سایر منابع:
سایر خبرها
نقشه عجیب پدر ثروتمند برای ممانعت از مهاجرت پسر/ او آدم ربا استخدام کرد
، مرا می کشند. فکر کردم سارق هستند، گفتم هر چه پول دارم می دهم مرا رها کنید اما قبول نکردند. بعد از اینکه کتکم زدند، دستمالی را روی دهانم گذاشتند که بلافاصله بی هوش شدم. آدم ربایی یک میلیاردی شاکی گفت: نمی دانم چند ساعت بی هوش بودم، به خودم که آمدم متوجه شدم در باغی در اطراف تهران زندانی شده ام. مردان ناشناس مدام مرا شکنجه می دادند و تهدید می کردند اگر خانواده ات به ما یک میلیارد ...
خط و نشان هرکول ایرانی برای رقبا؛ برای طلا به مکزیک می روم
من هست که او هم جزو وزنه برداران قدرتمند این دسته وزنی و مدعی کسب مدال جهانی است. اما با این حال شرایط رکوردی و تمرینی من خوب است و می توانم بازهم در قامت مدعی مدال طلای جهان در مکزیک روی تخته بروم. به جز نعمتی رقیب جدی دیگری هم داری که بتواند در جهانی مکزیک تهدیدی برای طلایی شدن شما باشد؟ بعید می دانم من و طاها نعمتی برای ایستادن روی سکوهای مرغوب جهانی و کسب مدال های خوشرنگ در ...
محاکمه مأمور پلیس به اتهام شلیک به پای متهم
بودم و مأمور پلیس بدون در نظر گرفتن شرایطم 4 گلوله شلیک کرد و یکی از آنها به پای من خورد. پس از آن مدام در بیمارستان بودم و چند سالی است که به دنبال کارهای مربوط به درمان پایم هستم اما حالا یکی از پاهایم دچار نقص عضو شده است و پزشکان گفته اند دیگر نمی توانم درست راه بروم. از مأمور پلیس شکایت دارم و به هیچ وجه حاضر به گذشت نیستم و درخواست اشد مجازات برای او دارم.پس از آن مأمور پلیس به جایگاه رفت و ...
با سهیل کوچکی که آسیب نخاعی دید اما شکست را نپذیرفت/ قدرت اراده و امید
تحقیق کرده و متوجه شدم کسی آن را نساخته است؛ اینکه نساخته بودند به معنای ناتوان بودن در ساختن نبود بلکه نیازی به ساخت آن احساس نشده بود.نخستین دوره مسابقات هندبایک در ایران هم همان سال 1400 برگزار شد. من با اختلاف 5 دقیقه از نفر دوم، اول شدم.از آن زمان اتفاقات جدید در زندگی ام افتاد و سبب شد باز هم بیشتر دنبال یاد گرفتن بروم. بعداً این جرئت را پیدا کردم که خودم به تنهایی این کار را انجام بدهم و همه کارها را خودم دنبال کنم. ...
پخش زنده بازی جذاب و حساس چلسی – منچستر سیتی | لیگ جزیره 23-24 ساعت 20:00 یکشنبه 21 آبان | پپ: چلسی این ...
برابر چلسی آماده نیست. باید شرایطش را پس از وقفه دیدارهای ملی بررسی کنیم. نمی دانم که به بازی لیورپول می رسد یا نه. زوج او در کنار رودری یکی از دلایل کلیدی موفقیت ما بود، اما این فصل نتوانستیم زیاد از این ترکیب استفاده کنیم. پالمر و استرلینگ : واقعا برای پالمر خوشحال هستم. یکی از دلایل جدایی او این بود که فرصت بازی بیشتری داشته باشد و حالا به آن رسیده است. به او تبریک می گویم چون واقعا ...
