دلنوشته ای برای حاج اسماعیل احمدی؛ جهادگری که گمنام زندگی کرد و نامدار رفت
سایر منابع:
سایر خبرها
پیکر جهادگر بسیجی اسماعیل احمدی در شهرک شهید محلاتی تشییع شد
جانبازان مدیران ارشد سیاسی ورزشی فرهنگی کشور فرمانداران ورزشکاران پیشکسوتان روحانیون و اقشار مردم حضوری چشمگیر داشته در مداحان در روز ولادت حضرت ابوالفضل العباس علیه اسلام در چهارم ماه شعیان مداحی کردند . خانواده جهادگر بسیجی با تشکر از حضور اقشار مختلف مردم و مسئولان و ورزشکاران از شرکت کنندگان تشکر و قدردانی کردند . شب گدشته نیز مراسم وداع با پیکر جهادگر نمونه حاج اسماعیل ...
سروری: شهرداری در خصوص نماسازی جاذبه های گردشگری اقدام کند
کشور بود، با اینکه وی در وزارتخانه مقام برجسته ای داشت، اما همچنان در روستا های محروم و مستضعف خود شخصا به میدان می رفت و دست به کار می شد. سروری افزود: این سرمشقی برای همه ما باشد زمانی که پشت این میز ها می نشینیم اگر با مردم به ویژه با محرومان ارتباط داشته باشیم، تصمیماتمان بسیار متفاوت خواهد بود با زمانی که صرفا از راه دور با مردم ارتباط برقرار می کردیم. وی ادامه داد: تا ...
یک کلاس خصوصی کنکور برای همه
2 آموزش را با نام کانال کنکور از سال آینده در صورت فراهم بودن بسترهای لازم راه اندازی کنیم که ان شاءا... به جای سه ساعت برنامه قادریم 10ساعت برنامه کنکور را برای مخاطبان داشته باشیم. چراکه این مطالبه مردم و جوانان مناطق محروم جامعه ماست و درحال حاضر سالانه بیش از یک میلیون نفر متقاضی کنکور داریم که به همراه دغدغه های خانواده های آنها جمعا بیش از 10 میلیون نفر خواهند بود. او این نوید را به ما داد ...
چهار کتاب درباره شهید خرازی
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران ( ایبنا) حسین خرازی، هشتم اسفند 1365 در شلمچه، حین عملیات کربلای پنج به شهادت رسید. در هفتمین جلد از مجموعه کتاب های یادگاران ، که درباره حسین خرازی است و در آن خاطراتی از این فرمانده شهید مرور می شود، صحنه شهادتش چنین تصویر می شود: از سنگر دوید بیرون. بچه ها دور ماشین جمع شده بودند. رفت طرف شان. گفتم: بیا پدر جان. اینم حاج حسین. پیرمرد بلند شد، راه افتاد. یک دفعه ...
وداع اهالی هنر با شهرام عبدلی ؛ او از بهترین جا به ما می خندد + عکس و فیلم
، منت روزگار را نکشید حرص خورد، غصه خورد و ما آدم ها در برابر این روزگار ضعیفیم، می شکنیم، او شکست و تحمل نکرد، این چند روز من هم مثل شما برایش دعا کردم، تا اینکه روز گذشته با این خبر تلخ مواجه شدیم، ما مثل شهرام عبدلی کم داریم، که اگر نتوانست کار کند رفت و شروع به نوشتن کرد، کارگردانی و تدریس کرد، شرافت هنر را به چیزهای دیگر نفروخت. صحبت های کوروش سلیمانی در مراسم تشییع پیکر مرحوم عبدلی ...
زندگی با فرمانده؛ ازدواج تا شهادت/ امام(ره) در خطبه عقد به حاج حسین خرازی و همسرش چه گفت؟
زندگی با فرمانده را ورق می زنم خاطرات حاج حسین است، نوشته: حسین زیر بار ازدواج نمی رفت و می گفت: اولاً من بلد نیستم زن بستونم دوماً نه خونه ای دارم و نه چیزی، بعدش هم الآن جنگه و وقت این حرف ها نیست. ؛ در نهایت یک روز قبول کرد و به من گفت: بیا برو با ننه ام یه دختر واسه من پیدا کن. و برگه ای هم داد دستم که در آن نوشته بود: اینجانب حسین خرازی، یک پاسدار عادی، یک دست ندارم، هیشت و پیشت هم ...
