سایر منابع:
سایر خبرها
عطربرکت|کارگرانی که کارفرمایشان خداست/جوان مردانی در دل شب
جان می بخشد به تن شب. خودم را که معرفی می کنم و کارتم را که نشان می دهم، جارویش را تکیه می دهد به دیوار و می رود آنطرف خیابان تا دوستش را صدا بزند. دلیل کارش را سر در نمی آورم اما از لهجه اش متوجه می شوم که از توابع افغانستانی است. چند دقیقه بعد با یکی از همکارانش که می آید، از حرف هایشان متوجه می شوم که امان الله فکر کرده من بازرس هستم و برای همین دوستش را بیدار کرده. خیال شان را راحت می کنم که من ...
راز محاسن سرخ شهید براتی چه بود
گردان امیرالمؤمنین (ع) حسینی از نحوه آشنایی اش با شهید یعقوب براتی می گوید: اوایل سال 63 در گردان امیرالمؤمنین (ع) از لشکر 14 بودم که شهید براتی به عنوان فرمانده گروهان ما معرفی شد. من مسئول یکی از دسته های این گروهان بودم. براتی اخلاق خاصی داشت. مثلاً می گفت یک نفر یا مسئولیت قبول نمی کند یا اگر قبول کرد باید همه حواسش به نیرو ها باشد. همان شب اول که فرمانده گروهان ما شد، نصف شب من ...
علیرضا حیدری پس از مهاجرت: اولویت کشور ما اکنون ورزش و کشتی نیست؛ صحبت از قیمت گوشت و مرغ است / نمی ...
.... البته اینکه بعد از مسابقه بفهمیم ایراد چه بوده هم اشکال است، اما اینکه حداقل بفهمیم، مهمترین کاری است که بعد از شکست باید انجام شود تا جلوی آن را بگیریم. از نظر من چیزی در دنیا شانسی نیست. مهندس هواپیما نمی سازد و بعد بگوید سوار شوید تا ببینیم ایرادش چیست، اینطوری کلی آدم می میرند. برخی کارها اینطور است، باید تا وقتی به اجرا درنیامده همه ایرادهایش گرفته شود. یعنی باید به صد برسی و بعد آن کار ...
نامه ای از خوزستان به رئیسی/ احمد دهقان: تانکی که در جنگ زدم، بدهید تا به ضایعاتی ها بفروشم و به زندگی ...
آفتاب نیوز : احمد دهقان، داستان نویس سرشناس کشورمان که آثاری، چون سفر به گرای 270 درجه ، هجوم ، من قاتل پسرتان هستم ، دشت بان و بچه های کارون را در کارنامه دارد، داستانی کوتاه با نام نامه ای به آقای رییس جمهور را که هنوز چاپ نشده است، به بهانه سفر های رئیس جمهور به خوزستان و مطالبات مردمی از دولت منتشر کرد که می خوانید: آقای رییس جمهور، سلام گفته اند به شهر ما می آیید و هر کس درخواستی دارد، برای تان نامه ...
زورگیری عجیب دختر قمه کش از مردان به همراه فیلم مستهجن
که همه وسایل داخلش سرقت شده بود و حدود 11 میلیون هم به من خسارت زده بودند. بعد از این اظهارات باورنکردنی، فریبا با دستور رئیس دادگاه پشت میز محاکمه قرار گرفت تا به سؤالات هیأت قضایی پاسخ دهد. از او سؤال شد چند سال داری که پاسخ داد متولد سال 76هستم. هنوز بیست و شش ساله نشده ام. رئیس دادگاه از او خواست که ماجرای قتل مرد مکانیک را توضیح بدهد. فریبا گفت: من حدود دو سال ...
عگس | یادی از رفقا
دلیل برای همکاران دور از ذهن بود که این همکار عزیز را از دست بدهیم خصوصا که جوان بود. او را به عنوان تازه داماد موسسه جام جم می شناختیم. شاید دو ماه از ازدواجش نگذشته بود که برای یک جراحی در بیمارستان بستری شد و بعد گفته شد بر اثر عوارض همین جراحی ناگهانی درگذشت. در واقع با از دست دادن او تازه داماد روزنامه جام جم را از دست دادیم. وقتی با همکاران از خاطرات او حرف می زنیم همه از بخشنده بودنش می گویند ...
ستاره علاقه مند به پرسپولیس؛ امیدوارم چیزی که می خواهم پیش برود/ پرسپولیس گول ویدئوی جنجالی را نخورد!
محمد خدابنده لو یکی از بازیکنان جوان لیگ برتر است که طی چند سال گذشته با عملکرد خوب خودش روند صعودی را در فوتبال در پیش گرفته؛ او که از آکادمی پیکان رشد کرد، بعد از نمایش های خوب در این تیم به ذوب آهن رفت و با درخشش در اصفهان راهی گل گهر شد و حالا یکی از نفرات کلیدی این تیم محسوب می شود. هافبک خلاق گل گهر اما بعد از بازی با پرسپولیس به واسطه سوالی که یکی از خبرنگاران از او پرسید، بسیار ...
