول خلیل آبادی یکم شهریور ماه 1335 در یک خانواده فقیر در محله ابراهیم آباد اردبیل به دنیا آمد. در همان دوران خردسالی والدینش را از دست داد و همراه خواهرش تحت حمایت پدر بزرگش قرار گرفت. او برای اینکه رشد و نمو یابد، همراه خواهرش سختی های زیادی کشید اما با این وجود، در سال 1353 موفق به اخذ دیپلم شد و در کنکور سراسری همان سال، در رشته روان شناسی دانشگاه تبریز پذیرفته گردید ...
همسر رییسی متفاوت با همسران 7 رییس جمهوری پیشین
ازدواج کرد و خود را در کتاب خاطرات که با عنوان پا به پای سرو منتشر شده چنین معرفی می کند: من، عفت مرعشی، همسر عالم مجاهد، روحانی وارسته، سیاستمدار نامی ایران زمین، تربیت یافته مکتب اهل بیت (ع)، انسان شریف و بزگوار حضرت آیت الله آشیخ اکبرهاشمی رفسنجانی هستم. مردم عزیز مرا اغلب با دو حادثه و دو روایت می شناسند. اول حادثه ترور همسرم در سال 1358 که در نجات معجزه وار ایشان صاحب نقش بودم و دوم ...
شهیدی که در محل زندگی اش هم گمنام بود
حس می شد. زمان برگشت، دوست زخمی اش را هم به دوش کشیده و آورده و به مقر سپاه تحویل داده بود. وقتی به خانه رسید، لباس هایش را عوض نکرده بود. تمام لباس هایش خون آلود بود. وقتی او را دیدم خیلی شوکه شده بودم، اصلا فکر نمی کردم برگردد. از خاطرات مشترکتان برایمان بگویید. ما باهم خیلی به جمکران می رفتیم. ازدواج من و برادرم فامیلی و دووصلتی بود، برای همین هم وقتی به نماز جمعه، جمکران ...
من با مردم ایران مشکل ندارم/ برخورد باشگاه استقلال با من، غیرانسانی بود/ ناتوان شده ام؛ حتی یک لیوان آب ...
پیگیری دارید؟ ما بلافاصله پس از حادثه در سال 2018 علیه باشگاه استقلال اقدام قانونی کردیم اما چیزی نشنیدیم. هیچ اتفاقی نیفتاده است. اگر در اروپا بود، مطمئناً درمان متفاوتی وجود داشت. احساس می کنم که من یک آینه عبرت برای همه در فوتبال شدم. برخوردی که با من شد، غیرانسانی بود. باشگاه ها باید بدانند که بازیکنان اشیای یک بار مصرف نیستند. ما برای باشگاه ها درآمد به ارمغان می آوریم و برای هواداران شادی اما در نهایت چه کسی مراقب بازیکن است؟ ...
فرازهایی از وصیت نامه شهید حیدر جلیلوند + تصاویر
که در محشر سرافکنده و خجل ظاهر نشوی. از پدر و مادر بزرگوارم که مرا تربیت نموده و در این راه قرار داده اند تشکر می کنم و از آن ها خواستار صبر و شکیبایی هستم. خداوندا من بنده گنهکار تو ام مرا ببخش و بیامرز. دوست داشتم در زمان حیاتم یکبار با همسر و دخترم خدمت رهبر عزیزم برسم امّا نشد. ولی الان از خدا می خواهم که بعد از شهادتم رهبر بزرگوارم دست نوازشی بر سر دخترم بکشد ...
زنانی که تغییر ایدئولوژی را نمی پذیرفتند وادار به خودکشی می شدند
مجاهدین خلق داشته باشید. هسته اولیه سازمان مجاهدین خلق در سال 1344 و توسط دانشجویانی، چون محمد حنیف نژاد، سعید محسن، عبدالرضا نیک بین - که در همان سال های اولیه از سازمان جدا شد و علی باکری جایگزین او شد- شکل گرفت که در درس تفسیر قرآن آیت الله طالقانی شرکت می کردند. این هسته، بسیار بر مسائل اسلامی تأکید داشتند. به همین دلیل تا سال 1349- 1348، هیچ زنی وارد سازمان مجاهدین نشد. بعد از آن با ...
