سایر منابع:
سایر خبرها
وقتی شوهرم را جلوی در اتاق خواهرم غافلگیر کردم...
زندگی مشترک من و پیمان در حالی آغاز شد که دیگر با همسری خشمگین و عصبانی رو به رو بودم. او هیچ توجهی به من نداشت و مخفیانه با خواهرم در ارتباط بود. زمانی که پیامک هایش را دیدم دنیا روی سرم خراب شد اما پیمان با بی شرمی ادعا کرد از مدت ها قبل عاشق خواهرم بوده و به من علاقه ای نداشته است... به گزارش وقت صبح به نقل از خراسان، زن 25ساله که مدعی بود مشاوره های روان شناختی در کلانتری راهگشای ...
به فروغی، مدیر شبکه سه گفتم تبریک می گویم این همه آدم بی خود را دور هم جمع کردید
که می رسم می خواهم از آن دفاع کنم وقتی واقعه پاوه به پایان رسید، سال های بعد آمدند درباره فیلم چ که ابراهیم حاتمی کیا آن را ساخته با من مصاحبه کنند. آمدند و درباره دستمال سرخ ها و این موارد از من پرسیدند و بعد گفتند شما آن روز مشغول انجام چه کاری بودید؟ کجا بودید؟ گفتم آن موقع در کمیته بودم، ولی آن روز در خانه بودم. گفتند خب، مشغول چه کاری بودی؟ گفتم داشتم عکس گوگوش و بهروز وثوقی را در اتاقم جابه ...
زن تهرانی مردان فریب خورده را به خانه اش می کشاند
گفت : وقتی نوجوان بودم به اجبار خانواده ام به عقد مردی در آمدم که 10سال از من بزرگتر بود. او قاچاقچی بود و مرا مجبور می کرد که برای مشتریانش مواد ببرم در غیر این صورت تا حد مرگ کتکم می زد. پنج سال قبل شوهر قاچاقچی ام بازداشت و زندانی و مدتی بعد حکم اعدامش در زندان اجرا شد. از شهرستان به تهران آمدم. بعد با زنی به نام فتانه دوست و راهی خانه اش شدم. در قبال جا و غذا مجبورم می کرد همراه چند زن دیگر ...
حرف زن مطلقه آتیشم زد/او گفت تو 5ساله همسرمظفری اما من 7 ساله با او رابطه دارم!
ساحره سخن گفت! وقتی این ماجرا فاش شد، آن زن جوان تصاویر زننده زیادی را که با همسرم گرفته بود، برایم ارسال کرد. او با بی حیایی به من گفت: تو پنج سال است که با مظفر زندگی می کنی اما من از هفت سال قبل با او رابطه دارم! مظفر باید با چه زبانی بگوید که تو را دوست ندارد و باید از زندگی اش بیرون بروی. ارتباط من و او براساس عشق و علاقه بنا شده است و تو فقط با خواندن صیغه عقد همسرش شده ای!! و ...
شوهرم چوب اعتماد بی جا به دوستش را خورد و من سرنوشتم را در آتش هوس سوزاندم!
دلم آن قدر سنگ شده بود که اشک های او را ندیدم. محمود پس از 5 ماه با این ادعا که نمی خواهد با خبر ازدواج مان، دیگران و به خصوص دوست قدیمی اش را شوکه کند مرا به عقد موقت خود درآورد. من یک سال به طور پنهانی و مخفیانه در عقد او بودم و در این مدت همسر سابقم نیز با دختر عمویش ازدواج کرد و زندگی جدید برای خودش تشکیل داد. ولی محمود بعد از پایان دوره عقد موقت به وعده هایش عمل نکرد و بلایی به سرم ...
یک پدر پسر 17 ساله اش را جلوی چشم همسایه ها در تبریز کشت!
کشان از خانه به کوچه آورد و با استفاده از روسری خفه اش کرد. با اظهارات همسایگان و شاهدان ماجرا، کارآگاهان پدر مقتول را دستگیر کردند و پدر در همان بازجویی اولیه به جرم خود اعتراف کرد. مرد جوان خواهرش را زنده زنده در تهران سوزاند! +تصاویر گفت و گو با پدری که قاتل پسرش شد: چند سال است که ازدواج کرده ای؟ 34 سال قبل، وقتی 21 ساله بودم با دختر مورد علاقه ام ...