قهرمان کشتی جهان هم مهاجرت کرد؛ دیگر علیرضا حیدری نیستم!
انجام شود تا جلوی آن را بگیریم. از نظر من چیزی در دنیا شانسی نیست. مهندس هواپیما نمی سازد و بعد بگوید سوار شوید تا ببینیم ایرادش چیست، اینطوری کلی آدم می میرند. برخی کارها اینطور است، باید تا وقتی به اجرا درنیامده همه ایرادهایش گرفته شود. یعنی باید به صد برسی و بعد آن کار را انجام دهی. گاهی اوقات ما آن نقطه صد را در نظر نمی گیریم. قهرمان سال 1998 کشتی آزاد جهان تاکید کرد: من ...
سلامی از شکرستانِ ایران به رهبری
دومین ماه از سال مهار تورم، رشد تولید با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) در کنار کارگرانی از سراسر کشور، با آیت الله خامنه ای دیدار کردند. حال و هوای کارگران هم در این دیدار جالب بود؛ هر از چند نفری، روی سر کنار دستی شان، سربند می بست. همان سربندهای سبز و قرمز رزمنده های جنگ... روی کاغذهایی که کم کم بالای سرها گرفته می شد، اسم شهرها و استان ها را نوشته بودند؛ خوزستان، هرمزگان ...
همسر حجازی: مرگ ناصر مشکوک بود، مریضش کردند
می کنند تا ماجرای پیامک های گوشی موبایل ناصرخان بعد از فوتش. از بازی فینال قهرمانی آسیا با جوبیلیو که خودش یکی از بازیکنان توی رختکن تیم بوده و به رغم همه حاشیه های ایجاد شده در همه این سال ها می گوید: وقتی خودم در مقام یک بازیکن به ماجرا نگاه می کنم، کم کاری ندیدم. اگرچه مثال دیگری از بازیکنانی دارد که کار تیم پدرش را زمین گذاشتند. هنوز این تفکر هست که در بازی فینال آسیا به ناصر خان ...
یادگاری های بانوی بزرگ ری | هیچ کس از این خانه ناامید بیرون نرفت
دروغ بگویند. خدا کند همه آنهایی که از نداری گلایه می کنند دروغ بگویند که اگر حرف شان راست باشد و به نان شب محتاج باشند واویلا به همه ما. خاطرات مادر را پسر بزرگش محمد حائری برای مان مرور می کند و می گوید: هرچقدر از دست به خیری مادرم بگویم باز هم کم است. بعد از پایان جلسه هفتگی، گوش هایش را آماده شنیدن می کرد. با همان درآمد اندک دست همه را می گرفت و هیچ کسی را ناامید نمی کرد. هفته ای یکی ...
دوبله با چوب دستی هری پاتر
صبح همه رفتیم، تعداد خیلی زیادی جوان بودیم، چون فیلم هری پاتر هم شخصیت های جوان زیادی دارد. آن زمان چند سال تان بود؟ 22 یا 23 ساله بودم، البته شاید از سن خودم کمتر نشان می دادم. آن روز آقای زند با همان تیپ درجه یک و کت وشلوار مرتب شان آمدند، چند صفحه دیالوگ دست شان بود و نگاهی به ما کردند و به من گفتند سعیدجان بیا ببینم چه کار می کنی؛ دیالوگ ها را گرفتم و دیدم هری پاتر است. خیلی خوشحال ...
عهد دانش آموز برای روستایش/ از گازکشی به مدرسه عشایری با هزینه آقا معلم تا روش جذاب تدریس
بندازی قلکت تا تابستان در ییلاق خرجش کنی. تمام تلاشم را کردم تا از همه دروس نمره ممتاز یا همان بیست را بگیرم .هر موقع بیست می گرفتم پدرم بهم پول می داد. بعد از مدتی تصمیم گرفتم آن مواقعی که نمره عالی نگرفتم به پدر دروغ بگویم تا نقدینگی قلکم زیاد شود. این دروغ پردازی من ادامه داشت تا مدتی بعد به قولی پدرم را بدهکار خودم کردم. بعدها فهمیدم که پدر همیشه و هر روز از حال و ...
از وقتی که صیغه رییسم شدم...