وداع اهالی هنر با شهرام عبدلی ؛ او از بهترین جا به ما می خندد + عکس و فیلم
، منت روزگار را نکشید حرص خورد، غصه خورد و ما آدم ها در برابر این روزگار ضعیفیم، می شکنیم، او شکست و تحمل نکرد، این چند روز من هم مثل شما برایش دعا کردم، تا اینکه روز گذشته با این خبر تلخ مواجه شدیم، ما مثل شهرام عبدلی کم داریم، که اگر نتوانست کار کند رفت و شروع به نوشتن کرد، کارگردانی و تدریس کرد، شرافت هنر را به چیزهای دیگر نفروخت. صحبت های کوروش سلیمانی در مراسم تشییع پیکر مرحوم عبدلی ...
فرمانده در آتش و خون/ پاسدار جانبازی که هنوز رد زخم بر تنش جاری است
طرح و عملیات قرارگاه و سپاه سوم قدس. اوایل آبان سال 66 به گردنه بوالحسن و ماووت و منطقه عملیاتی نصر 7 می رود و تا اول دی ماه ماندگار می شود. از آن جایی که فرمانده با جراحت و منطقه و رفت و آمد در جاده ها قرارداد مادام العمر بسته بود به وقت برگشت به همدان دچار سانحه تصادف می شود و کمر و ساعد دست چپ و پای چپش می شکند و سه ماه بستری مهمان روزهایش می شود. روز و ماه و سال به 26 ...
بدرقه پیکر شهرام عبدلی به خانه ابدی
. پروژه 140 نفره ما هر شب تک به تک در حرم امام رضا (ع) دعا می کردند. این بازیگر در پایان سخنانش عنوان کرد: پروژه ما آسوده باش نام داشت و تنها کسی که آسودگی واقعی و نور نصیبش شد شهرام عبدلی عزیز بود. شهرام در خیابان به شما لبخند می زد، اما... در بخش دیگر این مراسم ایرج راد رئیس هیأت مدیر خانه تئاتر پشت تریبون قرار گرفت و بیان کرد: غم بزرگی است. همه کسانی که او را از ...
نقش جهان، قتلگاه همیشگی سپاهان در جام حذفی
متوقف شد اما بعد از چند دقیقه داور دوباره بازی را شروع کرد. طلایی پوشان در جام حذفی سال 97-98 بار دیگر با عملکرد خوب خود به نیمه نهایی رسیدند و در نقش جهان میزبان پرسپولیس بودند اما سریال حذف در نقش جهان برای آن ها تکرار شد و پرسپولیس با برتری یک بر صفر راهی فینال شد. از دست رفتن پنالتی سپاهان توسط مهدی کیانی در وقت های اضافه این دیدار یکی از دلایل شکست سپاهان در آن دیدار بود ...
دنیای ده!!! (5)
...> کمی مکث کرد. فنجانِ خالی قهوه را گذاشت تویِ سینی و با بغض گفت: "جایی درز نکند! شبی که لیلو از نردبان افتاد و برای همیشه فلج شد، حسنو پشت بام خانه بود!!! یعنی از بی کسی پناه برده بود به آن جا...از بچگی هر وقت دلش می گرفت، غصّه ی روزگار کلافه اش می کرد یا با خدایِ خویش می خواست خلوت کند؛ می پرید پشت بام! پُکِ محکمی به قلیان زد. سرفه ای کرد و دوباره گفت:"آن شب شوم؛ حاج گندو و زن خپله اش ...
قول و قرار عاشقانه شهید و همسرش در روز پاسدار
داشت که من هم در این مسیر کنارش باشم. شغل مهدی را دوست داشتم اما گاهی از این دوری ها خسته می شدم. در طول 7 سال زندگی مشترک مان همیشه روز پاسدار که مصادف با روز میلاد امام حسین علیه السلام بود را برای آقامهدی جشن می گرفتم. طوری که این موضوع تبدیل شده بود به یک قراره عاشقانه بین ما. هرسال خودم کیک می پختم. خانه را برای مهدی تزئین می کردم. آن وقت منتظر می نشستم تا بیاید. 7 سال کنار هم روز پاسدار را جشن ...
روشنگری نواب موجب شد برای جنگ با اسرائیل اسم نویسی کنیم!