مرور اتفاقات زندگی ورزشی مسی/ آیا لیونل به بارسلونا برمی گردد؟
خوبی داشته است و فضای خوبی برای توسعه ی بازیکنان ایجاد شده است. من هنوز بازی های زیادی در لیگ انجام نداده ام چون درگیر رقابت های قاره ای با حضور تیم های مکزیکی بودیم. ضمن اینکه چیزی از آمدنم نگذشته بود که مصدوم شدم. خیلی مشتاقم که مجدداً فصل جدید از سر گرفته بشود و همه چیز از صفر آغاز شود. * اینتر میامی موفق نشد به مسابقات پلی آف راه پیدا کند که به این معناست شما حدود چهار ماه مسابقه ای ...
پسرتان شهید شده!
عراقی این بار قهقهه می زند! چنان که صدایش توی محوطه زندان روی اعصابم می رود. اگر می توانستم بلند شوم، حتماً ادبش می کردم؛ اما... همه چشم به زمین می دوزیم، نکند که نفر بعدی باشیم... در برابر همه مان سرش را بریدند، گوش تا گوش؟! بوی خون مشامم را پر می کند... چند روز بعد هم نوبت مهدی شد. نوبت دوستِ هم محله ای و همکلاسی دورانِ کودکی ام. قربانی آن روز مهدی بود و باز جرأت ...
آقای منصوریان، بنده ماده رشته تیراندازی را تغییر دادم؛ خیاطی یا گلدوزی نرفتم/علی رغم قول مساعد مدیرعامل ...
( حتی از مربی پیگیر شدم )چون قول مساعدت داده شده بود ،مربی هم گفت نمی دانم چرا برایتان تهیه نمی کنند؟!!! او می گوید:طی سه ماه، هر بار پیگیر شدم یک جواب هایی به من دادند تا اینکه مسابقات لیگ تمام شد و مسابقات انتخاب تیم ملی، به محض اینکه مسابقات انتخاب تیم ملی اطلاع رسانی شد مربی و سرپرست تیم تماس گرفتند که سایتی که نزد شما هست فروخته شده، تحویل بدهید که آن را هم تحویل سرپرست تیم دادم. ...
نقشه عجیب و خشن پدر برای جلوگیری از مهاجرت پسر
حضور نیروهای اورژانس، پسر زخمی به بیمارستان منتقل و ماجرای این حادثه مرموز به پلیس پایتخت اعلام شد و تیمی از ماموران راهی بیمارستان شدند. آدم ربایی خشن پسر جوان وقتی ماموران را در برابر خود دید گفت که در دام گروگانگیران خشن گرفتار شده و 14 روز توسط آنها زندانی بوده است. وی ادامه داد: روز حادثه برای انجام کاری از خانه خارج شدم و در حال عبور از خیابان بودم که ناگهان خودروی پژویی ...
مدافع حرم بود و شهید امنیت شد
مقابله با اغتشاشگران هم فعال بودند؟ می توانم بگویم از همان روز های اول که این اغتشاشات و مسائل در کشور شکل گرفت، آقا مجید شب و روز نداشتند و حدود 40 الی 45 روز برای تأمین امنیت مردم به خیابان ها رفتند. یک بار صبح زود می رفت و آخر شب برمی گشت یا روز دیگر آخر شب می رفت و صبح به خانه می آمد. بعضی از روز ها هفت صبح خودشان را به خانه می رساند تا بچه ها را به مدرسه ببرد. بعد می آمد و کمی استراحت ...
کارگردانانی که جرات ندارند به بازیگر چیزی بگویند/ وقتی لعنت شدم!
که من در کنار بازیگری، هم گرافیست هستم و هم نقاشی و مجسمه سازی می کنم. لوگوی ابتدایی تیتراژ سریال سربداران که روی لوح است و از زیر خاک بیرون می آید، کار من است. در عین حال با وجود آنکه امروز شرایط مساعدی ندارم، اما اگر یک بار دیگر به دنیا بیایم سراغ همین حرفه می آیم و هرگز کار دیگری نمی کنم. همین امروز می توانم از گرافیک و نقاشی درآمد داشته باشم اما بازیگری را ترجیح می دهم. چند فیلمنامه و ...
