سرنوشت دردناک زن جوان پس از 2 ازدواج ناموفق / پدرم مرا به پول شوهر داد و ...
سایر منابع:
سایر خبرها
زن 28 ساله: شوهرم مچم را موقع خیانت گرفت
مدت از همسرم غافل بودم و دخترم نیز به خانواده همسرم وابسته شده بود. در این روزها هنگامی به خودم آمدم که احساس کردم همسرم به من خیانت می کند. این موضوع بسیار مرا نگران کرد چرا که من از نظر زیبایی چهره، سن و سال و خیلی موارد دیگر چیزی کم نداشتم و نمی توانستم خیانت همسرم را تحمل کنم با وجود این هیچ گاه در این باره چیزی به همسرم نگفتم تا این که روزی به طور سرزده وارد خانه شدم و زن جوانی را ...
نقشه کثیف مرد هوسباز برای دختر جوان/ مرد بی شرم برای تجاوز شرط بندی کرده بود!+جزییات
...> این دختر جوان 54 بار شوهر کرده است|عروس ترین دختر جهان را بشناسید! دختر جوان ادامه داد: طبق قرار راهی خانه آن ها در جنوب تهران شدم و به سختی توانستم خانه را پیدا کنم. زنگ در را به صدا درآوردم و لحظه ای بعد در به رویم باز شد. با این تصور که زن و شوهر و کودکشان داخل خانه هستند وارد آنجا شدم، اما با ورود به خانه مرد جوانی که خودش را خسرو معرفی کرد به استقبالم آمد وقتی وارد اتاق شدم تازه ...
مادر سنگدل جسد دخترش را هشت ماه در یخچال پنهان کرد!
خسته بودم. افشین با ماشینش کار می کرد و هنوز به خانه نیامده بود. باران بهانه می گرفت، می گفت با من بازی کن، برایم نقاشی بکش. من غذا خوردم و موادمخدر مصرف کردم. بهانه گیری باران کلافه ام کرد، سپس دستم را روی گلویش گذاشتم و فشار دادم. فکر نمی کردم سبب مرگش شده باشم و خوابم برد. صبح روز بعد متوجه شدم که نفس نمی کشد. خیلی شوکه شده بودم و یک روز کامل بالای سرش نشستم. بعد از افشین خواستم جسد ...
وسوسه شیطان، جوان 31 ساله را به تباهی کشید
جوان 31 ساله در بیان سرگذشتش به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: پدرم کارگری بازنشسته بود و اوضاع مالی خوبی نداشتیم و زندگی خانواده 6 نفره ما به سختی سپری می شد. با وجود این من ارتباط صمیمانه ای با پدرم نداشتم و مدام با هم مشاجره می کردیم. به همین خاطر هم درس و مدرسه را درمقطع راهنمایی رها کردم تا از غرولندهای پدرم رهایی یابم که همواره در برابر تقاضای من برای پول تو جیبی، فریاد می زد: از کجا بیاورم ...
قتل زن دوم با لو رفتن رابطه سیاه با دختر مجرد ! / جسد زنانه در گودال به دست آمد
به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از 21 اسفند ماه سال 99 آغاز شد. مرد جوانی به نام بهنام به پلیس آگاهی رفت و از ناپدید شدن همسر 35 ساله اش به نام شقایق خبر داد. وی گفت: من چند سال قبل از زن اولم جدا شدم و سرپرستی فرزندم را هم به او سپردم.2 سالی است که با شقایق ازدواج کرده ام. او دیروز از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. با این شکایت، تحقیق برای افشای راز ناپدید شدن زن جوان ...
قتل هولناک زن جوان در نبود شوهر
را باز کرد. با دستان کوچکش مادرش را تکان می داد. اما ملالک انگار سال ها بود که به خواب عمیق فرو رفته بود. با فریادهای او خواهرش رعنا از خواب پرید و سریع به پدرش تلفن زد. فرزندان دوقلوی 4 ساله ملالک هم بیدار شده بودند و خانه از صدای گریه 4 فرزند زن جوان پر بود. دقایقی بعد شوهر ملالک از راه رسید و بلافاصله پلیس را خبر کرد. رسیدگی به این پرونده ظهر روز گذشته در دستور کار محمدمهدی ...