کردم وقتی با هم دوست شدیم قضیه برعکس شد و دوستانم به من حسادت می کردند ومی خواستند رابطه من و مهرداد را بهم بزنند تا اینکه او به من پیشنهاد ازدواج داد و من بدون اینکه فکر کنم به خانواده ام گفتم که مهرداد همان شاهزاده رویاهای من است که با اسب سفید به دنبال من آمده است. بعد از رضایت خانواده ام دوران عقد خوبی داشتم، اما بعد از عروسی شاهد دخالت خانواده همسرم درامور زندگی مان شدم مهرداد برخلاف ...
کلوپ : احساساتی شده بودم و عصبانیت لحظه ای بود
دادم؟ همه چیز ناگهانی بود. عصبانی بودم چون خطا روی صلاح اعلام نشد و سپس ضربه ایستگاهی برای تاتنهام و بعدش هم گل مساوی را زدند. وقتی ما گل میزنیم باید هم خوشحال باشم اما هنوز عصبانی بودم. کلوپ ادامه داد: بعد از گل ژوتا من نتوانستم خیلی به داور چهارم نزدیک شوم چون درد در عضله ام را حس کردم. همین. سپس پل تیرنی به سمت من آمد، انتظار کارت قرمز نداشتم و منتظر کارت زرد بودم. او به ...
روایت هایی از جنس ایثار/ معلمانی که عشق را سرمشق می کنند
گفتنش دستانش را گرفته و می گوید آفرین الان خودت رو تشویق کن. بعد از کسری، شاگرد بعدی این کلاس حدیث خانم است؛ او بی قراری می کند و به سختی خانم زعفرانی او را روی صندل می نشاند. دستان حدیث پر از زخم است وقتی آن را می بینم تعجب می کنم که چه اتفاقی افتاده، خانم معلم می گوید او دستانش را زخمی می کند و دست خودش نیست، با دیدن دستان او دل هر آدمی خون می شود اما خودم را به زور کنترل می ...
سمی ترین قرارهای عاشقانه چند جوان تهرانی سوژه شد
حس خوبی نداشتم، سه دقیقه نگذشته بود که بهم گفت تیپ شخصیتی تو فلانه. بعدش تمام مدت تندو تند حرف میزد، و وسطش پیتزا میلومبوند. چی میگفت؟ غیبت آشنای مشترکمون. فلانی همزمان چند تا دوس پسر داشت، زن فلانی دوس دختر خودم بود و... چشمام گرد شده بود از تعجب هیچی نمیگفتم. اشتهامم بسته شده بود، فقط منتظر بودم زمان زودتر بگذره و برگردم خونه. وقتی برگشتم خونه، نیم ساعت بعد یه عکس دسته جمعی فرستاد از عمو و عمه ...
نزدیک به نیم قرن تدریس به کلاس اولی ها/ سید ابراهیم امیری : زمانی که یک معلم احساس کند یک بچه از او می ...
، می گفت تو مدرسه را زنده کردی. ما کار کردیم ولی بیشتر نتوانستم بمانم. به آقای شهابی گفتم نمی توانم بمانم؛ چون دلواپس بچه های برازجان بودم. یک سال ماندم و برگشتم برازجان. فکرشهر: مگر با تقاضای خودتان منتقل نشده بودید؟ خانواده هم برگشتند؟ بله. با تقاضای خودمان بود ولی بعد از یک سال برگشتیم. خانواده هم بیشتر تاکید داشتند به برگشتن. خودم هم شیراز به دلم نچسبید. برازجان را خیلی دوست ...
مشق الفبا در 20 سالگی/ وقتی تلاش معلم بروجردی برای باسوادی یک ناشنوا به ثمر می نشیند
...، تصمیم گرفتم که به او سواد یاد دهم. این معلم بروجردی می گوید: وقتی با مژگان با زبان اشاره حرف زدم دیدم اصلا متوجه نمی شود، از مادرش پرسیدم گفت که سواد ندارد و چون تا چند سال پیش در روستا زندگی می کردیم اصلا خبر نداشتم که برای ناشنوایان هم مدرسه وجود دارد، بعد از آن نیز رفتن به نهضت سوادآموزی نیز برایش جور نشد. وی ادامه می دهد: وقتی یک لحظه خودم را جای مژگان گذاشتم که نه می ...
3 سال زندان برای کشتن پسر ناخلف
استفاده از روسری خفه اش کرد. با اظهارات همسایگان و شاهدان ماجرا، کارآگاهان پدر مقتول را دستگیر کردند و پدر در همان بازجویی اولیه به جرم خود اعتراف کرد. گفت و گو با پدری که قاتل پسرش شد چند سال است که ازدواج کرده ای؟ 34 سال قبل، وقتی 21 ساله بودم با دختر مورد علاقه ام ازدواج کردم. دختری که همه زندگی ام است و جانم را برایش می دهم. حاصل این ازدواج 2 پسر و یک ...
