جزییات تدارکات حمله تروریستی حرم شاهچراغ (ع) از زبان متهم ردیف اول
سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیات جدید و خوفناک از حمله به شاهچراغ | گفت به زن و بچه کاری نداریم | دستور دادند سریع برو زاهدان اما ...
تعداد فشنگ توی هر خشاب یکی نبوده و این یعنی خودت خشاب ها را پر کرد، محمد رامز زیر بار نرفت و گفت: فشنگ ها از اول توی خشاب ها بود. من فقط اونا رو در آوردم و شمردم و دوباره گذاشتم سر جاش. _فیلمی از ورود حامد نگرفتی؟ _نه،نگرفتم _عکس چی؟ _نه، فقط به عبدالله خبر دادم حامد از من جدا شد. گفت هرچه زودتر از شیراز برو. گفتم چرا؟ من تازه دنبال کار بودم، خانه یک ساله ...
وقتی همسر سردار تهدید شد!
: بله، خانه در تهران بود و من گاهی اوقات سوار ماشین می شدم و می رفتم ترمینال غرب و می رفتم ایلام. بیشتر تنها می رفتم. گاهی هم بچه ها، به خصوص مونا را کوچک تر بود، موقعی که مدرسه اش تعطیل می شد می بردم. یک بار یادم هست تنها رفته بودم، حاج حمید یکی از همکارانش به اسم شیخ قائد را فرستاد دنبالم. آیفون را زد و گفت خانم تقوی! حاج حمید گفته که فردا صبح بیایم دنبالتان و شما را به فرودگاه ببرم. البته فرودگاه ...
روایت یک مبارز از زندان طاغوت؛ وقتی با زیرشلواری آزادم کردند کسی مرا نمی شناخت!
وفامهر که بعدها به شهادت رسید. خیلی پسر نمازخوان و مومنی بود. یک بار اعلامیه ای بردم مدرسه و یواشکی دادم گفتم این اعلامیه آقاست. ببر خانه پنهانی بخوان. خیلی هم تأکید کردم مبادا بدی به کسی. وقتی خواندی برگردان به خودم. برادر مصطفی دانشجوی دانشگاه شریف بود. گارد یک شب می ریزد داخل خوابگاه و چون به دانشجوها مشکوک می شود شروع می کند کمد همه را بازرسی کردن، از جمله به برادر مصطفی هم مظنون می شوند ...
حکم قصاص قاتل مأمور پلیس شکسته شد/ آغاز محاکمه در دادگاه کیفری
دادگاه کیفری تهران مستقر در شهریار فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده متهم در دفاع از خودش گفت: روز حادثه قصدی برای کشتن مأمور پلیس نداشتم و عمدی در کارم نبود. تنها هدفم فرار کردن بود به همین خاطر وقتی مأموران پلیس را دیدم فقط تلاش کردم تا با سرعت از محلی که مسدود شده بود بگریزم و متوجه نشدم که استوار خزایی را زیر گرفتم. پس از آن وکیل متهم به جایگاه رفت و عنوان کرد ...
مزه شیرین حجاب و نماز با عروسک های ابداعی بانوی طلبه/ جای عروسک آلاء در جشن فرشته ها خالی بود+فیلم
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی: دلش در صفوف نماز دخترک های تازه مهمانِ خدا در حسینیه امام خمینی جا مانده. دلش می خواست می توانست دست آلاء را بگیرد و به آن جمع پرشور و نشاط ببرد تا جشن فرشته ها در حضور مهربان ترین رهبر دنیا، با حضور یک عروسک ایرانی اسلامی، قشنگ تر و باشکوه تر شود. برای زینب حیدری ، بانوی طلبه 39 ساله خوزستانی که امروز به عنوان یک عروسک ساز خلاق و موفق شناخته می شود، آرزوها و رویاها همیشه انگیزه حرکت و تلاش ...
