سایر منابع:
سایر خبرها
أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ ...!
رهایی چیزی نمانده است! من و تو، روزی دست در دست هم، کنار ساحل حیفا قدم خواهیم زد و خنده هایمان را نثار موج های رقصان دریا خواهیم کرد.من و تو در خیابان های شهر قدس قدم خواهیم زد و از خنده های خورشید، سبد سبد گل میخک خواهیم چید و روی پنجره های شهر خواهیم پاشید.سحرگاهان، کوچه های بیت المقدس ، شانه در شانه ما بلند خواهد شد و ما نخستین نماز جماعت صبح را به اقامه آقایمان ادا خواهیم کرد. أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ ...! اخبار مرتبط: آمریکا تحریم های جدیدی علیه ایران وضع کرد مورا: برجام بهترین برنامه ممکن است رژیم غاصب، رفتنی است پایان/ ...
هر کس دست از آقا سیدعلی بکشد، ضرر کرده
. من و شهید اندرزگو همیشه در حال فعالیت انقلابی و عوض کردن خانه بودیم. یادم می آید در یک ماه 7 بار خانه مان را عوض کردیم تا همسرم شناسایی نشود، چون همیشه ساواک دنبالش بود. ما حتی روی حصیر زندگی کرده ایم. وی ادامه داد: یک دفعه کارتر با همسرش به ایران آمده بود، شهید نشسته بود و از تلویزیون نگاه می کرد؛ گفتم: آقا! برای این قضیه هیچ کار نکردی!؟ چون گفته بود 6 ماه می خواهم زحمت بکشم و ان ...
چند داعشی گوشم را بریدند!
...: آب شهادت اش رو خورده پسرم. _آبجی من بگم ناراحت نمی شی؟ _نه، داداش گلم! بگو؛ هم تو آروم میشی، هم من. همه چیز به خوبی پیش می رفت. عذرا اون روز هم با شما حرف زد. آمد گفت: اکبر، صادق می گفت قاسم هم میاد پیش ما هر دو، برای آمدن قاسم خوشحال بودیم. مثل هر روز سرکار بودیم. محمدرضا آمد و گفت: داداش این دور و برها چند نفر مشکوک می زنند. فرید رو کرد به ما و گفت: بچه ها سرگرم کارتون ...
ماجرای شهادت تاجبخش چه بود؟
داشتند و سمت راست خاکریز را هم به محمد تاج بخش سپرده بود. محمد تا آخرین قطره خون از سمت راست خاکریز دفاع کرد. چند نفر از داعشی ها را به هلاکت رساند و سرانجام خودش شهید شد. چند دقیقه بعد از شهادت محمد، یکی از بچه ها خبر آورد که حسین قمی شهید شد. ترسیده بودم. اگر حسین هم شهید می شد دیگر کسی نمی توانست خاکریز را حفظ کند. خودم را رساندم بالای سر حسین. حسین زنده بود و تیر به قفسه سینه اش خورده بود ...
لرزش زندگی
.... سرگرد به سمت پیرمرد رفت و گفت: سلام پدرجان. خسته نباشی. پیرمرد لبخندی زد و گفت: خدا قوت پسرجان. مهمان مصیبی؟ سرگرد گفت: بله اما هرچی در می زنم کسی باز نمی کنه. پیرمرد گفت: همین چند دقیقه پیش رفت قهوه خانه. می خواست برگرده شهر. سرگرد تشکر کرد و به سرعت داخل ماشین پرید و همراه دستیارش حرکت کردند و خود را به قهوه خانه رساندند. سرگرد از مش رضا سراغ مصیب را گرفت. مش ...
ترجمه دو رمان دیگر از قصه های کارآگاه اشتودر منتشر شد
، اشتودر بر سر دوراهی، لیب اندو گوت، دستبرد، همکاران، ماتو ظاهر می شود، سایه بازی روز یکشنبه، تئاتر عروسکی ماتو، ضرب المثل چینی، هفت دقیقه، چهل و پنج دقیقه، سرود تنهایی. در قسمتی از این کتاب می خوانیم: اشتودر از جایش بلند شد، به سختی از پشت میز بیرون آمد، رفت طرف دری که از سالن مراقبت به اتاق بغلی راه پیدا می کرد، متوجه یک کلید برق شد، بیرون، کنار چهارچوب، آن را چرخاند. اتاق روشن ...
