سایر منابع:
سایر خبرها
وزارت ارتباطات مجاز به تشکیل شرکت ارتباطات بین الملل شد
ICTPRESS - برای دریافت وام 3 تا 10 میلیون تومانی از بلو، فقط کافی ست که میانگین حساب بلوی شما در سه ماه اخیر بین 3 تا 10 میلیون تومان باشد. به گزارش شبکه خبری ICTPRESS به نقل از بلوبانک، برای بار اول 3 تا 10 میلیون تومان می توانید از بلو وام بگیرید و اگر به مدت شش ماه متوالی خوش حساب باشید و اقساط خود را به موقع پرداخت کنید، می توانید تا سقف 40 میلیون تومان وام دریافت کنید. ...
نحوه ثبت نام در سامانه وام فرزند آوری 1402
...، پس از 6 ماه از دریافت وام می باشد. 5- ارائه اصل شناسنامه فرزند و پدر وی در زمان مراجعه به بانک الزامی است 6- به هر فرزند متولد شده تنها یکبار تسهیلات فرزند به پدر تعلق می گیرد. 7- تسهیلات حسب مصوبات شورای پول و اعتبار با کارمزد حداکثر 4 درصد به صورت سالانه است. 8- در مورد تولد فرزندان دو قلو و بیشتر، به ازای هر فرزند، یک وام تعلق می گیرد. 9 ...
دهک بندی یارانه با کد ملی 1402
یارانه با کد ملی و سریال شناسنامه را از طریق هر یک از روش های مذکور به صورت کامل برای تان توضیح داده ایم. سید صولت مرتضوی وزیر کار در جمع خبرنگاران گفت: دهک بندی یارانه ها تغییر می کند. دهک شش و هفت نیز اضافه شده و از هفته بعد اجرایی می شود. پیش از این عسگریان معاون رفاه و امور اقتصادی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفته بود: سقف پرداختی یارانه 27 هزار میلیارد تومان است. همه ...
زن بی حیا شوهرش را با سم تدریجی کشت/مادرشوهر مچ زن خیاتنکار با مرد کابینت ساز در خانه گرفت!
: خیلی وقت است که می خواهم موضوعی را با شما در میان بگذارم. مدتی است که مرد جوانی به خانه عروستان رفت و آمد می کند. چون در زمان زنده بودن پسرتان این مرد را ندیده بودم یک بار از عروس تان پرسیدم این مرد کیست که دستپاچه شد و گفت برادر ناتنی اش است اما مدتی بعد انگار که فراموش کرده بود، به من گفت این مرد دایی اش است. اما وقتی من از بچه ها پرسیدم گفتند از آشنایان مادرشان است. من از عروس تان پرسیدم چرا ...
اصرار داشتم به عملیاتی بروم که قسمتم اسارت بود!
.... همه گردان ها نفرات شان مشخص شده است. گفتم جایی برای من پیدا کنید. نهایتاً یک کلاشنیکف به من دادند و یک پلاک هم برایم ثبت کردند. نیروی گردان مالک به فرماندهی شهید کارور شدم. عصر همان روز حرکت کردیم. شب رسیدیم و با شروع عملیات، کمی بعد مجروح شدم و چند روز داخل میدان مین ماندم و نهایتاً اسیر شدم. نام کتاب خاطرات شما که مست و سنگستان است، اشاره به همین قضیه ماندن تان در میدان مین دارد ...
نگاهی به نقش فین تک در پیشرفت بانکداری/ چند پیشنهاد برای تدوین قوانین خاص نئوبانک ها
و رمیتنس: استفاده از کارت های اعتباری نئوبانک ها در کشورهای خارجی بدون هزینه و با نرخ های ارز لحظه ای است. پیگیری پول و تجمیع حساب ها: نئوبانک ها پیگیری هزینه ها و تجمیع حساب ها را ساده می کنند. خدمات وام و محصولات اعتباری: نئوبانک ها محصولات اعتباری را با هزینه و نرخ بهره پایین تری نسبت به بانک های سنتی ارائه می دهند. برخلاف بانک های سنتی، نئو بانک ها ...
