من فقط با مرد متاهل سن و سال دار وارد رابطه می شدم که...!
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت بانوی امدادگر از زخم های جنگ: حدیث زینبی مادران ایرانی/ بانوان گنجینه های پنهان دفاع مقدس
در ادامه سلسله نشست های روایت دفاع بسیج رسانه خواهران این بار میزبان یکی از بانوان امدادگر سال های حماسه بودند. خانم فاطمه پوردرمان دختر دانش آموز دهه 1350 بود و حالا یکی از فعالان فرهنگی شهر تبریز است که دعوت ما را پذیرفت و به شیوایی از روزهایی برایمان گفت که داوطلبانه در کنار رزمندگان بود و به همراه دوستانش آنها را یاری می کرد. زنان گنجینه های پنهان دفاع مقدس در اواخر دهه 50 و همزمان با پیروزی انقلاب، هیاهو و غوغای احزاب و گروه های م ...
تا وقتی چراغی روشن است
یا گلی اش کج شود یا زرد شود یا بپلاسد یکی مثل من خودش را از ملامت بابت بی توجهی یا ندانم کاری یا بی مسئولیتی خسته و خوار خواهد کرد. بعضی وقت ها که مادرم از دست یکی از ما ها دلگیر است و درد دلی سربسته پیش آن یکی یا خودم می کند، وقتی بهش می گویم: مامان ول کن این بچه ها را. بچه اول و آخرش دردسر و غم و غصه و ناسپاسی است برای پدر و مادر مادرم می گوید: این را نگو. مادر باشی این را نمی گویی ...
ناگفته های از پرونده آرمان و غزاله بعد سال ها + فیلم
بعد از گم شدن غزاله ، روز 14 اسفند آرمان توسط پلیس آگاهی احضار شده و مدعی می شود: دو روز پیش غزاله با من تماس گرفته اما به خانه ما نیامده است و من هم در طول روز در اتاق برادر کوچکم بخاطر مصرف داروی ضد آلرژی فصلی خواب بودم. در ادامه بعد از تکنیک ها و ادله پلیسی ، آرمان به حرف می آید و می گوید: بعد از تماس غزاله منتظر شدم مادرم از خانه بیرون برود سپس غزاله به خانمان آمد ، بعد از گفتگو او ...
پدرم معتاد بود، من دزد شدم!
16 یا 17 ساله بودم. چرا سراغ مواد رفتی؟ من در یک پنچرگیری کار می کردم. یک روز سوار موتور مشتری شدم خوشم آمد. رانندگی با موتور را خوب بلد نبودم؛ اما با موتور چرخی زدم. تصادف کردم. خوردم به یک درخت. پای خودم شکست، صاحب موتور هم شاکی شد. شکایت کرد و خلاصه که درگیری پیش آمد. اوستا رضایتش را گرفت، اما من را اخراج کرد. بعد از آن دیگر سر کار نرفتم. رفتم سمت خلاف. دزدی می کردم تا ...
نقشه شوم دختر برای قتل پدر و تصاحب ارث میلیاردی
دانستنی آنلاین: دختر 16 ساله رئیس یک بانک در اعترافات خو عنوان کرد: از پدر دلخوشی نداشتم و برای صاحب شدن ارث میلیاردی برای قتل او آم اجیر کردم. به گزارش دانستنی آنلاین؛ دختر 16 ساله در تحقیقات گفت: پدرم خسیس بود و با رفتارهایش مرا اذیت می کرد. از طرفی مادرم را هم طلاق داده بود و تمام این ها باعث شده بود از او کینه به دل بگیرم. مادرم هم از پدرم دل خوشی نداشت بنابراین از دو هفته قبل از ...
"کمال کورسل" تنها شهید اروپایی دفاع مقدس
، زندگی عادی همراه با موزیک و موسیقی. این مرا آزار می دهد. نمی خواهم به مادرم بی احترامی کنم ولی او فکر می کند این کارها شاید بتواند مرا به زندگی عادی برگرداند. گفتم: به هر حال مادرت است. چرا به دیدنش نمی روی؟ اگر سراغ مادرت نروی، گناه می کنی. بعد از کلی جر و بحث قانع شد به دیدار مادرش برود. در آخر به او گفتم: این ارتباط را برقرار کن، شاید ایشان هم مسلمان بشود. پس از این ماجرا چند بار ژروم را دیدم و ...