سرنوشت کشتی گیر 17 ساله که قاتل شد / پدرش در صحنه قتل تبر به دست بود
دانستند که من به مصرف این قرص ها معتاد شده ام. هر روز مقدار مصرفم بیشتر می شد و با آن که در آستانه دعوت به مسابقات بزرگ تر بودم ولی حال خودم را نمی فهمیدم. از سوی دیگر هم اگر از این قرص ها مصرف نمی کردم، حال بدی داشتم و دست به رفتارهای وحشتناکی می زدم. دیگر فقط به خاطر عادت روزمره، کتاب هایم را برمی داشتم و به مدرسه می رفتم ولی در واقع فقط به فکر تهیه قرص بودم و هرچه از پدرم پول می گرفتم ...
آروین به من توجه نداشت/ او ندانست چقدر به محبتش نیاز دارم! خیانت کردم و حرفی برای گفتن ندارم!
ملاقات کنیم. من هم که دوست داشتم این جوان را از نزدیک ببینم، بلافاصله پیشنهادش را پذیرفتم و در یک رستوران به دیدارش رفتم. از آن روز به بعد مدام با هم در مکان های مختلف قرار می گذاشتیم. او چنان با حرف هایش مرا خام کرده بود که گاهی فقط منتظر تماس او بودم. در روزهای اول این آشنایی فکر می کردم همه چیز یک ماجرای شوخی و تفریح گونه است اما کم کم دیدارهای مخفیانه ما به مکان های خصوصی کشیده شد ...
شوهرم که بیمار بود به او خیانت کردم/ خواستم جبران کنم دیگه فایده نداشت، او فوت کرده بود! حالم خیلی بد ...
...> من عاشق او شده بودم و به خاطر این عشق از شهر خودم راهی تهران شدم همسر بیمارم را فریب دادم و مثل یک همسر چندین روز در کنار ندیم بودم و او مرا درست مثل یک وسیله مصرفی دور انداخته بود. سرخورده و شرمنده به شهرم بازگشتم و درست زمانی که تصمیم گرفتم گذشته را جبران کنم و با پنهان کردن خیانتم به زندگی با همسرم ادامه دهم او نیز بر اثر بیماری درگذشت. فکرش را بکنید در آخرین روزهای زندگی همسرم به ...
دادخواست طلاق دختر جوان به خاطر سکوت همسر
خیال آقا دیگر درست نمی شوند. زندگی برای من خیلی وقت است که تمام شده و فقط روزمرگی دارم. در همین بین بود که دختر جوان نزدیک ما شد و گفت آره آقا ولش کن چند ماه است که فقط می گوید ولش کن بی خیال باش من دیگر حوصله ندارم و من به خاطر همین سکوت ها و بی میلی های او مجبور شدم که دادخواست طلاق بدهم چراکه عشق بین ما از بین رفته است! به گزارش شفا آنلاین : دختر جوان پس از چند دقیقه سکوت نگاهی به ...
مرور چند پرونده در دادگاه خانواده
. یک سال بعد از ازدواج، دیر آمدن هایش به منزل شروع شد. مهسا در حالی که اشک می ریخت، ادامه داد: همسرم رفیق باز بود و در همین شب نشینی با دوست هایش معتاد شد و زندگی و موقعیت شغلی اش را بر باد داد. چند بار برای ترک اعتیاد، همسرم را به کمپ بردم ولی فایده ای نداشت و زمانی که فهمیدم باردارم، به خاطر فرزندم با او زندگی را ادامه دادم. 9 سال تحمل کردم ولی دیگر نتوانستم زندگی سخت با او را ادامه دهم ...
این مرد سر میرزا کوچک خان را برید
افسران اتریشی اداره می شد و آنان بودند که به افراد ما آموزش های لازمه را می دادند. پس از طی دو سال دوره ی کارآموزی، در یکی از بعد از ظهرهایی که آماده ی بازگشت به خانه ی خود بودم، اطلاع پیدا کردم جزو افرادی انتخاب شده ام که می بایست در فردای آن روز مجلس شورای ملی را به توپ ببندند. توپ های ما آن وقت توپ های ورشویی انگلیسی بود و جز در ماه رمضان و هنگام سحر و افطار، به غرش در نمی آمدند. ولی ...