کتاب ماده تاریک – نوشته بلیک کراوچ
کتاب ماده تاریک، یک رمان علمی تخیلی اثر نویسنده آمریکایی بلیک کراچ است که در جولای 2016 در ایالات متحده منتشر شد. این کتاب نقد های متفاوتی از منتقدان دریافت کرد و نامزد جایزه جهانی فناوری 2016 شد. جیسون دسن، فیزیکدان سابق مکانیک کوانتومی، یک استاد فیزیک کالج است که به همراه همسرش دانیلا و پسرشان چارلی در شیکاگو زندگی می کند. یک روز جیسون ربوده شده. او در یک آزمایشگاه علمی از خواب بیدار ...
عباس شاخه گل نامزدش را کجا پنهان می کرد؟!
ساعتی از مجلس عقد می گذشت. مراسم در منزل دایی من برگزار شد. عباس می خواست وسایلی را به خانه پدرش ببرد. با ماشین با هم رفتیم. پدر و مادر عباس برایمان آرزوی خوشبختی کردند. چند دقیقه ای که نشستیم عباس بلند شد که برویم. از خانه دور نشده بودیم که از عباس خواستم که به مقبره شهدای گمنام در پارک سیمرغ سمنان برویم. با روی باز پذیرفت. هر دو خوشحال بودیم. با خودم میگفتم خدا را شکر که زندگی مان با زیارت قبور ...
طوفان الاقصی طوفان حماسه ها
که به عنوان نقطه امن اعلام شده، توسط این رژیم کودک کش بمباران می شود، صحنه های این حادثه چنان دلخراش و جان گداز است که توان توصیف آن نیست. اما این چه عزمی است که پس از این همه شهید و مجروح هنوز هم مادران فلسطینی سرپا ایستاده اند. هنوز مردانشان می جنگند. این چه روحیه شهادت طلبانه ای است که در برابر چنین قساوتی قد خم نمی کند؟ امام خمینی رحمت الله علیه به حق گفتند که بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام ...
زیبایی نه گفتن به استکبار از نگاه هنرمند پنهان نمی ماند
: تاریخ ایران پُر است از رشادت و حماسه غیورمردان و شیرزنانی که در برابر تجاوز ظالمان ایستادگی و بذل جان کردند، نمونه آن هموطنانی مثل سه سرباز وظیفه ایرانی است که در سال 1320 مقابل تجاوز نیرو های نظامی اتحاد جماهیر شوروی در رود ارس مقاومت کردند و به شهادت رسیدند و حماسه ای ماندگار را در تاریخ ایران رقم زدند، اینان آنچنان قابل تقدیر هستند که حتی دشمن نیز بعد از کشتن این رزمندگان به آنان احترام کرد. کلنل ...
پایان دلهره های شبانه در جنوب شهر
تا ارتباط بگیرم. کمتر خانه می روم چون به فضای باز نیاز دارم. دلالی بنگاه می کنم. علم ژنتیک بلدم. دمای بدنتون رو بیارید پایین و با ماه و ستاره ارتباط بگیرید. پشت سر مددکاران راه افتاد و داخل ون رفت و یک لحظه از حرف زدن دست نکشید. مانور موادفروش ها کف خلازیر چند نفر از معتادان متجاهر به ون ها منتقل می شوند، اما پشت سر آنها ماشین هایی تردد می کنند تا مطمئن شوند چه کسانی منتقل شده اند ...
