تصمیم به خودکشی زن جوان به خاطر خواسته های زشت شوهر
سایر منابع:
سایر خبرها
در 9سالگی از خانه فرار کردم و کارتن خواب شدم / حالا 30ساله ام و زیباترین خانم دکتر روی زمین از نگاه پدرم
درست 9 ساله بودم که برای اولین بار از خانه فرار کردم، هیچ کس و هیچ جا را نمی شناختم برای همین به گدایی در کوچه ها و خیابان ها افتادم؛ پدرم بعد از یک هفته مرا پیدا کرد و به خانه بازگرداند ولی من در خانه دنبال مادرم می گشتم. هر طرف را که نگاه می کردم او را می دیدم و با اینکه پدرم خیلی تلاش می کرد ولی من او را دوست نداشتم تا 14 سالگی تحمل کردم ولی دوباره از خانه فرار کردم. این بار هم کارم گدایی کردن ...
صیغه زن بعد از رابطه مشکل ساز شد
زن 52 ساله درباره سرگذشت خود گفت: من هیچ گاه درس نخواندم و بی سواد ماندم. پدرم که کارگاه خیاطی داشت و بدین ترتیب همه اعضای خانواده در کارگاه پدرم مشغول کار شدیم ،خلاصه هنوز 13 سال بیشتر نداشتم که ازدواج کردم. او مردی مهربان و خوش قلب بود و من که صاحب 3 فرزند شده بودم روزگار شیرینی را سپری می کردم اما گویی چرخ گردون با من یار نبود و این روزهای خوش دوام زیادی نداشت. یک روز در آشپزخانه مشغول پختن ...
وقتی شوهرم در بستر مرگ بود، در حال خوشگذرانی بودم...
این زن وقتی شوهرش در بستر بیماری بود دست به خیانت زنانه زد. و زمانی برای جبران خیانت زنانه پشیمان شده بود که شوهرش فوت کرد. به گزارش وقت صبح به نقل از شرق، این زن جوان از خیانت زنانه پشیمان بود ولی راهی برای جبران گذشته های تلخ پیدا نمی کرد. خیانت زنانه این زن با ندیم زندگی اش را به تباهی کشاند. با ندیم در یکی از شبکه های اجتماعی آشنا شدم ظاهر جذابی داشت و از من جوانتر بود ...
دختر 20 ساله گریه مادرش را در آورد / دخترم درد زن مطلقه را نمی داند! + عکس
این رفتارها عصبانی شده بودم، خطاب به ناپدری ام فریاد زدم: تو پدر من نیستی و حق نداری به من امر و نهی کنی! مادرم ناگهان سمت شوهرش ایستاد و من ویران شدم. به همین دلیل من هم شبانه خانه را ترک کردم و به خانه دوستم رفتم. بعد از چند روز که در خانه دوستم به سر بردم، یک روز صبح متوجه شدم که او به صورت تلفنی آمار مرا به مادرم می دهد و بعد از چند ساعت متوجه شدم که مادرم به جلوی در خانه ...
نقشه چند جوان برای تجاوز به دختر شهرستانی
کنار گذاشتم و با برداشتن همه پس اندازهایم سوار یک دستگاه خودروی مسافربر شدم و با پرداخت یک میلیون و 300 هزار تومان به طرف مشهد حرکت کردم. وقتی به محل قرار با محمود رسیدم او به همراه چند تن از دوستانش به سراغم آمد و مرا به یک خانه مجردی در هسته مرکزی شهر برد که ادعا می کرد متعلق به یکی از دوستان نزدیکش است. دو روز آن جا بودم ولی هیچ کس برایم ایجاد مزاحمت نکرد تا این که بین آن ها اختلاف ...
به عشق پیمان پای سفره عقد نشستم/ آن نامرد با خواهرم رابطه داشت و من ساده ...
| از جواد طلاق گرفتم تا صیغه همت بشوم! برای فرار ازخوابگاه راهی خانه عمو شدم /پسر عمویم بارها بهم تجاوز کرد! زن 25 ساله که مدعی بود مشاوره های روان شناختی در کلانتری راهگشای زندگی اش شده است و اکنون با انجام تحقیقات بیشتر تصمیم عاقلانه ای برای ازدواج با فیروز خواهد گرفت، درباره زوایای پنهان زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 18سال داشتم که با پیمان سر ...
این زن شوهرش را به گلوله بست ! / میترا اعدام نمی شود !