فال چهارشنبه 13 اردیبهشت 1402
و اجازه ندهید اخبار ناگوار، روزتان را خراب کند. همسر یا عشق زندگیتان شما را از صمیم قلب دوست دارد و حاضر نیست حتی یک لحظه ناراحتیتان را ببیند، این رفتار را پیش خودتان نگذارید و به عشق زندگیتان ثابت کنید که خودتان را به خاطر ایشان به آب و آتش می زنید تا لحظه های خوشی را در کنار شما تجربه کند. فال روز 13 اردیبهشت برای متولدین شهریور چشم از سلامت خود برندارید و بیشتر از همیشه ...
قتل به خاطر چندکیلو برنج
هوا بخورم و حالم بهتر شود و غم از دست دادن کبوترانم را فراموش کنم، اما درگیری خونینی به خاطر یک کیسه برنج رقم زدم و زندگی ام را سیاه کردم. بعد از حادثه کجا رفتید؟ فکر نمی کردم او با ضربه چاقوی من به قتل رسیده باشد. احتمال دادم زخمی شده باشد و زود هم خوب شود. ما نایلون های برنج را برداشتیم و به خانه مان رفتیم تا اینکه یک روز قبل مأموران به سراغم آمدند و مرا دستگیر کردند، تازه فهمیدم آن پسر فوت کرده است. برنج های سرقتی را چه کار کردی؟ برنج ها را برای کبوترانم ریختم. ...
خودم کردم که لعنت برخودم باد| خواستم شوهرم را امتحان کنم بیچاره شدم| پوریا من رو طلاق داد با مرجان ...
: پوریا به اون محل نداده . با توجه به اینکه مرجان دختری زیبا و خوش اندام بود و پوریا تحویلش نگرفته بود تو دلم خوشحال بودم و امیدوار شدم و تا حدودی افکار سیاهی که تو ذهنم بود خارج شد . چند ماه از این موضوع گذشت که اتفاقی به گوشی پوریا دست پیدا کردم و چت های عاشقانه پوریا رو با یه دختر دیدم .دنیا دور سرم چرخید،شماره را برداشتم و تصمیم گرفتیم نازی به اون دختر زنگ بزنه و تهدیدش ...
زن جوان رضا رویگری طلاقش را علنی کرد | گریه های رضا رویگری برای طلاقش اشک همه را درآورد
چنین گلنوش انتظامی با عنوان منشی صحنه اکتای براهنی را همراهی می کنند. این روزها بیشتر از چه کسی دلگیر هستید؟ رضا: از اینکه سلامتی ندارم چون آدمی پرجنب و جوش بودم و این وضعیت خیلی آزارم می دهد. البته خدا را شکر حالا حالم بهتر است و خوب هم خواهم شد. گاهی شده دعوت به کار شده و رفته ام اما بعد که وضعیت مرا می بینند منصرف می شوند و دیگر تماس نمی گیرند و این آزارم می دهد. دوست دا ...
حکایت عاشقی با مرغ عشق هایش/ معلمی که در دشوارترین روزها نیز کلاس را ترک نکرد
را رها کنم وضعیت جسمی مساعدی نداشتم و دچار تنگی نخاع بودم، به همین جهت بهمن ماهِ سال گذشته باید عمل جراحی اورژانسی را انجام می دادم. اما به سبب نزدیک شدن به پایان سال، نمی توانستم دانش آموزان را رها کنم چرا که در آن شرایط زمانی آسیب می دیدند. بنابراین ترجیح دادم عید خود را خراب کنم و عمل، اواخر اسفند انجام شود، هرچند این روال باعث شد تعطیلات عید را در بستر بگذارنم. ...
خاطره معلم سمنانی و شاگرد اوتیسمی/ اردویی که خاطره ساز شد
می کردند. پس نقشه کشیدیم تو مشتری آرایشگاه بشوی، خیلی خنده دار بود اوّل با لجبازی و جیغ و فریاد، به زیر میز رفتی و قهر کردی ولی وقتی ما برای گروه هایت دست می زدیم و تشویقشان می کردیم تو کم کم از لاک خودت بیرون آمدی و من هم که با تو قهر کرده بودم و حرف نمی زدم آمدی روی صندلی هم گروهی هایت نشستی و من هم سریع با چشمک زدن به سرگروهت فهماندم موهایش را کوتاه کن. بچّه ها را از قبل آماده کرده ...