دانلود قسمت دوم سریال رهایم کن و قسمت ششم سرگیجه
با سرنوشت زن سابقش در میان اهالی سیاهرود وجود دارد. مارال می فهمد جان برادرش در خطر است. حاتم در پی کمک به مارال و پیگیری ماجرا متوجه می شود داستان برادر او به برادر کوچک خودش هاتف که چند سالی است به تهران مهاجرت کرده، گره خورده است. با بازگشت هاتف به سیاهرود، دو برادر درگیر موقعیت پیچیده عاشقانه ای می شوند که خروج از آن ممکن است آن ها را تا مرزهای غریبی از عشق و نفرت بکشاند... افسانه ...
روایت هایی از ساکنان و خادمان بزرگ ترین آسایشگاه معلولان کشور | راه هایی که ما را به هم رساند
نگاه هایی مبهم به سمت وسویی نامعلوم، ماجرای نابینایی اش را با ته لجه ترکی برایمان تعریف می کند. اهل مرند است؛ حوالی تبریز. مادرش که از دنیا رفت، به مشهد آمد تا با برادر و زن برادرش زندگی کند، اما سربسته می گوید که اوضاع برای زندگی خوب نبود. حرم که می رفتم، به امام هشتم (ع) می گفتم آقا، تو که خودت غریبی، حال منِ غریب را می فهمی. هوایم را داشته باش. سکینه همان طور که لایه های پلاستیک ...
حضور اکبر عبدی با سریال مثل آباد رضا ژیان در تلویزیون
شعار سال: امروز 27 بهمن، سالمرگ مرحوم رضاژیان هنرپیشه و کارگردان تئاتر و سینما ست. هنرمند قابلی که در سن 51 سالگی درگذشت و عمر کوتاهش کفاف بازی و ساخت آثار هنری بیشتری را به او نداد. آن هایی که سال های ابتدایی دهه 60 پای گیرنده های تلویزیونی خود می نشستند، مجموعه تلویزیونی که در یک محیط روستایی کوچک ساخته شده بود را حتما یادشان هست. در هر بخش این سریال 6 قسمتی که از شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی پخش می شد، یک ضرب المثل در قالب داستانی اثر گذار و آموزند ...
حسن روشن: قلعه نویی پیشنهاد تیم ملی را نپذیرفته/ هیچوقت دوست نداشتم سرمربی استقلال شوم
.... من دو بار انجام دادم خسته شدم. نشستم آب بخوردم گفت برو خانه خودتان. بعد از این از فدراسیون آمدند خانه ما گفتند چه شده است. گفتم گفت برو خانه و من رفتم. گفتم زوری نیست. رایکوف اول به دل بازیکن می رفت، می گفت اول باید فرهنگ شما و زبان شما را یاد بگیرم. این اخلاق را کی روشی هم داشت. فدراسیون گفت بیا، ولی ما تصمیم گیرنده نبودیم. این طور نبود که بگوییم کی روش نباشد تمرین نمی کنیم. در طول تاریخ ...
متن کامل صورت جلسه بازجویی از میرزا رضا کرمانی
صدراعظم رسیدم، عریضه دادم. بعد از چند روز دیدم نایب محمود فرستاد پیش فراشباشی به امام جمعه گفت میرزا محمدرضا را بگویید بیاید. آقا می خواهد پولش بدهد. من تحاشی کردم از رفتن، امام گفت برو، ضرری ندارد. آمدم خدمت آقا، اول به من گفت تو به منزل صدراعظم چرا رفتی؟ گفتم نرفتم. بعد نایب محمود گفت بیا دم صندوقخانه پول بگیر. رفتم آنجا، دیدم حسین خان صندوق دار یک چیزی به گوش نایب محمودخان گفت، او هم گفت ...
