سایر منابع:
سایر خبرها
زن زیبایی ام ناگهانی به خانه رفتم زن زشتی را با شوهرم دیدم ! / الان من خیانت می کنم !
های کارشناسی ارشد و دکترا را نیز پشت سر گذاشتم و تحصیلاتم را به پایان رساندم اما در این مدت از همسرم غافل بودم و دخترم نیز به خانواده همسرم وابسته شده بود. در این روزها هنگامی به خودم آمدم که احساس کردم همسرم به من می کند. این موضوع بسیار مرا نگران کرد چرا که من از نظر زیبایی چهره، سن و سال و خیلی موارد دیگر چیزی کم نداشتم و نمی توانستم خیانت همسرم را تحمل کنم با وجود این هیچ گاه در این ...
سرنوشت تلخ یک دختر فراری
زنم ومی گویم مامان تورو خدا نرو من را ببرقول می دهم دیگر اذیتت نکنم دیگه حرف بد نمی زنم ببخشید که دیشب گفتم دوستت ندارم...، اما اعتیاد تأثیرش را گذاشته بود ومادرم صدای من را نمی شنید من با دو برادرم تنها تر از همیشه ماندیم. خودم رامی بینم که بزرگتر شدم هر کسی وارد خانه مان می شد پدرم اجازه می داد که به من توهین کند. جواب هر سؤالم یک سیلی می شد... می بینم کمی بزرگتر شده ام با پدرم به باغ ...
با خاطرات محمد نیک که تاریخ زنده ادبیات شهرمان در نیم قرن اخیر و یکی از موسپیدکرده های مشهدی است | شاعری ...
صاحبکار و بسیاری دیگر از شعرا و ادبا شرکت می کردند. رهبر معظم انقلاب و برادرشان آقای محمد خامنه ای هم آنجا رفت وآمد داشتند. دیپلم که گرفتم، رفتم سربازی. وقتی داشتم می رفتم سربازی، کاملا به عنوان یک شاعر، شناخته شده بودم و در شهر در همه انجمن های ادبی، مرا به عنوان یک شاعر غزل سرا می شناختند. سربازی را هم در مشهد و کرمان و شیراز بودم. شیراز که بودم، برنامه های جشن هنر شیراز اجرا می شد و ...
قاتلی با تی شرت سفید؛ مرد کارتن خواب را به جای برادرم کشتم!
: برادرم معتاد است و خانواده مان را اذیت می کند. او بار ها اسباب و اثاثیه خانه پدری ام را برده و فروخته و خرج مواد مخدر کرده است. او مدتی است شب ها را در پارک می ماند و به خانه نمی آید. از رفتار های او خسته شده بودیم. وی ادامه داد: حتی او در آخرین بار که با هم درگیر شده بودیم مرا با چاقو زد که می خواستم از او شکایت کنم. اما با وساطت برادر بزرگم منصرف شدم. خانواده ام از بدرفتاری های برادر ...
اسرار شکنجه گاه مخوف برای دو میلیارد تومان!/ تصاویر
ناپذیر به سر او خواهد آورد! این تهدیدهای وحشتناک در حالی از آن سوی خط بیان می شد که صدای جیغ و فریادهای ر- م (دختر 22 ساله) نیز در گوشی تلفن می پیچید و بر اضطراب و نگرانی های پدر دختر جوان می افزود. دقایقی بعد مرد میان سال وحشت زده خود را به کلانتری الهیه رساند و ماجرای گروگان گیری را در حالی برای افسر نگهبان بازگو کرد که دخترش از شب قبل به خانه نیامده بود! ساعتی بعد با تشکیل ...
زندگی تلخ مردی که به جای برادر معتادش یک کارتن خواب را کشت
است شب ها را در پارک می ماند و به خانه نمی آید. از رفتارهای او خسته شده بودیم. وی ادامه داد: حتی او در آخرین بار که با هم درگیر شده بودیم مرا با چاقو زد که می خواستم از او شکایت کنم. اما با وساطت برادر بزرگم منصرف شدم. خانواده ام از بدرفتاری های برادر معتادم خسته شده بودند. به همین خاطر تصمیم گرفتم او را از زندگی مان حذف کنم. چون می دانستم برادرم شب ها را در پارک می خوابد به پاتوق او رفتم. او ...
روایت جنجالی دختر خمس از ملاقات با پیکه!
به گزارش "ورزش سه"، جرارد پیکه از زمانی که جدایی خود از شکیرا را اعلام کرد و رابطه با کلارا چیا را رسمی کرد، حسابی مورد توجه رسانه ها قرار گرفت و این یک واقعیت انکارناپذیر است که روابط خصوصی این بازیکن با کنجکاوی های ویژه ای به خصوص در رسانه های اسپانیایی همراه بوده است. در حال حاضر، پیکه در پوشش هایی که فراتر از دستاوردهای ورزشی او هستند، قرار گرفته و مانند همه چیز، موافقان و مخالفانی پیدا می ...
