سایر منابع:
سایر خبرها
خیانت شوهرم را بخشیدم اما خودم گرفتار خیانت شدم و لو رفتم !
آبروریزی کنار بیایم درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: پدرم شغل آزاد داشت و از نظر مالی در حد مرفه بودیم، آن زمان در منطقه احمد آباد مشهد زندگی می کردیم و من هم تا مقطع راهنمایی در آن محل درس خواندم ولی زمانی که به سن نوجوانی رسیدم، شور و شر عجیبی وجودم را فرا گرفت و به دختری تبدیل شدم که شیطنت زیادی داشتم و هر کاری را که دلم می خواست انجام می دادم. به نقل از خراسان، پدر و مادرم ...
مریم کاظم زاده: من به دکتر چمران و اصغر وصالی دروغ گفته بودم
اگر خبرنگار هستید، باید همان موقع در آنجا می بودید. بهتر است شما به تهران بروید و خبرهایتان را در همان جا بنویسید... این حرف خیلی برایم سنگین بود. گفتم: شما انتظار دارید من در آن درگیری های خطرناک حاضر می بودم؟ گفت: خبرنگار باید صحنه های واقعی را با چشم خودش ببیند، نه اینکه به ثبت شنیده ها اکتفا کند... خلاصه برای تنظیم وقت، با جواب سربالای او روبرو شدم... فردای آن روز که وسایلم را برای ...
اعتراف تلخ پژمان جمشیدی مقابل عادل فردوسی پور
پژمان جمشیدی بازیکن سابق پرسپولیس و تیم ملی مقابل دوربین عادل فردوسی پور نشست و با او به گفتگو پرداخت. پژمان که سالهاست از دنیا فوتبال فاصله گرفته و به سینما رفته در بخشی از مصاحبه اش مقابل مجری سابق برنامه نود گفت: شاید باورتان نشود اما شدیدا دلم برای اردوهای فوتبال تنگ شده است. من پس از اتمام فوتبالم مدارک مربیگری را کسب کردم و تا درجه B پیش رفتم و حتی منتظر بودم که به سطح A بروم اما در آن بازه ...
مرد 45 ساله :همسرم با شاگردم رابطه داشت
نگهداری کنم! آن زمان نوجوانی حدود 14-15 ساله بودم و از این که پول هنگفتی به دست می آوردم خیلی رضایت داشتم اما طولی نکشید که خودم فروش حشیش در پارک را آغاز کردم و به خرده فروش مواد مخدر تبدیل شدم. ولی هنوز به 20 سالگی نرسیده بودم که دستگیر و به مدت یک سال و نیم راهی زندان شدم. بعد از آزادی از زندان بود که عاشق دختری شدم، من با یکی از اطرافیان آن دختر دوست بودم و به همین دلیل هم خیلی زود با او ارتباط ...
قتل و سلاخی مرد گچکار در شب/جسد علی را تکه تکه کردم+عکس
! دوباره خوابید من هم که از رفتارهای او به شدت ناراحت بودم به سمت بالکن رفتم و از کنار کولر آبی یک آجر سفالی برداشتم و در پذیرایی کنار او نشستم. صاحبکارم در خواب عمیقی بود که ناگهان با گوشه های آجر ضربات محکمی به سرش کوبیدم به طوری که دیگر چشمانش را باز نکرد دیدم نفس های آخر را می کشد به همین دلیل گلویش را حدود 30 ثانیه فشار دادم تا این که دیگر بی حرکت شد. بعد هم چاقویی را که همیشه ...
رفیق شاهچراغ؛ قهرمان ایران
از فیروزآباد آباد پیاده به حرم آمده بودند و سر و صدای زیادی در حرم بود. فکر نمی کردم تروریست باشد، چون امنیت نسبت به قبل بسیار قوی شده و فکر نمی کردم کسی به خودش اجازه حمله بدهد. فرزاد بادپا می گوید: با خودم گفتم حتماً صدای ترقه است، ولی وقتی صدای جیغ و داد را شنیدم، رفتم جلوتر دیدم یک نفر سلاح به دست داخل حرم شده. چند متر از او فاصله داشتم که دیدم یک خانم زائر را با تیر زد. ...
بازداشت دزدان حرفه ای هنگام قرار آب دوغ خیار
اوقات به خانه یکی از دوستانم که او هم پشت کنکوری بود، می رفتم و با هم بودیم. خواهر دوستم معتاد بود و وقتی فهمید من پولدارم پیشنهاد داد مواد بکشم تا کمتر بخوابم و بیشتر درس بخوانم. او برای اینکه مواد خودش را تأمین کند، مرا فریب داد و من هم وقتی به خودم آمدم دیدم معتاد به شیشه شده ام. دانشگاه قبول شدی؟ بله، رشته تربیت بدنی قبول شدم و چند ترم هم خواندم، اما به خاطر اعتیادم فقط فوق دیپلم ...