به مناسبت زادروز نیما یوشیج + برخی از نامه هایش
....شاگردهای من به من محبت می ورزند. حتما آنها را بیشتر مجذوب خود خواهم ساخت. موادی که درس می دهم فارسی، عربی، تاریخ و جغرافی متوسطه است و قدری علمی که نقصان فهم و گمراهی را از اعقاب گرفته به اخلاف می دهد، یعنی علم بدیع. این را جزوه می- گویم، می توانم، برای زیاد کردن عایدی، شاگرد هم قبول کنم، ولی به این زحمت، دیگر تن در نخواهم داد. مجبورم به مداوای امراض عجیب و غریب مغز خود هم بپردازم. برای من از حال ...
نویسنده کتاب مسجد آبی از فعالیت های شهیدبهشتی در مسجد امام علی (ع) هامبورگ می گوید
بنشینم و کاری درست وحسابی روی آن ها انجام دهم، ولی از یک طرف مشغول پروژه تشکیلات بهشتی بودم و نمی خواستم ذهنم درگیری دیگری داشته باشد. ازطرف دیگر حیفم می آمد به این زودی دست به کار شوم. دوست داشتم محتوا های بیشتری به دستم برسد. خوشبختانه کتاب تشکیلات بهشتی که روانه بازار شد، استقبال خوب مخاطبان را به دنبال داشت و پس از آن، فراغت بالی پیدا کردم تا با ضمیری آرام و خیالی آسوده، یاعلی بگویم و ...
جای خالی شهید طهرانی مقدم در طوفان الاقصی
شما کار دارد. وقتی رفتم به اتاقش، گفت که بیا این برگه را امضا کن. اول فکر کردم که توبیخ یا جریمه شدم؛ اما دیدم نامه وام است. وقتی علت آن را سوال کردم، گفت: دیروز که گفتی ماشین ندارم، حسن آقا گفت که به ایشان وام بدهید که دیگر دغدغه ای برای رفت و آمد نداشته باشد. آن جا بود که در یک حال و هوای دیگر، برایم عجیب بود که حاجی چگونه نیرو ها و زیردست های خود را می سنجد که دغدغه و مشکلات آن ها چیست؟ چراکه ...
من، آرمین سارق اصلی بانک ملی هستم
افتاد از همه دیرتر آزاد شدم، ولی آن سه نفر دیگر کمتر از 15 روز بازداشت بودند و بعد با قید وثیقه آزاد شدند. یک سال، یک سال و نیم طول کشید تا حکم نهایی از سوی دادگاه اعلام شود. من دوباره به ناچار تحت فشار مالی از دسته چک پدرم استفاده کردم تا خودم را از آن وضع نجات دهم، ولی ماجرا درست نشد که هیچ، بدتر هم شد. این وسط تهدید های طلبکاران هم ادامه داشت؛ از همسر و دو دختر خردسالم عکس ارسال می ...
کل کلاس اسم مان را در کاغذ داوطلبان جنگ نوشته بودیم!
بنشینند و درس بخوانند. یادم است شهیدمحمد هاشم پور که همکلاسی ما بود، برادر شهید هم بود. با اینکه برادرش شهید شده بود زمانی که می خواستیم برویم، پدرش هم دنبال ما به شهر اصفهان آمد و با هم به عکاسی فرهنگ در خیابان خاطره رفتیم و عکس گرفتیم که اگر شهید شدیم خانواده هایمان از ما یک عکس یادگاری داشته باشند. آنجا پدر شهید محمد هاشم پور گفت من می دانم محمدم اگر به جبهه برود، دیگر برنمی گردد. همین طور هم شد ...