شکنجه در زندان اسرائیل برای یک مصاحبه تلویزیونی
: نه! گفت: خانۀ شما را بمباران کرده و همه اعضای خانواده ات را کشتیم. برای اینکه باور کنم، نقشه ای از روستای ما را باز کرد و از روی آن محل دقیق خانۀ ما را نشان داد. دردم را پنهان نگه داشتم و تا توانستم با داد و فریاد به آنها ناسزا گفتم. دیگر چیزی برای از دست دادن وجود نداشت. دنیا برای من به آخر رسیده بود. در میان فحشها و داد و فریادهایم شروع کردم به تهدید آنها و گفتم: بالاخره ما هم روزی به سراغ خانه ...
ماجرای عجیب ازدواج رضا کیانیان و گوگوش چه بود؟
.... که بعد از آن هم باران شروع به باریدن می کرد و آتش خاموش می شد. فیلمبرداری این سکانس در زمستان بود و هوا به قدری سرد بود که من تا به حال چنین سرمایی را تجربه نکرده بودم. تمام عوامل صحنه و گروه فیلمبرداری لباس های محافظ و ضد آب پوشیده بودند و چون در آن سکانس باید باران هم می آمد روی لباس همه آن ها یک لایه یخ بسته شده بود به طوری که زمانی که تکان می خوردند یخ ها می شکست و ...
دو کبوتر عاشق شهادت از دیار خوزستان
کجباف می گوید: حاج حمید در سوریه در حرم حضرت رقیه من را دید. گفتم: سنگر ابوسجاد (حاج هادی) را خالی نگذارید. گفت: بعد از حاج هادی زندگی به درد من نمی خورد. زندگی برای من معنا ندارد. به خاطر همین موضوع برای شهادت حاج هادی من این قدر بی تاب شده بودم، چون می دانستم که این دو بدون هم نمی توانند دوام بیاورند. حاج حمید می رفت ترمینال روزنامه های عبرت عاشورا را می برد، طوری می رساند که ...
مرگ سوزناک زن تهرانی در وان آب جوش
پسرم از خواب بیدار شد گفت پولی روی تختش نبوده است. آنجا بود که فهمیدم بار دیگر همسرم پول را برداشته است. من به جمیله اعتراض کردم و همین موضوع باعث درگیری ما شد. این متهم درباره نحوه درگیری توضیح داد: مدتی بود به همسرم مشکوک شده بودم و فکر می کردم برادرش برایش مواد مخدر می آورد و او به کراک معتاد شده است. به همین خاطرهم همیشه بدون اجازه از جیبم پول بر می دارد.وقتی این موضوع را به جمیله گفتم ...
تصادف مرگبار در خیابان یوسف آباد
شد پرهام به عمد پسرش را کشته است، چون مدتی بود با او اختلاف داشت. پدر مهرداد گفت: من در بازار مغازه پارچه فروشی دارم. پسرم با من کار می کرد و پرهام هم با پسرم دوست بود و به مغازه من رفت و آمد می کرد. مدتی بود که دختری در مغازه ام مشغول به کار شده بود. من متوجه شدم پرهام با او رابطه عاشقانه دارد. دختر را اخراج کردم و به پرهام هم گفتم دیگر به محل کارم نیاید. پسرم از رفتار ...
شیرزنی در بحبوحه جنگ و آتش
و همدان با وانت باری خودشونو رسونده بودند سرپل ذهاب. یک برنو یا تفنگ سرپر دستش بود. از پشت وانت جستی زد و پایین پرید. سی سال نداشت. بلندبلند حرف می زد. من چیزی نفهمیدم. به علی تیموری گفتم، چی می گه؟ گفت فحش می ده. پرسیدم: فحش میده؟ گفت: به عراقی هاست، به صدامه. شلوار کُردی سیاه و موهای پرپشتی داشت. خیلی خوش اخلاق نبود. نزدیکش شدم و رو کردم بهش، پرسیدم: چیه خیلی عصبانی هستی؟ تفنگش را دست کشید و ...
