سایر منابع:
سایر خبرها
مانکن خلافکار
. از همان جا کم کم شروع به خوردن مشروب و کشیدن سیگار کردم و به خاطر ظاهر خوبم موردتوجه پسرها بودم که همین باعث حسادت دختران می شد و در واقع هیچ کدام شان چشم دیدن مرا نداشتند. یک شب در یکی از این مهمانی ها پسر جوان و خوشتیپی را دیدم که فامیل یکی از آن دختران بود. هومن به گفته خودش در تهران زندگی می کرد و درآمد خوبی داشت و در واقع آرزوی هر دختری بود با او دوست شود. البته من هم از او کم نداشتم به همین ...
باج گیری غیراخلاقی شوهر به نوعروس 50 ساله
و مدام می گفت: من پول هایم را به کسی دیگر می دهم یا با کسی در ارتباط هستم و بعد هم مرا ضرب وشتم می کرد. او همیشه مرا تهدید می کرد که از رابطه خیالی من با فرد دیگر پرده بر خواهد داشت و آبروی مرا خواهد برد. من هم که تا به حال با آبرو زندگی می کردم به او باج می دادم. اول خانه و ماشینم را به نام او کردم و بعد هم حقوقم را از من گرفت و حالا هم با افترا و تهمتی که به من زده چند ماهی است که مرا ترک کرده ...
شکایت از پدر به اتهام طراحی نقشه آدم ربایی
چند روز قبل مرد جوانی به پلیس مراجعه کرد و گفت: با پدرم کارهای تجاری انجام می دهم و سر این موضوع با او به اختلاف مالی خوردم این اختلاف به جایی رسید که مدام باهم درگیری داشتیم. او ادامه داد: در این میان، چند روز قبل که از خانه خارج شدم تا به محل کارم بروم، ناگهان سه مرد جوان سوار بر خودروی پژو راهم را سد کردند. آنها با تهدید و زور مرا سوار خودروشان کرده و به کمپ ترک اعتیادی در جنوب ...
شکایت از پدر به اتهام آدم ربایی
دوباره به اعتیاد روی نیاورم، اما من معتاد نبودم و مطمئن بودم فردی آن ها را اجیر کرده تا به بهانه ترک اعتیاد از من انتقام بگیرد. به هر حال تلاش زیادی کردم تا از کمپ رها شوم، اما نتیجه نگرفتم تا اینکه تصمیم گرفتم با خوردن دارو خودم را مسموم کنم و وقتی به بیمارستان منتقل شدم، از دست آن ها فرار کنم. یک روز قبل مقدار زیادی شربت مخصوص ترک اعتیاد خوردم و حالم بد شد و کارکنان کمپ هم مرا به بیمارستان منتقل ...
قتل هولناک برای سرقت بیت کوین
بترساند اسلحه را به سمتش نشانه رفت ولی یکباره به او شلیک کرد. اتهام قتل را قبول ندارم. من مازیار را نکشتم. وقتی عرفان روبه روی قضات ایستاد، گفت: تحت تاثیر حرف های وسوسه انگیز فرزاد قرار گرفتم و با او همراه شدم؛ اما در قتل هیچ دخالتی نداشتم. حتی اتهام معاونت را هم قبول ندارم چون قرار بر قتل نبود. نمی دانستم فرزاد با خودش اسلحه آورده است. فرزاد قتل کرد. من از ترس برملا شدن این راز فقط کمک کردم که جسد را دفن کنیم. بعد از گفته های متهم و وکلای آنها قضات شعبه 13 برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند. پ ...
قتل هولناک دوست قدیمی بخاطر کیف دیجیتالی میلیاردی / کشف جسد در باغ دماوند + عکس
قتل مازیار با همدستی یکی از دوستانش به نام عرفان اعتراف کرد. به این ترتیب عرفان نیز ردیابی و بازداشت شد. فرزاد 40 ساله در تشریح ماجرا گفت: مازیار را از سال ها قبل می شناختم و با او دوست بودم. می دانستم به تازگی کیف پول دیجیتالی تهیه کرده که در آن به ارزش 20 میلیارد تومان بیت کوین وجود دارد .وسوسه سرقت بیت کوین ها به سرم زده بود .به همین خاطر با دوستم عرفان نقشه کشیدیم تا ...
شکنجه پسر جوان در کمپ ترک اعتیاد که معتاد نبود / پدرم دستور ربودن مرا داده است
به گزارش زیرنویس، چندی پیش مرد میانسالی با مراجعه به اداره پلیس آگاهی تهران از پدرش شکایت کرد و در تشریح دلیل شکایت خود گفت: من از مدتی قبل با پدرم اختلاف و مشاجره داشتم که کارمان به درگیری هم رسیده بود؛ اما هیچ وقت اقدام جدی برای انتقام از او انجام نداده بودم تا [...]