عربده کشی سینمای امروز را دوست ندارم
از ابتدای سال تا به امروز نمایش فیلم های کمدی بخش زیادی از فضای اکران سینمای ایران را به خود اختصاص داده اند؛ فیلم هایی که به نظر می رسد درصد بالایی از مخاطبان را راهی سالن های سینما می کنند. اما در مقابل متأسفانه فیلم های اجتماعی و جدی که مخاطبان خاص خودشان را دارند، سهم اندکی از اکران نصیبشان شده است و اگر بخت با آنها یار باشد و سالن های بیشتری در اختیار داشته باشند، می توانند درصدی از مخاطبان علاقه مند به این نوع سینما را با خود همراه کنند. ...
تارتار: انتظارات را از ملوان بالا نبرید
افتادند و داور می توانست وقت را نگه دارد اما این کار را نکرد و ما به هم ریختیم. ما بی حرمتی نکردیم؛ فقط انتقاد کردیم. مگر تهمت زدیم یا حرف زشت زدیم؟ بدون انتقاد که کار درست نمی شود. در این بازی هم کمی عصبی بودید. شاید چون در ضربات آخر موفق نبودید؟ ما چند موقعیت خوب داشتیم که از دست رفت. درست است که این اتفاقات ما را به هم ریخت اما اتفاق اصلی به خاطر هواداران مان بود. قبل بازی بسیاری از ...
برای اینکه مستند قابل دیدن شود، از جنایت های اسرائیل کاستیم/ صهیونیسم حتی برای یهودیان تهدید بزرگی به ...
ریشه ای به مسئله شکل گیری اسرائیل بپردازید. با چه انگیزه و دغدغه ای تصمیم گرفتید که پرداختی اینچنین در قالب مستندی چند قسمتی به موضوع اسرائیل داشته باشید؟ از سال 1390 برای مستندسازان مختلف کار تحقیق و پژوهش انجام می دهم و سال گذشته آقای مصطفی شوقی طرحی را پیشنهاد کردند که من هم به واسطه شناختی که از اسرائیل داشتم احساس کردم می توانم همه آنچه که از اسرائیل می دانم را به صورت یکپارچه و ...
آیا زنان در دوران دفاع مقدس فقط نقش متاخر مادر و همسر شهید داشتند؟
ما در حوزه زنان در مجموعه مطرا انجام دادیم مرتبط با دغدغه ای که برای خود بنده اوایل دهه 90 نسبت به بحث دفاع مقدس ایجاد شده بود، است. آن زمان وقتی بر اساس علایقی که داشتم درگیر مباحث دفاع مقدس شدم؛ متوجه شدم ما یک خلاء روایتی درباره نقش زنان در دفاع مقدس داریم که این خلاء بسیار جدی هم هست. در واقع ما با روایت های مردانه ای روبرو بودیم که بعضاً هم اگر عنوان روایت زنان به آن اطلاق می شد ...
گفتم: فرزندانم فدای شما؛ آقا فرمودند: فدای اسلام
رفتن آنها را رفع تکلیفی برای خود ندانست. در دوره راهنمایی در دهبید درس می خواند. یکی از معلم هایش هر کاری کرده بود که به جبهه نرود، راضی نشده و گفته بود: من باید بروم و اسلحه برادرانم که بر زمین افتاده را بردارم. او از تاریخ هفتم آبان1361 با عضویت در بسیج به جبهه رفت و در مناطق دهلران، مناطق عملیاتی جنوب، غرب و شمال غرب به دفاع از اسلام و انقلاب پرداخت. در عملیات های والفجر2و 3، خیبر و بدر، جزو ...
امام زمانی مبارزه با صهیونیسم را آغاز کرد که برخی معنای آن را نمی دانستند!