سیری در جهان عبدالله کوثری به مناسبت هفتادوهفت سالگی اش
مانده بودم، گفت: چی شد؟ گفتم: خاطره ابتهاج. من هفده ساله بودم که می نشستم آن گوشه، روبه روی ابتهاج و خانم ابتهاج برای من قهوه می آورد. اولین بار من قهوه را خانه ابتهاج خورده بودم. من دو سال می رفتم خانه ابتهاج. دوره بسیار خوبی هم بود. 8 کوثری احمد شاملو را مردی باشکوه توصیف می کند و خاطره نخستین دیدارش با او را که در دفتر مجله خوشه رخ داد این طور به یاد می آورد: شاملو نشسته بود آنجا و آن ...
یک روز در کنار دانشجویان شریف با چاشنی بازار کار
ورود می داد. گاماس گاماس به سمت حراست قدم برداشتم بعد از معرفی خودم و هماهنگی با دانشگاه توانستم به دانشگاه وارد شوم.در همان چند دقیقه که جلوی حراست بودم متوجه شدم که دانشجویان دیگر هم می توانند به این نمایشگاه بیایند فقط باید کارت شناسایی شان را تحویل بدهند. از درب جنوبی به سمت سالن استاد جباری قدم برداشتم یک مسیر 5 دقیقه ای را پیاده رفتم تا به سالن برسم، یکی از کارهای ...
اگر می شد با آدم های کوچک، کار های بزرگ انجام داد، الان دولت کاسه چه کنم چه کنم دست نمی گرفت
.... دیگر نمی شود آن را به حساب دیگران سند زد حتی اگر در نادیده گرفتن موفقیت دیگران و دستاورد سازی برای خود، توانا بود. همه را به حسابِ خودتان می گذارند. شما هم باید پاسخگو باشید. نمی توانید از زیر این بار - با خیالِ راحت - شانه خالی کنید. کسی هم که یقه تان را نگیرد، نتیجه عملکردِ خودتان دامن تان را رها نخواهد کرد. منبع: sharghdaily-905197 ...
شهادت در برف و الهام به مادر شهید
دست دارند و شرح روزهای فراقشان از دریچه دوربینها مخفی مانده است، در روزگاری جوان بودند و گاهی تنها فرزند، تنها مونس و تنها چشم و چراغ خانه شان را فدای مردم کشورشان کردند، یا اینکه نه گاهی مادر چند پسر داشته و او خودش سربند یازهرا(س) برای تک تک آنان بسته است تا آنان را راهی جبهه کند. هم او که حالا پیر و خسته و ناتوان شده است، اما دل در گرو فرزند بازنگشته اش دارد، فرزندی که به تاسی از بی بی ...
بلاتکلیفی بازنشستگان برای ثبت نام وام بازنشستگی/ سامانه ثبت نام وام بازنشستگان باز شد؟/ مبلغ وام افزایش ...
تا این لحظه سامانه باز نشده و تلاش بازنشستگان برای ثبت نام با این عبارت مواجه می شود که فعلاً ثبت نام امکانپذیر نیست . ایزدان با بیان اینکه بازنشستگان بلاتکلیف مانده اند؛ افزود: طبق وعده هایی که قبلاً داده بودند این ماه نوبت سازمان تامین اجتماعی ست که برای ثبت نام وام سامانه را باز کند اما متاسفانه به این وعده عمل نکردند. اخبار مرتبط: خبر خوش امروز مجلس برای بازنشستگان ...
درخواست اشد مجازات برای پدر سیاه دلی که دختر 17 ماه اش را آزار داد
و کمی خرید کنم، دخترم ساناز را پیش پدرش گذاشتم و بیرون رفتم، چند ساعت بعد برگشتم و دیدم بچه خیلی بی قرار است. بعد متوجه شدم بچه تب کرده است و او را به بیمارستان رساندم. پدر ساناز با توجه به حرف های همسرش بازجویی شد. او در ابتدا منکر همه چیز شد اما بعد مجبور به اعتراف شد و گفت: همسرم ساناز را به من سپرده بود، بچه داشت گریه می کرد و من نمی توانستم آرامش کنم. خودم را نمی بخشم ...
