رفتارهای خیانت آمیز روح و روانم را در آتش عذاب وجدان می سوزاند /آتوسا وضع ...
سایر منابع:
سایر خبرها
قاتل سریالی: نمی توانم گریه کنم
...> بله، یک بار در دوران کودکی ترس را تجربه کرده بودم و همیشه در خاطرم بود. پدرم راننده کامیون بود؛ یادم می آید سال ها قبل همراه پدرم در جاده بودیم که دو سارق مسلح ما را خفت کردند. آن شب خیلی ترسیدم و فکر کردم جانمان را از دست می دهیم. چرا به خاطر سرقت خودرو، راننده ها را به قتل می رساندید؟ آن ها مقاومت می کردند و ما هم نمی خواستیم ردی از خودمان به جا بگذاریم. عذاب وجدان نداشتید ...
رابطه سیاه مرد با خواهر همسرش
با خواهرم رابطه دارد و من این ماجرا را بعد از به دنیا آمدن فرزندمان متوجه شدم. وی در مورد نحوه اطلاع از این موضوع گفت: در دوران نقاهت بارداری در خانه پدر و مادرم بودم. یک شب به همراه برادرم برای برداشتن وسایل به خانه رفتم و آنجا بود که متوجه شدم شوهرم با خواهرم رابطه دارد. ابتدا اصلا نمی توانستم باور کنم که خواهرم در حق من خیانت کرده است ولی بعد از مدتی که توانستم بر خودم مسلط شوم به ...
دامِ شیطان
تلخی از عذاب وجدان، به جریان افتاده بود که هر چه با خودم کلنجار می رفتم سرکوبش کنم، بی فایده بود. کیف پول و گوشی را برداشتم که بروم سراغِ مُری دست طلا، که چیزی به دلم افتاد و منصرفم کرد. به دیوار تکیه دادم و زانوهایم را به سینه ام چسباندم. دست هایم را بردم لای موهایم و با کلافگی نگاهم بینِ آن خِرت وپِرت ها دور می زد. میان آن ها دفتری کاهی بود که رنگش به زردی می زد و مشخص بود ...
تجاوز پسر شیطان صفت و برادرش به دختر جوان/ دروغ های گول زننده ای می گفت
گوشی هوشمند بخرند، مادرم نیز که فکر می کرد من در گوشی تلفن همراه فقط به دنبال موضوعات آموزشی هستم گوشی گران قیمتی برایم خرید و این گونه وارد شبکه های اجتماعی شدم. تا این که دو ماه قبل در تلگرام با جوان 24 ساله ای که خود را دانشجوی یکی از شهرهای خراسان جنوبی معرفی می کرد آشنا شدم. از آن روز به بعد وقتی پا به کتابخانه می گذاشتم به ارتباط پیامکی با هومن می پرداختم و به این ترتیب آرام آرام کتاب هایم را ...
اجیر کردن 2 مرد برای قتل شوهر عتیقه فروش
...> سپس مرد نانوا به جایگاه رفت و گفت: در نانوایی کار می کردم که با نادیا آشنا شدم و با اینکه 10 سال از او کوچک تر بودم با هم خیلی زود صمیمی شدیم و او به من پیشنهاد داد در صورت کشتن همسرش یک میلیارد تومان پول نقد، یک خانه و یک ماشین به من می دهد اما بعد از قتل همسرش وعده هایش را عملی نکرد. روز حادثه من و آرش مشروب خوردیم و فرهاد پسر مقتول هم به ما ماده مخدر گل داد و اصلاً حالت طبیعی نداشتیم. ...