خود داشت، به دنیا آمد. پدرش حاج غلامحسین مهدی زاده و مادرش صدیقه رضایی نام داشتند. پدرش از کسبه بازار بود (تولید و فروش فرش و بزازی) که کشاورزی هم می کرد. فضل الله تحصیلات خود را در شش سالگی، در مکتب خانه مدرسه میرزا آغاز کرد و طی شش سال به پایان رساند. وی بخشی از این زمان را برای کمک نزد پدرش می ماند. او در این مدت با توجه به رفت وآمد آیات عظام: سیدمحمدتقی خوانساری، سیدصدرالدین صدر و ...
صحیفه سجادیه، زبور اهل دیانت و محور وحدت امت
ارتباط با آن محروم کرده و کمتر کسی از شیعیان را می توان یافت که حتی یک بار این مجموعه گرانقدر را روخوانی کرده باشد و بر این محرومیت و غفلت، هزاران تاسف باید خورد! علامه محمدجواد مغینه مفسر قرآن و شارح صحیفه سجادیه در مورد تاثیرات این کتاب می نویسد: من نسخه هایی از کتاب صحیفه سجّادیه را به اساتید مصر، لبنان و فلسطین اهدا کردم و نسخه ای را به جناب پولس معوشی اسقف بزرگ مارونی دادم و چند روز ...
گذری بر زندگی علمی و اخلاقی حکیم حاج ملّا هادی سبزواری
که تشنگان حکمت و معارف الهی از اکناف و اطراف ایران بدانجا می شتافتند تا خود را از آبشخور زلال و گوارای علم و دانش آن دیار سیراب سازند. حاج ملّا هادی، یکی از این تشنگان بود که می پنداشت می تواند در اصفهان از چشمه زلال دانشی مردان آن سرزمین، خود را سیراب سازد؛ بدین جهت در سال 1232 که به قصد زیارت کعبه و ادای فریضه حج از موطن و زادگاه خود خارج شد، چند ماهی زودتر از وقت سفر مکّه به اصفهان رفت تا هم به ...
من آقازاده نیستم؛ روستازاده ام! / پایان نامه ای که سوئدی ها را ترساند!
اینجا در سوئد، جمع کثیری توانستیم یکدیگر را پیدا کنیم. اینجا کسانی را پیدا کردم که همه حق طلبند. فقط صدایشان را بلند نکرده بودند. قطعا شما می دانستید، در کشوری که هستید فضا چندان برای نام بردن از شهید سلیمانی مساعد نیست؛ از این انتخاب مطمئن بودید؟ بله؛ انتخابم که مشخص بود. مطمئن بودم که می خواهم اسم شهدا را بنویسم. من هرگاه از فضای درس و دانشکده خسته می شدم، به خانه می آمدم و ...
عاشقانه های مادر یک پاسدار در فراق فرزند شهیدش
گرفت و گفت: ای بابا سیبت را پوست بگیر، باز من یاد لالایی خواندن هایم برای محمد افتادم و پذیرایی یادم رفت، از آن پرتقال ها قاچ کن. تکه سیبی را در دهان گذاشتم و چشم در چشم حاجیه خانم گفتم: حاج خانم حالا که لالایی خواندی و ما را هوایی کردی از کودکی هایش برایمان بگو، بچه های آخری همیشه بازیگوش اند و عزیز کرده اهل خانه. نگاهش را از قاب عکس برنمی دارد او هم می خندد: محمد فرزند یکی مانده ...
دوچشم روشن او!