عجیب ترین شگرد برای پول بادآورده
متأسفانه 40 میلیون تومان پول مرا از کارت با خرید کردن، برداشت کرده بود. سپس خود متهم شروع به صحبت می کند و دلیل این اقداماتش را نداری و بی پولی بیان کرده و می گوید: آن پول ها را برای خرج خانه و مواد مخدر خودم برمی داشتم و راهی جز دزدی نداشتم. گفت وگو با دزد کارت های عابربانک چند سالت است و آیا تاکنون سابقه کیفری داشته ای؟ 40 ساله ام و یک بار هم سابقه کیفری داشته ...
سرنوشت دردناک دختر نوجوان فاش شد/ مرد مکانیک زن و بچه داشت!
از کودکی خودم را در لباس پزشک تصور می کردم. وقتی بزرگ تر شدم، بیشتر و بیشتر درس خواندم. پدرم معتاد بود و هیچ وقت کار درست و حسابی نداشت. تنها دارایی ما خودروی فرسوده پرایدی بود که زیر پای پدرم بود. مادرم فقط 41 سال سن داشت و صورتش بیشتر از سنش نشان می داد. او تمام وقتش را برای تمیز کردن خانه های مردم می گذاشت، برای همین هیچ وقت ندیدم دل سیر استراحت کند. کرایه خانه و تمامی خرج و مخارج من، خواهر و ...
تعرض به رویا در خلوتگاه شیطانی/ آتش شهوت داماد خانواده، منجر به قتل زن جوان وشوهرش شد!+جزییات
اولیای دم هر دو مقتول خواستار قصاص متهم شدند. سپس متهم پشت میز محاکمه ایستاد و در حالی که اتهام خود را قبول داشت، گفت: من اتهام هایم را قبول دارم، اما دچار وسوسه شدم و به خاطر یک هوس دو نفر را کشتم. من 5 سال بود که ازدواج کرده بودم. نمی دانم چه اتفاقی افتاد که این فکر پلید به جانم افتاد. هیچ دفاعی ندارم و خودم را مستحق مرگ می دانم. پس از اظهارات متهم، قضات دادگاه ختم جلسه را اعلام ...
چگونه اولین سینمای جنوب شهر ساخته شد؟
شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در ابتدای نشست، سامان بیات درباره محافل مردانه و زنانه در دهه های ابتدایی سده 1300 هجری شمسی بیان کرد: مردها در آن سال ها به قهوه خانه می رفتند و نقالی گوش می دادند در صورتی که زن ها از این محروم بودند. برای اینکه زن ها هم پایگاه خودشان را داشته باشند، مراسم روضه خوانی شروع شد؛ یعنی در روضه خوانی، زن ها دور هم جمع می شدند، با هم ارتباط برقرار می کردند و ...
تجاوز به 17 زن و دختر جوان تهرانی| اقدام شیطانی دو جوان بوالهوس+عکس
؛ اما او مرا با خوراندن آبمیوه مسموم بیهوش کرد. وقتی به هوش آمدم او و دوستش گفتند حق ندارم از آن ها شکایت کنم. این زن درحالی که اشک می ریخت گفت: این موضوع باعث شده است زندگی ام از هم بپاشد و شرایط روحی بدی دارم. وکیل این شاکی نیز گفت: بعد از این ماجرا وقتی دریا به خانه اش برگشته، همسرش به ماجرا پی برده و با پلیس تماس گرفته. شوهر دریا به پلیس گفته بود دریا پس از خورانده شدن ...
راز پیامک های جنایی! | زن جوان قبل از مرگ: شوهرم مرا با بنزین آتش زد!
