سایر منابع:
سایر خبرها
اسیر وسوسه های شیطانی صمیمی ترین دوست شوهرم شدم/ وقتی همسرم نبود او می آمدم خونه پیش من و...
تعریف و تمجیدهایی که از من کرده بود او را نیز شایسته ازدواج با خودم نمی دیدم چرا که نه شغل درست و حسابی داشت و نه تیپ و قیافه ای که مرا به این ازدواج متقاعد کند با این حال همت دست بردار نبود و هر روز کاخی از خوشبختی های خیالی برایم بنا می کرد تا این که برای مشاوره نزد فردی رفتم که خود را کارشناس خانواده معرفی می کرد و مدعی بود در امور ازدواج و طلاق فردی کارآزموده و خبره است اما راهنمایی های غلط او ...
اسیدپاشی پدر بی رحم روی اعضای خانواده!
مشروبات الکلی شدم و باز دعواهای من و همسرم شروع شد. تا اینکه درخواست طلاق داد و ما تیرماه پارسال به صورت رسمی از یکدیگر جدا شدیم. تازه بعد از جدایی بود که فهمیدم زندگی ام را باخته ام. تلاش کردم تا دوباره با همسرم ازدواج کنم، اما او از همه جا مرا بلاک کرده بود؛ منظورم شبکه های اجتماعی است. نسیم دیگر حاضر به زندگی دوباره در کنارم نبود. اگر لجبازی هایش را ادامه نمی داد شاید هرگز این اتفاق نمی افتاد. امیدوارم او و دخترم مرا ببخشند و حلالم کنند. ...
افتخار کنید که مسلمان به دنیا آمده اید
مردن نیست بلکه زندگی جدید است. ان شاءالله در آخرت با همدیگر ملاقات خواهیم کرد. خدمت همسرم بتول خانم سلام عرض می کنم و امیدوارم از شهادت من ناراحت نباشی. همسرم در نبودن من بچه ها را خوب تربیت کن، تا بتوانند برای اسلام و مسلمین خادمی خوب باشند. همسرم من از دست تو هیچ ناراحتی نداشتم و همیشه تو را دوست می داشتم مدتی من در خانه بستری بودم تو خدمات زیادی به من کردی حتی آب بر دهان من می گذاشتی. ...
آقای قاضی التماس تان می کنم، نگذارید مادرشوهرم مرا طلاق بدهد!
...، هنوز زندگی را آغاز نکرد ه ام، همسرم دادخواست طلاق داده است. این زن ادامه داد: بهزاد روز اولی که به خواستگاری ام آمد، با توجه به موقعیت شغلی ام همان ابتدا به او گفتم که من در میهمانی های خانوادگی نمی توانم خیلی او را همراهی کنم، وی نیز پذیرفت. اما مادرشوهرم در زندگی ما خیلی دخالت می کند اصرار دارد که در همه میهمانی ها، من حضور داشته باشم درصورتی که شرایط کاری من اجازه نمی دهد همه جا ...
حاشیه نگاری رونمایی از آخرین تقریظ رهبر انقلاب بر یک کتاب/ واکنش خاتون قوماندان به حضور یک اسم در متن ...
مادر ام البنین... با پایان سرود ملی کشورمان، خانواده های شهدای فاطمیون صلوات بلندی می فرستند و با گفتن و عجل فرجهم در جایشان می نشینند. لبخند زورکی می زند و می گوید مرا از کجا شناختی؟ دخترتان ام البنین در کتاب خاتون و قوماندان بارها و بارها از شما گفته، این را که می شنود یخ اش باز می شود به عکس شهید اشاره می کند و می گوید ابوحامد 13 سال دامادم بود. یک اخم از او ندیدم افتخار ...
آرزو داشت در عملیاتی با رمز یا زهرا (س) شهید شود
دشمن به شهادت رسید. چه سالی با شهید ازدواج کردید؟ ایشان سال 1360 به خواستگاری ام آمد. مهریه ام را شهید دستغیب تعیین کردند. سال 1361 ازدواج کردیم و چهار سال با او همراه بودم. سه پسر حاصل زندگی ام با شهید است. موقع شهادت پدرشان پسر اولم دو ساله، پسر دومم یکساله و پسر سومم یک ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد. من زندگی کوتاهی با شهید داشتم. حتی عید نوروز در جبهه بود. می گفتم ...