نزدیکی محل فاش کرد یک زن هم هیکل همسر قربانی ،از خودرو تاکسی اکبر پیاده شده فرضیه جنایت خانوادگی قوت گرفت و میترا بازداشت شد. وی به همسرش اعتراف کرد و گفت: چون شوهرم مرد بداخلاقی بود و راضی طلاق نمی شد و به هر بهانه ای مرا کتک می زد به فکر قتل افتادم. من اسلحه را به قیمت 11میلیون تومان خریدم و آخرین بار پشت فرمان به سر او شلیک کردم. زن جوان در حالی در شعبه دهم ...
سرنوشت عجیب یک دزد معتاد
آفتاب نیوز : وی افزود: با کمک مادرم که بعد از درگذشت پدرم من را به دندان کشیده بود، زندگی مشترک خود را در یک طبقه از خانه پدری ام آغاز کردیم. او سر به زیر انداخت و ادامه داد: یک روز فردی شیک پوش و خوش سر زبان به محل کارم مراجعه کرد. کارش تا آخر وقت طول کشید بعد هم با خودروی مشکی مدل بالایش مرا به خانه رساند. می گفت خودت را علاف حقوق یک من دو زار کارهای اداری شرکت ...
تراژدی سرقت عجیبی که یک گناهکار و یک بی گناه درگیرش شدند / گفتگوی جالب با یک مجرم
نمی خواهم اعتبارم نزد بشکند بعد پیاده شدم و به طلافروشی رفتم یک سرویس طلا خواستم و بعد چند سرویس دیگر را هم خواستم روی پیشخوان بگذارد وقتی همه را دیدم چاقویی از جیبم درآوردم پیرمرد ترسید سرویس ها را داخل کیسه ریختم داخل کاپشنم گذاشتم و پیرمرد را روی زمین انداخته فرار کردم می دانستم تا بلند شود و داد و غال کند ما رفته ایم. امیر که ساکت بود هم به بازپرس گفت : آن زمان شما مسئول پرونده ام نبودید من ...
میریاقری تا مرا دید گفت شمر سریال آمد!/ او گفت اگر شمر نشوی این نقش را از سریال حذف می کنم
نمی شوم، چون می خواهم در آن نقشم محفوظ بمانم. فکر می کردم بعد از روزی روزگاری من را بشناسند اما به سختی شناخته شدم و هر جا می رفتم باید معرفی می شدم که فلانی هست و فلان جا بازی کرده اما وقتی نقش شمر را بازی کردم همه جا شناخته شدم. هنوز هم گاهی جایی وارد می شوم به شوخی می گویند شمر آمد! من هم در جواب می گویم شمر باباته! (با خنده) الان نه، ولی وقتی جوان بودم دوست داشتم 2تا نقش ...
زن 17 ساله: مرد همسایه مرا هل داد و دهانم را گرفت که سروصدا نکنم!
با آن دست به گریبان بودم. اگرچه پدران و مادران معنوی زیادی داشتم که به کودکان بهزیستی سر می زدند و از نظر مالی به ما کمک می کردند اما لذت عاطفه و مهر و محبت پدر و مادر را هیچ وقت نچشیدم. خلاصه با همین رویاها و آرزوها در بهزیستی قد کشیدم و بزرگ شدم تا این که روزی پسری به خواستگاری ام آمد. او هم شرایطی مشابه وضعیت مرا داشت و در بهزیستی بزرگ شده بود. تنها تفاوتی که من با شاهین داشتم این بود که او از ...
جای پای مسیح کردستان همین حوالی
شجاع بود و سر نترسی داشت. در گام اول این اعتماد را به مردم داد که به کمکشان آمده است. بعد هم به زن و مرد آموزش نظامی داد تا در حین خطر از خود دفاع کرده و بتوانند شهرشان را از دست معاندان نجات دهند. سمیه می گوید: وقتی من به دنیا آمدم، پدرم کردستان بود. به سختی به او تلفن می کنند و خبر به دنیا آمدنم را می دهند. مگر این طور نیست مادر؟ بعد هم اشاره می کند، مادرش خاطرات شنیدنی از خطه غرب دارد. مادر ...
ویدئو/ ماجرای دردناک دختری که در محاصره داعش بود
التماس می کردیم. آن ها به مادرم گفتند که اگر با رئیس پلیس شریعت داعشی ازدواج کنم، آن ها پدرم را آزاد خواهند کرد. آن ها می خواستند در مقابل ازدواج من با ابومحمد العراقی، پدرم را آزاد کنند. البته ابومحمد العراقی نام مستعار بود و من هرگز نام واقعی او را متوجه نشدم. همه دختران در رویاهای خود به فکر لباس بلند و سفید عروسی هستند. من از این موقعیت محروم شدم. ...