را تکرار کرد و گفت: با جوان 21 ساله ای به نام هادی – ط در خیابان آشنا و به او علاقه مند شدم. به همین دلیل به منزل او می رفتم و می دانستم که متاهل است و نامزد دارد! در اثنای همین رفت و آمدها حدود اواخر خرداد بود که با نامزد هادی در طبقه دوم ساختمان به مشاجره پرداختم و در حالی که به شدت عصبانی بودم روی او بنزین ریختم و با فندک آن زن را آتش زدم. سپس با انتقال وی به بیمارستان امام رضا (ع) مشهد، من هم ...
سرنوشت سیاه یک زن مطلقه / بخاطر پول چه بلاهایی سرم آمد !
زن 26 ساله که گویی کوله باری از غم را به دوش می کشید با بیان این که جوان مجرد فقط برای پول و ثروت با من کرد که زنی مطلقه بودم درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: آخرین فرزند یک خانواده شش نفره هستم، اما پدر معتادم زمانی که من فقط دو سال داشتم، مادرم را رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت و با زن دیگری ازدواج کرد، اما او هفت سال بعد از این ماجرا به دلیل ابتلا ...
جنگیدم تا ورزشکار شوم
و سه ماه تابستان به شهر می آمدم تا درس بخوانم. یادم هست مدرسه ام زنگ ورزش مفصلی داشت، یک مربی کاربلد هم برای بچه ها استخدام کرده بودند. زنگ های ورزش پای ثابت دو و میدانی بودم. تا این که بعد از مدتی ،مدرسه مسابقه ی رسمی دو و میدانی برگزار کرد و من هم اول شدم. همه فکر می کردند این موضوع در سطح مدرسه باقی خواهند ماند اما من روز به روز به ورزش علاقه ی بیشتری پیدا می کردم. تا این که در 14 سالگی، پنهانی ...
قاتل اعضای یک خانواده در پرند: احساس خاصی ندارم؛ از عذاب دیدن آنها رها شدم+عکس
انی را به قتل رسانده که جگرگوشه هایش بودند. چند سال داری؟ 47 سال چند کلاس درس خواندی؟ دیپلم دارم. شغلت چه بود؟ در کار تأسیسات ساختمان بودم. چرا خودت را بعد از قتل به پلیس معرفی کردی؟ چیزی برای از دست دادن نداشتم، زندگی ام خراب شده بود و خودم را معرفی کردم. چه اتفاقی افتاد که با همسرت اختلاف داشتی؟ ...
یک پرونده جنایی با کارآگاه بازی زن همسایه افشا شد
پیش از ظهر دوشنبه بیست ویکم فروردین امسال، زنی با مرکز فوریت های پلیسی 110 تهران تماس گرفت و اطلاع داد مرد همسایه شان جسدی را در خودروی کوئیک خودش گذاشته و با خود برد. در ادامه ماموران کلانتری قائم همراه امیرحسین مردانی، بازپرس کشیک قتل دادسرای جنایی به خانه مورد نظر در شمال تهران اعزام شدند. آن ها ابتدا به تحقیق از زن همسایه پرداختند که وی گفت: از پنجره خانه به بیرون نگاه می کردم که دیدم پسر یکی ...
بخشش قاتل بی ملاقاتی
دستگیری به کانون اصلاح و تربیت رفتم. پسرهای زیادی با جرم سرقت، قتل، دعوا و... آنجا بودند. یک سال بعد به زندان رجایی شهر کرج منتقل شدم و با زندانیان قصاصی همسلول شدم. وقتی حکم قصاصم آمد شوکه شدم. مادرم چند بار به دیدنم آمد و دلداری ام داد اما با مرگ او تنها امیدم نیز رنگ باخت. پدرم و بقیه خانواده در این 15سال یک بار هم به ملاقاتم نیامدند. تنها زندانی اعدامی بی ملاقاتی بودم. بی سواد بودم و در زندان درس ...