آقای قالیباف چه بر سر مردم آمده که خرید مسکن رویا شد
مگر می شود زوری برای مردمی که نمی توانند وام اقساط خانه را پرداخت کنند خانه ساخت؟ به نظر می رسد مرغ دولت سیزدهم یک پا دارد و به هردری می کوبد تا راهی باز شودتا وعده رییس دولت درباره ساخت سالی یک میلیون خانه روی زمین نماند. وعده ای که هرروز دورتر و از دسترس خارج می شود سید ابراهیم رییسی در جریان مبارزه های انتخاباتی ریاست جمهوری هیچ ذهنیت نهادینه شده و دارای استحکام کارشناسی- علمی از ...
حرف های خواندنی مجید انتظامی از سال های دوری اش از سینما؛ بخش سوم (آخر) | جهان ذهنی هیچ کارگردانی به من ...
و گردن و زانو برای همان موقع است. بالاخره در خونه یا مطب گاهی مجبور بودم بغلش کنم. اصلا وقت نبود که کار کنم. البته قبلش کار را ول کرده بودم، ولی بابام هم یواش یواش مریض شد، یکباره که مریض نشد و احتیاج به کمک داشت. پرستار داشت، ولی با پرستارش راحت نبود. باز من باید جور همه چیز را می کشیدم. در این سال ها که بیشتر شنونده موسیقی بودید، اگر بخواهید موسیقی پیشنهاد دهید، چه کسی یا چه موسیقی ...
بعضی صندوقها قفل نداشت و با نوارچسب بسته شده بود
اثر تصادف از دست دادم. مدتی بعد از فوت مادرم، برادر بزرگ ترم خودکشی کرد. پدرم هم نبود. به خاطر بدهی زندان بود. مشکلات و بدبختی های زندگی ام خیلی زیاد بود تا اینکه متوجه شدم دچار اختلالات روحی و روانی حاد شدم. از سربازی هم به خاطر همین بیماری ام معاف شدم. در کدام سرقت ها همراه آرمین پسرخاله تان بودید؟ در هر سه سرقت همراه آرمین بودم. سرقت از بانک سپه شعبه مرکزی قائمشهر، بیشتر ...
معمای شاهی در تیم ملی تیراندازی!
طلا و نقره جهانی و سهمیه پاراالمپیک را به دست آورد. این درخشش طلایی باعث شد حساب ویژه ای روی او در بازی های آسیایی هانگژو باز شود، اما بازگشت بدون مدال او همه را غافل گیر کرد. با این وجود، کسی درباره آن صحبتی نمی کند. ادامه راه این ستاره مشهدی حالا بیش از پیش به حمایت مستمر مسئولان استان نیاز دارد تا او بتواند دست به کار بزرگ تری بزند. 13 تا 19 سالگی/ ازدواج نسرین ...
ماجرای سارقی که در یک شب 170 صندوق امانات بانک ملی را خالی کرد؛ منِ آرمین فقط بدهکار بودم
بازداشت کردند و شما هم باید به ایران برگردید. اصلا خودمان قصد ماندن نداشتیم! اموال را در پارکینگ سر باز شماره دو فرودگاه امام داخل ماشینی که از دوستم قرض گرفته، گذاشته بودم. همان موقع که از ایران با من تماس گرفتند، جای اموال را گفتم. سازمان حقوق بشر به ما گفت؛ شما نباید به ایران برگردید، اما نمی توانستیم. عزیزان مان در ایران بازداشت بودند و وجدانم قبول نمی کرد ترکیه بمانم. اشتباه کردم، اما اتهام عادلانه نیست. ما نه به کسی آسیب زدیم و نه شلوغ کاری کردیم. منِ آرمین؛ فقط بدهکار بودم! منبع: etemadonline-640483 ...
خطاب به مسئولان بنیاد مشکلات و درددل های یک جانباز اعصاب و روان
...؛ چون خانه که بود با پدر همسرم شریک بودیم، با شخصی ساختیم. پدر خانمم ناچار شد سهم خود را موقت به همسرم بدهد تا مایحتاج زندگی را با اجاره دادن تأمین کنیم. بطور کلی توان کاری غیر بیکاری ندارم. دختری هم دارم که دانشگاه تهران دکترای پزشکی تحصیل می کند. حتی پول کتابش را نمی توانیم بدهیم. ناچارم همان آپارتمان 60متری را هم بفروشم. رفتم بنیاد برای وام مسکن. گفتند باید مسکن بخرید. بنده پول آب و برق را ...