نجواها و دعاهای های یک دل کوچک / نیایشی در امتداد عشق
...: مامان کی می رسیم مشهد؟ این همه ارادت از یک دخترک 5 ساله زیادی عجیب است، از مادرش سوال می.کنم، همکاریم، رفیقیم، بی رودربایستی حرفم را می زنم و تعجبم را ابراز می کنم. زهرا هم می گوید: دخترم با امام رضا(ع) رفاقتی یک ساله دارد، سال گذشته که آمدیم مشهد خیلی بهانه می گرفت، آرام و قرار نداشت، پدرش به دلایلی نتوانست ما را همراهی کند و نیایش تمام طول مسیر، دلتنگ او شده بود، مدام ...
حکایت شرم آور مرد نوجوان باز تهرانی
...، حتی به من هم زنگ زد، تا اجازه ندهم؛ اما نمی دانستم چه اتفاق شومی در انتظار خانواده ما نشسته است. صادق از طایفه مطوری می گوید: از دو طایفه بودیم با وصلت میان دو طایفه در چندین سال پیش یک طایفه را تشکیل دادیم؛ آن هم مطوری. خانواده اکبر از اقوام دور ما هستند. حالا آنها می خواهند از ما رضایت بگیرند. بارها با بزرگان طایفه و شیخ ما گفت وگو کردند تا از خون فرزندمان بگذریم. ...
روایتی از ورود به رشته ای ناشناخته تا دانشمند برتر جهان شدن/ پروفسور نمازی: با وقوع انقلاب، بازگشت و ...
داشتم و مفتخر بودم تا بیشتر با ایشان و رمز موفقیتشان آشنا شوم. پس از سلام و احوالپرسی با استاد نمازی و شنیدن صدای گرمشان که بیانگر مهربانیشان بود از ایشان خواستم خودشان را معرفی کنند: صبورانه گفت: محمد نمازی، متولد سال 1333 اهل شیراز هستم و در حال حاضر استاد تمام حسابداری دانشگاه شیراز و صاحب دو فرزند دختر و پسر می باشم که پسرم همکار بنده و استاد حسابداری دانشگاه شیراز و دخترم پزشک زنان و ...
دعای مستجاب شهید صیاد شیرازی که در وصیتنامه اش آمد
عاقبت به خیر شوند. از همسر گرامی و فداکار و فرزندانم می خواهم که مرا ببخشند که کمتر توانسته ام به آن ها برسم و بیشتر می خواهم وقف راهی باشم که خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده است. آنچه از دنیا برایم باقی می ماند، حق است که در اختیار همسرم قرار گیرد. از همه آن هایی که از من بد دیده اند، می خواهم که مرا به بزرگی خودشان ببخشند و بالاخره از مردان مخلص خودم به ویژه حاج آقا امیر رنجبر ...
وحشت مرگ بعد از نجات معجزه آسای یک زن/ شوهر جنایتکار دریا هنوز فراری است
به زندگی بعد از 4 ماه در حالی که 4 ماه از این ماجرا گذشته بود دریا از بیمارستان مرخص شد، اما تار های صوتی وی بشدت آسیب دیده بود و حتی نمی توانست به درستی صحبت کند. این زن در حالی که به سختی صحبت می کرد در تشریح جزئیات ماجرا به مأموران گفت: همسرم از همان ابتدای زندگی مشترک بیکار بود و به مواد مخدر اعتیاد داشت و همیشه سر هر موضوعی مرا کتک می زد. او تحت تأثیر مصرف شیشه دچار ...
این افراد تا یک قدمی مرگ رفتند اما به طرز عجیبی به زندگی برگشتند | معجزه در مرز مرگ و زندگی
عجیبی جان سالم به در برده اند. علی اسدی، مرد 62 ساله ای است که بعد از سقوط از ارتفاعات شمال تهران جان سالم به در برد. بهمن ماه سال 90 علی و دوستانش برای گذراندن یک روز در دل کوه از خانه خارج شدند. آنها راهی ارتفاعات شمال پایتخت شدند تا اینکه آن حادثه رخ داد. مرد میانسال می گوید: ساعت 3 صبح بود که با دوستانم به کوه رفتیم. هوا خیلی سرد بود و هر لحظه سردتر هم می شد. ولی این وضعیت هوا ...