مرد جوان: همسرم علاقمند به مشروب خوری در کنار مردان است
نیست که چگونه همین اشتباهات مرا به نابودی کشاند و همه ثروتم را دود کرد! خانواده ام را ازدست دادم و کارم به کارتن خوابی کشید ... آن شب هم آزیتا با تماس یکی از دوستانش نیمه شب شال و کلاه کرد تا به یکی از همین مهمانی های زجرآور برود که من مانع شدم و گفتم فرزندانمان تنها می مانند! ولی او این رفتار مرا توهین تلقی کرد و حالا از من شکایت کرده است که نمی تواند با مردی پاک به زندگی مشترک ادامه دهد. بیشتر بخوانید: مطلبی که همه دانشجوهای دختر و پسر باید بدانند ...
سناریوی عجیب در قتل دختر 8 ساله به دست پدر 4 زنه اش / دعوای زن سوم و چهارم مرا بدبخت کرد + جزییات
. همسرم به من فشار می آورد و دیگر روز خوش در خانه نداشتم. به همین خاطر به خیابان ناصرخسرو رفتم و قرصی خریدم. یک روز به بهانه تفریح دخترم را سوار موتورم کردم و باهم به پاکدشت رفتیم. در آنجا قرص را با آبمیوه به دخترم دادم و در راه بازگشت به تهران در منطقه خاورشهر متوجه شدم او بیهوش شده است. به همین خاطر او را کنار جاده از موتور پیاده کردم و به خانه برگشتم. من دیگر خبری از دخترم ندارم. با ...
ابری در جیب پیراهنم بود و مدام گریه می کرد
دور دور خواب نبودم باور کن به سمت دشت برگشتم مادیان های رها رفته بودند و کوه کوه بزرگ سنگی رفته بود کسی نبود که مرا دوست بدارد کسی نبود مرا بشناسد و چراغی که سوسو می زد در دور دست پیدا نبود (2) به من نگفته بودی که چرا دستم به ابرها نمی رسد نگفته بودی چرا این خانه ی تاریک نمی خندد ...
یک مرد میانسال پدرش را به آدم ربایی متهم کرد
مردی میانسال از پدرش به اتهام آدم ربایی شکایت کرد و گفت بی دلیل مدتی در کمپ ترک اعتیاد زندانی بود و شرایط سختی را تحمل کرد. چندی پیش مرد میانسالی با مراجعه به اداره پلیس آگاهی تهران از پدرش شکایت کرد و در تشریح دلیل شکایت خود گفت: من از مدتی قبل با پدرم [...]
پروانه معصومی ؛ بانوی سینما و گل ...
اجرای برنامه هایشان دیده بودم. رگبار شوهر من عکاس تبلیغاتی بود، آقای بیضایی عکسی از من برای تبلیغ یک کالا دیده بودند که باعث شد توسط آقای احمد رضا احمدی برای بازی در نقش عاطفه (رگبار) به من پیشنهاد شود. من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده ام و دوره ای وارد سینما شدم که این کار خیلی خوشایند نبود به همین جهت اصلا قصد بازیگری نداشتم. آقای احمدی هم وقتی قصه رگبار را برای من ...
رازهای زندگی دختربچه ای که به دست پدرش کشته شد
خواست این بچه را بکشم تا راضی شود با من زندگی کند. من دخترم را دوست داشتم ولی زنم مرا تحریک کرد. وقتی نوبت به نرگس رسید، اتهام را رد کرد و گفت: من از این مرد یک بچه دارم. او خیلی آدم بی مسئولیتی است و پنج بار ازدواج کرده است؛ البته قبلاً ماجرای همه ازدواج هایش را نمی دانستم و از او به دلیل پرخاشگری و اذیت هایش بارها شکایت کرده بودم. ما در یک شهرستان کوچک زندگی می کردیم و چندین بار به ...
نامه های اسرا؛ زنده ترین متون و اسناد تاریخ جنگ
ایستادند و می گفتند فقط دو کلام. بعد از 21 روز اعتصاب غذا نامه ها را داده بودند و من نمی دانستم مفهوم دو کلمه نوشتند چیست و چه باید بنویسم! صلیب سرخ هم بالای سرم تکرار می کرد دو کلمه و من باید با دو کلمه تمام روزهای سخت و ماجرا را بگویم. پرسیدم این نامه ها با دست چه کسی می رسد؟ گفتند خانواده؛ ولی من خانه نداشتم گفتم خانه ای ندارم و در جنگ آن را از دست داده ام بعد فکر کردم نامه باید به دست کسی برسد که ...