وحید قلیچ غلط می کند بیاید دورهمی پرسپولیسی ها/فکر کردی عقاب آسیا هستی؟ کفتر چاهی هم نیستی!
جای پدرم است و دعوت کرد و آنجا بازی را دیدیم. خیلی استرس داشتم به قرآن. 10 دقیقه آخر و خصوصا وقتی وقت اضافه اعلام شد خیلی حرص می خوردم. هر لحظه می ترسیدم یک پنالتی بگیرند یا اتفاقی بیفتد و تیم گل بخورد و همه چیز خراب شود. داداشم می گفت بشین و چرا اینقدر حرص می خوری. داوری بازی همچنان بحث روز و اعتراضی است. داوری اتفاقا خوب بود. اگر اشتباهی هم بود به نظرم عمدی نبود و هر دو تیم ...
کلاهبرداری با شیوه هووها
زن 29 ساله ای درباره یک ماجرای باورنکردنی گفت: چندین سال است که در زمینه آرایشگری بانوان فعالیت دارم و در سالن آرایشگاه با افراد مختلفی برخورد داشتم و با بسیاری از آنان هم دوست شدم که رفتار و اخلاق مناسبی داشتند اما حدود 20 روز قبل زن میان سالی به سالن آرایشگاه آمد تا موهایش را کوتاه و رنگ کنم. در حالی که مشغول کار بودم، آن زن که خودش را ملیحه معرفی می کرد با ابراز رضایت از برخورد مناسب و خوش ...
تو را دوست دارم ای شهید
این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد . و تو را... تو را... ای شهید! با تمام وجود دوست می دارم. همین دیروز که گمراهی بر دلها سایه افکنده بود و کف زدن های پیاپی جای صلوات را گرفته بود تو آمدی و از آسمان شهر که هیچ! از آسمان دل ها عبور کردی و در عین مظلومیت و غربت. درست مثل روز رفتن تان. درست مثل لحظه شهادت تان و درست مثل سال ها بی خبری و دور از خانه و خانواده. دور از وطن. گمنام در دل خاک ...
خیانت مرد بی غیرت به همسرش / هومن بهم گفت اون زن دوستمه
این زن جوان درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: 17 ساله بودم که با اسماعیل ازدواج کردم و در شهرستان محل سکونت مان به تحصیل ادامه دادم ولی همسرم جوانی بیکار بود که هیچ مسئولیتی را در قبال خانواده اش احساس نمی کرد. این درحالی بود که من در رشته گل و گیاه وارد دانشگاه شده بودم و تامین هزینه های تحصیل برایم دشوار بود. اگرچه گاهی خانواده همسرم از نظر مالی به ما ...
اساتید حوزه علمیه قزوین تقدیر شدند | عابدینی: شهید مطهری به خوبی زمانه را می شناخت
هدایت های او به صراط مستقیم را دریافت کنم. رئیس شورای حوزه علمیه استان قزوین افزود: سپس عنوان بصری از مسجدالنبی (ص) به سمت منزلش آمد و بسیار غمگین و محزون بود، او می گوید دیگر سراغ مالک بن انس نرفتم، چون به شدت علاقه امام صادق (ع) در جانم نفوذ کرده بود، در خانه بودم و هیچ جا نمی رفتم، فقط برای نمازهای واجب از خانه خارج می شدم. وی اظهار کرد: عنوان بصری می گوید وقتی خیلی دلم ...
وقتی صیغه رییسم شدم دردسرهایم شروع شد
درخواست طلاق دادم و بعد از درد سرهای طولانی و بخشیدن مهریه ام از او جدا شدم. روحیه ام بهم ریخته بود و طاقت نگاههای سنگین اطرافیان را نداشتم تا اینکه از طریق یکی از آشناهایمان کاری در دفتر یکی ازکارخانجات برای اموارات مالی وحسابداری برایم پیدا شد . مدیر کارخانه با برخورد خوب مرا استخدام کرد هر چند حقوق بالایی نمی گرفتم اما ازکارم راضی بودم به تدریج و بر اثر موفقیت درکارم ارتباطم ...