مادر ها به روضه نیاز ندارند
شیرخشک قبول نمی کرد. راهی نمانده بود جز بستری شدن در بیمارستان. مثل دیوانه ها در خانه راه می رفتم و صدایی در سرم فریاد می کشید: کم وزن که به دنیا آوردی اش، شیر هم نداری بهش بدی؟ چه مادری هستی تو؟ خشم و بغضم آمیخته شده بود در هم، صدای گریه اش که بلند شد، او را در آغوش گرفتم، من در لبه پرتگاه ناامیدی، آنجا که از هر متخصص و طبیب و دارویی بریده بودم، زینبِ کوچکم را به سینه فشردم و بی هوا نالیدم ...
موبایل قاپ حرفه ای: هیچوقت موبایل خانم ها را نمی دزدم،چون جیغ می زنند و آدم گیر می افتد
مهیار در گفت وگویی از جزئیات سرقت هایشان می گوید: یک ماه قبل وقتی از خانه دوستم بیرون می آمدم، یک نفر را دیدم که گوشی آیفون 11 در دستش است. گوشی را در یک چشم بر هم زدن قاپیدم اما پلیس ردم را زده و محل را زیر نظر گرفته بود. شبی که بازداشت شدم دوستم زنگ زد و گفت دوست دخترش آب دوغ خیار درست کرده بیا، اینجا. رفتم آب دوغ بخورم، اما خانه تحت نظر بود و دستگیر شدم. پدرام موتورسازی ...
تمام زندگی ام مصطفی بود
جوری با اشتیاق می گویی، آدم فکر می کند بچه خودت است. گفتند واقعاً من احساس می کنم بچه خودم است. واقعاً اینها بچه های منند. این محبّت را نسبت به بچه ها داشتند. آقا مصطفی هیچ وقت منتظر نبودند مسجد پول بدهد و آقا مصطفی بخواهند برای بچه ها کاری انجام بدهند. همیشه از شهریه های خودش، از پول توجیبی های خودش، از درآمد خودش، برای بچه ها کار انجام می دادند. آن وقت با اطمینان خاطر، به این بچه ها ...
این زن و مرد جوان را می شناسید؟ / آنها دست به سرقت از مغازه ها می زدند + عکس چهره باز
، شکسته شدن شیشه ها و قفل در مغازه شدم که به سرعت خودم را به مغازه رساندم و صحنه دستبرد از مغازه ام روبرو شدم. بدین ترتیب تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی شهرری برای تحقیق وارد عمل شده و در گام نخست تحقیقات دوربین های مداربسته در محل سرقت را مورد بازبینی قرار دادند و مشخص شد یک زن و مرد سوار بر موتور به جلوی مغازه آمده و پس از تخریب شیشه مغازه و شکستن قفل در با پیچ گوشتی دست به سرقت از مغازه ...
نقشه شوم برای زود پولدار شدن
بار هنگامی که در سرویس بهداشتی یک پاساژ کیف مدارک را سرقت کرده بودم، روانه زندان شدم آن زمان 24 سال بیشتر نداشتم، ولی بعد از آزادی بلافاصله سراغ ساقی شیشه رفتم و دوباره سرقت هایم را شروع کردم. حالا دیگر هیچ وقت بیشتر از 2 یا 3 ماه در بیرون از زندان نبودم. البته خودم دوست داشتم کار کنم، اما هیچ کس به یک فرد سارق و سابقه دار کار نمی داد. همزمان با افزایش مصرف و بهای مواد مخدر، من هم سرقت ...
اجیر کردن 2 مرد برای قتل شوهر عتیقه فروش
کردم که با نادیا آشنا شدم و با اینکه 10 سال از او کوچک تر بودم با هم خیلی زود صمیمی شدیم و او به من پیشنهاد داد در صورت کشتن همسرش یک میلیارد تومان پول نقد، یک خانه و یک ماشین به من می دهد اما بعد از قتل همسرش وعده هایش را عملی نکرد. روز حادثه من و آرش مشروب خوردیم و فرهاد پسر مقتول هم به ما ماده مخدر گل داد و اصلاً حالت طبیعی نداشتیم. پس از ورود به خانه آنها با شوهر نادیا درگیر شدیم و من با ...
عباسی: 33 بازیکن ملی برای بسکتبال ساختم اما کنار گذاشته شدم !