جزییات پرونده ی آزار و اذیت 9 زن و دختر
التماس هایم آزارم داد. روسری را دور گردنم گره زد و گفت اگر سروصدا کنی تو را می کشم. متهم در آزارواذیت چهارمین قربانی اش ناکام ماند. شاکی در تشریح ماجرا گفت: کنار بزرگراه امام علی بودم که متهم از من ساعت پرسید و بعد چاقو را روی پهلویم گذاشت و مرا به سمت شمشادها انداخت. قصد آزارم را داشت که همان موقع صدای فردی آمد و از ترس فرار کرد. متهم موتورسیکلتش را آن سوی بزرگراه پارک کرده بود و سوار آن ...
گفتگو با تبهکار خطرناک مشهد / شکست عشقی مرا به این روز انداخت!
به گزارش زیرنویس، این جوان 25 ساله که بعد از انجام سرقت مسلحانه در بولوار شهید فرامرز عباسی مشهد متواری شده بود با رصدهای اطلاعاتی گروهی از کارآگاهان ورزیده پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ همتی (رئیس دایره مبارزه با سرقت های مسلحانه) در یکی از هتل آپارتمان های شهرستان چناران به همراه همدستش ...
ایرج مصداقی؛ خودبزرگ بین، دروغگو و آدم فروش
بیشتر جلوه دهم و از خودم در ذهن دیگران یک قهرمان بسازم و بیشتر مواقع به خبرهایی که اعتقاد نداشتم و عمل نمی کردم در حرف و شعار به زبان می راندم و در این رابطه حتی بوضوح دروغ نیز می گفتم تا شخصیت خود را حفظ کنم. در سالن 19 من دچار همین مساله شدم البته علیرغم اینکه در بیرون بخاطر اینکه یک بار دستگیر شده بودم و دیگر از سازمان بریده بودم به خاطر ترس از جان و عافیت طلبی منفعل بودم ولی دوباره در زندان خصلت ...
مرد همسایه از پنجره به خانه و زنم نگاه می کرد او را کشتم!
از این موضوع ناراحت بود. ابتدا پرده های آشپزخانه را عوض کردیم و آستر گذاشتیم تا داخل آشپزخانه مشخص نباشد اما هر وقت پرده را کنار می زدم، می دیدم شهرام لب پنجره ایستاده است. وی ادامه داد: چند باری به او تذکر دادم اما توجهی به حرف هایم نداشت تا اینکه روز حادثه به در خانه شان رفتم و به رفتارش اعتراض کردم که او با بی خیالی به من گفت تو توهم داری و حالت خوب نیست. من به خانه شما چه کار دارم ...
سرنوشت قصاص چشم در صلح و سازش بررسی می شود
متهم را شناسایی و بازداشت کردند. وی در بازجویی ها با اظهار پشیمانی به جرم خود اقرار کرد. وی در ادعایی گفت: شاکی همیشه در کار من دخالت می کرد و همین موضوع باعث اختلاف ما شده بود. آن روز وقتی او را دیدم خیلی عصبانی شدم و با هم درگیر شدیم که با چاقو به او ضربه زدم. قصد نداشتم او را کور کنم و چاقو هم از یک روز قبل که گوسفندی را کشته بودیم، داخل حیاط خانه مان بود و من برداشتم و با آن ضرباتی به شاکی ...
من از شیطان رانده شدم و به قلب بسیج رسیدم
و بچه ها داشتند درباره خاطرات چادری شدن شان برایم تعریف می کردند. انگار حرف های ما را شنیده است و حالا آمده تا سر صحبت را با من باز کند، می گوید: بله شنیدم بچه ها چی میگفتن، من هم همین طور بودم، یعنی خیلی شرایط بدی داشتم، تا مرز شیطان پرستی هم رفتم . خانواده ام هیچ خط قرمزی نداشتند اگر خبرنگار هم نباشی وقتی یک دختر محجبه که حتی روبند هم به صورتش زده است و آرم بسیج روی لباسش ...
رکوردزنی با پرچم هلال احمر
رنگی داشتند. نمی دانستم امدادرسانان از چه ارگان و سازمانی هستند. وقتی نزدیک رفتم از کارشان پرسیدم یکی از نجاتگران خندید و گفت ما نیروهای هلال احمر هستیم. شما هم اگر دوست داشته باشید، می توانید بعد از طی کردن دوره های امدادی به جمع ما اضافه شوید. آنقدر این حرف، مرا خوشحال کرد که بلافاصله برای ثبت نام در دوره های آموزشی اقدام کردم و موفق شدم، من هم همان لباس زیبا را به تن کنم. حالا 13سال است که احمدی عضو جمعیت هلال احمر شده است. ناصر 38ساله در 18 اردیبهشت ماه امسال، رکورد طناب زنی 43 کیلومتر را در مدت زمان 4 ساعت طناب زنی به ثبت رساند. ...