سارق عاشق پیشه نشانی خانه جرائم را به پلیس داد
...، چون اگر او برای من هویت جعلی درست کرده بود، الان به دخترمورد علاقه ام رسیده بودم. خانه جرائم با اعتراف متهم، مأموران پلیس تحقیقات خود را درباره خانه شهره آغاز کردند و دریافتند وی خلافکار سابقه داری است که از چندی قبل اتاق های خانه اش را به افراد خلافکار و متهمان فراری اجاره می دهد. تحقیقات میدانی و گفته های همسایه ها هم حکایت از آن داشت افراد زیادی هر روز به خانه او رفت و آمد دارند ...
شایعه ای که خواننده سرشناس پاپ ایرانی را حسابی به دردسر انداخت | من متجاوز نیستم!
به حذف من نیست. پست های قبلی مجید خراطها را که در فضای مجازی بررسی می کنم متوجه می شوم که تا قبل از انتشار این خبر، توهین یا جمله ی ناشایستی از سوی خوانندگان در کامنت ها نوشته نشده اما از آن روز به بعد زیر تمام عکس های او فحش و ناسزا را می شود خواند : تا به حال در فضای مجازی کسی به من فحاشی نکرده بود، دلیلش هم این است که من به دور از هر جنجال و حاشیه ای به کار خودم مشغول بودم اما آن روز ...
وقتی بنان به شهرام ناظری گفت ، افتضاح!
.... با تندی و پرخاش گفت که خیلی افتضاح بود . همه اش تخته پاره و خون و دریا و نهنگ! پسر جان این چیز ها صدای آدم را خراب می کند. شما باید شعر های مرتب، ترتمیز و شسته رفته پیدا کنید و بخوانید. خیلی تو ذوقِ من زد. آن زمان من خیلی جوان بودم. برخی علتِ این برخوردِ بنان را استفاده رایجِ خوانندگان موسیقی ایرانی از اشعارِ عرفانی و عاشقانه می دانند. آن زمان خیلی رسم نبوده که کسی در آوازش ...
عشق کور
علا قه ام 17سال داشت اما مدعی بود که به بیماری هپاتیت مبتلاست. من هم از روی ترحم و به خاطر این که وابسته او شده بودم دوستی مان را ادامه دادم. او ادامه داد: برای کار به همدان رفتم و ماهی یک بار به محله خاک سفید آمده و با مینا قرار می گذاشتم. دو روز قبل از قتل او با من تماس گرفت و گفت می خواهد من را ببیند، به همین خاطر به تهران آمدم و به کارگاهی که او در آن مشغول کار بود رفتم. وقتی وارد کارگاه شدم ...
نفرت از نیمکت نگذاشت او مهدی قایدی شود!
آینده زمین شماره 2 را درست کنند، تا بتوانیم در آن تمرین کنیم. چون وقتی به جم می رویم، فقط یک زمین داریم، ولی اگر مدام در زمین بازی، تمرین کنیم، خراب می شود. تمام تیم های لیگ برتر فکر می کنم حداکثر یک جلسه در طول هفته در زمین اصلی شان تمرین می کنند. آن هم شاید. چون زمین نیاز به استراحت و تنفس دارد، تا کیفیت ش حفظ شود. امیدوارم سال بعد امکانات بهتر بشود. البته همانطور که گفتم آقای اسدی و رضائیان بسیار ...
سمی ترین قرارهای عاشقانه چند جوان تهرانی سوژه شد
...، منم کلا گرفته بودم به شوخی. میگفت خسته شدم اونقد مامامم بهم جوجه میده بخورم، همسایمون نذری اورده بود گفتم بده به مستحق ما داریم! تقریبا دوساعتی فقط از داشته ها و نداشته ها گفت. خونه که رسیدم گفت چرا با گارسون حرف زدی لبخند زدی! قبل دیت به یه بهونه اسم و فامیلیشو تو نت سرچ کرده بود لینکشو فرستاده بود که ینی ببین من دکترم، فکر میکردم به فیلد ارشد من علاقه داره هی می پرسه ازش نگو داشت اصالت سنجی ...