دردسر ازدواج پنهانی برای زن جوان مشهدی
رسید و او با عصبانیت نام مرا از شناسنامه اش خط زد و مرا از خانه طرد کرد. با آن که کتک مفصلی از پدرم خوردم و آواره شدم اما فقط به حرف ها و عشق ایوب دلخوش بودم چرا که احساس می کردم او مرا دوست دارد و می توانم در کنار او به خوشبختی برسم! ولی همه این رویاها و آرزوها ناگهان در هم فروریخت و برخورد و رفتارهای همسرم با من به کلی تغییر کرد تا حدی که دیگر مرا زنی خیابانی می خواند! این ماجرازمانی شکل حادتری به ...
زیاد از فوت پدر نگذشته بود که ناپدری آمد...
...، کنار دیوار تنور چمباتمه نشسته، دست هایم را روی سینه گره زده بودم که ناپدری داد زد: - اگر تو حرف نمی زنی، الان خودم ازش حرف می کشم. و توپید: محمد! بلندشو بیا اینجا. اگر راستش را بگویی، کارت ندارم. سر جام خشکم زده بود. نای حرکت نداشتم که او دوباره غرید: با توام. بلند شو بیا اینجا. نمی شنوی؟ بلند شدم که به طرف مادر و ناپدری بروم. مادرم خود را وسط انداخت ...
فتاح؛ تبلور غیرت جوانان ایران اسلامی در اوج تحریم های ظالمانه است
این واکنش ها بیش از همه کنجکاو بودم واکنش دختر و پسر جوان را هم بشنوم، خودم را مشغول خرید کردم؛ پسر خطاب به دختر گفت: چقدر دوست داشتم من هم هوا فضا می خواندم و دختر شروع کرد به شوخی کردن - که خدا به داد صنعت موشک سازی مملکت برسه هر موشکی که تو بسازی به جای دشمن به خودی ها بر خورد می کنه . در یک آن یاد اولین موشک هایی که شهید طهرانی مقدم ساخته بود افتادم، موشک هایی که در ابتدا با خطا ...
خوشی زیاد، دختر را فراری داد
سارا خود را روی صندلی جابه جا کرد و گفت: نمی دانم شاید فرار از خانه برای دختری که همه امکانات رفاهی را در زندگی اش داشته، دختری که همه دوستش دارند، دختری که پدر و مادر و اطرافیانش هیچ گونه محبتی را از او دریغ نکردند ، به نظر مسخره بیاید. شاید از نظر دیگران خوشی زده بود زیر دلم و قدردان نبودم. اما این دختر تک فرزند خانواده همیشه یک غمی در دلش سنگینی می کرد. اینکه هیچ کسی باورش نمی کرد ...
دختر 18ساله: پسری را می خواستم که ظاهری خشن داشته باشد
دختر 18 ساله گفت: از روزی که به سن نوجوانی رسیدم مدام با خودم می اندیشیدم پدر و مادرم به شیوه سنتی با یکدیگر ازدواج کرده اند و به همین دلیل چگونگی برخورد و رفتار با فرزندان شان را یاد ندارند! و حتی نمی دانند چگونه باید با دختر و پسر نوجوان خود حرف بزنند! تصورم بر این بود که در خانه ما مادرسالاری حاکم است و هرچه مادرم تصمیم بگیرد پدرم بی چون و چرا به آن عمل می کند؛ چرا که پدرم به خواسته های من ...
مادرم یک تنه زمین گندمی همسایه را درو کرد+فیلم
.... همان موقع بود که شاعر شدم. انگار در نگاهِ من دخترکِ عاشق پیشهِ پدر، سیل آمده باشد و مرا با خودش برده باشد همان موقع بود که امام را از اشکِ پدرِ جوانم شناختم. بچه که باشی همه چیز بزرگ تر است. حتی قاب عکس پرجذبه امام که هنوز همان جاست. درست وسط طاقچه، بالای سر آینه و شمعدان نونوار بخت پدرومادر جوان دیروزم. من هر صبح به آن قاب سلام کرده بودم؛ دیده بودم پدرم دوستش دارد. مادرم دوستش ...
دوست دارم زودتر اعدام شوم!