تلاش کارآگاهان جنایی برای رازگشایی از مرگ 5 زن و مرد
شد و رفت و من هم فورا با پلیس تماس گرفتم. درحالی که تیم جنایی در حال تحقیق از زن جوان بود، مرد همسایه به خانه برگشت و با پلیس مواجه شد. وی به دستور بازپرس جنایی تهران بازداشت شد و در بازجویی ها گفت: در یکی از طبقات ساختمان، پدرم یک واحد آپارتمان دارد که آنجا را تبدیل به دفتر کار کرده است. جسدی که من در حال جا به جایی آن بودم متعلق به کارگری بود که برای انجام کارهای خدماتی به دفتر فنی ...
زیرپوست بند نسوان تبریز
...، حالا فرقی نمی کنه آن خانم یک پزشک متخصص، یا یک خانم خانه دار باشد یا یک زن گرفتار در حبس. افطاری در بند زنان(نسوان) دم دمای اذان خودم را به آنجا رساندم و به خاطر همین هول هولکی به همه جا نگاه کردم تا بلکه ثبت کنم تو این حافظه؛ مثلا شیک بود، دو طبقه بود، از همه جایش بوی عطر و تمیزی می آمد، خبری از آن میله های سلول به سلول سرد و تاریک فیلم و کارتون های دهه شصتی و هفتادی ...
قهر یک زن از خانه به خون کشیده شد | کشته شدن 3 نفر بر سر یک دعوای ساده زن و شوهری
به اینجا رسید؟ من از هیچ چیز خبر نداشتم! صبح روز حادثه به خانه آمدم و حمام کردم. می دانستم در خانه پدری ام نذری می دهند. فکر می کردم افسانه هم به خانه پدرم رفته است.آماده شدم و می خواستم با دختر 12 ساله ام راهی خانه پدرم شوم که دخترم به من گفت افسانه قهر کرده و به خانه پدرش رفته است. دخترم حاصل ازدواج اول من است. اما افسانه گاهی با او بدرفتاری می کرد و بین آنها دلخوری پیش می آمد. البته ...
بعد از خیانت زن و شوهر چه کنیم ؟
رفته رفته موضوع پررنگ تر شد و اینجا بود که از شدت عصبانیت به همسرم پریدم. اصلاً انتظارش را نداشت و کاملاً جا خورده بود؛ اما همه چیز را انکار کرد تا اینکه دیگر راهی برای سرپوش گذاشتن پیدا نمی کرد و به خیانتش اقرار کرد. من زندگی با همسرم را دوست داشتم و تصمیم به جدایی برایم سخت بود. اما از طرفی موضوع خیانت واقعاً غیرقابل بخشش است. هیچ راهی به ذهنم نمی رسید تا اینکه تصمیم گرفتم از یک مشاوره خیانت در تهران درخواست راهنمایی کنم. حتما بخوانید: ...
با احمقانه ترین ظاهر ممکن در رئال معارفه شدم!
طعنه زد. ستاره سابق تیم ملی ایتالیا در مصاحبه جدید با گاتزتا دلو اسپورت و در مورد مراسم معارفه اش در رئال گفت : یادم است روز قبل از مراسم، امیلیو بوتراگنیو(مدیر ارتباطات رئال) به من گفت آنتونیو، مراقب باش فردا لباس های خوبی بپوشی و ظاهرت مناسب باشد. در عوض من چه کردم؟ در مراسم با یک پالتو پوست، دو ساعت، چهار حلقه، سه گردنبند، دو دستبند و دو گوشواره حاضر شدم. امیلیو با دیدن من رنگش سفید شد! انگار از جهان سوم آمده بودم. برای رفتن به مراسم معارفه رئال مادرید با آن تیپ و لباس ها باید واقعا جسور باشید. حالا که زن و بچه دارم، اعتراف می کنم، کارم حماقت محض بود. ...