در عملیات بیت المقدس بر اثر موج انفجار با صورت روی زمین می آید. سریع او را از اهواز به بیمارستان نمازی شیراز منتقل می کنند. توی فرودگاه شیراز بی هوش می شود. آنچه می خوانید گفت وگو با رضا ظهیری پور ، معلم جانباز بصیر 70درصد به بهانه روز جانبازاست. دوازده سالگی برایش می شود شروع راه! از همان روزی که توی انشایش از شغل آینده اش می نویسد که می خواهد طلبه شود و معلمش می گوید شغلی بهتر از مفت خوری سراغ نداشتی! انگار میل واشتیاقش برای معمم شدن بیشتر می شود و خیلی زود سر از مدرسه جد بزرگ و صدر اصفهان درمی آورد و سال های بعد هم به مدارس حوزه علمیه قم می رسد. دوازده سالگی برایش می شود شروع راه! از همان روزی که توی انشایش از شغل آینده اش می نویسد که می خواهد طلبه شود و معلمش می گوید شغلی بهتر از مفت خوری سراغ نداشتی، انگار میل و اشتیاقش برای معمم شدن بیشتر می شود و خیلی زود سر از مدرسه جد بزرگ و صدر اصفهان درمی آورد و سال های بعد هم به مدارس حوزه علمیه قم می رسد. گفت و گوی با آسدیحیای امام. ازدواج با مصطفی ، آن هم در دوازده سالگی، او را شریک و همسفر زندگی مردی می کند که مبارزه و حماسه در قاموسش حرف اول را می زند؛ مردی که در ابتدا او را همراه و سپس هم قدم با خود در میدان نبرد می کند. سال 1320 بنایش را می گذارند، در 30 کیلومتری غرب شهر اصفهان؛ مدرسه هشتاد و یک ساله که هنوز پایگاهی برای آموزش دانش آموزان خطه نجف آباد است. دبیرستان شهید محمد منتظری ، شناسنامه اش 234 شهیدش است با مُهری که بر روی پیشانی اش خورده؛ شهیدستان ایران . این مدرسه را با عنوان پرشهیدترین مدرسه کشور می شناسند که دانش آموزان زیادی از آن در سال های دفاع مقدس به شهادت رسیدند. بنابر شواهد، در طول سال های دهه 60 این شهیدستان در سه رشته تحصیلی علوم انسانی، ریاضی و علوم تجربی فعالیت می کرد و هزار و 200 دانش آموز داشت. من قدرت او را، محبت مادری او را در هور دیدم. در قلب کانال ماهی دیدم. در وسط میدان مین دیدم. وقتی شما مادر ها نبودید و بچه هاتان در خون دست و پا می زدند، او را دیدم. فاطمه در هور، فاطمه در کربلای 5، فاطمه در اردوند، فاطمه در کوه های سرد و سخت کردستان، مادری کرد. این را شهید قاسم سلیمانی خطاب به مادران شهدا می گوید؛ سال ها پیش و البته مادرانی که امروز نیز همچنان، چشم به در دوخته اند و آنگاه که کاروان شهدا میهمان شهر می شوند، به استقبالشان می آیند. خدا صبرش را می دهد ؛ این جمله ای است که به واسطه مراوده و صحبت و هم نشینی که در طول این سال های کاری با مادران شهدا داشته ام، از زبان آن ها زیاد و مکرر شنیده ام. صبر کلیدواژه همه مادران شهداست و صبوری مسلک و مرام آن ها. فرقی ندارد یک پسر داده باشند یا بیشتر؛ گاهی حتی همسرانشان هم در کنار پسرانشان رفته اند و به شهادت رسیده اند؛ اما دل آن ها دریاست و همه این سال ها حتی خم به ابرو هم نیاوردند. خدا صبرش را می دهد... ؛ این آرمان و عقیده همه مادران شهداست. آنچه در ادامه آمده است مادرانه هایی از چندمادر شهید است که با هم مرور می کنیم. مادر شهید منصور رئیسی؛ مادر شهیدان علی، ناصر و مسعود خودسیانی، مادر شهید سعید چشم براه و مادر شهید مدافع حرم فاطمیون، شهید احمد ترابی...! هر وقت می رفتی بود. اصلا نبودنش خیلی به چشم می آمد. اگر نبود ،غصه مثل گلوله برفی می نشست روی گرمای شوق دیدار و همان جا وا می رفتی. این را همه رفیق بازهای دانشگاه صنعتی اعتراف می کنند. ذهنتان را منفی نکنید؛ رفیق از نوع شهیدش منظورم است! هر وقت می رفتی آن صورت مثل ماهش نور می تاباند روی قلبی که به شوق زیارت پسرش تا گلستان رفته بود. شهید سیدمحمدحسین نواب یا همان خبرنگار روزنامه کیهان در بوسنی و هرزگوین؛ شهیدی است که امسال از طرف سازمان بسیج رسانه کشور