زندان) بود و من در حیاط خوابیده بودم. سروانی بود به نام ایزدی که بین زندانیان معروف به عشق لاتی بود، چون موقع راه رفتن سینه را سپر می کرد و دستانش را تکان می داد و به شکل خاصی راه می رفت. ما با 20 نفر دیگر، در حیاط خوابیده بودیم. تا سرمان را بلند می کردیم که برویم دستشویی، با عصبانیت داد می زد: بخواب! گفتم: می خواهم به دستشویی بروم. گفت: برو و زود بیا. من رفتم دستشویی و همان جا وضو گرفتم و همان جا ...
رضا عطاران را بهتر بشناسید | عکس او را کنار داریوش مهرجویی و ناصر ملک مطیعی ببینید
بنابراین خوش قول هستم و اگر ساعت چهار صبح هم از من بخواهند، می روم سر کار. البته برای سر وقت رسیدن به اینجا اصلا چنین دلیلی نداشتم (می خندد) گاهی هم یک بدجنسی هایی هم می کنم و مثلا دیر می روم. علت کار نکردن در تلویزیون مغزم دیگر نمی کشد و فقط کارهای کوتاه را می توانم انجام دهم در سینما کل یک فیلم 90 دقیقه است و تایم فیلمبرداری هم نهایتا دو ماه. در سریال اما باید زمان زیادی صرف کرد. همان طور که خودتان هم ...
نگاهی به رساله فایدون از افلاطون؛ تراژدی مرگ سقراط
چنان سرازیر شد که ناچار شدم روی بپوشانم و بگذارم فرو ریزد. ولی برای او نمی گریستم بلکه به حال خود گریان بودم که چنان دوستی را از دست می دهم. کریتون چون نتوانست از گریه خودداری کند بیرون رفت. آپولودوروس از چندی پیش گریان بود ولی در این هنگام چنان شیونی آغاز کرد که همه ی ما اختیار را از دست دادیم. در این میان تنها سقراط آرام بود و می گفت: چه می کنید؟ چه مردمان عجیبی هستید. زنان را بیرون کردم که این ...
مادرانی که همیشه عذاب وجدان دارند بخوانند
گروه زندگی - مینا فرقانی: آنقدر حالش بد بود که تا روی صندلی اتاق مشاوره نشست زد زیر گریه. وقتی مشاور دلیلش را پرسید، جواب داد: نمی دانم چرا. فقط احساس می کنم مامان خوبی نیستم. حس می کنم همهٔ رفتارهای اشتباه بچه ام تقصیر من است. . مادری که روبه روی مشاور قرار گرفته بود، پر بود از احساس عذاب وجدان. نیره علائی مشاور و روان درمان گر کودک و نوجوان قرار است برایمان از عذاب وجدان مادرانه و ...
فیرمینو بدترین راز لیورپول را فاش کرد!
بخشی از کتاب جدید خود که بخشی از آن توسط روزنامه تلگراف منتشر شده است، در مورد پشت صحنه درگیری صلاح و مانه گفت. فیرمینو می گوید: " چرا صورتم خنده دار بود؟ واقعاً نمی دانم، اما این موضوع باعث خنده ام شد. ما در تونل بودیم که به رختکن برمی گشتیم و جو متشنج بود و با وجود نتیجه خوب، وقتی مانه در دقایق پایانی از زمین بیرون رفت، موج عظیمی از عصبانیت را دیدم." وی ادامه می دهد: "دوربین ها همه چیز ...
ولایت مداری ویژگی مهم نسل ظهور است
هایی را به رهبر نوشته بودند که از من خواستند به دست ایشان برسانم. ز آباده شدم راهی دیدار نمی شد باورم اینگونه کردار چقدر خوشحالم از این موهبت که گزیده گشتم از افراد بسیار در راه برادرم آوش فقط سوال می پرسید و مدام می گفت: چرا فقط آوا باید به دیدار رهبر برود و من نباید بروم. کمی هم گریه کرد باید برای اینکه حالش را عوض کنم کاری می کردم، گفتم بیا تصور کن که الان ...