اختراع لامپ فوق کم مصرف توسط جوان خرم آبادی با یک سوم مصرف لامپ های کم مصرف
... مدت زیادی هم در حوزه دوربین مدار بسته، دزدگیر و تابلو مشغول بودم، حتی مدتی در شرکت وابسته به پدافند غیرعامل هم به عنوان مدیر بخش معرفی شدم. اما به دنبال تجاری سازی ایده ای بودم که از سال ها پیش بدر ذهن من بود و برای آن نقشه کشیده بودم. پس از اینکه شرایط مالی ام کمی سر و سامان پیدا کرد، سراغ تولید لامپ کم مصرف رفتم. همسرم مشوقم بود/ نا امید نشدم و ادامه دادم ...
تولد پیکان از دل مشهد
جایی دیگر، درباره برادرش هم گفته است: محمود که ترک تحصیل کرده بود، روز ها به حجره ام می آمد و در فروش کبریت و صابون، کمک خوبی برایم بود . پسران با اینکه خودشان بهره ای از مدرسه نبردند، وقتی دستشان به دهانشان رسید، تلاش بسیار کردند تا کودکان شهرشان درس خوانده شوند. احمد سال ها بعد، هنرستان بزرگ صنعتی مشهد را راه انداخت و محمود با ساخت چهارده مدرسه محمودیه خیامی در شهر مشهد و استان ...
امین و محرم حرم یار | خادم امامزاده سید جعفر(ع) محله کن سنگ صبور اهالی است
خسته نشده اید؟ لبخند که می زند جوابم را می گیرم؛ می گوید: 60 سال که چیزی نیست. پدرم همه عمرش خادمی اهل بیت (ع) را کرد. پدربزرگم هم نوکر این خانواده بود. من کارمند اداره پست بودم. شغلم برای نان سفره زن و بچه بود اما از همان دوران هم می دانستم باید حساب نان دنیوی و توشه آخرت را جدا کنم. نمی شود همه عمر دنبال نان بود و توقع داشت آخرتت خودبه خود روبه راه شود. بعد از ساعت اداری به کمیته ...
گشت و گذاری در موزه یک روستا در طالقان + تصاویر
اهل گیلگرد هستند، خودش در چالوس به دنیا آمده؛ من ذاتا به نگه داشتن همه چیزهای کمیاب علاقه دارم؛ یعنی هر چیزی که کم می شد من نگهداری می کردم. وقتی خیلی کوچک بودم به جمع کردن کبریت های متفاوت علاقه مند شدم اما بعد از ازدواج، همسرم مجموعه کبریت هایم را دور ریخت! خودم در طول زندگی هرگز چیزی را دور نریختم . اولین عتیقه ای که او به دست آورده ارثیه مادربزرگش بوده؛ اول راهنمایی بودم که مادربزرگم ...
این کودک زمانی رکورد دار خردسال ترین کوهنور ایران بود
خودش در سفر قبلی به همراه شوهر و مادرشوهر 50 ساله اش درصعود به سبلان به دست آورده بود. شاید یکی از دلایلی که باعث شد سارا با رفتن علی به کوه موافقت کند، همین مساله بود و این یعنی تمام اعضای خانواده اصغری تا امروز به قله سبلان صعود کرده اند؛ البته به جز زهرای هشت ساله! پدر خانواده در این باره می گوید: دخترم زهرا از لحاظ جسمی خیلی ضعیف است، البته خودش هم تمایلی برای صعود به کوه ندارد .با ...
اجرای حکم اعدام مردی که به دوست همسرش تجاوز کرده بود
...> سومین متهمی که از پای چوبه دار به سلولش بازگشت، مردی است که سه سال قبل مرد تاجری را در باغ گیلاسی حوالی کن به قتل رساند و خودروی او را هم آتش زد. روز 10 تیرماه 99 مرد جوانی در تهران گم شدن ناگهانی پدرش را به پلیس خبر داد. بررسی های پلیس نشان داد مرد گمشده تاجر مواد شوینده است و روز حادثه هم با یکی از دوستانش به نام بهرام قرار ملاقات داشته است. همزمان با ادامه تحقیقات ...