راویان هولوکاست در خاک و خون/ قطع صدای خبرنگاران در غزه
باشد آنچه که اتفاق می افتد سال ها طول می کشد تا بتوانند آن را گزارش کرده و مستند کنند تا ما بتوانیم حجم آن جنایت را مطلع و متوجه شویم. وی افزود: آنچه که مردم از ریختن خون شهدای خبرنگار متوجه شدند، این است که اسرائیل در حال انجام جنایت است و نیروهای امدادی را می کشد و خانه های مردم را خراب کرده و به بیمارستانها آمبولانس ها حمله می کند. نصراللهی تاکید کرد: هدف صهیونیست ها نابودی ...
نقد فیلم آناتومی یک سقوط (Anatomy of a Fall) | دادگاه روایت های ساختگی
...! از این منظر، پروتاگونیستِ فعالِ درامِ تریه، از ساندرا به دنیل تغییر می یابد. دنیل که عادت داشته است به هنگام دعوای پدر و مادرش، از خانه بیرون بزند ، داخل جلسات دادگاه، با حقیقت عریانی که در تمام این مدت از او مخفی می شده است، مواجه می شود. او که با تصمیم پدر و مادرش، سال ها از سقوط جاریِ زندگی شان حفظ شده بوده است، طیِ چند روز، در جریان آن قرار می گیرد. قبل از نقطه ی اوج متن، برای ...
بیش از 1100 ساعت برنامه با محوریت غزه در تلویزیون
...> برنامه سیاست خارجی با بررسی آخرین تحولات جنگ بین اسرائیل و فلسطین و ارتباط زنده با مهمانان خارجی به جوانب مختلف حمله اسرائیل به غزه و حمایت آمریکا پرداخت. برنامه اعجوبه ها هم در یک قسمت که به صورت زنده پخش شد، در حمایت از مردم غزه بود. چند قسمت نیز با حضور کودکان ترکمنی که با خواندن شعر از کودکان غزه حمایت کردند، روی آنتن رفت. برنامه سلام صبح بخیر هم با پوشش اخبار غزه، به ...
اینجا چراغ ها خاموش شده است
؟ خون شتک زده روی بازوها و پاهایش را نشانم می دهد و نیشخند می زند. از بدن سالمم خجالت می کشم. از اینکه هیچ زخمی در این معرکه برنداشته ام و از تاوان برایش حرف می زنم. اتاق یکهو روشن می شود. صدای سوت موشک بند دل مان را پاره می کند. بلند تشهد می خوانیم و چشم هایمان را باز می کنیم؛ مثل مامان و بابا و هیفا و رَهف و سَلام و کمال که با چشم های باز مُردند! اما دوباره اتاق تاریک می شود ...
قصه فلسطین به مهدکودک رسید!
کارگر شمالی راه می رود و پسرک کوچکی همراه اوست. برای پدر و پسر بودن خیلی مناسب نیستند و کم سن و سال به نظر می رسند. نزدیک که می روی، می شنوی پسرک او را دایی مسعود صدا می زند و می گوید: خب، بقیه اش هم بگو دیگه دایی مسعود! مرد جوان که مشغول بستن بند کفش پسرک شده، می گوید: الان میگم دایی جان، الان. یه کم صبر کن اینو محکم ببندم نخوری زمین. چند ثانیه بعد، از جا بلند و دوباره مشغول حرف زدن می شود. از ...
به فرد داغ دیده نگویید: گریه نکن!
به گزارش ردنا ( ادیان نیوز )، تازه چند روز از فوت ناگهانی پدر آن فرد داغ دیده گذشته بود. موج حرف ها و توصیه های اطرافیان بیشتر از اینکه آرامش کند، طوفانی اش می کرد. غم از دست دادن و فقدان پدر یک طرف و نظرات اطرافیان هم طرف دیگر. تا یک قطره اشک از چشمانش می ریخت با تشر می گفتند: گریه نکن، بابا ناراحت میشه . گریه نکن خدا خوشش نمیاد . گریه نکن الان با اشکات قبر بابا پر آب میشه . خدارو شکر کن، مردم ...