ناگفته های پادوانی: رفتارشان با من پایین تر از ارزش های انسانی بود
از این ادعا حمایت کرد و این پرونده را نقطه عطفی برای پیشبرد حقوق بازیکنان می داند. FIFPRO: یادت هست چه اتفاقی افتاد؟ لئاندرو پادوانی: تا لحظه ای که روز بعد در بیمارستان از خواب بیدار شدم، چیزی به یاد نمی آورم. از ویدیو می بینید که یک پزشک و فیزیوتراپ تیم به زمین آمدند. گفتند زبانم را قورت داده بودم. گیج شده بودم و عجیب حرف می زدم. آن ها فکر می کردند ممکن است ضربه مغزی باشد ...
به بهانه سالگرد شهادت م رت ض ی ل ب اف ی ن ژاد؛ شهیدی که 7 بار به اعدام محکوم شد
شهید مرتضی لبافی نژاد پس از تحمل شکنجه های فراوان توسط ساواک به شهادت رسید. گفتنی است سازمان اطلاعات و امنیت رژیم شاه برای همسرمرتضی هم حکم اعدام در نظر گرفته بود که به دلیل کم بودن سنش به حبس ابد و سپس 2 سال زندان تبدیل شد. در قسمتی از وصیت نامه شهید مرتضی لبافی نژاد آمده است: برای من نگران نباشید که خداوند فرموده است ولا تحسین الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل ...
سکوت عروس دوجنسه تا شب زفاف / فرار دختر ترنس از حجله داماد حیرت زده !
بیشتر با پسرها همبازی می شدم و ترجیح می دادم با پسرها دزد و پلیس بازی کنم تا با دخترها خاله بازی! اما خیلی وقت ها مورد تمسخر اطرافیانم قرار می گرفتم. واقعا نمی دانستم که آن ها چرا مسخره ام می کنند چون من فقط می خواستم که خودم باشم و آن ها متاسفانه این مسئله را درک نمی کردند. به سن بلوغ که رسیدم ،مشکلاتم بیشتر شد. همه از من توقع داشتندکه دختری نوجوان باشم با همان روحیات و احساسات لطیف ...
زن جوان: مرا بخاطر ثروت پدرم پسند کردند
بار برای خرید منزل تقاضای پول می کردم با عصبانیت فریاد می زد برو از پدر پولدارت بگیر! بعد از آن که پسرم به دنیا آمد، تازه فهمیدم رحمت هیچ علاقه قلبی به من ندارد و تنها به خاطر ثروت پدرم با من ازدواج کرده است چرا که خانواده او از نظر مالی ضعیف هستند و همسرم مخارج زندگی آن ها را نیز می پردازد. استرس و نگرانی عجیبی سراسر وجودم را فرا گرفته بود اما به خاطر فرزندم مجبور به سکوت بودم و ...
مرد رمال برای ازدواج با زن جوان، شوهر او را کشت
خانه ما آمد و گفت که با شوهرش اختلاف دارد از من خواست کمکش کنم. مدتی که از رفت و آمدهای او به خانه ما گذشت احساس کردم به او علاقه مند شدم چون همسرم را طلاق داده بودم تصمیم گرفتم شوهرش را بکشم و با او ازدواج کنم. به همین خاطر موضوع را با او در میان گذاشتم و وقتی موافقت کرد شب حادثه ساعت 4 صبح به در خانه شان رفتم شوهرش که به مقابل در آمد او را با اسلحه ای که از قبل خریده بودم کشتم و فرار کردم ...
صحبت های مردی که همسرش را با ماهیتابه کشت!