دختر 17 ساله از رابطه نامشروع باردار شد/ خیلی دلم می خواهد بچه ام را ببینم
داشتند و در نهایت از هم جدا شدند. بعد من با مادرم زندگی می کردم تا اینکه مادرم ازدواج کرد. مدتی با مادربزرگم زندگی می کردم و بعد هم رفتم پیش پدرم. *پدر و مادرت بعد از جدایی ازدواج کردند؟ بله هر دو ازدواج کردند. بچه هم دارند. *تو چه کردی؟ درس خواندی؟ من درس نخواندم. کسی نبود راهنمایی ام کند. *وضع مالی ات خوب نبود؟ وضع مالی پدرم خوب بود ...
با مامور بالای سر شوهرم رفتم/ رحیم از پنجره فرار کرد ولی دختر جوان لخت روی تخت به گریه افتاد و...
از رابطه نامشروع/ خیلی دلم می خواهد او را ببینم زنم با بی شرمی توی چشمانم نگاه کرد و گفت یکی دیگر را دوست دارد و... خلاصه پدرم در حالی با این ازدواج موافقت کرد که من نه تنها چیزی از ازدواج نمی دانستم بلکه از رحیم نیز خجالت می کشیدم و نمی توانستم با او به راحتی حرف بزنم ولی او که 23 سال داشت جوانی سر و زبان دار بود و بدون شرم و حیا همه حرف هایش را بازگو می کرد هنوز بیشتر از دو ...
دختر 17 ساله: داریوش در پارک مخ مرا زد و به خانه او رفتم
که فرصتی پیدا می کردم به داخل کوچه می رفتم و با کودکان دیگر بازی می کردم ولی مادرم که خودش سرکار می رفت اجازه نمی داد از خانه خارج شوم. به همین دلیل یک روز وقتی مرا در کوچه دید با چهره ای خشمگین و عصبانی دستم را گرفت و به طرز وحشتناکی با سیم و کابل کتکم زد. او حتی قصد داشت مرا خفه کند که پدرم با جیغ و فریادهایم متوجه ماجراشد و مرا از دست مادرم نجات داد. از همان زمان ذهنیت بدی از رفتارهای مادرم در ...
دختری بی ارزش و بی آبرو هستم/ شوهرم با توهین و تهمت های ناروا فرزندم را به دیگران نسبت می داد+جزییات
روان گردان دارد به گونه ای که نه تنها مسائل اخلاقی را رعایت نمی کند بلکه تعادل روحی و روانی هم ندارد، به همین دلیل خانواده ام با ادامه این ارتباط و ازدواج ما مخالفت کردند. از سوی دیگر من که دچار عشقی احساسی و هیجانی شده بودم،نمی توانستم نصیحت های خانواده ام را بپذیرم عقلم ضایع شده بود و کورکورانه مقابل پدر و مادرم ایستادم؛ فریاد می زدم شما با خوشبختی و سعادت من بازی می کنید. من تا آن روز اشک های ...
چشمان منتظری که هنوز با داغِ فراغ می جنگند
که مادرم همیشه ویژگی های شخصیتی ایشان را خاص می دانست؛ همیشه مقیّد به واجبات و اهل نماز شب بود و هیچ وقت نماز را قضا نمی کرد. منتظرت می مانم تا دیدنت را طوطیا کنم... پدر خانواده سال هاست به شهادت رسیده، لحظه اعلام خبر بازگشت پیکر مطهر برای همسر هم سخت و هم آسان است، آسانیش به این است که دیگر از انتظار خبری نیست و سختیش به این است که دیگر نمی تواند صدای همسر را بشنود و تکه ...
سامان اتفاق پس از تولد را به پدرم گفت، من هم به همسرش گفتم...