فدراسیون بود که فکر می کنم النی(مربی یونانی تیم ملی بسکتبال زنان) هم در این فرصت کوتاه نقش مهمی در کسب این نتایج داشت. این مربی بسکتبال در ادامه خاطر نشان کرد: دلم از بسکتبال شکسته! سالهاست که از بسکتبال کنار گذاشته شدم این درحالی است که من 37 سال است که به عنوان مربی در این رشته فعالیت دارم و امسال هم برای بیست و هفت امین بار در لیگ حاضر خواهم بود. تیمی که در رده نوجوانان نایب قهرمان آسیا شد ...
تجاوز پسر شیطان صفت و برادرش به دختر جوان/ دروغ های گول زننده ای می گفت
هومن رفتم هیچ کس در آن خانه نبود. ابتدا از وضعیت خانوادگی و اخلاقی همدیگر صحبت کردیم اما دقایقی بعد فهمیدم که او نقشه شیطانی در سر دارد هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده بودم که با درخواست شومی از سوی او مواجه شوم. التماس هایم فایده ای نداشت و ... هنوز در آن خانه بودم که ناگهان برادر هومن از راه رسید و ما را در حالت زننده ای مشاهده کرد او برادرش را به داخل حمام انداخت و خودش به سراغ من آمد و ... با ...
قاتلی که 6 نفر را کشته: حوصله زندان ندارم، اعدامم کنید
دانم شاید برای رسیدن به پول و دلار بازهم دست به قتل می زدم. پشیمانی؟ مگر می شود که پشیمان نباشم. باید ما را زودتر قصاص کنند، من طاقت زندان ندارم. آرزویت چه بود؟ با اینکه درس نخوانده بودم اما دلم می خواست خلبان شوم. شنیده بودم خلبان ها باید زبان انگلیسی بلد باشند به همین دلیل انگلیسی و کتاب هایی در این رابطه می خواندم. من آدم خیلی باهوشی هستم اما راه درست را انتخاب نکردم. ...
پدیده جدید کشتی ایران: با مدد از امام زمان قهرمان جهان شدم
فعالیت داشت سر تمرین کشتی می رفتم، تا اینکه با مربی اصلی محمدرضا دزفولی آشنا شدم. یعنی کشتی را به طور رسمی یا جدی از چند سالگی شروع کردید؟ فکر می کنم سیزده یا 14 سالگی، وزن 25 کیلو، حدود شش سال که عضو تیم ملی هستم، خدا را شکر هر پنج سال هم نفر اول تیم ملی بودم. اولین مدالی که در کشتی گرفتید؟ من به عنوان یک کشتی گیر گمنام در مسابقات قهرمانی نونهالان کشوری ...
دلنوشته زیبای دختر دهه هشتادی برای شهید عجمیان
به گزارش گروه فرهنگی تیتر یک ؛ مهشید ذوالفقاری، دختر دهه هشتادی اهل ماهدشت کرج، طی یادداشتی اختصاصی درباره شهید سید روح الله عجمیان، شهید مدافع امنیت، این چنین نوشت: چقدر خانه برایم دلگیر بود، طاقتم طاق شده بود و دیگر توان تحمل این فضای دلگیر را نداشتم. به فکر فرو رفتم، ناگهان دلم هوای شهدا را کرد. بدون هیچ وقفه ای چادرم را سر کردم، راه برایم طولانی شده بود، سوار ماشین شدم ...
مردی عجیب در عطاری
گیاه را از پیرمرد عطار که پیرمردی زپرتی بود می پرسید. پیرمرد ابتدا نگاهی مبهوت به من می کرد و سپس سرش را به نشانه نفی تکان می داد... من آن صبح آمده بودم چند دوای گیاهی را به توصیه مشهدی تقی بخرم، اما به محض این که متوجه حضور عجیب او در کنار خود شدم به کل از یاد بردم پی چه آمده ام. در ثانی همه حواس عطار متوجه او بود و به من اعتنایی نداشت. کمی بیشتر توی بحرش رفتم. ساق ...
روایت طراح قتل های سریالی راننده های مسافرکش
...، اما خب، فکرش را نمی کردم به اینجا ختم شود. علی را همراه خودم می بردم تا دل و جرأت پیدا کنم. به چه جرمی در زندان بودی؟ قاچاق مشروبات الکلی و رسیور. اما در پرونده ات نوشته شده کلاهبرداری؟ من از آشنایانم پول گرفته بودم تا رسیور و مشروبات الکلی به صورت قاچاق وارد کنم، اما لو رفتم و آنها چون به پولشان نرسیدند از من شکایت کردند. از اینکه جان 6 ...