خاطره خواندنی شریعتمداری از آخرین دیدار با مرحوم احسان طبری
که خودم مایل باشم اعزام شوم... گفتم: شما چه نظری دارید؟ گفت: دلم می خواهد در میان شما باشم . سرم را به سوی برادر دیگری که در اطاق بود برگرداندم تا اشکم را نبیند، آن برادر نیز سرش را به طرف پنجره برگردانده بود و مخفیانه قطرات اشکی را که به چشمانش دویده بود پاک می کرد. گفت: من درختی بودم که در ظلمت روئیدم و در تاریکی ریشه دوانیدم، تازه شاخه ای به سوی نور کشیده بودم، ولی... الحمدلله و بعد ...
پاسخگوی سامانه 111 بفرمایید
به گزارش خبرگزاری برنا در آذربایجان شرقی، در اولین تماسی که استاندار آذربایجان شرقی پاسخ داد، تماس گیرنده باور نمی کرد با شخص استاندار صحبت می کند و با اصرار تقاضای دادن گوشی به شخص استاندار را داشت. چند جمله که رد و بدل شد، تماس گیرنده تازه داشت باورش می شد که عابدین خرّم پای درددلش نشسته است؛ استاندار به قدری لحن صمیمی داشت که تماس گیرنده با صمیمیت و سادگی تمام به بیان مشکل اشتغال ...
اطاعت از ولایت فقیه را واجب بدانید
خواهم که راهم را نیز دوست داشته باشند و تا مرز شهادت کوشا باشند. یار و یاور امام باشید و هرگز از امام امت دست نکشید. وقتی که نام امام را گفتند سه بار با صدای بلند صلوات بفرستید؛ زیرا شیاطین از گفتن صلوات شما ضربه می خورد. در خاتمه بگذارید بگویم به جان امام قسم در زندگی تنها آرزویی که داشتم پاسدار شدن بود و شهادت و چه زیباست جنگیدن و شهید شدن در میدان نبرد حق علیه باطل به رهبری امام امت. از شما خواهشمندم که روی قبر من این جمله را بنویسید فدایی امام بود و خون سرخ را به مرگ سیاه ترجیح داد . خداوند یار و یاورتان باد. دعای همیشگی از یادتان نرود. انتهای پیام/ ...
لباسشویی دستی ویژه جانبازان!
روی کاغذ نوشته: برادران جانباز که درخواست خرید لباسشویی دستی به مبلغ200تومان دارند،به خدمات رفاهی مراجعه کنند! منم مثل بقیه جاخوردم! لباسشویی دستی؟اونم فقط200تومان یعنی همین دوهزار ریال خودمان. 200تا تک تومنی؟! دویدم توی صف وایسادم که عقب نمونم. هرکسی چیزی میگفت: -حتما دویست تومن رو میدیم،ثبت نام می کنند و بعدا بقیه پولش رو باید بدیم! -ای بابا شما چقدر ...
زادروزی برای حمید سمندریان؛ این صحنه خانه من است
پی یا تحلیل نمایشنامه ای، ارتباط خودم را با تئاتر نگه دارم اگرچه با نخی بسیار باریک و نامریی. من از تئاتری بودن استعفا نداده ام و فعلاً از بخشی از کار کنار کشیده ام که عنان آن به دست کسانی بوده است که به هزار دلیل خوش ندارند در تئاتر اتفاقی بیفتد! و در پاسخ به پرسشی دیگر درباره تفاوت دانشجویان دیروز و امروز چنین پاسخی داده: هر وقت وارد دانشگاه می شوم و در هر سال تحصیلی جدید این حس را ...
پاشنه آشیل بایدن
... اگرچه بایدن در کتاب خود با عنوان پدر، به من قول بده که در سال 2017 منتشر شد، به این نکته اذعان کرد که زیاد گاف می دهد و نوشته است که من یک ماشینِ گاف هستم اما این میزان گاف در شأن یک رئیس جمهوری نیست. زمین خوردن هنگام سوار شدن به هواپیما، فراموشی، گم کردن مسیر بعد از سخنرانی، جابجا و اشتباه خطاب کردن افراد و سمت هایشان از معاون اول خود گرفته تا ملکه انگلیس و رئیس جمهوری قبلی افغانستان و غیره ...
خدا خبر شهادت همسرم را روز خواستگاری به من داد!
منطقه رتیان بعد از عملیات آزاد سازی شهرهای نبل و الزهرا به شهادت رسید و شد اولین شهید مدافع حرم کازرون. زهرا انجین همسر شهید در برشی از خاطرات خود می گوید: شهید محمد مسرور خانواده عموی شهید، همسایه ما بودند. از طرفی هم هر صبح جمعه در گلزار شهدای کازرون دعای ندبه برگزار می شود. روز ولادت حضرت معصومه (س) ما هم برای دعای ندبه رفتیم گلزار. آن روز وقتی با چند نفر از آشنایان سلام و ...