نقشه شوم زن خیانتکار برای قتل شوهر/ جنایت خونین در وسط خیابان
.... این درحالی بود که 8 سال از زندگی مشترک آنها گذشته بود و بیتا مدعی بود که در این 8 سال یک روز خوش به خود ندیده است. فرشاد در ادامه اعترافش گفت: حرف های بیتا بشدت مرا تحت تأثیر قرارداد و با مراد قرار گذاشتم. وقتی آمد با چاقو به جانش افتادم. آن لحظه عصبانی بودم و نمی دانستم دست به چه جنایتی زدم اما اکنون بشدت پشیمان هستم و تقاضای عفو و بخشش دارم. بنابراین گزارش از سوی بازپرس ...
دانشمندانی کوچک در دل روستای یالقوز آغاج ترکمنچای/ مدرسه ای که نخستین پژوهشسرای روستایی کشور شد
درس می خواندم، آن زمان معلم های خانم و آقا با عنوان سپاه دانش به روستاها می آمدند، روستای ما پرجمعیت بود برای همین کلاس های درس ابتدایی و راهنمایی تا دهه 70 برای دختران و پسرا مجزا بود، بعد به علت خشکسالی و مهاجرت خانواده ها به شهر جمعیت دانش آموز کاهش یافت و کلاس برای دانش آموزان دختر و پسر در یک کلاس برگزار می شد. در سال 1357 و هنگام پیروزی انقلاب در روستای ما مقطع راهنمایی نبود و من ...
زن بیچاره متوجه رابطه پنهانی شوهر دومش با دخترجوانش در اتاق خواب شد
رفتارهای مرموزی دارد بخاطر همین رابطه ام را با او قطع کردم و از الهه خواستم جواب تماس های منصور را ندهد اما این دختر گوش نداد و سر قراری که با او گذاشته بود رفت و مارا بیچاره کرد. الهه نیز گفت: خسرو با من تماس گرفت و گفت می خواهد مرا ببیند، من به سر قرار رفتم و پس از اینکه سوار ماشینش شدم، با تهدید اسلحه و زور من را به خانه خود برد؛ زمانیکه به خانه اش رسیدیم به او گفتم که می خواهم از آنجا ...
کنکور سیاه مادر
این شرایط سخت دارم تمام هزینه ها را تأمین می کنم تا موفق شوی و برای خودت کسی باشی سکوت می کرد انگار این حرف ها فایده ای نداشت. حمید در برابر حرف های پدرش گاهی با پوزخند و گاهی با بی اعتنایی عبور می کرد. همسرم فکر می کرد که حمید او را به تمسخر گرفته است. چند بار به خاطر پسرمان با همسرم جر و بحث کردم و از آن به بعد شوهرم حمید را تحت فشار بیشتری گذاشت؛ حمید دیگر حق نداشت بدون اجازه پدرش از اتاق بیرون ...
مردی قبل از ازدواج با مادرش حساب بانکی مشترک باز کرد | مادر شوهر دختردار شدن عروس را بهانه جدایی قرار ...
هم خوش می گذرد و بعد آن مدام می خواست که این تجربه دونفره تکرار شود. کم کم داشت مستقل بودن را یاد می گرفت. اتفاقی که با درد و زجر فراوانی همراه بود. یک سال ونیم گذشت و دیگر خسته شدیم. خواستیم عروسی کنیم و برویم خانه خودمان. رفتیم از مادرش اجازه بگیریم. در حضور خودم دوباره گفتند این دختر به درد تو نمی خورد و نمی گذارم این اتفاق بیفتد. آنجا برای اولین بار همسرم مقابل مادرش ...