با فردین بسیار خوشحال بودم/ دوست دارم نقش عقب مانده بازی کنم
در گفت وگو با خبرنگار سینمایی ایرنا با اشاره به قصه ورود خود به دنیای هنر و سینما گفت: در یک مغازه زرگری، شاگردی می کردم. عمویم فوت شده بود و از صاحب مغازه خواستم اجازه دهد در مراسمش شرکت کنم. وی مخالفت کرد چراکه خیال می کرد بهانه الکی آورده ام تا از زیر کار در بروم. وی ادامه داد: به بهانه چای آوردن از مغازه خارج شدم و رفتم؛ دیر به مراسم رسیدم و عمویم را خاک کرده بودند. به خانه رفتم و ...
نقشه پلید زن طماع/ او برای شوهرش زن دوم گرفت و ...
اگر وام می خواهی بیا تو را به عقد همسرم دربیاورم که ما نیز از این تسهیلات کم بهره استفاده کنیم. من هم که فقط در حد چند کلاس ابتدایی تحصیلات دارم و به آن زن اعتماد کرده بودم، حرف هایش را باور کردم. او می گفت: ما 30 میلیون تومان به تو می دهیم ومقداری هم خودمان برمی داریم، اما نمی دانستم که آن ها چند صد میلیون تومان از این طریق وام می گیرند. بالاخره من به عقد یاسین درآمدم و به منزل آن ها رفتم تا ...
رتبه تک رقمی غافلگیرم کرد
دلسرد می شدم و احساس می کردم دیگر نمی توانم ادامه دهم اما وقتی روز پس از کنکور را تصور می کردم با خودم می گفتم کاری نمی کنم که پشیمان از کم کاری و سستی ام باشم. برای همین تمام همتم را به کار بستم تا روزی دچار عذاب وجدان نشوم. روزهای کنکور هر اندازه هم که سخت یا حتی تلخ باشد تمام این لحظات نهایتا برای یک سال است و تمام می شود اما پس از شنیدن اعلام نتایج، قطعا حالی که خواهید داشت وصف ...
اولین بانوی راننده کامیون ایران را بشناسید
مثل او سخت و طاقت فرسا بود، اما به خاطر حس مسوولیتی که داشت، از طرف مدیریت شرکت تشویق شد؛ در حالی که پنج ماه از استخدامم گذشته بود، مسوول بخش کامیونی شرکت شدم. او در این بخش با رانندگان ترکیه ای و یونانی در ارتباط بود و به اسناد آن ها رسیدگی می کرد، اما این وضع زیاد طول نکشید؛ چراکه بعد از مدتی در غیاب مدیرعامل شرکت با همه پرسنل تسویه حساب شد؛ تازه به کارم علاقه پیدا کرده بودم، اما ...
در عروسی دوستم عاشق عروس شدم ! / معصومه باید مال من می شد !
تا برای رسیدن به آرامش دوباره مدتی از هم خبر نداشته باشیم و مرا تنها گذاشت و دیگر جواب تلفن هایم را هم نمی دهد. معصومه شروع به صحبت کرد و خواست تا حمیدرضا آرام باشد تا این که حسین وارد خانه شد و معصومه خواست تا دیگر درباره مشکل حمیدرضا صحبتی نکنند. حسین مشکوک شده بود که معصومه در آشپزخانه از اختلاف حمیدرضا و دختر مورد علاقه اش حرف زد تا شک همسرش برطرف شود و مرد جوان در ادامه به سراغ ...
امیدوارم بتوانم قبل از مردن یک فیلم دیگر بسازم
در ادامه این نشست گفت: صحبت های آقای فروغی واقعا آدم را متاثر می کند. در جریان آنچه به ناجوانمردی بر ایشان رفته است، بودم. ایشان را امروز برای اولین بار به صورت حضوری دیدم و سال ها از راه های دیگر با هم در ارتباط بودیم. به همین دلیل وقتی به صورت سر بسته از رنج صحبت می کرد، من هم گریستم. ولی چه باید کرد. او افزود: از دیدن فیلم خیلی خوشحال شدم. ما معدود فیلم هایی را می بینیم که به نام فیلم ...