شلیک ناموسی به زن خیانتکار و معشوقش
بازرسی از مخفیگاهش نیز اسلحه وینچستر کشف شد و پسر جوان در همان صحنه دستگیری به قتل زن برادرش و مرد غریبه اعتراف کرد. محمد در اعترافاتش به مأموران گفت: صبح زود به دریا رفته بودم و بعد از انجام کارهایم وقتی در حال بازگشت به خانه بودم مشاهده کردم که زن برادرم با یک مرد غریبه در حال راه رفتن هستند. به آنها شک کردم و وقتی دیدم آنها با هم داخل خانه برادرم شدند دیگر نفهمیدم چه شد و به سمت ...
صاحبخانه ام مجرد است و بجای کرایه خانه خواسته های بیشرمانه دارد/ همسرم هم از او بی غیرت تر است
... رابطه شرم آور این مرد با همسر دوستش/بابک هم از دختر دوستش... به شوهرم خیانت کردم و احساس گناه می کنم| عذاب وجدان بعد از خیانت... قتل زن خائن در صحنه اعتراف شرم آور / شوهر قاتل در تهران بازداشت شد زن جوان در ادامه گفت: بعد از آن که تحصیل در مقطع راهنمایی را به پایان رساندم دیگر به مدرسه نرفتم و مشغول امور خانه داری شدم چرا که علاقه زیادی به درس و مشق ...
ماجرای مرگ آگاهی شهید چمران
. گفتم: مصطفی اگر مرا رها کنی می روم آنطرف، تو باید دست مرا بگیری! گفت: آخر این وضعیت نمی تواند ادامه داشته باشد. آن شب وقتی رسیدم خانه، پدر ومادرم داشتند تلویزیون نگاه می کردند. تلویزیون را خاموش کردم و بدون آنکه از قبل فکرش را کرده باشم گفتم: بابا! من از بچگی تا حالا که بیست و پنج شش سالم است هیچ وقت شما را ناراحت نکرده ام، اذیت نکرده ام، ولی برای اولین بار می خواهم از اطاعت شما بیایم ...
شکنجه زن 19 ساله در خانه شوهر شیشه ای
همسرش در قاب توهم قرار دارد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری رسالت مشهد گفت: سیزدهمین بهار زندگی را تجربه می کردم که ناگهان در عزای مادرم، رخت سیاه پوشیدم و سوگوار شدم. این ماجرا تاثیر بدی بر روح و روانم گذاشت به طوری که دیگر انزوا و گوشه گیری را بیشتر دوست داشتم. اگرچه آن زمان در یکی از روستاهای اطراف مشهد زندگی می کردیم و من هم با ترک تحصیل در مقطع ابتدایی به مدرسه نمی رفتم اما ...
نقشه عجیب زن جوان برای به چنگ آوردن شوهر پولدار دختر خاله اش / پلیس مشهد وارد شد
و دلسوز بود و وضعیت مالی خوبی داشت به همین دلیل هم بلافاصله بعد از برگزاری مراسم عقدکنان، او برای پدرم منزلی در همان حاشیه شهر خرید تا خانواده ام از مستاجری نجات یابند. این رفتار عمران عشق او را در قلب من صد چندان کرد و من هم سعی می کردم با همه وجودم به او محبت کنم، این درحالی بود که عمران همواره به دیگر اعضای خانواده ام نیز کمک می کرد و من همواره با آب و تاب، خوبی های شوهرم را برای اطرافیانم و به ...
نقشه شیطانی زن جوان / اینکار واقعا آخر پلیدی است و..
جوان اعتماد کردم و مدارکم را به او سپردم. از سوی دیگر وقتی فهمید که به خاطر شرایط خاص پدرم، می توانم از تسهیلات بانکی استفاده کنم با چرب زبانی گفت: شما به خاطر همین شرایط می توانید وام بانکی خوبی بگیرید. با این ادعا، من هم که جا و مکانی نداشتم به بهزیستی رفتم و مدتی را به همراه دخترم در آن جا ماندم ولی هنوز زمان زیادی از سپردن مدارکم برای گرفتن وام نگذشته بود که آن زن مرا اغفال کرد و مدعی شد ...
به شیرینی عسل!