شش روایت خواندنی از سبک زندگی شهدای مدافع حرم
به من گفت: خواهر! نگران نباش، محمدرضا پیش من است. روز بعد حالم حسابی منقلب بود. به همسر و بچه هایم گفتم: شما به بهشت زهرا بروید، من می مانم و خانه را مرتب می کنم. احساس می کردم مهمان داریم! عصر همان روز، همسرم و مهدیه دخترم و محسن پسر کوچکم، از بهشت زهرا برگشتند. در همان لحظه،صدای زنگ درب منزل بلند شد. به همسرم گفتم: حاجی قوی باش! خبر شهادت محمدرضا را آورده اند!! حاجی به سمت درب رفت. وقتی به اتاق ...
فیلم حال خوب کن چیست؟
ساعت چند است/ صفی یزدانیان زنی به نام گلی (گیله گل ابتهاج) بعد از 20 سال زندگی در فرانسه یکباره تصمیم می گیرد به ایران و به زادگاهش، شهر رشت سفری کند. فرهاد در رشت به استقبالش می رود و می گوید که آشنایی قدیمی است، اما گلی اصلا او را به یاد نمی آورد. کم کم می فهمیم فرهاد عاشق قدیمی گلی بوده و حالا هم صبورانه برای اینکه بتواند جایی در دل گلی برای خودش باز کند، تلاش می کند. اگر از این همانی ...
دیرباوری مردم در حقایق و زودباوری در اباطیل
ای نداشت لذا به فکرش آمد که مقداری سنگ درون کوله بریزد و برای او ببرد تا در لحظه ورود به خانه همسرش خوشحال شود؛ وقتی وارد خانه شد مشغول نماز شد که احتمالا برای آن بود که از همسرش خجالت نکشد؛ همسرش بعد از مدتی خطاب به او گفت من دارم نان می پزم بفرما میل کن و ابراهیم تعجب کرد که ما گندمی نداشتیم و ساره جواب داد با همان گندمی که آوردی نان پختم. روایت بیان کرده است که اینجا ابراهیم خطاب به خدا گفت که ...
پیراهنی که خبرساز شد/ التماس لوئیس دیاس برای آزادی پدرش
ستاره لیورپول در پستی دلخراش در اینستاگرام گفت که خانواده اش از دستگیری لوئیس 58 ساله ناراحت و مضطرب هستند. پدر لوئیس دیاس در 28 اکتبر در پمپ بنزینی در کلمبیا توسط شورشیان کمونیست ارتش آزادی بخش ملی به همراه همسرش با اسلحه گروگان گرفته شد. اما دیاس پس از بازی با لوتون در اینستاگرام التماس کرد [...]
رونمایی از کتاب نقطه فراموش شده / روایتی از دل نیزارهای هورالعظیم و تداعی رشادت نام آورانی از گردان ...
شد اون یکی رو شفاعت کنه. اصلا بیاید با هم عهد ببندیم همینجا! من و نبی با شوخی و خنده گفتیم: بابا حرف رو عوض کنیم، اصلا هر کی بره اون دنیا دیگه مگه اون یکی رو یادش میاره؟ نبی الله دستی به صورتش کشید و گفت: حالا که اینجوریه اصلا بیاید هر کدوم شهید شدیم یه نشون مثل یادگاری پیش اون یکی بذاریم تا همدیگه رو فراموش نکنیم و شفاعتش کنیم... با همدیگر دست دادیم و عهد بستیم که اگر اتفاقی ...
سوره غافر؛ نشانه های اثبات توحید و باطل بودن شرک
خانه نشسته و می گوید خداوندا مرا روزی ده. 2. مردی که از دست همسرش ناراضی است و دعا می کند از دست او خلاص شود (به او گفته می شود مگر حق طلاق نداری؟) 3. کسی که اموالش را بیهوده تلف کرده و می گوید خداوندا به من روزی ده. 4. کسی که بدون شاهد به کسی قرض داده است [و او منکر آن شده]. به چنین کسی گفته می شود مگر به تو دستور ندادم در این هنگام شاهد بگیر.[14] این آیه ...
