پیام شرم آور عروس 13 ساله مشهدی به دوست پسر سابقش | داماد مچ او را گرفت!
سایر منابع:
سایر خبرها
نجات معجزه آسا در نقطه صفر
کوچک داشت که همیشه در خانه و جبهه همراهش بود و بسیار به تلاوت قرآن علاقه داشت. چند روز قبل از عملیات والفجر 8 پیش پدرم آمد و از او خواست که اجازه رفتن را به او بدهد. او معتقد بود از هزینه بیت المال برای آموزش های تخصصی استفاده کرده و باید حتماً در این عملیات شرکت کند تا مدیون نباشد. پدر اجازه داد و رفت. من آن زمان در جبهه کردستان مشغول خدمت بودم و هرازگاهی برای مرخصی به تبریز می رفتم. عده ...
تله شیطانی پسرشیطان صفت برای دختر جوان/ تجاوز در هتل آپارتمان!!
به نابودی کشاند و آینده ام را تباه کرد. بعد از این ماجرا، کوروش دوباره با من تماس گرفت و باز هم تهدید به افشای فیلم های کثیفی کرد که در هتل آپارتمان گرفته بود. همه وجودم می لرزید و این اشتباه مرا به گرداب هولناکی انداخته بود که نمی توانستم تصمیم درستی بگیرم ، برای آن که بیشتر از این آبرویم نرود حرف ها و تهدیدهای آن جوان شیطان صفت را باور می کردم! او با تهدید به افشاگری مرا چند بار دیگر ...
5 برادر باهم در کربلای 5 بودیم
اینطور به شما بگویم که تا الان حدود صد جای بدنم به خاطر مجروحیت های شیمیایی و دیگر جراحت ها عمل شده است. هنوز ترکش های زمان جنگ در تنم باقی مانده و، چون در جا های حساسی هستند، امکان خارج کردن شان وجود ندارد. سمت چپ بدن و ریه ام بر اثر بمباران شیمیایی سوخت. سال 62 پایم را موج انفجار گرفت و صورتم هم ترکش خورد، اما، چون در شرایط عملیاتی بودیم، به درمانگاه نرفتم و 12 روز با همان وضعیت در مناطق عملیاتی ماندم. از سال 71 تا 78 جراحات شیمیایی ام عود کرده بود و واقعاً وضعیت وخیمی داشتم. ماه ها در بیمارستان ساسان تهران بستری شدم و یک مقطعی در همین بیمارستان وزنم به 30 کیلو رسیده بود، طوری که مرحوم پدرم وقتی به ملاقاتم آمده بود، با دیدن وضعیتم بسیار متأثر شده بود. یادم است که می گفت وقتی به اتاقت رسیدم، احساس کردم یک بچه کوچک روی تخت دراز کشیده است. از بس که وزنم کم شده بود و تحلیل رفته بودم. سال 78 یا 79 بورسیه دانشگاه منچستر شدم، ولی به خاطر وضعیت شیمیایی ام نتوانستم بروم. ریه ام هم در تهران و هم در رشت عمل شده بود و اصلاً امکان جابه جایی و رفتن به خارج از کشور برای تحصیل را نداشتم ...
زن 38 ساله: کاش از حسین طلاق نمی گرفتم
حرف ها استناد می کرد. این رفتار او به حدی رسید که گاهی به دلیل سخنان نسنجیده اطرافیان مرا سرزنش می کرد و حتی کتک می زد اما بلافاصله پشیمان می شد و عذرخواهی می کرد. همین موضوع موجب شد تا بعد از 13 سال زندگی مشترک و در حالی که دختری 9 ساله و پسری 11 ساله داشتم از او طلاق بگیرم. از آن روز به بعد به خانه پدرم رفتم و سعی کردم فرزندانم را تربیت کنم ولی چند سال بعد پدر و مادرم از دنیا رفتند و ...
زن 32 ساله در پاتوق معتادان
زن 32 ساله گفت: 15 سال قبل زمانی که در مقطع دبیرستان تحصیل می کردم روزی پدرم از داربست ساختمان سقوط کرد و در دم جان سپرد. پدرم کارگر بود، اما چون کارفرما بیمه تامین اجتماعی او را پرداخت می کرد بعد از فوت او، مستمری به مادرم تعلق گرفت و این گونه با حقوق اندک پدرم، روزگارمان می گذشت، ولی مرگ پدر تاثیر وحشتناکی بر روحیه مادرم گذاشت چرا که آن ها یکدیگر را خیلی دوست داشتند و حتی یک روز هم ...