به عنوان شهیدشاخص جامعه رسانه ای معرفی شده و قرار است امروز در یادواره ای که به نام او در زادگاهش، اصفهان، برگزار می شود از مقامش در جایگاه یک شهیدِ خبرنگار، تقدیر و تجلیل شود. تا پای جان ، بزرگ ترین نمایش ترکیبی دفاع مقدس است که به مدت نه شب، شهید صیاد شیرازی را در قاب خود نشاند و برش هایی از زندگی این سردار پرافتخار ارتش، از تولد تا شهادتش را برای مخاطبانش به تصویر کشید. فوتبال را از زمین های خاکی خیابان ملک شروع می کند؛ از تیم پاسِ ملک ! همان تیمی که بعدها کاپیتانش شد و چندوقت بعدش هم از آنجا یک راست رفت توی تیم نوجوانان سپاهان و بعدها هم تیم جوانانش! کاپیتان حسن غازی آن قدر پا به توپ زد و خاک زمین های خاکی را خورد تا به روزهای اوجش در مستطیل سبز فوتبال رسید؛ به روزهایی که عضو رسمی تیم سپاهان شد و البته دعوت به تیم ملی! او اما در حساس ترین روزهای زندگی اش، انتخابش را که می توانست بازی در میدان ملی فوتبال و فوتبالیست حرفه ای شدن باشد، رها کرد و میدان جنگ را چسبید. پیکر مطهر شهدای حادثه تروریستی 25 آبان ماه خانه اصفهان شهید سرهنگ اسماعیل چراغی، شهید محمد حسین کریمی و شهید محسن حمیدی صبح امروز از میدان بزرگمهر اصفهان به سمت گلستان شهدا بر روی دستان مردم قدرشناس اصفهان تشییع شدند. شاه کلید تأثیر دروغ بزرگ، هیجان هاست. حس خشم، ترس، طنز و نفرت... فرایند مصرف به جای برابرسازی فرصت ها و فروکاستن رقابت... اصفهان دارد می میرد، چون که هوا ندارد! آلودگی هوای اصفهان در... ...
خانه هایی که آدرسش را خدا داده است
گویم حاج آقا احسان می دهید؟ تکه ای از نان را با دست جدا کرده و به طرفم دراز می کند: نه ولی مهمان از خوی داریم، تو هم بیا شریک صبحانه ما شو تا نان و نمکی تازه کنیم، این همه کار کردن هم بس است، چقدر دنبال مال دنیایی تو دختر ؛ هر وقت من را ببینید این حرف را به شوخی گفته و بعدش از اینکه دختران ایرانی باغیرت هستند صحبت می کند؛ همسایه مان یک رزمنده، بازنشسته و از آن مردان اصیل قدیمی است. آدم پُرحرفی ...
خبری در راه است! /اهتزاز پرچم سلام فرمانده 2 به دست قاسم های لشگر مهدی موعود (عج)
معرفی کند و هر چه گفتنی است بگوید. حضور حجت الاسلام سعید نعیمی هم در این وقت شب غافل گیرکننده است. متن کامل شعر جدید را که با آهنگ زیبایش می خواند، تقریباً خواب را از سر بچه ها و مربیانشان می برد. اما مراسم شبانه در همین جا تمام می شود و بقیه اش به فردا صبح و بعد از نماز و صبحانه مؤکول می شود. بالاخره هرچه باشد بچه ها باید سرحال باشند و بتوانند هر چه در چنته دارند رو کنند. کم کم فضای داخل شبستان هم ...
پای قطع شده حاج حسن، پای اراده اش را استوار کرد
به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت صبح قزوین، متولد هشتم اسفند ماه سال 1342 است و جانباز سرافراز دوران دفاع مقدس، با وجود از دست دادن یک پای خود بعد از جنگ هم از مبارزه دست برنداشته و در جبهه اقتصادی مشغول به نقش آفرینی است. حاج محمدحسن رادمنش سرباز جان برکف امام خمینی (ره) که به گفته خودش رابطه امام با امثال او و همرزمانش رابطه مراد و مریدی بوده است، امروز در قامت یک سرباز کهنه کار بر ...
رحمت خدا بر او که جهادی زیست
سینا کلهر: انا لله و انا الیه راجعون! اسماعیل احمدی جهادگر مخلص و خادم شهدا امشب مهمان شهداست. رحمت خدا بر او که جهادی زیست و به دوستان شهیدش پیوست. در این شب عزیز برای سلامتی وزیر ورزش و همکاران عزیزمان که دچار سانحه شدند، دعا کنید. مرضیه مفرحیان: پایان مأموریت یک بسیجی شهادت است. آقای دکتر اسماعیل احمدی مسئول جبهه جهادی منتظران خورشید بالاخره به آرزویت رسیدی. شهد شیرین شهادت گوارای وجودت. وحید یامین پور: انا لله و انا الیه راجعون! اسماعیل احمدی خادم اهل بیت ...