قتل فجیع همسر در جنوب تهران به خاطر مهاجرت به کانادا
حادثه 24 - این اواخر به دلیل اینکه قصد داشتم با فرزندانم به کانادا سفر کنم که همسرم مخالف این مهاجرت بود. عقربه ها ساعت 2 بامداد پنجشنبه دهم شهریورماه سال 1401 را نشان می داد که فریاد های کمک کمک یک مادر و دختر از ساختمانی در خیابان قدرت پاکی در نزدیکی سه راه آذری سکوت محله را درهم شکست. خیلی زود همسایه ها برای کمک از خانه خود به بیرون آمدند و در ادامه با وارد شدن به خانه ...
من: پسر بیکار آسمان جُل شهرستانی/ او: دختر پولدار شیرازی
آسمان جل قید خانواده اش و آن رفاه را می زده. دلم گرفت. خدا می داند چقدر تلاش می کردم تا اوضاع بهتر شود و خودش هم این را می دانست. دلم گرفت و گفتم مجبور نیست این وضع را تحمل کند... آن روز ها وقتی از خانه می زدم بیرون، دیگر دلش هم برایش تنگ نمی شد. گاهی به حرف پدرم فکر می کردم و پیش خودم اعتراف می کردم که باید دختری را انتخاب می کردم که به ما بیاید... آن روز وقتی در دعوایمان مرا بی عرضه و خانواده ام را بی اصل و نسب خواند، طاقت نیاوردم و کشیده ای خواباندم توی صورتش... سپیده چمدانش را بست و رفت... ما برای هم ساخته نشده بودیم. ...
نامگذاری خیابان یامامورا در تهران به اسم مادر شهیدی که قبل ازدواج نام خدا را نشنیده بود!
به همراه عکس فرزند شهیدش عزتی که خدا بدهد... کونیکو یک سال بعد از ازدواج در حالی که اولین فرزند خود سلمان را به دنیا آورده همراه همسرش به ایران می آید و زمانی که با امام خمینی(ره) و مکتب او آشنا می شود به خیل مبارزان علیه رژیم طاغوت می پیوندد و فرزندانش سلمان، محمد و بلقیس نیز همراهش می شوند. فرزندان خانواده بابایی با وجود ثروتمندی پدر، زندگی ساده ای داشتند ...
مسؤولی که صندلی اش جعبه استوانه ای بود/ شهید بوشهری که ستاره سهیل شد+ عکس
پس کوچه های شهر بود اما از یک روز به بعد، من و رفقایی که تا دیروز دلمان به توپ دولایه مان خوش بود، کارمان از بازی، به ایستادن پشت در اتاق آقا محمد رسید. دل را به دریا زدم بالاخره یک روز آب دهانمان را قورت دادیم و به مسجد محل رفتیم و در اتاق قرارگاه آموزشی آقا محمد را کوبیدیم؛ با اولین صدای تق تق کوبیدن در، آقا محمد در را گشود و ما با مردی با هیکل یک کماندو، رو به رو شدیم، در ...
واکاوی شرایط فرزندخواندگی/انتقاد متقاضیان به بن بست های قانونی
باید مطمئن شود که چه خانواده ای میزبان بچه ها خواهند شد اما صحبت ما را هم درک کنید. دو سال است یک تماس با ما نمی گیرند که بیایید مدارکتان را حداقل تکمیل کنید. بعد از 2 سال دیگر پیگیر ماجرا نشدیم محمدیان که مهندس است و وضعیت مالی خوبی نیز دارد با بیان اینکه دو سال قبل شور و شوق بسیاری برای فرزند داشتیم اما واقعاً آن حال و هوا دیگر از ما گرفته شد، ابراز کرد: خانم من حتی اتاق ...
گفت وگو با عموحسن پدیده تازه فضای مجازی
خاصی هم نیست، خودم هم نمی دانم چرا یکهو این قدر معروف شد و طرفدار پیدا کرد. الان از شهرهای مختلف با من تماس می گیرندو آدرس می پرسند تا در سفر به گرگان، به این جا بیایند. از 7 سالگی کنار دست پدرم در این مغازه بودم او در پاسخ به این سوال که چطور و از چند سالگی به این شغل علاقه مند شده است؟ می گوید: این مغازه مال پدرم بود. من 7 یا 8 ساله بودم که آمدم کنار دست پدرم و در این مغازه مشغول به ...