آن شربت به مشروبات الکلی و داروی خواب آور آلوده بوده. خلاصه در آن شب شوم حیثیت و آبرویم بر باد رفت و صبح که از خواب بیدار شدم سرنوشتم به تباهی کشیده شده بود. با وجود این چیزی به پدر و مادرم نگفتم و این راز را همچنان پنهان نگه داشتم. بعد از این ماجرا به خانواده ام اصرار کردم تا خانه ای مجردی برایم اجاره کنند که بهتر بتوانم به تحصیلاتم ادامه بدهم. پدرم نیز به خاطر ...
پیشنهاد بی شرمانه پیرمرد همسایه به زن 21 ساله
سرزنش من برایش امری طبیعی بود. او مرا با دیگر هم سن و سال هایم مقایسه می کرد به طوری که دیگر از سرکوفت هایش خسته شدم و درهمان مقطع ابتدایی ترک تحصیل کردم. هنوز 10سال بیشتر نداشتم که پدرم مشمول عفو قرارگرفت و اززندان آزاد شد. اما او یک سال بعد و درحالی که مادرم باردار بود ما را رها کرد و با زن جوانی که به عقد موقت خودش درآورده بود، عازم تهران شد و دیگر هیچ گاه به مشهد نیامد.درهمین روزها بود ...
هرگز تصور نمی کردم اوایل ازدواج بفهمم که زن من یک......!
یک دختر که با پسری رابطه دوستانه داشت وقتی ازدواج کرد نتوانست از او دل بکند و فراموشش کند. به گزارش وقت صبح به نقل از اعتماد، دختری که به اجبار خانواده اش با پسری 25 ساله عقد کرده بود نتوانست از کسی که دوستش داشت دل بکند. ارتباط پنهانی زن و مرد غریبه 25 سال دارم و در یکی از ادارات دولتی شاغلم 7 سال گذشته به صورت کاملا سنتی با خانمی که 3 سال از من کوچکتر بودازدواج نمودم.6 سال ...
دستمزد 2 میلیارد تومانی برای قتل رئیس بانک/ دختر همدست قاتلان پدر
برای قتل پدر دختر 16 ساله مقتول در اعترافاتش گفت: از وقتی پدرم از مادرم جدا شد، از او کینه به دل گرفتم . به همین دلیل با مادرم تصمیم گرفتیم او را به قتل برسانیم تا ارثیه میلیاردی اش را تصاحب کنیم. برای اجرای این نقشه مادرم با همدستی ناپدری ام نقشه جنایت کشیدند و دو آدمکش اجیر کردند. وی ادامه داد: روز حادثه من به بهانه دیدن پدرم به خانه اش رفتم و موقع برگشت در را باز گذاشتم تا قاتلان ...
زن جوان: اعتیاد باعث شد تا به رابطه نامشروع روی بیاورم
زن 30 ساله درباره سرگذشت خود گفت: 14ساله بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند؛ چراکه مادرم به مصرف مواد مخدر صنعتی آلوده شده بود و پدرم نمی توانست این وضعیت را تحمل کند.آن ها مدام با یکدیگر درگیر بودند و مادرم نیز حاضر نبود اعتیادش را ترک کند. بعد از این ماجرا خواهر بزرگ ترم نزد پدرم ماند ولی من که دختری نوجوان بودم و دلم به حال مادرم می سوخت، به همراه او رفتم. مادرم اتاقی را در حاشیه شهر اجاره ...
دوخت ملحفه رزمندگان با نور ضدهوایی
کردم و چون بچه هم نداشتم همه ساعات روز را در مسجد می گذراندم و همسرم گاهی وقت ها شام می خرید و می آورد، من لباس رزمندگان را می دوختم و مادرم هم با بقیه خانم ها آن ها را اتو زده و دگمه می دوختند. سال 61، من، همسرم، پدر و مادرم با چهار خانم و یک آقای دیگر به نام آقای کهفی به اهواز رفتیم تا آنجا کمک کنیم، در طول مدتی که آنجا بودیم ملافه ها و لباس هایی را که داده بودند تمیز و مرتب کرده و برای ...