شهید اسماعیل احمدی پای ندای رهبرش برای خدمت به مردم ایستاد
به گزارش خبرنگار مهر ، سردار محمدرضا نقدی شامگاه جمعه در مراسم وداع با پیکر شهید اسماعیل احمدی که در شهرک شهید محلاتی برگزار شد، طی سخنانی گفت: معجزه امام خمینی (ره) تربیت انسان هایی بود که همه وجودشان وقف مردم بود که برای خدمت سراز پا نشناسند، در این عرصه گروهی میدان پیدا کردند که در عرصه های رزم و پیکار با مشرکین حضور پیدا کنند و در این راه جانبازی کردند و گروهی عرصه های خدمت به مردم و مستضعف ...
پیام تسلیت مدیر کل ورزش و جوانان استان البرز در پی شهادت دکتر اسماعیل احمدی
در این پیام آمده است: بسیار سخت است، سخن گفتن از درگذشت مردی که سالیان سال از عمر با برکتش را در اقدامات جهادی صرف خدمت به نظام و مردم کرده بود. بسیجی واقعی و مخلصی که عاشق جهاد و خدمت بود و از بیست سال پیش با تاسیس گروه جهادی منتظران خورشید بصورت مداوم و مستمر در مناطق دورافتاده و محروم حضور یافت و با خستگی ناپذیری هرچه در توان داشت را برای کمک و یاری به محرومان صرف کرد ...
قهرمان محله | بدهی هایی که روی یخ می نوشت! | شوهرم مخفیانه به محرومان کمک می کرد
یم پول توجیبی می داد و در بسته بندی موادغذایی به پروین خانم و همسایه ها کمک می کرد. مهر اولین سال، خانم زنجانی برای جمع آوری لوازم التحریر ، کفش و لباس دانش آموزهای کم بضاعت شروع به کار کرد و در کمتر از 3روز، بسته های زیادی بین این بچه ها توزیع شد. فعالیت های زنجانی به همین ها محدود نشد. قبل از عید شروع به دوخت لباس برای بچه ها و خانواده های محروم کرد و در ماه مبارک رمضان ، این ...
چرا فلکه محقق محله خزانه را فلکه چالّی ها می نامیدند؟ | روایت هیئتی که در این میدان قدیمی تهران پاگرفت
ساکن شوند تا در خوشی و ناخوشی در شهر غریب به داد هم برسند. شالی های مقیم میدان محقق هم روزهای جمعه و شب شنبه یک هیئت چرخشی داشتند که هر هفته خانه یکی بود. هیئت خانه به خانه می رفت و برنامه هایش قرائت قرآن بود و مسائل روز که در جمع مطرح و درباره اش بحث می شد و یک روحانی بود به نام حاج آقا نورانی که گاهی می آمد و مسئله می گفت. تا اینکه سال 1359 حاج اصغررنجبر 200 متر از زمین خودش را وقف هیئت می کند و ...
حاج حسین خرازی؛ فرماندهی که علمدار جبهه ها بود
آشنایی اش با تجهیزات نظامی، مسئول اسلحه خانه کمیته دفاع شهری اصفهان شده بود، با شنیدن خبرهایی نگران کننده از گوشه و کنار کشور، با صد نفر از اعضای کمیته که حالا سپاه پاسداران خوانده می شد به مناطق مورد نیاز اعزام شدند و حسین مسئول گروه بود. در همین احوال همه چشم ها به سوی جنوب متوجه شد؛ جایی که رادیو لحظه به لحظه خبر سقوط یا محاصره یکی از شهرهایش را می داد. از نیمه دوم بهمن سال 1359 ، هدایت عملیات ...
روایتی از لحظه انفجار و جانبازی/ ماجرای شهیدی که چند روز قبل از شهادت در قبر خودش خوابید
تخریب یک ماموریت داد به ما که بایستی میدان مین شلمچه را پاکسازی می کردیم اواخر فعالیتمان در جبهه بود حدود سال 1367 بود روز هفتم ماه رمضان بود، بگذارید فلش بک بزنم به روزی که پیکر پاک شهید سید محمود حسینی را پیدا کردند در حلبچه شهید شده بود پس از 20 روز پدرش آسیدنصرالله رفت و جسد پسرش را آورد. وقتی پیکر را آوردند ما منطقه بودیم مرخصی گرفتیم و آمدیم و در مراسم تشییع شرکت کردیم. شب قبل ا ...