سرگذشت یک آدمکش!
ها هم در یکی از روستاهای بجنورد ساکن بودند و پدر و مادرم بعد از گفت وگو و کسب رضایت خانواده دختر، او را به من معرفی کردند. خلاصه حدود 2 سال بعد از ازدواج بود که یک دستگاه پراید اقساطی خریدم و معاشرتم با دوستان ناباب آغاز شد. ابتدا درون خودرو به مصرف موادمخدر می پرداختیم اما پس از آن که برای مسافرکشی به تهران رفتم شب ها را داخل پراید می خوابیدم تا این که از خانه مجردی یکی از بستگان مادرم ...
سرگذشت تلخ ایران؛ اولین زنی که در ایران اعدام شد! +عکس
... خان و ناسازگاری من در زندگی با او باعث شد که شوهرم من را طلاق دهد. {...} پس از گذشت مدتی با رمضان ازدواج کردم وای کاش که نمی کردم. تا قبل از ازدواج، رمضان به من وعده وعید داد که خوشبختم می کند و زن اولش را طلاق می دهد. اما من گول خورده بودم و او به هیچ کدام از قول هایش عمل نکرد. من هم برای انتقام گرفتن از او و زن اولش دخترهایش را دزدیدم. ایران دختر شش ساله رمضان را خفه می کند و ...
آقای پولدار شیک پوش روانی!
بودیم که برخی آشنایان از رفت و آمد های مشکوک مهرداد همراه یک زن خبر دادند. ظاهراً همسر جدید او بود. بعد از این فکر کردم شاید برگشتن مریضی بازی برای جدا شدن و حذف من بود. مهرداد من را طلاق نداد تا از خیر ماهی یک سکه بگذرم، اما من زیر بار نرفتم و با مدارک و فیلم هایی که جمع کرده بودم و گزارش پزشکی قانونی برای شکستگی دست و کبودی های بدنم، دادخواست طلاق دادم. به خاطر عسر و حرج و ...
سوزن دوزی در زیرزمین اجاره ای
سوزنی که در دستش بود باعث می شد، آن زمان که شش ساله بودم دلم بخواهد همان کاری که او می کند را انجام دهم، عاشق دیدن رنگ ها و گل های گلدوزی شده بودم، وقتی می دیدم روی لباس ها گلدوزی می کند به حکم مداد رنگی به آن ها می نگریستم، چون صنف طایفه مادری ام رنگرزی بود، ذاتاً در ذهنم خلاقیت رنگی موج می زد. گاهی کنار دست مادربزرگ، نخ ها را با سوزن، توی پارچه فرومی بردم و از آن زمان دوست داشتم جا ...
راز قتل مسلحانه دکتر محمود باستانی فاش شد / عروس کینه ای دستور قتل عام داده بود + عکس و حکم دادگاه
...: به گزارش رکنا، ساعت 10 و 30 دقیقه شامگاه23 فروردین ماه سال 98 صدای شلیک چند گلوله در خیابان ظفر پیچید و 2 مرد مسلح بلافاصله از آپارتمانی خارج شده، سوار ماشین همدستشان شدند و گریختند. 200 هزار میلیارد تومان به ازدواج، فرزندآوری و ودیعه مسکن اختصاص یافت / مجلس حداکثر 10 درصد می تواند در بودجه تغییر ایجاد کند 200 هزار میلیارد تومان به ازدواج، فرزندآوری و ودیعه ...
مایه های یک نویسنده به نام هادی خورشاهیان
خط سیری دارد، اما پرت و پلا و بی ربط نیست. حفظ این سیالیت دشوار است. در به سوی فانوس دریایی ویرجینیا وولف، ماجرا به اندازه یک داستان کوتاه است، اما پرداخت طوری است که خواننده را دنبالش می کشد. با سهیل محمودی چطور آشنا شدید؟ برای مجله جوانان امروز شعر فرستادم، خانه ما خارج از محدوده پست بود و بعد از شهادت پدر هم کسی برای ما نامه ای نمی نوشت. یکبار نامه ای آمد که اگر ...