اظهارات عجیب سارق صندوق امانات بانک ملی/خیلی راحت از آنچه فکر می کردم سرقت انجام شد
صورتی که اصلا این طوری نبود و نیست. بررسی های تان در مورد بانک ملی شعبه دانشگاه چگونه بود؟ قبل از عملی کردن نقشه دو بار وارد این بانک شدم. یک بار وارد شدم و فقط فضا و اطراف بانک را بررسی کردم، اما چون ساختمان بانک ملی، شکل هرم بود و به شدت پیچیده، مجبور شدم دو روز بعد مجددا به بانک بروم و از کارمندان و نگهبان آنجا پرس و جو کنم. حدود 50 سوال آماده کرده بودم که فقط از نگهبان ...
سارق اصلی بانک ملی:به خاطر بدهکاری نقشه سرقت را کشیدم
صورتی که اصلا این طوری نبود و نیست. بررسی های تان در مورد بانک ملی شعبه دانشگاه چگونه بود؟ قبل از عملی کردن نقشه دو بار وارد این بانک شدم. یک بار وارد شدم و فقط فضا و اطراف بانک را بررسی کردم، اما چون ساختمان بانک ملی، شکل هرم بود و به شدت پیچیده، مجبور شدم دو روز بعد مجددا به بانک بروم و از کارمندان و نگهبان آنجا پرس و جو کنم. حدود 50 سوال آماده کرده بودم که فقط از نگهبان ...
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 73
.... هر شش بار با شکست و تلفات زیادی مواجه شدیم. طبیعی است که چاره ای جز عقب نشینی نداشتیم. در حمله آخر، فرمانده از پشت بی سیم دستور حمله داد. ساعت پنج یا شش بعدازظهر بود که در یکی از جبهه ها حمله کردیم. من هم داخل پست فرماندهی بودم و به طرف نیروهای شما می آمدم. یک موشک آرپی جی به پست فرماندهی اصابت کرد و من به شدت زخمی شدم و از هوش رفتم. آن طور که بعدها به من گفتند، بعد از آتش گرفتن پست فرماندهی ...
محکوم شدن مأمور پلیس به دلیل شلیک به متهم
جایگاه رفت و گفت: در این سال ها فقط به دنبال درمان پای خود بودم و بعد از این همه هزینه متوجه شدم پای راستم نقص عضو پیدا کرده است و دیگر قابل درمان نیست. برای پای من دیه ای تعیین کردند که فقط خرج دوا و درمانم شد و دادگاه برای نقص عضوم پولی برایم در نظر نگرفته است. پس از آن مأمور پلیس به جایگاه رفت و گفت: بارها گفتم که با رعایت قانون به کارگیری سلاح شلیک کردم و محکوم هم شدم اما نمی دانم ...
قتل فجیع داماد در قرار صوری با برادرزن
کامران من را کتک زد. از شدت ناراحتی به خانه مادرم رفتم و دیگر برنگشتم. کامران مدام با من تماس می گرفت، من هم ناراحت بودم و جواب نمی دادم. مادرم گفت به کامران بگو به پارک برود و با برادرت صحبت کند؛ اما نگو برادرت می خواهد با او حرف بزند؛ بگو خودت می خواهی در پارک او را ببینی تا کامران قبول کند به محل قرار بیاید. من هم همین را به کامران گفتم. بعد سپهر گفت با کامران صحبت می کند تا دست از این کارهایش ...
پرونده قضایی خبرنگاری که گزارش هایش بدون اجازه کتاب شد
ها تحویل دهم، من هم همه را تحویل داده بودم اما سری آخر را نزد خودم نگه داشتم فکر می کردم اینقدر پافشاری برای دریافت همه گزارش ها درست نیست. گزارش هایم را با امضای پزشکان به کارشناس پرونده تحویل دادم و به او گفتم باقی گزارش ها دست مجری است و حتما آن ها را از مجری بگیرد و با کتاب تطبیق دهد، زیرا این متن عینا آن چیزی است که بعد از چند بار ویرایش برای تهیه کتاب استفاده شده است. ...