تجاوز رئیس شرکت به نوعروس استخدامی / فریبا مجبور به همخوابی شد !
سایر منابع:
سایر خبرها
سرگذشت واقعی دختر شیرازی که پدر، مادر ، خواهر و برادرش را زنده زنده سوزاند
.... از طرفی از دست پدر و مادرم خسته شده بودم و خیلی از این وضعیت ناراحت بودم. با خودم فکر کردم، اگر خانه را آتش بزنم و آنها را بکشم، می توانم از دستشان راحت شوم و با پسر مورد علاقه خودم ازدواج کنم. شب حادثه موقعی که همه خوابیده بودند، به آن پسر پیام دادم و جریان را به او گفتم. او هم آمد که به من کمک کند. من به سمت ظرف نفتی که در منزل بود، رفتم و آن را برداشتم و به اطراف ...
دسیسه شیطانی مرد دزد برای زن جوان/زنی نداشتم!
نزد او کار می کردند، اما من نتوانستم شغل مناسبی پیدا کنم به همین دلیل بیکار بودم و نمی توانستم مخارج زندگی ام را تامین کنم. همسرم نیز که نمی توانست بدون پول زندگی را اداره کند، سر ناسازگاری گذاشت تا این که بالاخره در سال 1396 از من طلاق گرفت و به دنبال سرنوشت خودش رفت. با وجود این به خاطر این که دخترم شیرخواره بود نزد مادرش ماند و من حضانت پسرم را به عهده گرفتم ولی باز هم نتوانستم او ...
افشاگری های هولناک شکنجه گران ساواک؛ دادن قرص سیانور به جای مسکن به مبارزان!
. او رفتاری در حد اعلای قساوت با زندانیان داشت تا آنجایی که در کمیته مشترک از او به عنوان خشن ترین بازجو یاد می شد. بازجویی همراه با با شکنجه بود اگرچه آرش در بازجویی ها خودش را یک کارمند رده پایین ساواک می داند اما گفته هایش بعدی او نشان می دهد که در بازجویی و شکنجه ها حضور داشته است. او در مورد رفتنش به بروجرد می گوید: در تابستان 53 بود که عضدی مرا خواست و گفت کارهایت را ...
بخشش داماد به حرمت اربعین| قاتل برادر زن بعد از 17 سال از زندان آزاد شد
پدرزنم در شهرک قلعه میر رفتم اما برادرزنم آنجا نبود. خانواده همسرم قول دادند تا با برادرزنم صحبت می کنند. من آن روز خانه پدرزنم را ترک کردم و دربین راه با برادرزنم برخورد کردم. به هیچ عنوان قصد قتل نداشتم اما کار به بگومگو کشیده شد و اصلا نفهمیدم چه شد که با چاقو ضربه ای به او زدم. آن روز چاقو را داخل جورابم گذاشته بودم تا برادرزنم را تهدید کنم اما پایان دردناکی رقم خورد. رهایی از قصاص و ...
عاقبت بوکسور خیابانی در بین الحرمین چه شد؟
ترمز دستی زندگی ام را کشیدم. به حال خودم نبودم وبا آن حال خراب خانه نرفتم و زدم تو کوچه پسکوچه ها. مادرم به خاطر من راهی بیمارستان شده بود و معلوم نبود چه بلایی سرش آمده بود. روی دیدن برادرهایم را نداشتم. ماه صفر بود. در همین پرسه زدن ها با حال خراب از جلوی خانه ای رد شدم که در آن هیات بود و صدای روضه خوان داخل کوچه پخش می شد. پاهام سست شد. جلوی در هیات کف زمین نشستم. درب داغون بودم. دلم ...
نمی خواستم به همسرم دروغ بگم اما ناچار بودم/ الان که لو رفتم، شوهرم راضی به گذشت نیست!
دلباخته خواهرم شد!/ خواهرم حاشا که نکرد هیچ زن 49 ساله با بیان این که در این سال ها همواره عذاب می کشیدم اما از افشای این راز به شدت وحشت داشتم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 19 ساله بودم که اصغر به خواستگاری ام آمد ولی پدر و مادرم بدون هیچ گونه تحقیق درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی خواستگارم مرا پای سفره عقد نشاندند تا دیر نشده ازدواج کنم. اما ...