نبرد ستاره هندبال ایران با سختی های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده ام!"
هندبال بازی می کردیم و همین باعث می شد بعد از چند روز کف کتانی پاره شود برای همین من همیشه یک پک کامل از نخ و سوزن همراه داشتم تا کف آن را وصله بزنم. با نخ ابریشم و تکه های چرم در زیرزمین خانه مان کتانی را می دوختم. به قدری در این کار ماهر شده بودم که مادرم می گفت به جای هندبال بهتر است کفاش شوم! با همین عشق به هندبال بزرگ شدم و برای یادگیری این رشته هرجا می رفتم. حتی سال آخر دبیرستان از کرج می آمدم ...
رنگ موی جنجالی لعیا زنگنه همه را میخکوب کرد | خانم چه زود به پیشواز عید رفته
ا نوشتم و بردم دادم به آقای رمضانی. آقای رمضانی گفت که نه، تو به درد ما نمی خوری. بلند شو من تو را یک جایی ببرم. من هیچ چیز نمیدانستم غیر از این که گفتند دفتر آقای شاهسواری است. ایستادم وسط همان سالن بیرون و از یکی از اتاق ها آقای لبخنده خارج شد و یکجوری مرا نگاه کرد که انگار از مریخ آمده ام! که بعد من رفتم خانه گفتم رفتم به دفتری که همه ی چیزش غیرعادی بود! مدتی بعد زنگ زدند، گفتند ب ...
روایت شکنجه هایی که پس از 50 سال آثارش باقیست/ شکنجه گر زنان، شعار زن زندگی آزادی سر می دهد!
ه معرفی کردم حدود 10 روز در آن کمیته بودم و پس از آن به زندان اوین منتقل که در همین بین با چهره عزت مطهری، آیت الله شیخ مهدی شاه آبادی و خسرو گلسرخی رو به رو و آشنا شدم و بعد از یک ماه آزاد شدم. دستگیری بنده برای بار دوم در سال 54 بود که بعضی از شاگردانم در کلاس قرآن، برای خود سفر کوهنوردی تدارک دیده بودند که هنگام بازگشت در اطراف کاخ سعدآباد ساواک به آن ها مشکوک شده و بازداشتشا ...
تیپ عجیب کتایون ریاحی در کنسرت خواننده معروف | خانم با این لباس خودشو از چشم همه انداخت
گفتن نداشته باشم، صحبت نمی کنم و اگر بعضاً صحبت می کنم، امروز یکی از مسائلم بنیاد کمک است و بعد مسائلی مثل فرهنگ و هنر و شغل بازیگری ام که برایم مهم است. من هرگز روابط ویژه ای در کار هنری ام نداشتم که مرا حمایت کند، همین کارنامه ای هم که تا به حال دارم، تمامش خواست خداوند بوده و حامی همیشگی و رابطه محکم و همیشگی ام با خداوند، همواره مرا در این سالها هدایت و حمایت کرده است. او سپس به سریال ...
نذری که لبخند کودکان را زیباتر می کند + فیلم
: حدود 10 سال است که عضو تیم مرهم هستم به مناطق مختلف کشور سفر می کنیم . سفر به رامهرمز، سفر سی ام ما است. 29 سفر استانی پیش از این انجام شده و بیماران متعددی تحت عمل جراحی قرار گرفتند. به علت شیوع کرونا متأسفانه وقفه ای دو تا سه ساله ای در کار ایجاد شد و بعد از آن مجدداً این سفرها شروع شد. بعد از کرونا اولین استانی که در آن حضور پیدا کردیم استان خوزستان و شهرستان رامهرمز است. همین جا از ...
پیام غیراخلاقی عروس 13 ساله مشهدی به دوست پسر سابقش + ماجرا چه بود؟
به گزارش سلام نو؛ دختر 13 ساله به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: هنوز نوزادی 10روزه بودم که مادرم مرا به آغوش پدر معتادم انداخت و از او طلاق گرفت. مادرم که نمی توانست سرشکستگی و سرزنش های اطرافیانش را درباره رفتارهای پدرم تحمل کند، سر ناسازگاری گذاشته بود تا این که چند ماه بعد از جدایی از پدرم با مرد دیگری ازدواج کرد و اکنون نیز صاحب دو فرزند دیگر شده است و سالی یک بار ...