.... صاحب روضه لودر داشت و برای پدربزرگم کار می کرد. دعوتمان کرده بود روضه. پدرم دست من را گرفتند و بردند. مثل خوردن عسل بود. سراسر شیرین و دلچسب. همین که برای اولین بار دسته های عزاداری را دیدم، شیفته شان شدم. اینکه با چه شکوه و عظمتی حرکت می کنند، برایم شگفت آور بود. از آن به بعد هرجا در خیابان دسته ای می دیدم که دارد طبل و سنج می زند، بی اختیار به دنبالش راه می افتادم؛ یک بار هم سر ...
تازه داماد به خواهر خانمش رابطه نامشروع داشت/عروس جوان در شوک!
ما می آمد، اما ارتباط خوبی با پدر و مادر و خواهر کوچک ترم داشت. او هر بار که هدیه ای برای من می خرید، همزمان کادویی هم به خواهرم می داد. پدرم نیز که کارگر ساختمانی بود و درآمد چندانی نداشت، از این رفتارهای دامادش بسیار خوشحال بود. من نیز از پیمان به خاطر همه محبت هایش به خواهرم قدردانی می کردم تا این که فهمیدم توجه او به حمیرا غیرمتعارف است به گونه ای که یک شب به طور اتفاقی از خواب ...
پیشنهاد بی شرمانه زن جوان به مرد زن دار!
به گزارش رکنا، مشکل ما از روزی شروع شد که بازنشسته شدم. سر کار می رفتم سرگرم بودم و زیاد درگیر مسائل خانه نمی شدم. حساسیت های همسرم نسبت به مادر پیرم و خانواده من از روز اول زندگی مان آزارم می داد. من عادت کرده بودم از خانه بیرون بزنم و توجهی نشان نمی دادم. بازنشسته که شدم تصمیم گرفتم چند ماهی استراحت کنم و دوباره برای سرگرمی سر کاری بروم. ولی همسرم کاری کرد با ...
این دختر حتی معلولیت را هم زمین گیر کرد
بخش تلفنخانه مشغول به کار شدم. نزدیک به 9 سال کارمند بودم .نظم خاص حسابداری را دوست داشتم که جای پیشرفت هم دارد، اما در بخشی که کار می کردم هیچ جای پیشرفتی نبود. مدتی هم عصرها در بخش حسابداری اضافه کاری می کردم اما شرکت مرا فقط برای تلفنخانه می خواست. یک روز به خودم آمدم، دیدم بیست و چند سال دیگر باید در همین بخش کار کنم تا بازنشسته شوم. من برای آنجا خوب بودم ولی آنجا برای من خوب نبود؛ بالاخره ...
یک تنه در برابر کوهی از مشکلات
... دو سال دانشگاه یاسوج بودم و در این دو سال هیچ کدام از اقوام مان، نه از طرف پدر و نه مادر، یادی از من نکردند. همه هم دانشگاهی ها ملاقاتی داشتند و کسانی که به آن ها سر بزنند؛ اما من هیچ کس را نداشتم. در خوابگاه یاسوج، خوراکم شده بود گریه؛ به خاطر نداشتن پدرم. اگر پدر بود، ماهیانه به ملاقاتم می آمد و من ترمی یک بار به خانه می آمدم؛ نه هر هفته. به نی ریز که آمدم، 27 ...
باج گیری خواهر افیونی در قتل پنهان
ازدواج کرد، اما شوهرش معتاد بود و خواهرم را نیز معتاد کرده بود. او تنها کسی بود که راز قتل را می دانست، اما وقتی معتاد شد، به خاطر نیاز به پول شروع به اخاذی از من کرد؛ هر بار که پول می خواست سراغ من می آمد و تهدید می کرد اگر به او پول ندهم مرا به پلیس لو می دهد. چند سالی این ماجرا ادامه داشت تا اینکه دیگر از دست رفتارهایش خسته شدم و گفتم هر کاری می خواهی بکن دیگر حاضر نیستم به تو باج بدهم. ...
دربازگشت از دنیای مردگان چه دیده اند؟
سرم بودند و بشدت تلاش می کردند مرا به زندگی بازگردانند. بعد ها متوجه شدم وقتی من در صندلی عقب خواب بودم، خودرو با تریلی حامل سنگ برخورد کرده و من از شیشه خودروی پاترول به بیرون پرتاب شده بودم. پس تصادف خیلی شدید بود؟ بله، ظاهراً در طول مسیر یکی از دوستانم که برادر او نیز تصادف کرده بود، تعریف می کرد وقتی تصادف شد، من در خودروی پشت سری بودم که متوجه شدم سرنشین عقب خودروی ...