. در یک اتاق کوچک کنار هم می خوابیدیم و اجازه نداشتیم از خانه بیرون برویم . فضای سنگینی بود . همه ساکت بودیم و نمی توانستیم به هم اعتماد کنیم. چطور دستگیر شدی؟ خودم را تسلیم کردم . وقتی دیدم نمی توانم از کشور خارج شوم و قرار است هر روز با این کابوس سر کنم ، یکراست به اداره آگاهی رفتم و خودم را تسلیم کردم. با خانواده امیر روبه رو شده ای ؟ اما شنیدم قصاص خواسته اند ...
عقده های این دختر فقیر در خانه مجلل ویران کننده بود / دلتان برای رعنا کباب می شود
پیدایشان می شود ، مادرم مراسم استقبال را انجام می دهد پدرم هم در همین نزدیکی پرستاری پیرمردی را بر عهده دارد ، طبق معمول 4 نفرند ، مادر پدر و 2 دختر ، همه با چشمهای مشتاق و خوشحال از قدم زدن در این اطراف دنبال من راه می افتند ، از روی ملاحظه وانمود می کنم که نگاهشان نمی کنم ، سرگرم کارهای خانه ام و باغ را آبیاری می کنم ، اما نمی توانم نسبت به شور و شوق و خوشحالی آنها بی توجه باشم ، صدای دختر ها را هنگام ...
گزارش میدانی از یک مراسم ختم
... +خدا به شما فرزند داده؟ - بله دو تا دختر کوچولو دارم که کل زندگیمن +شما چه توقعی به عنوان یک مادر از دختراتون دارید؟ -من واقعا همه چی برای دخترام گذاشتم. بچه های الان وفای ماها را ندارند و ممکن است من را بذارند در خانه سالمندان. ولی مثل هر مادر دیگری و کاری که خودم کردم توقع دارم بچه هام هوای من را زمانی که سنی ازم گذشته داشته باشن؛ ولی امیدوار نیستم. ولی ...
نجات قاتل دختر جوان از چوبه دار/ او جسد را تکه تکه کرده بود
ام کوچک ترین خلافی نکرده ام. حتی لب به سیگار و قلیان هم نمی زنم. شاید باور نکنید اما در رانندگی هم حواسم بود تا خلاف نکنم و 13سال بود که همه خلافی ماشین هایم صفر می شد. نمی دانم چه شد که دستانم به خون سمانه آلوده شد؛ من واقعا در آن سه ساعت خودم نبودم. اول از خدا بعد از خانواده سمانه و در آخر از خانواده خودم می خواهم که مرا ببخشند. تلاش ها برای نجات مرد محکوم به ...
عکس رابطه سیاه مرد 62ساله با زن 23ساله لو رفت ! / خشکم زد !
را تامین کنم. پدرم مردی با ابهت نظامی گری بود به طوری که با سخت گیری هایش راه هر گونه خلاف و خطا را بر ما بسته بود. با اتمام تحصیل در مقطع دبیرستان عازم خدمت سربازی شدم، هنوز یک ماه به پایان خدمتم مانده بود که پدرم مرا مجبور به با دختر یکی از بستگانش کرد و در حالی که من آمادگی نداشتم با دختر یکی یک دانه فامیل پدرم ازدواج کردم. شیوا اگرچه دختری با کمالات بود اما غرور خاصی داشت که هیچ کس ...
عکسی تلخ، این مرد بدون دست و پا فرزندانش را بزرگ کرد/ تصویر
سرپرستی دو دخترشان را به پابلو واگذار کرد. دختر کوچک می گوید: وقتی چهار ماهه بودم، مادرم ما را ترک کرد. الان من 26 سال دارم و خواهر بزرگترم 29 سال دارد. پدرم و مادربزرگم از ما مراقبت کردند . پابلو آکونا توسط دخترانش به عنوان یک پدر مجرد نمونه معرفی می شود که به دنبال جنبه مثبت همه چیز است. یک از دخترها می گوید: من هرگز پدرم را غمگین ندیده ام. او همیشه با نشاط است و ...
پرت شدن زن جوان از خودرو 206 در اتوبان | فرار معجزه آسا از دست مرد متجاوز
زن جوان برای فرار از دست راننده ای که نیت شومی در سر داشت، در فرصتی مناسب در خودروی در حال حرکت در اتوبان را باز و خودش را به بیرون پرت کرد. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، به نقل از همشهری آنلاین، چند روز قبل رانندگانی که از اتوبانی در تهران عبور می کردند، چشمشان به صحنه هولناکی افتاد؛ زن جوانی در یک خودروی 206 را که در حال حرکت بود باز کرد و ناگهان خودش را بیرون انداخت. ...