او من را با زبان چربش گول زد و به خانه خالی اش برد که ناگهان دیدم...!
تشنه محبت بودم و با جملات عاشقانه او آرام می گرفتم. در آن سن و سال هیچ گاه طعم مهر و محبت خانوادگی را نچشیده بودم و این موضوع به نوعی مرا به دام عشق خیابانی انداخت. بالاخره تردید را کنار گذاشتم و راهی منزل آن ها شدم که چند کوچه بالاتر از منزل ما اقامت داشتند. هیچ کس در خانه آن ها نبود ولی زمانی که شب هنگام به منزل خودمان بازگشتم مادرم نگاهی به چشمان من انداخت و همه ...
گزارش ایسنا از یک خانه امن در قزوین
قرار بود در ایسنا، اخبار امیدآفرین منتشر شود؛ اصلاً رسالت ایسنا همین است که اخبارش امیدآفرین باشد. مثل بازتاب قصه پر غصه اهالی خانه امن، تا زنان و دخترانی که با جبر روزگار دست و پنجه نرم می کنند، بدانند و آگاه باشند خانه امنی در دل شهر دارند. این خانه، پناهگاه زنانی است که به دلایل مختلفی از جمله اعتیاد و یا اختلالات روانی همسر، پدر، مادر و یا برادران خود مورد خشونت واقع شده اند. خانه ای که بذر ...
فیلم افشای چگونگی فرار گلشیفته فراهانی از ایران / تا آخرین لحظه مطمئن نبودم !
کرده است. بیوگرافی گلشیفته فراهانی گلشیفته فراهانی در تاریخ 19 تیر 1362 در تهران متولد شد. او یک بازیگر معروف و مشهور ایرانی است که بعد از مواجهه با مشکلات در زمینه بازیگری در ایران، به دلیل بازی در یک فیلم هالیوودی، به ایالات متحده مهاجرت کرده و در آنجا به بازیگری ادامه داد. پدر گلشیفته فراهانی به نام بهزاد فراهانی و مادرش فهیمه رحیمی نیا هر دو بازیگران معروف ایرانی ...
این جمله ها را هیچوقت در حضور فرزندتان به زبان نیاورید
حضور او، با شخص دیگری در مورد فشارهای مالی که از پس تحملشان برنمی آیید و مشکلاتی که هر روز بیشتر می شوند صحبت کنید، در انتقال چنین اضطرابی به او موفق شده اید. قدرت تحلیل و درک بچه ها آن قدر رشد نکرده که بتوانند به راه های خروج از بحران فکر کنند. آن ها با فهمیدن این واقعیات ناخوشایند، نه تنها هیچ کمکی به شما نمی کنند، بلکه خانه را محیطی ناامن می بینند که هرلحظه ممکن است دچار فروپاشی شود ...
نگاهی به آسیب های دوستی اجتماعی برای زندگی مشترک
یک حریمی را ساخته ایم که همسرمان در آن جایی ندارد. در ادامه حتما بخوانید فاش شدن راز رابطه ی پنهانی دختر جوان با مرد متاهل ازطرفی، چون ما با دوستانمان راحت حرف می زنیم، بیرون می رویم و غذا می خوریم، احساس می کنیم با این دوستان اجتماعی هم می توان همین قدر راحت بود و تا زمانی که با یک دوست غیرهمجنس رابطه فیزیکی برقرار نشود، زندگی مشترک تحت الشعاع قرار نمی گیرد. درحالی که به ...
چراغ گردان حرم، روشنایی بخش محله شد
آقا معلم در طی این سال ها به دانش آموزانش آموخته است. حاجی می گوید: خانواده خیلی مهم است. کسی که سر سفره پدر و مادر بزرگ می شود و نان حلال می خورد مسیر زندگی اش را گم نمی کند. وقتی آقا معلم از مادرش یاد می کند؛ چشمانش از نم دلتنگی پر می شود و می گوید: سال 1303در میدان کوچک شهرری به دنیا آمدم. پدرم بنا بود و به نان حلال خیلی اهمیت می داد اما خیلی زود ما را تنها گذاشت و به رحمت خدا رفت ...