قتل عروس موقت خانواده به دست مرد عصبانی / یک رمال او را به من معرفی کرد + جزییات
بود اما آخرین باری که مرجان را دیدم در خانه تنها بودم که به آنجا آمد اما من که حوصله درگیری نداشتم در را برایش باز نکردم، او هم کمی سرو صدا کرد و رفت. بعد هم چند بار تماس گرفت، هم خودش، هم خواهرانش و مدام تهدید می کردند و اعصابم را به هم ریخته بودند، من هم چون حال روحی خوبی نداشتم به خانه دوستم رفتم و ماشینش را قرض گرفتم تا کمی بگردم و حال و هوایم عوض شود. صبح روز بعد هم ماشین را به ...
خداحافظی با زمزمه نوحه آذری آی عموقلی
22 بودند. مهدی حامل خبر شهادت پدرش به خانواده بود. این را در صحبت هایش متوجه شدم. دو برادر دست در دست و با همان حال پریشان به قسمت برادران معراج رفتند. پشت سرشان رفتم تا اگر بتوانم در صورت آرام بودن شأن گفت و گویی با آنها داشته باشم. مهدی رستمی قدری آرام تر به نظر می رسید و سعی داشت اشک هایش را تا حدودی پنهان کند. وارد صحبت با او و برادرش علی رستمی شدم. علی رستمی فرزند کوچک تر ...
با دوست شوهرم رابطه برقرار کردم
روی خودش نیاورد! من هم که ماجرا را لو رفته دیدم، همه چیز را برای او بازگو کردم اما در کمال ناباوری، ایوب به خانواده ام چیزی نگفت و به زندگی با من ادامه داد. مادرم که از وضعیت اقتصادی همسرم اطلاع داشت، مدام یخچال و کابینت های منزلم را از موادغذایی پر می کرد تا حرفی از طلاق نزنم! چرا که یک بار وقتی با حالت قهر به منزل پدرم رفتم او چنان کتکم زد که انگشتم شکست و سپس مرا راهی خانه ایوب می کرد ...
قتل هولناک زن صیغه ای در تهران
. آرزو می خواست ازدواج کند که مرد دعانویس او را به من معرفی کرد و ما با هم ازدواج کردیم. اما پس از مدتی فهمیدم او و خانواده اش دنبال پول هستند. به همین خاطر هرچند وقت یکبار به بهانه خرجی و نفقه از من پول میلیونی می گرفتند. وی ادامه داد: آخرین بار من در خانه تنها بودم که همسرم مقابل در آمد. اما به خاطر اختلاف هایی که با هم داشتیم در را باز نکردم. او و خانواده اش چندین بار با من تماس گرفتند ...
بوی مرکب و کاغذ به مثابه اکسیژن
می توانستند انجام بدهند. بعد از چند سال کار عاشقانه در چاپخانه تابان، در 22 سالگی با هما نعیمی ازدواج کرد. برکت این ازدواج در کارش هم نمودار شد و یک سال بعد از ازدواج به عنوان مدیر یکی از بخش ها منصوب شد. اولین خانه در سرچشمه اولین حقوقی که خسرو بشارت گرفت، 9 ریال و هر ساعت اضافه کاری شش ریال بود اما به مرور افزایش پیدا کرد. سال ها گذشت و خسرو که حالا یک مدیر کارکشته و ...
چند سالی پنهانکاری کردم اما آخرش شوهرم مچم را گرفت! نمیدانم چکار کنم!
از من پنهان کرده است. با این حال خانواده ام معتقد بودند اگر زندگی مشترک مان را آغاز کنیم رفتارهای همسرم نیز تغییر می کند. به همین دلیل جشن عروسی ما برگزار شد و من به خانه بخت رفتم ولی نه تنها رفتارهای غیرمتعارف و نگاه های وحشت انگیز او کاهش نیافت بلکه خشم و عصبانیت و پرخاشگری های او شدت گرفت تا جایی که به هر بهانه واهی کتکم می زد و مرا با پیکری خون آلود از خانه بیرون می انداخت اما باز هم ...
درخواست شرم آور تازه داماد از عروس جوان+ جزئیات
چه فکر می کردم و چه شد؛ یک درصد هم به ذهنم خطور نمی کرد این طوری بشود. ازدواج ما سنتی بود. پدر همسرم که از دوستان قدیمی پدرم بود پا پیش گذاشت و با برگزاری جلسه خواستگاری رسمی بعد از مشورت های لازم با بزرگتر های فامیل، سور و سات ازدواج مان فراهم شد. من و شوهرم قبل ازدواج هیچ گفتگویی برای شناخت بیشتر از هم نداشتیم و به قول معروف ریش و قیچی را دست بزرگترها سپرده بودیم؛ آنها هم برابر نظر ...
یک مرد چه قدر می تواند بی غیرت باشد که چنین حرفی بزند!/ شوهرم پیشنهادی داد که شرمم میاد بازگو کنم و...