افتاده بود که شواهد نشان می داد پیرزن با ضربه ماهیتابه به سرش از پا درآمده است. پسر قربانی که پلیس را مطلع کرده بود به ماموران گفت: من چند سال است ازدواج کرده ام اما هر روز به مادر و پدر پیرم سر می زدم یا با آنها تلفنی صحبت می کردم. امروز هرچه با او تماس گرفتم تلفن را جواب نداد. من که نگران شده بودم مقابل در خانه رفتم. وقتی پدرم در را باز کرد از او پرسیدم چرا مادرم جواب تلفن را ...
همسر شهید اسماعیل دقایقی : گفت در بهشت منتظرت می مانم
نبود که با این بادها بلرزد. زندان، او را برای مبارزه شجاع تر کرد. سال 55 هر دو در کنکور دانشگاه تهران قبول شدیم؛ او رشته علوم تربیتی و من رشته زمین شناسی. باید شهر و دیارمان را ترک و به شهری سفر می کردیم که قابل مقایسه با شهر کوچک آغاجری در استان خوزستان نبود و اسماعیل راهنما و مشاور من در شهر غریب شد. سال 56 مبارزات انقلابی کم کم شکل علنی پیدا کرد. عضویت در انجمن اسلامی، شرکت در جلسات ...
تأکید بر یکپارچگی ایرانیان با هر نژاد و زبان
...: اگر آخرین دیدار من و همسرم در یک روز بهاری بود، آخرین دیدار ما در یک روز سرد زمستانی با نخستین بارش برف بر شهر تهران همزمان شد. شهر، این شهر دود و آهن رخت سپید بر تن کرد و من سیاهپوش شدم. هنگامی که روی صندلی چرخدار نشست تا او را به اتاق عمل ببریم به من گفت: فریبا بانو! این مصرع را می خوانم بقیه را از حفظ نیستم. لطفا این شعر را جست وجو کن و برایم بخوان. و این گونه با من هم صدا این ...
شهید محمد بروجردی؛ مسیح کردستان
سال خدمت و تحمل سکوت، مبارزات سیاسی خود را دوباره آغاز کرد. پس از مدتی ارتباط با سازمان های فرهنگی، شروع به چاپ، تکثیر و پخش اعلامیه های حضرت امام (ره) کرد. او اعلامیه های حضرت امام را که در تیراژ وسیع تکثیر می شد، به کمک دیگران در سطح شهر تهران و سراسر کشور پخش می کرد. در سال 1354 توسط مأموران رژیم شاه دستگیر شد و مدتی را در زندان دژخیمان به سر برد. در سن 17 سالگی ازدواج کرد. ازدواج او در ...
ماجرای دریافت جایزه جلال در بخش ویراستاری
کردند یا می نشستند به نصیحت که قبول کردنش دیوانگی محض است! بالاخره یکی از دوستانم پذیرفت. متن را بهش دادم و خودم دست به کار شدم. در کمال ناباوری بعد سه روز متن را پس فرستاد! وسواس کرونا گرفته بود و خواندن شکنجه های وحشیانه داعش حالش را بدتر می کرد. امیدم ناامید شده بود. از طرفی هم متعهد بودم و راه چاره نداشتم. بعد از سحری می نشستم پای کار و صبح هم با دخترم، زهرا مشغول می شدم. موضوع کتاب بسیار ...
این 9 رفتارِ زنانه، آن ها را تحت فشار شدید قرار می دهد
تشویق می شود و او را عاقل می خوانند. اگر زنی، اما حتی موقتا صلاح بداند که به ازدواج و رابطه فکر نکند و تمرکزش را روی حرفه یا تحصیل بگذارد تقریبا نظر همه این است که او به اندازه کافی زیبا و دلپسند نبوده و نتوانسته توجه مردی را جلب کند و به خاطر این تجرد باید به حال او دل سوزاند. تنها به کافه یا رستوران رفتن سال ها پیش وقتی جوان تر بودم مدتی به صورت تمام وقت مشغول تغییر ...