درخواست بی شرمانه از همسر برای درآمدزایی در فضای مجازی
ا با همه وجود حس می کردم. او بعد از طلاق با مرد معتادی ازدواج کرده بود که هیچ مسئولیتی را در زندگی به عهده نمی گرفت و مادرم با کارگری و زحمت کشی در خانه های مردم، هزینه های زندگی خود و فرزند شیرخواره اش را تامین می کرد اما برای حفظ آبرویش، با این شرایط وحشتناک کنار می آمد و گلایه هایش را شب هنگام با اشک هایش درهم می آمیخت. با همه این مشکلات، مادرم مخارج تحصیل مرا می پرداخت تا درس بخوانم ...
وقتی با زیرشلواری آزادم کردند کسی مرا نمی شناخت!
.... ابتدا مرا بردند زندان اوین و بازجویی شروع شد. سه ماه در اوین انفرادی بودم و بعد منتقل شدم زندان قصر. پنج سال زندان برایم بریدند که چون زیر 18 سال بودم چهار سال کسر شد و به یکسال تنزل دادند. برای زیر 18 سال مثلا اگر اعدام می دادند به خاطر سن می شد 15 سال حبس. چون می گفتند سن فرد کم است مثلا نوعی تخفیف بود. داخل زندان قصر واقعا برایم یک دانشگاه بود. روزی که وارد این زندان ...
تهدید همسر سردار توسط زنی با آرایش تیره!
...، به ارزوی دیرینه اش می رسد. پیکر مطهرش پس از انتقال به اهواز و تشییع باشکوه در شهر کارون در کنار پدر شهیدش به خاک سپرده شد. آنچه در ادامه می خوانید، گفتگوی نسبتا مفصلی با سرکار خانم پروین مرادی، همسر بزرگوار شهید است که در چند قسمت تقدیمتان می شود. **: چرا برادرتان فریدون با ازدواجتان مخالف بود؟ همسر شهید: حاج حمید و خانواده اش ساکن یک روستای عرب نشین بودند ...
وقتی همسر سردار تهدید شد!
اگر افراد نزدیک به من یا تو پرسیدند جواب بده کار حاج حمید را که می شناسید. یک وقت می آید، یک وقت چند روز پشت سر هم از او خبری نمی شود. حساب و کتاب ندارد. گاهی مطمئن بودم که آن شب می آید، ولی می گفت ولی اگر تماس بگیرند و بگویند که قرار است جلسه ای برگزار شود، من نباید بیایم. هر کسی از من می پرسید، به قول پدرم می گفتم حاج حمید آدم خودش نیست، آدم دولت است. **: با دولت ازدواج کرده. ...
اعترافات تلخ پسری که پدرش را کشت | قاتل به محل جنایت بازگشت
برگشتم تا آنجا را به آتش بکشم تا پدر و مادرم را بترسانم که همسایه ها رسیدند و آتش را خاموش کردند. بار دوم یعنی همان روزی که دستگیر شدم هم رفتم شیشه خانه را شکستم اما همسایه ها متوجه شده و به پلیس زنگ زدند. زمانی که مأموران آمدند من در حال تخریب بودم که گیر افتادم. فکر می کردم پدر و مادرم بیرون از خانه هستند و نمی دانستم که پدرم زیرخاک و مادرم هنوز در بیمارستان است. اشرف حکیمی، مدافع راست مراکشی فاتح جایزه ورزشکار مرد سال 2023 جهان عرب لقب گرفت. ...
عکس بهاره رهنما با کت و شلوار مردانه در خیابان | بهاره رهنما با این لباس عجیب همه رو مات کرد
صه برای ادا درآوردن در جمع بزرگ تر ها تو آستین داشتم. اما با دیدن یکی از فیلم های علیرضا داوود نژاد عاشق بازیگری شدم و تصمیم گرفتم شغل آینده ام همین باشد. در 14 سالگی بعد از آشنایی با عباس معروفی یکی از دوستان پدرم رقیب تازه ای برای عشق بازیگری ام پیدا شد و آنهم نوشتن داستان بود. در نهایت سال 1370 وقتی 17 ساله بود در فراخوان تست بازیگری حاضر شد و پس از قبولی اولین بار در فی ...