رهن کنیم. با آن که نمی توانستیم با این مبلغ و اجاره اندک منزلی را در حاشیه شهر پیدا کنیم، اما در نهایت اتاقی کلنگی را اجاره کردیم و بدین ترتیب زندگی مشترکمان آغاز شد، ولی باز هم همسرم که معتاد به مواد مخدر بود تا ظهر می خوابید و به دنبال کار نمی رفت. یکی دو ماه اول من با هدیه هایی که هنگام عقد گرفته بودم اجاره خانه را پرداختم، اما از آن به بعد صاحبخانه مدام برای گرفتن اجاره به در منزلمان ...
با دوست پسرم به پارتی شبانه رفتم که آن جا شوهرم رو دیدم با یک دختر و من ...
.... شب ها دیر به خانه می آمد و ساعت ها با تلفن همراهش مشغول گفت و گو بود و در برابر اعتراض های من نیز سر و صدا به راه می انداخت. وقتی خانواده اش متوجه فروش منزل اهدایی آن ها شدند سرزنش ها و کنایه ها از گوشه و کنار آغاز شد به گونه ای که حتی خانواده ام نیز مرا مقصر می دانستند. در همین روزها و در حالی که سعی می کردم با ورزش صبحگاهی در پارک به آرامش روحی برسم با زن مطلقه جوانی آشنا شدم به ...
شوهرم خیانت کرد او را بخشیدم/ خودم وارد یک وسوسه شیطانی شدم و ...
در یکی از رشته های اقتصادی ادامه تحصیل بدهم. این گونه بود که دوره های کارشناسی ارشد و دکترا را نیز پشت سر گذاشتم و تحصیلاتم را به پایان رساندم اما در این مدت از همسرم غافل بودم و دخترم نیز به خانواده همسرم وابسته شده بود. در این روزها هنگامی به خودم آمدم که احساس کردم همسرم به من خیانت می کند. این موضوع بسیار مرا نگران کرد چرا که من از نظر زیبایی چهره، سن و سال و خیلی موارد دیگر چیزی ...
از این مغازه صدای سم اسب می آید؛ با تنها نعل بند تهران آشنا شوید!
آهنگران و نعل بندان رونق داشت. اگرچه ده ها سال از آن زمان فاصله گرفته ایم اما باز ردی از پیشه نعل بندی را می توان در هزار توی مشاغل قلب بازار تهران یافت. ابراهیم قربانی، نعل بند مسن پایتخت در باره محل تولد و خانواده اش می گوید: در سال 1328 در هنگامه بحران های سیاسی ایران در محله کوهپایی های بازارچه صابون پزخانه میدان اعدام در یک خانواده کم درآمد به دنیا آمدم. پدرم به شغل نعل بندی مشغول و ...
خادمی امام رضا(ع) یعنی خدمت به زائران در هر کجای شهر
. س. از آخرین زائری که همسرتان به خانه تان آورد برایمان بگوید؟ آخرین زائری که همسرم خودش آوردند من خانه مادرم بودم همسرم زنگ زد و گفت یک زائری آوردم که 20 بیست است گفتم یعنی چی؟ گفت بیا خانه توضیح می دهم.وقتی رفتم گفت امروز تمام اطراف حرم و مصلی را گشتم اما زائری پیدا نکردم تا اینکه رفتم پارک وحدت آنجا 6 دختر چادری از 17 ساله تا شش ساله در حال بازی بودند آنها را دنبال کردم ...
قتل همسر به عشق زن صیغه ای | ادعای قاتل: چاقو، خودش به گردن مقتول فرو شد
به صورت کلنگی در قسمت قاعده گردن به عمق 10 سانتی متر فرو رفته و به دلیل پارگی رگ های اصلی، مرگ زن را به دنبال داشته است. زن میان سال با وجود اقدامات پزشکی در بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد جانش را از دست می دهد. پرونده نیز پس از رسیدگی های پلیسی و قضایی و بازسازی صحنه جرم در خانه مقتول در خیابان بهمن 4، روز گذشته برای آخرین بار در شعبه بازپرسی قتل عمد دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه 2 مشهد رسیدگی می شود. با پایان این جلسه و اظهارات نهایی متهم در روز های آینده کیفرخواست صادر و پرونده برای رأی نهایی تقدیم دادگاه خواهد شد. ...