مثل هاجر ؛ روایت تلخ و شیرین فراق از خانواده
اسباب بازی های ریزودرشت بازی می کرد. سرمای طاقت فرسای دی ماه امان همه را بریده بود. دستم را زیر چانه زده بودم و به بازیاش نگاه می کردم. محمدرضا به تازگی دست به دیوار راه می رفت. در دلم قربان صدقه اش می رفتم. آهی کشیدم. کاش آقا رضا هم بود و این روز ها را می دید. جایش بسیار خالی بود. مادرشوهرم مانند پروانه دور نوه اش می چرخید. به هر بهانه ای او را می بوسید. با زبان کودکانه با پسرم حرف می زد؛ اما در ...
شیوه های عجیب برای قتل | 5 جنایت در ایران که با شیوه های غیرمعمول صورت گرفته است
به گزارش همشهری آنلاین، عصر هفتم اردیبهشت ماه 96 راننده یک تاکسی درحالی که هراسان بود با پلیس تماس گرفت و از جنایتی فجیع خبر داد. این مرد به ماموران گفت: ساعتی قبل زن جوانی را از خیابان ششم نیروی هوایی سوار ماشین کردم تا به حاشیه تهران ببرم اما به محض این که او از ماشین پیاده شد با صحنه وحشتناکی روبه رو شدم. زن جوان بسته مشکوکی که پتوپیچ بود را حمل می کرد اما موقع پیاده شدن از ماشین دست خونین ...
کمبود محبت از سوی شوهرم مرا به بیراهه کشانید/با کوروش دوست شدم اما برادر شوهرم متوجه شد و...
محمود ماجرا را برای فربد تعریف کنه چی باید جواب بدم ،با خودم کلنجار می رفتم که یهو احساس کردم یه نفر از پشت بغلم کرد جوری که دست و پام رو تو بدنش قفل کرد . هر چی تلاش کردم که خودم رو رها کنم بی فایده بود ،محمود با نقطه ضعفی که از من گرفته بود یه فکر شیطانی داشت و اون شب تا صبح چندین بار به من تجاوز کرد . این خبر مربوط به گذشته است و صرفا جهت عبرت آموزی بازنشر گردیده است. ...
روایت بانویی که خانه اش را برای کارآفرینی فروخت
گفتند نمی توانی و سخت است، پیش آمده یونجه با برگ چغندر پخته و به بچه ها دادم، یعنی تا این حد بی پول شدم، حتی ماشین زیر پای خود را هم فروختم. سال های اول که کار را شروع کردم، مجبور بودم در هفته چند بار به تهران سفر کنم تا بچه ها را سر و سامان دهم،گاهی دستم را در خاک فرو می بردم و می گفتم خدایا من را شرمنده کارگران نکن، حالا خدا را شکر می کنم که کارها رونق گرفته و حال و روز همه کارگران من ...
شوهرم تا دوستم را دید هوش خودش رو از دست داد/ تا به خودم آمدم دیدم بیچاره شدم و...
هاش از اندام مژگان هم تعریف می کرد . این اولین اشتباه من بود و اشتباه بعدی من دعوت مژگان و باز کردن پای اون به خونه و زندگیم بود . مژگان دختر راحتی بود و حتی وقتی ناصر خونه بود با ساپورت تنگ و چسبان می نشست و باسن قلمبه اش بد جوری تو چشم بود. در تمام زندگی مشترک من به ناصر اطمینان کامل داشتم و هیچ وقت چیزی از اون ندیده بودم اما با باز کردن پای مژگان به خونم با دست ...
با فردین بسیار خوشحال بودم/ دوست دارم نقش عقب مانده بازی کنم
در گفت وگو با خبرنگار سینمایی ایرنا با اشاره به قصه ورود خود به دنیای هنر و سینما گفت: در یک مغازه زرگری، شاگردی می کردم. عمویم فوت شده بود و از صاحب مغازه خواستم اجازه دهد در مراسمش شرکت کنم. وی مخالفت کرد چراکه خیال می کرد بهانه الکی آورده ام تا از زیر کار در بروم. وی ادامه داد: به بهانه چای آوردن از مغازه خارج شدم و رفتم؛ دیر به مراسم رسیدم و عمویم را خاک کرده بودند. به خانه رفتم و ...
قلیچ: پرسپولیس با گل آفساید آلومینیوم را برد/ استقلال امسال مظلوم واقع شد
اعتمادآنلاین نوشت: برخورد با یکی از ستاره های سال های گذشته فوتبال ایران و پرسپولیس در خیابان چیزی نیست که هر روز اتفاق بیفتد پس در صورت وقوع باید قدر آن را دانست، برای همین وقتی شک کردم مرد قوی هیکلی که کنار پیست اسکیت بچه ها نشسته وحید قلیچ است رفتم جلو و متوجه شدم بله! خودش است! خودم را معرفی کردم و وحیدخان هم به گرمی دست مرا فشرد. پرسیدم شما کجا اینجا کجا. گفت نوه ام را آورده ام اسکیت. همان ...