شاه کلیدی که در قلب استاد دانشگاه صنعتی اصفهان است/ جعفری: با مادر شدن ره صد ساله زودتر طی می شود
صنعتی اصفهان است که در ابتدا خود را اینگونه معرفی می کند: متولد سال 1363 در اصفهان، فرزند آخر خانواده و دارای یک خواهر و برادر و یک پسر 9 ساله؛ پدرم بازنشسته ارتش و مادرم هم خانه دار است. جعفری دارای مدرک دکتری عمران از دانشگاه صنعتی اصفهان است و در حال حاضر نیز به عنوان عضو هیات علمی دانشکده عمران همان دانشگاه مشغول به فعالیت است. واسطه ازدواج ما قرآن بود فارس ...
شوهرم مجبورم می کند نیمه شب حمام بروم
وسواس عجیب مرد زن 38 ساله درباره مشکل خود گفت: 18 ساله بودم که با پسر خاله ام ازدواج کردم. آن زمان در سال آخر دبیرستان تحصیل می کردم که به پیشنهاد مادرم پای سفره عقد نشستم. عیسی جوان برازنده و مهربانی بود که شناخت خوبی از یکدیگر داشتیم. از سوی دیگر پدرم نیز مشاور املاک بود و اوضاع مالی خوبی داشت به همین دلیل من هیچ گاه در تنگناهای معیشتی و اقتصادی قرار نگرفتم ، ولی بعد از ...
خواهر پرو شوهرم را از چنگم در آورد / مچ حمیرا را بد جایی گرفتم و...!
اتفاقی از خواب بیدار شدم و او را مقابل اتاق خواهرم دیدم. پیمان که دست و پایش را گم کرده بود در برابر نگاه های متعجب من گفت: صداهایی از اتاق شنیدم و تصور کردم دزد به خانه آمده است. خلاصه رفتارهای عجیب او به جایی رسید که روزی تصاویر زننده ای از خواهرم را در گوشی پیمان دیدم وتازه فهمیدم که باید از ارتباط بیشتر او با حمیرا جلوگیری کنم. شوهرم عاشق خواهرم شده است! ...
مشکلات اختلاف سنی زوجین در روابط جنسی
دکتر محمدرضا صفری نژاد در گفتگویی گفت: تفاوت سنی میان زن و شوهر بایستی در حد معقولی باشد و در صورتی که تفاوت سنی میان زن و شوهر زیاد باشد مشکلات بسیاری در زندگی زناشویی آنها بوجود می آید که از جمله مهمترین آن مشکلات روابط جنسی و ارضاء زوجین است. این استاد دانشگاه علوم پزشکی ارتش ادامه داد: اختلاف سنی زیاد چه از طرف زن و چه از طرف مرد مشکلاتی را در روابط جنسی آنها بوجود می آورد و ما ...
مادر فنلاندی درناهای ایران
با خوش شانسی تمام زمانی آمد که هنوز انقلاب نشده بود وقتی کار نصب خانه تمام شد انقلاب هم شده بود. الن می افزاید: داستان زندگی من طولانی است به هر حال فنلاندی هستم و 43 سال است در ایران زندگی می کنم، در آمریکا درس خواندم و با آقای توکلی آشنا شدم، آمدم ایران و ایرانی شدم؛ البته من پدرم در آمریکا بود و مادرم در فنلاند؛ مدتی با مادرم زندگی می کردم بعد پیش پدرم رفتم. وی تصریح می کند ...
چشم به راه یوسف باش
انداخته بود و اشک می ریخت؛ نزدیکش رفتم دستم را به طرفش دراز کردم و ساعت را گرفتم و گفتم پس محمد کو؟ با بغض گفت: شرمنده ام خواهر نتوانستم کاری برای فرمانده ا م بکنم، بچه ها تلاششان را کردند ولی آتش دشمن زیاد بود و راه هم صعب العبور، فقط توانستم ساعت و بقیه وسایل را از جیبش در بیاورم؛ خودش را هم داخل یک شیار کوچکی گذاشتیم و چفیه اش را از گردنش در آوردیم و روی صورتش کشیدیم. بعد چگونگی به شهادت رسیدنش را ...