سرقت اموال به روش مرد معتاد
...> هنوز 8 سال از عمرم نگذشته بود که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و هر کدام زندگی جدیدی را آغاز کردند. آن ها با یکدیگر تفاهم نداشتند و همواره به مشاجره و جنگ و جدل می پرداختند. در این شرایط من هم در کنار پدرم ماندم و زیر دست نامادری بزرگ شدم ولی هیچ گاه نمی توانستم با او زندگی آرامی داشته باشم. با آن که کودکی خردسال بودم ولی جای خالی مادرم را احساس می کردم و به همین دلیل مدام با نامادری ام درگیری داشتم ...
یک طلبه بیان کرد: هیچ وقت عشق طلبگی رهایم نکرد/ رسالتی بالاتر دارم
و با آن زندگی می کنند؛ اما عده ای دیگر گامی جلوتر پیش می روند و همواره به دنبال راهی برای رسیدن به آن هستند. این گروه گاهی همه آنچه تاکنون به دست آوردند را رها می کنند تا به علاقه قلبی شان برسند، کاری که از نظر بسیاری از آدم ها منطقی و عقلانی نیست اما از نظر یک عاشق، منطقی ترین کار دنیا است. شاید انتخاب رشته تحصیلی و شغل یکی از پرتکرارترین های این تضاد بین انتخاب و قلب باشد که دلایل ...
اولین صحبت های لیلا بلوکات پس از صدور حکمش | این حرف های لیلا بلوکات دل همه را لرزاند
بازیگری میکائیل شهرستانی، امین تارخ و ورکشاپ های استاد سمندریان را گذراندم. سال 1377بود که در فرهنگسراها تئاتر اجرا می کردم و برای نخستین بار در مجموعه تلویزیونی سیروس مقدم و مجید اوجی جلوی دوربین رفتم. لیلا بلوکات در یکی از مصاحبه هایش گفته بود من عاشق خانواده ام هستم و بسیار خانواده دوستم. رابطه ام با اعضای خانواده ام بسیار صمیمی و نزدیک است. یکی از خواهرهایم نوشا نام دارد که ازدواج ...
ماجرای کارتن خوابی که با کمک یک مددکار نجات پیدا کرد / اگر یک زمستان بیشتر در خیابان بودم می مُردم
می توان گفت اگر من یک زمستان بیشتر در خیابان می ماندم، قطعا می مردم. کورش گفت: فلسفه ای داریم به اسم بیماری اعتیاد که یکی از زیر شاخه های آن، لذت طلبی است من همیشه به دنبال لذت بودم. وی عنوان کرد: من دوران کارتن خوابی در پیاده رو جلوی یک خانه بودم که صاحب آن خانه خودش معتاد بود و ترک کرده بود، پس از مدتی آمد و با من حرف زد و مرا متقاعد کرد که قطع مصرف کنم و زمانی ک متوجه شد ...
این خانه 40 سال عزادار امام حسین( ع) است
شله زرد ته نگیرد و نسوزد. شب پسرخاله آمده بود دنبال خاله جان که برگردند منزل خودشان. به پسر خاله هم گلایه کردم و گفتم این دو تا خواهر که مادر من و شما هستند مواظب نبوده اند هم کف قابلمه سوخته و هم شاه اسپران در شله زرد نریخته اند. پسر خاله در جواب گلایه من گفت”فردی که می خواهد در حق امام حسین( ع) احسان بدهد اول پختن احسان را یاد می گیرد بعد در خانه اش را باز می کند”. تو را چه ...
پیغام حضرت علی(ع) به مدافع حرمش قبل از شهادت او
به خاک بسپارند. حدود 2 ماه بعد از این تماس، همرزمان پسرم از عراق با منزل همسایه تماس گرفتند و خبر شهادت پسرم را دادند. همسایه نمی دانست چطوری خبر را به من بدهد. من بعد از این خبر، تعبیر خواب پسرم را فهمیدم که حضرت علی (ع) می خواست محمد در رکاب ایشان بجنگد و شهید شود. در دلم به پسرم گفتم: پس می خواستی شهید بشی که آن خواب را دیدی! یک سال بعد از شهادت پسرم سر مزارش رفتم ...
فشار های متداول که باعث استرس در نوجوانان می شود و علائم آن
استرس در نوجوانان می تواند ناشی از منابع و مسائل مختلف مربوط به مدرسه، همسالان و مشکلات خانوادگی باشد که آن را به شکل مشکلات رفتاری، تحصیلی، جسمی و... نشان می دهند. اگرچه معمولا یک نوجوان نگرانی هایی در مورد پرداخت قبض، شغل یا مراقبت از خانواده ندارد، اما باز هم از منابع مختلف استرس را تجربه می کند. نوجوانان با مسائلی مانند زورگویی، فشار همسالان و موضوعات مرتبط با تحصیل سروکار دارند که هر ...