روایت بانوی بودایی تازه مسلمان از آشنایی با پیامبر اسلام
خیلی در رفتارم با پدر و مادرم دقّت نمی کردم و گاهی پرخاش می کردم؛ اما وقتی خواستم مسلمان شوم، با مخالفت والدینم مواجه شدم. آنها دوست نداشتند من مسلمان شوم؛ چون به واسطه هجمه های رسانه ای علیه چهره اسلام، از اسلام متنفّر بودند. بعد که اصرار من را برای تغییر دینم دیدند، بالاخره تسلیم شدند، اگرچه که همچنان نگران بودند. نکته جالب توجه اینکه بعد از مسلمان شدن من، هم زمانی که با آیه شریفه ...
مارادونا به روایت مارادونا
آخر ترجیح داد اسم مارادونا را خط بزند. منوتی در توضیح این تصمیمش گفت که فشار روانی سنگین جام جهانی، ممکن بود به دیه گوی جوان لطمه بزند. در حالی که دو دهه قبل، پله چند ماه مانده به هجده ساله شدنش، در جام جهانی شرکت کرد و ستارۀ برزیل شد و دو گل هم در فینال آن مسابقات زد. قطعا مارادونا هم می توانست در جام 1978 بدرخشد، ولی تصمیم منوتی احتمالا درست بود. اگر مارادونا در همان بدو ...
حمایت؛ رمز خودکفایی زنان سرپرست خانوار
فنی وحرفه ای را بگذرانم و مدرک بگیرم. وی درپاسخ به مشکلات راهش به طردشدن از خانواده و شهرش گفت و پاسخ داد: وقتی شوهرم ترکم کرد، خانواده هم مرا مجبور کردند از رباط کریم مهاجرت کنم و به همین خاطر به اسلامشهر رفتم. می گفتند (خانواده) تو را مردم به چشم دختر طلاق می بینند. همه ما را می شناسند و برای آبرویمان خوبیت ندارد.نجمی ادامه می دهد: پنج سال در اسلامشهر در کنار مردها کار کردم تا کار یاد بگیرم ...
روایت هایی از ساکنان و خادمان بزرگ ترین آسایشگاه معلولان کشور | راه هایی که ما را به هم رساند
ترمیم دندان هایشان همکاری نمی کنند، از بیهوشی استفاده می شود. دو دندان پزشک و چند پرستار در اتاق عمل کلینیک دندان پزشکی شهیدفیاض بخش گرم کار هستند. آسیه کارشناس بیهوشی و یکی از کارکنان این مرکز است. هفت سال است که اینجا خدمت می کند و حساب فیاض بخش از همه فعالیت های خیراندیشانه اش جداست. پدرم فلج بود. دوساله بودم که فوت کرد. از سال ها پیش همراه مادرم برای پخش کردن شیرینی و این طور کار ها می ...
مزه شیرین حجاب و نماز با عروسک های ابداعی بانوی طلبه/ جای عروسک آلاء در جشن فرشته ها خالی بود+فیلم
زائده دار و غصه کودکانه اش از معیوب شدن سریع آنها را درک کنی. دخترک رؤیاپرداز آن سال ها البته اصلاً میانه ای با بچه های پرتوقع امروزی نداشت و آنچه از عروسکش انتظار داشت، فقط یک حس خوب بود: اصالت من، به دشت آزادگان در استان خوزستان برمی گردد. جنگ که شروع شد، ما و خیلی های دیگر به شهر بهبهان کوچ کردیم. بعد از چند سال زندگی در این شهر، ازآنجاکه پدرم طلبه بود، به شهر قم رفتیم و مجاور حضرت معصومه (س ...
علی امینی؛ دلِ خوشی از سلطنت پهلوی نداشت اما از انقلاب هم می ترسید
علی امینی بعد از کناره گیری از نخست وزیری به حاشیه رفت و تا ماه های آخر حکومت پهلوی نقش موثری در تغییر و تحولات و حوادث کشور نداشت. از اواخر سال 1356 نامش دوباره شنیده می شد و برخی می گفتند دنبال نخست وزیری است و برای گذر از بحران، چهره مناسبی به نظر می رسد اما او ریاست دولت را نمی خواست و به ایفای نقش میانجی میان شاه و مخالفانش فکر می کرد. به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: علی ...