آمده ام؛ تو به داد دلم برسی/ مرا بشنو، حضرت شمس الشموس، شاه انیس النفوس
...> امان که دوباره هورت آخر شد و دل سبک تر، با هاای پایانی آهی کشیدم و استکانم را سپردم به خادمان یا نه! همان عشاق؛ نمی دانم چه شد و چه نشد به گمانم باز هم تکرار قصه مرهم بود و نوش دارو. دل از کف رفته بود و اینجا هم قرار رفتن نداشتم، هنوز بین دو دو تا و چهارتای جواب هاج و واج بودم که خیز برداشتم و چادر زیر بغل دادم و سبدِ روی میز کناری مجلس انس را برداشتم و استکان های کمرباریک را جمع کردم ...
تقاضای اعدام شماعی زاده بر روی دیوار خانه اش
...> تا از کشور بروند، دوست من افسر فرودگاه ما را به دفتر خود برد. افسر فرودگاه دوست من ساعت 12 و نیم ما را سوار یک شب در کپنهاگ خوابیدیم و روز بعد وارد لس آنجلس شدیم، روزگار سختی بود دو سه هفته هم کار کردم پولم تمام شد. اول تیر 58 برگشتم ایران و 2 ابان 58 دوباره رفتم آمریکا اتفاقات زیادی افتاد که باشد برای بعد. در آن موقع لس آنجلس تهران جِلِس نشده بود. نه روزنامه ای، نه تلوزیونی، نه رادیوئی، نه ...
بیعت؛ روایتی دیگر از دومین جلسه دادگاه حادثه تروریستی شاهچراغ
را شستم. توی حیاط هم می گشت. از من که دور شد، دنبالش رفتم تا گُمَش نکنم. هر دفعه که می رفتیم، حدود نیم ساعت تا یک ساعت، اطراف حرم و حیاط حرم را می گشت. داخل (حرم) را زیاد نگاه نمی کرد. قاضی پرسید: می دونستی اینجا حرم چه کسی هست؟ _ نه، نمی دانستم. فقط حرم امام رضا را می شناختم. محمد رامز به صحبتش ادامه داد: به دنبالش رفتم و برادر گفت: بریم خانه. گفتم: چرا ...
جلسه دوم دادگاه متهمان حادثه تروریستی شاهچراغ برگزار شد
به گزارش مرور نیوز، عبدالرسول محمدی و زهرا قوامی فر دو نفر از مستند نگاران شیراز در روایتی از جلسه دوم دادگاه رسیدگی به اتهامات عاملین حمله تروریستی به حرم مطهر حضرت شاه چراغ (ع)، برخی صحنه های محاکمه عاملان حمله تروریستی را بازگو می کنند. عبدالرسول محمدی مستند ساز شیرازی در خصوص این دادگاه بیان کرد: آقایی با ظاهری آراسته در ورودی دادگاه گفت بفرمائید داخل. گفتم که دو نفر هستیم. گوشی ...
آیا در دوران دوقطبی های شدید سیاسی، می توان وسط ایستاد؟
گفتم من را باز کنید، این کار را نکنید تا از آنجا بگذریم. خب برای خودش پیشگیری ای ایجاد می کند. آنجا می رسند و یکسری از ملوان ها از آن پری ها خوش شان می آید داخل آب می پرند و کشته می شوند، وقتی می گذرند اولیس را باز می کنند. با خودم گفتم آقا رضا، الان همین موقع است، یا باید تو را به آن دکل کشتی ببندند یا اینکه ممکن است توی آب پرت شوی و پریان اغواگر کار خودشان را بکنند. در نتیجه تصمیم گرفتم کار ...
شهادت روی پرده شیشه ای
، توانست لحظه به لحظه مخاطب را با جریان هایی همراه کند که برخی از شهدا برای اعزام در هیات فاطمیون روبه رو بودند. مجموعه، تنها روایتگر هشت شهید مدافع حرم بود اما توانست طرح بحثی برای برخی افرادی کند که تا قبل از این به دیده تردید نسبت به مسأله مدافعان حرم و لشکر فاطمیون نگاه می کردند. در هر قسمت این مجموعه به طورکامل روایت اعزام آنها و تلاش شان برای رفتن در لشکر فاطمیون بیان می شد. دلیل نام گرفتن این ...