مادر بزرگم می گفت دست هایم مانند دست های حضرت ابوالفضل (ع) بلند است
بازی های آسیایی 2002 ادامه داد: زمانی که در تیم ملی بزرگسالان مقام نایب قهرمانی دریافت کردیم برای یک برنامه زنده تلویزیونی به عنوان مهمان به دلیل آنکه در آن دوره مسابقات بهترین بازیکن معرفی شدم دعوت بودم. در اتوبان کرج بودم که تلفنم زنگ خورد. دیدم خواهرم است. گفت بابا حالش بد شده با آمبولانس او را بیمارستان برده اند. ناخواسته انگار کسی به من گفت برگرد. رفتم بیمارستان دیدم در اورژانس پدرم روی تخت ...
قتل هولناک مرد عتیقه فروش در یک جنایت خانوادگی / مادر خانواده از دختر و پسر مورد علاقه اش کمک خواست
ها روشن شد جسد متعلق به یک مرد 50 ساله به نام احمد است که مغازه دارد و از چند روز قبل خانواده اش ناپدید شدن وی را به پلیس اعلام کرده بودند. ماموران در نخستین گام از تحقیقات به بازجویی از خانواده احمد پرداختند و به اختلاف های دنباله دار وی با اعضای خانواده اش پی بردند .در حالی که فرضیه جنایت خانوادگی قوت گرفته بود همسر احمد به نام نگار به قتل همسرش با همدستی یک مرد نانوا به نام رامین و ...
مدت 7 سال برای همسرم نقش بازی کردم ولی آخرش لو رفتم/ شوهرم حاضر به گذشت نیست و...
به تحصیل ادامه دادم و چند ماه بعد از پایان تحصیلات عالی بود که با شاهین آشنا شدم و خودم را دختری مجرد معرفی کردم. خیلی زود علاقه قلبی بین ما شکل گرفت و من به عقد شاهین درآمدم. با آن که از این پنهان کاری در رنج و عذاب بودم ولی باز هم جرئت بیان حقیقت را نداشتم تا این که بالاخره روزی دل به دریا زدم و ماجرای ازدواجم را برای شاهین بازگو کردم. او ابتدا بسیار ناراحت شد و قصد داشت از ...
شوهر نامردم با دختر خواهرم رابطه نامشروع دارد/ فکر می کردم رفت و آمدهایش به خاطر پسرم است!+جزییات
، اما با خودم می اندیشیدم او دختر زبر و زرنگی است و به راحتی می تواند اوضاع زندگی پسرم را جمع و جور کند. از طرف دیگر نیز همسرم بیشتر از من به او محبت می کرد چرا که من دختر نداشتم و احساس می کردم این رفتار همسرم به خاطر آن است که حس داشتن دختر را تجربه می کند. او برای سیمین به هر بهانه ای هدیه های گران قیمت می خرید و او را به مسافرت می برد تا این که حدود یک سال قبل تازه فهمیدم ارتباط همسرم و سیمین ...
سرگذشت بازیکنی که ناگهان در فوتبال چهره شد/ استثنایی از شهر کشتی کد خبر: 881713 / دیروز, 08:40 / شهر
.... فکر می کنم بیشتر جمعیت این شهر ورزشکار هستند. من هم ورزشکار شدم اما کشتی گیر نه! حسین نژاد ادامه داد: به خوبی یادم هست وقتی برای اولین بار فوتبال بازی کردم مربیان فوتبال در جویبار گفتند محمد جواد فوتبالیست می شود. سعی کردم روی هدف خودم تمرکز داشته باشم و به اهدافم برسم. 15 ساله بودم به اصفهان آمدم او درباره حضورش در آکادمی باشگاه سپاهان تاکید کرد: نونهالی خودم ...