زن های روستا با دیدن من بسیجی شدند
. پدرم تاجر بود. محصول زمین ها را برمی داشت و به روستا های دیگر می برد و به جایش وسایل و مایحتاج زندگی تهیه می کرد و به خانه می آورد. مثلاً هندوانه می برد و مویز و شیره انگور می آورد. گاهی هم به تهران می رفت و نمد و پارچه می خرید. من در دوران بچگی دست به سیاه و سفید نمی زدم و مدام حواسم به بازی بود. پدرم خواندن و نوشتن بلد بود. همیشه وقت شب نشینی برایمان کتاب می خواند. حتی همسایه ها می آمدند و از پدر ...
ملیکای 23 ساله بعد از تجاوز دوست صمیمی شوهرش خودکشی کرد
یاد کردند ولی من اصرار به این ازدواج داشتم و میگفتم من را دوست دارد می توانم درستش کنم تا اینکه بدون توجه به رضایت خانواده ام با وی ازدواج کردم دائما مشروبات الکلی استفاده می کرد و دوستانش را به خانه می آورد و هرچه قدر مخالفت می کردم توجهی نمی کرد و اسرار داشت که دوستانم مثل برادرم هستند و به آنها اطمینان دارم. چندین بار خواستم برای قهر به خانه پدرم بروم ولی روی برگشت را نداشتم تا اینکه یک شب که ...
قهر و آشتی جدا از دنیای کودکان نیست
به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران ( ایبنا )، کتاب من و خواهرم، با هم نوشته لوری نیکلز با ترجمه آناهیتا حضرتی که از سوی انتشارات پرتقال منتشر شده، داستان دو خواهر به نام های افرا و بید را است؛ دو خواهری که رابطه گرم و صمیمانه ای دارند و در تمام طول روز با هم وقت می گذرانند اما یک تفاوت دیدگاه، باعث می شود که آنها با هم قهر کنند. خانواده بستر مهمی است که در آن کودک با تعامل با اعضای ...
خاندان میربلوک رودسر، الگویی از طبابت مردمی و خدمتگزاری به جامعه
در محیط منزل همه امکانات را برای تحصیل فرزندان خود مهیا می ساخت. البته عشق به تحصیل و هوش و استعداد را از پدر و مادر به ارث برده ایم. مادر من در آن سال های حکومت خاندان معدوم پهلوی، به عنوان یک بانوی متدین، در منزل کلاس قرآن برگزار و بانوان محله در کلاس قرآن شرکت می کردند. ناگفته نماند الحمدالله مادرم در قید حیات می باشد و سن بالایی دارد که گرما بخش خانه پدری است. یکی از مشخصات بارز ...
آزار شیطانی رومینا توسط تازه داماد/خودکشی دختر جوان پس از تجاوز+جزییات
می دهند بعد هم برای شهادت در این باره رومینا را که از دوستانش بود نزد من آورد. از همان موقع آشنایی و ارتباط من با رومینا آغاز شد تا اینکه بعد از مدتی فهمیدم همه حرف های زن برادرم فقط از روی حسادت و برای خراب کردن رابطه من و نامزدم بوده است، این گونه شد که به رومینا گفتم دیگر نمی خواهم او را ببینم چون بزودی ازدواج خواهم کرد. اما رومینا حاضر به جدایی نبود. تا اینکه یک روز مانده به تاریخ ...
ادعای عجیب دختر جوان برای رابطه با مرد زن دار
دختر مطلقه حرف هایی را زد که می خواست رابطه اش با مرد مطلقه را توجیه کند. به گزارش وقت صبح به نقل از خراسان، زن جوان می گوید بعد از جدایی از شوهرش با مرد متاهلی وارد رابطه پنهانی شد تا از پول او استفاده کند. ساناز در آستانه میانسالی است و هم شوهرش او را ترک کرده و هم مردی که قرار بود با هم خوشخبت شوند. من خیانت نکردم، من از شوهرم جدا و بعد با مردی وارد رابطه شده ...