مداحی کردن تنها شعر و صدا نیست،باید استاد کارآزموده و باتقوا داشت
او بسیار غمگین و ناراحت شدم و با دلخوری از مسجد بیرون رفتم و فردا شب هم به مسجد نرفتم. مرحوم مادرم بسیار مقید و پایبند به مسائل مذهبی بود و پدرم در منزل روضه برایمان می خواند، این روضه ها و اشعار از روی کتاب های قدیمی و سنتی بود و ما هم از همین جا با روضه و گریه و اشک بر اهل بیت علیهم السلام آشنا شدیم فردای همان روز دیدیم یکی آمده درب خانه را می زند، تعجب کردیم چه کسی آمده است ...
سرنوشت تلخ دختر جوان که قربانی جدایی پدر و مادرش شد / می خواستم خودکشی کنم!
...، پدر و مادرم از هم جدا شده اند. *چرا با یکی از آنها زندگی نمی کنی؟ پدرم در شهرستان است. زن گرفته و دو بچه دارد. مادرم هم شوهر کرده شوهرش من را قبول نکرد. مادربزرگم تنها بود، مادرم گفت برو پیش مادربزرگت هم از او مراقبت کن هم در خانه اش زندگی کن هم می دهم؛ من هم قبول کردم. *از زمان جدایی پدر و مادرت با او زندگی می کنی؟ نه. مدتی در یک مرکز بودم، نزدیک ...
بی احترامی رئیس ناپولی به دختر مارادونا
دالما مارادونا، دختر اسطوره بزرگ فوتبال آرژانتین و باشگاه ناپولی دیه گو مارادونا، با حمله تند به رئیس این باشگاه ایتالیایی او را متهم کرد که مانع از ورود او به استادیوم خانگی ناپولی شده و او نتوانسته در استادیومی که نام پدرش را بر خود دارد در جشن قهرمانی این تیم در سری آ شرکت کند. ناپولی در این فصل موفق شد برای سومین بار در تاریخش فاتح سری آ شود. دیه گو مارادونا، پدر دالما، اسطوره بزرگ ...
خواهر قاتل النگوهایش را برای آزادای یک زندانی فروخت / معامله ای برای معجزه در بخشش
اتهام به محکوم شده بود به دادسرا رفت وآمد می کرد و همین آشنایی باعث شد تا دختر جوان فرشته نجات پسری شود که به خاطر دیه 19میلیون تومانی در زندان بود. این دختر در گفت وگو با همشهری از جزئیات پرونده برادرش و اقدام خداپسندانه اش برای آزادی جوان زندانی می گوید. پرونده برادرت از چه سالی به جریان افتاد؟ تیر ماه سال 99. چه شد که مرتکب قتل شد؟ اشتباه بزرگ او، هم ...
والدین کتابخوان بهترین انگیزه برای کتابخوان شدن کودک هستند
خبرگزاری کتاب ایران ( ایبنا )؛ محمدمهدی سیدناصری ، این روزها در حال وهوای 30 سالگی ام مکررا با خودم فکر می کنم که چطور شد من این قدر به کتاب علاقه مند شدم؟ یادم آمد اولین کتابی که خواندم افسانه های شیرین و دلنشین از کلیه و دمنه نام داشت. داستان هایش به خوبی در ذهنم مانده است و یادآور ی اش لبخند به لبانم می آورد؛ اما از هنگامی کتابخوان شدم که کلاس پنجم را تمام کرده بودم و مادرم و علی الخصوص پدرم ...
هرکسی جای من بود دیوانه می شد/ خواهرم با شوهرم رابطه داشت و من ...
ماهه داریم. شوهرم متاسفانه با خواهرم رابطه دارد و من این ماجرا را بعد از به دنیا آمدن فرزندمان متوجه شدم. وی در مورد نحوه اطلاع از این موضوع گفت: در دوران نقاهت بارداری در خانه پدر و مادرم بودم. یک شب به همراه برادرم برای برداشتن وسایل به خانه رفتم و آنجا بود که متوجه شدم شوهرم با خواهرم رابطه دارد. ابتدا اصلا نمی توانستم باور کنم که خواهرم در حق من خیانت کرده است ولی بعد از مدتی که ...
می خواهم مهندس شوم تا همه وسایل خراب دنیا را تعمیر کنم
زیرا وقتی خارج از کلاس برای تمرین رفته بودم، ایمنی اسکیت را نبسته بودم که اگر می بستم، این اتّفاق ها پیش نمی آمد. اکنون دوست دارم در مسابقات کشوری مقام اوّل را به دست بیاورم. برای موفّقیّت در این ورزش، فقط باید تمرین زیادی داشته باشیم. نباید زود خسته شویم و فکر کنیم اسکیت کردن را یاد نمی گیریم. وقتی با تمرین و تلاش اسکیت را یاد بگیریم، اعتمادبه نفسمان خیلی زیاد می شود، به ویژه وقتی همه ...