علی کاوه : هدف عکاس انتقال اطلاعات است نه خراب کاری
با دست علامت دادم با اسب به سمت کبوترها بیا تا پرواز کنند. این صحنه و عکس چنان فوق العاده شد که برای آن تصویر در سال 1390 نزدیک به دوازده میلیون تومان دستمزد گرفتم. مدام پیش خودم می گفتم 185000تومان حقوق ماهانه کجا و این مبلغ کجا؟ همین شد که اتوماتیک وار عکاس چوگان شدم. *شما سال ها عکاس ورزشی بودید و به طور کامل با سایر ورزش ها و ورزشکاران از نزدیک ارتباط داشتید. خودتان ورزشی را ...
هرگز در برابر بی عدالتی ها سکوت نکرده ام/ گفت وگوی منتشرنشده با سیمین بهبهانی
ببینم عصبانی می شوم اعصابم خرد شده است و استرس پیدا کرده ام. این روزها جدا از بیماری چشمی که نمی بینم و نمی توانم کاری بکنم به چندین درد و مرض دیگر هم دچار شده ام. به خاطر گوشه گیری و بیماری خیلی کم معاشرت شده ام. حافظه ام درست یاری نمی کند، وقتی به گذشته نگاه می کنم و اصلا خاطرات و گذشته ام را به یاد نمی آورم و چیزی نمی توانم ببینم در بیشتر مواقع در خلوت خودم یک دامن اشک می ریزم، این ...
پرسپولیسی ها با توطئه پایم را شکستند/ من فوتبال فرهاد مجیدی را نجات دادم
ازه ندادند و گفتند چون سرباز هستم باید در همان تیم بازی کنم. تا این حد پیگیر من بودند. آقای حبیبی به من گفتند که پسرم تلاشم را کردم و اگر بخواهی اینطور به استقلال بیایی، اذیتت می کنند، همانجا خدمتت را انجام بده و بعدا فرصت زیادی وجود دارد که به استقلال بیایی. چون چند روز در تمرین استقلال بودم بازداشتم هم کردند اما یکسری واسطه شدند و نگذاشتند که 48 ساعت در بازداشتگاه باشم! در سال دو هم مقابل استقلا ...
خیانت شوهرم را بخشیدم اما خودم گرفتار خیانت شدم و لو رفتم و همسرم ...
تازه در مقطع دکترا دانش آموخته شده بودم که روزی فهمیدم همسرم به من خیانت می کند با وجود این او را بخشیدم و به زندگی مشترکمان ادامه دادم ولی خودم متوجه نشدم که چگونه در فضای مجازی به ارتباط شیطانی روی آوردم و این گونه فرصتی برای جدایی به دست همسرم دادم چرا که ... بیشتر بخوانید: زن 28 ساله ای که با شکایت همسرش مبنی بر ارتباط با جوانی غریبه وارد کلانتری آبکوه مشهد شده بود، با ...
هنگام اذان صبح در آغوش مادر به شهادت رسید
سالگی را سپری می کرد. یواش یواش مادر را راضی کرد که رضایت بدهد. ولی مادر راضی نمی شد. یک روز شنیدم که به مادرم گفت: مادر اگر بخواهی با حضرت زینب (س) صبحت کنید چی می گویید؟ می گویی دلم نیامد فرزندم را بفرستم . اینجا بود که رضایت مادر را به سختی گرفت. آن روز برای اولین بار من هم همراه آن ها بودم. پدرم یک جیپ داشت که همگی سوار آن شدیم تا برویم داداش را راهی جبهه کنیم. جمعیت زیادی برای بدرقه ...
موسیقی ایرانی به انحراف کشیده شده است
.... در آن دوران، پدرم با بزرگان و پیشکسوتان موسیقی و هم دوره ای های خود، در رفت و آمد بود و ارتباط صمیمی ای با آنها داشت. نه مانند روزگار اکنون که فاصله بسیاری میان هنرمندان ایجاد شده است. آن دوران، رفاقت ها ماندگار بود و در کنار همین ارتباطات صمیمانه، آثار ارزشمند و مانایی هم خلق می شد. البته درآن برهه زمانی، فضای فعالیت های موسیقایی گسترده تر بود و در این زمینه، برنامه های متعدد و متنوعی هم ...