پروانه معصومی و خاطراتی که گذاشت و رفت/ بازیگری که همیشه می گفت رهبر انقلاب را دوست دارد + فیلم
د و بیرون می رفت، یادم می آید برای برادرم می خواستیم عروسی بگیریم گفتند "چهار زن با حجاب می توانند بیایند؛ مادر عروس، مادربزرگ عروس، مادر داماد و مادربزرگ داماد و بقیه حجاب نباید داشته باشند."، اصلاً با حجاب کسی را راه نمی دادند، ولی الآن هم زمان ماست و این طور نبوده که یک دفعه و یک شبه برگردم و این طور بشوم، من تمام زمانی که در آلمان درس می خواندم نمازم را هم می خواندم، حتی یک بار به پدرم نوشتم؛ " ...
شمارش معکوس برای قصاص چشم مرد عصبانی در تهران + جزییات
به گزارش زیرنویس، این پرونده از روز هجدهم خرداد سال98 به جریان افتاد. آن روز مردی حدودا 60 ساله در جریان درگیری با همسایه اش به شدت مجروح و به بیمارستان منتقل شد. وقتی ماموران در بیمارستان حاضر شدند، وی گفت: ضارب، مردی جوان بود که در همسایگی ما زندگی می کرد. او مدام برای ما و [...]
باج گیری غیراخلاقی شوهر به نوعروس 50 ساله
زن 52 ساله که فقط 2سال از آغاز زندگی مشترکش می گذشت و قصد شکایت از همسرش را داشت، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: ما اهل یکی از روستاهای اطراف مشهد هستیم. من در کودکی به تنور افتادم و یک پایم کوچک تر از دیگری است، برای [...]
بازداشت پسر معتاد بعد از سقوط مرگبار یک مرد
در اتاق زندانی بودم و از آنجایی که او مقابل در ورودی بود نمی توانستم از آنجا خارج شوم، از سویی خونریزی صورتم متوقف نمی شد و حالم لحظه به لحظه بدتر می شد. به همین دلیل با پدرم تماس گرفتم و از او کمک خواستم و آدرس خانه را به پدرم دادم. زمانی که مأموران زنگ در خانه را به صدا درآوردند او از راه پله ها به سمت پشت بام رفت تا فرار کند. من دنبالش دویدم تا او را بگیرم و نگذارم فرار کند که ناگهان پایش سر ...
گفت مادر مرا نبوس مادران شهدا حسرت می خورند!
آجری که خشک شده بود را جمع می کردم. به سختی کار کردم تا هزینه بچه هایم را تأمین کنم. آنقدر کار کردم که دست و پایی برایم نمانده است. چه خاطراتی از شهید محسن دارید؟ یک بار که محسن رفته بود پایگاه بسیج تا به جبهه اعزام شود، رفتم که او را برگرداندم. یکی دو روز ماند و رفت. گفت کوله جبهه را به پایگاه تحویل می دهم و برمی گردم، اما رفت و دیگر برنگشت. محسن درخت نارنگی در حیاط خانه مان ...
عطشی که مرا حافظ قرآن کرد
: خیلی خسته شده بودم؛ درواقع خیلی وقت ها کم می آوردم که در همان زمان حفظ قرآن، پدر خود را از دست دادم و برای من ادامه دادن حفظ تقریباً سخت و غیر ممکن شده بود. با اینکه افراد زیادی می گفتند یک مدت از حفظ قرآن صرف نظر کنم زیرا با شرایطی که داشتم عملاً حفظ قر آن برای من سخت شده بود، اما نیروی خیلی عجیبی در وجودم مرا وادار می کرد با تمام حالات روحی بدی که بعد از فوت پدرم داشتم به حفظ ادامه دادم. ...
برای خلاص شدن از شر اضطراب چه باید بکنیم؟
موفقیت و پیشی گرفتن از دیگری بود. احساس ناامنی و فشارهای درونی مک هیل را از پا درآورده بود به طوری که او حتی برای انجام کارهای روزانه مانند خرید از فروشگاه یا رستوران رفتن، دچار مشکل شده بود. او می گوید: دچار حالتی شده بودم که یا جنگ بود یا فرار. متیو مک هیل پس از سال ها درمان و روانکاوی متوجه شد که سلامت روانی و عاطفی بر موفقیت حرفه ای ارجحیت دارد. ...