نظام و رهبری، خط قرمز ناصر بود
به گزارش خبرنگار پردیسان آنلاین، کمی بیشتر از یک سال پیش به دنبال مرگ دختری سروصدای آشوب هایی در گوشه و کنار میهن بلند شد و تجمع هایی که خشن ترین حالت اعتراض مثل ویرانی و تخریب و از بین بردن اموال عمومی را به دنبال داشت، شکل گرفت. به راه افتادن حرکت های بی ثبات به سرکردگی جاهلان دور گودنشین که چون طبل توخالی، جز حرف زدن کاری دیگر از دستشان برنمی آمد، از پیامدهای فراخوان هایی بود که در نهایت حماقت ...
رفتارهای خیانت آمیز روح و روانم را در آتش عذاب وجدان می سوزاند
زد باید طلاقم بدهی تازه فهمیدم آتوسا با دیدن اوضاع مالی من قصد طلاق از همسرش را دارد تا به آرزوها و بلندپروازی هایش برسد . او حتی کودک شیرخواره اش را نیز نادیده گرفته بود و تنها به جدایی از همسرش می اندیشید. برای دقایقی به فکر فرو رفتم و گذشته ام چون سکانس های یک فیلم بلند سینمایی از برابر دیدگانم عبور می کرد. از سویی می ترسیدم ارتباط با آتوسا برایم دردسرساز شود و از سوی دیگر به یاد ...
ماجرای رفاقتی که به شهادت ختم شد / سیدرحمان و محمدرضا با هم عقد اخوت بسته بودند
آمدنش وقتی آبستن بودم به خانه مادربزرگم رفتم، او به من گفت: پسر می زایی اسمش را کمال بگذار یا رحمان، خلاصه به دنیا آمد. تا کلاس هفتم را خواند. همه کارهایش با بقیه فرق داشت. همیشه از او نور می بارید، نماز شب می خواند و همین طور می نشست با خدا حرف می زد. به عنوان داوطلب به جبهه رفت و بعد از آن 40 روز یک بار مرخصی می گرفت، یک روز پستچی از کربلای 5 برایمان نامه آورده بود و بعدش خبر شهادتش را ...
مردانه برای ارزش ها ایستادگی کرد و شهید شد
مجروحیت و شهادت برادری که همیشه پشت و پناهت بود. برادر شهید می گوید: شب قبل از شهادتش به مغازه ام آمد. کمی با هم صحبت کردیم و از من خواست اگر کاری دارم و به چیزی نیاز داشتم به او بگویم. از او دعوت کردم به خانه ما بیاید، اما گفت می خواهم چند ساعتی تنها باشم. از هم خداحافظی کردیم و او رفت و فردای همان روز خبر مجروحیت و شهادتش را شنیدم. روز جمعه بود و من در محل کارم بودم. روزی دو سه مرتبه با هم تماس می ...
با این راهکار ها فرزندتان نمازخوان می شود
بوده حرف های الهی منش را آویزه گوش تان کنید. خودت با خودت و خدا چند چندی؟ ما به اندازه ای که محبت و مهربانی از یک نفر دریافت می کنیم به همان اندازه او را دوست داریم. آدم ها هر چه را نفهمند محبت را خوب می فهمند. بچه ها از نگاهی که به شما می کنند می فهمند که دوستشان دارید یا نه. حالا چطور بیاییم محبت و مهربانی خدا را به بچه نشان دهیم؟ دست بچه را بگیریم ببریم بیرون بگیم نگاه کن ...
جهان، سخن خداوند است
بندد و در واقع چیزی شبیه وحی است که زنبور عسل را درمی رسد. در روایات شیعی هم آمده است سحرگاهی که علی(ع) به سمت شهادت پیش می رفت، مرغان و مرغابیان خانه اش فهمیده بودند مصیبتی در راه است و سعی می کردند که سد راه حضرت شوند. ام کلثوم، دختر امیرالمومنین، وقتی چنان وضعی را دید، مرغان را کیش کرد که کنار بروند ولی علی(ع) او را از این کار منع کرد و با زبان اشارت به دخترش گفت چه واقعه ای در راه است ...