آزاده ای که لباس کار و تولید به تن کرد
اولین گروه آزادگان وارد کشور شدم و هفته بعد با توجه به شرایط جسمی در بیمارستان تهران ترکش ها از بدنم خارج شد که خوشبختانه عمل موفقیت آمیز بود. *کارآفرینی با دستان خالی مقدم ادامه می دهد: تا متوجه روال عادی زندگی شوم و سلامت جسمانی ام را به دست آوردم به این فکر افتادم که برای خودم کاری دست و پا کنم به همین دلیل با توجه به اینکه پدرم هم بازاری بود تصمیم گرفتم شغلی در بازار برای ...
پارتی شبانه دختر جوان را بی عفت کرد/ پسر شیطان صفت نقشه های پلید را اجرایی کرد
گرفت و دوستانش را که یک پسر و دو دختر بودند، دعوت کرد. بساط مشروب و گل هم بر پا بود. هر آنچه می دیدم، برایم تازگی داشت ولی ته دلم خیلی آشوب بود. احساس دوگانه ای داشتم؛ هم برای خانواده ام دلم تنگ شده بود و هم خوشحال بودم که در چنین فضایی تنها هستم. احساساتم را به سمیرا گفتم. او هم گفت بهتر است دیگر خانه نروم و از خاطرات خودش برایم گفت و کمی آرام شدم. با خودم گفتم ...
دختر17ساله: پسرعمویم با فیلم مبتذل مرا تحریک کرد
ی مجازی به هر پسری دل می بندد هرگز نمی شود اعتماد کرد. او سپس مرا در حالی ترک کرد که هستی و آینده مرا به تباهی کشانده بود و من در مرز یک رسوایی بزرگ قرار داشتم. از آن روز به بعد ناراحتی های روحی و روانی به سراغم آمد و به دختری گوشه گیر تبدیل شدم اما عذاب وجدان
شهادت با طعم تشنگی
نزدیک شدن به آبادان هستند باید از اینجا بروید، روز بعد ما را با یک اتوبوس از مسجد بیرون بردند، هوا تاریک بود اما راننده نمی توانست چراغ های ماشین را روشن کند چون عراقی ها اتوبوس را می دیدند به همین خاطر یکی از برادران پیاده راه می رفت و اتوبوس به دنبال او حرکت می کرد. تا اینکه در اطراف یکی از روستاهای آبادان با چند مجروح روبرو شدیم، آن ها را هم می خواستن از آبادان بیرون ببرند به ما گفتند قرار است از ...
قتل سریالی 6 نفر برای رسیدن به دختر عمو/ عاشق دختر عموم بودم
همه چیزم را از دست دادم، برادرم همه زندگی ام بود. بعد از اعدام او معتاد شدم. به خاطر قتل ها عذاب وجدان نداشتی؟ مدام شیشه و قرص مصرف می کردم تا چیزی متوجه نشوم، اما با این حال بعد از هر قتل گریه می کردم. شب ها نمی توانستم بخوابم، الان حتماً باید قرص خواب بخورم؛ از قتل قروه تا الان که اصلاً نخوابیده ام. ...
بازخوانی گفت وگویی قدیمی از حمید نعمت الله با حامد بهداد | نعمت الله: وقتی هیچ کاری از دستم برنیاید می ...
و کاغذهایی که روی آنها تمرین خطاطی شده بود و روی هم تلنبار شده بودند... خوشت می آید اینها را یادم مانده، نه [هردو می خندند]!... و لیوان های خالی چایی که از چند شب پیش به حال خودشان رها شده بودند که توی آنها هم دو سه تا فیلتر سیگار بود. فهمیدم که درست آمده ام و اتاق کار خودت است. سلامی کردیم و مشکلات حل شد. یک حس خرافی عجیب هم داشتم. درست است با آخر بازی کارم را شروع کردم و کاندید هم شدم، اما با ...