همراه با یک جست وجوگر نور؛ شرط اول تفحص، عاشقی است
سایر منابع:
سایر خبرها
شرط عجیب یک شهید برای طلاق همسرش! / حاضری این جمله را به حضرت فاطمه(س) بگویی؟
- اخبار فرهنگی - به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، شهید عبدالحسین برونسی مشغول گذران زندگی بود و از راه بنایی امرار معاش می کرد. با شروع دفاع مقدس و جهادی که بر هر مردی واجب بود، همهچیز را رها کرد و عازم جنگ شد. عبدالحسین فرماندهی تیپ هجده جوادالائمه (ع) را بر عهده داشت که سرانجام 23 اسفند سال 63 در عملیات بدر، چهارراه خندق به شهادت رسید و پیکرش سال ها پس از شهادت تفحص شد. همسر ...
داستان دلتنگی های عاشقانه یک مادر که "آخرین خداحافظی" پسرش را ندید
پیدا کنم که از این رهگذر به تاریخچه باشگاه استقلال و تیم تاج برسم؛ بنابراین تحقیقاتم را شروع کردم و به دوستانم و مسئولان در معراج شهدای مشهد گفتم که هرکسی را در هر جایی می شناسند به من معرفی کنند. وی ادامه داد: حدود 3 هفته بود که دنبال سوژه می گشتم و پیدا نمی کردم تا این که یکی از دوستان معراج شهدا به من آدمی را معرفی کرد که ورزشکار بوده اما فوتبالی نبوده و والیبال بازی می کرده و خانه ...
تغییر چهره عجیب مهران مدیری | مهران مدیری بعد از عمل جراحی
با شما تماس می گیریم، چند روز گذشت دیدم کسی تماس نگرفت. یکی از همان بچه ها به من زنگ زد و گفت معینی می دانی جای تو، مادر بهاره رهنما را گذاشتند؟ الگوی من مولا علی(ع) است که می فرمایند رگ ببر اما نان نبر. از همینجا به آن خانم می گویم چگونه توانستی جای من بازی کنی؟ و من یک هفته تمام گریه کردم چون تعداد زیادی مسکن می خوردم تا درد زانویم سرکار مشخص نشود. ویدوئو از مهران مدیری در فضای مجازی ...
شهادت نادر انگیزه دیگران برای رفتن به جبهه شد
شروع به جنگ تن به تن با عراقی ها کرد تا آن ها را متفرق کند و جنازه همسنگرش را عقب بیاورد. بچه ها صدایش کردند نادر بیا! دوستت شهید شده بعداً می آییم او را بر می گردانیم! ولی نادر قبول نکرد. متأسفانه نادر تنها ماند و همانجا با تیر مستقیم دشمن بعثی به شهادت رسید. تیر 64 وقتی خبر شهادت نادر را شنیدم ییلاق اسپرز بودم. قرار بود برای تشییع جنازه به شالقدر برویم. من از ییلاق اسپرز تا روستای شاهکلا ...
نشان از بی نشان ها؛ گمنام در میان خاکیان و معروف در عرصه افلاکیان
...> بیش از سه دهه از روزهای پایانی جنگ می گذرد، اما هنوز هستند مادران و پدرانی که نگاهشان خیره به در است و گوششان به زنگ که شاید قاصدی از راه برسد و خبری بیاورد به قد سال های چشم به راهی مادر و پدر، خیلی ها رفتند در بی خبری، خیلی ها ماندند در بی خبری، بی خبری را هرطور بخوانیم درد دارد و غم، بچه های تفحص که دست به کار می شوند دست و دل مادر و پدری به لرزه می افتد، به روزهای جنگ می روند، به صدای آژیر ...
روایت هایی از ارادت شهدا به مادرشان حضرت زهرا (س)
فهرست اخبار زیرنویس1 خادمی حاج قاسم سلیمانی در بیت الزهرا س2 شیفتگی به سبک شهید تورجی زاده3 اصرار دکتر مجید شهریاری به نصب یک تابلو در دانشگاه4 وقتی حضرت زهرا شهید مجید قربانخانی را دعوت کرد5 تفحص شهدا با ذکر یازهرا س در سالروز شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) نگاهی کوتاه به عشق و ارادت شهدا به [...]
دعوا سر سربند یافاطمه س بود
که به من فرمودند: مجید! تو وقتی می آیی سوریه بعد از یک هفته پیش خودمی. روی همین حساب بود که یک روز برای تشییع شهید محمد فرامرزی رفته بودیم گلزار شهدای یافت آباد. آنجا بود که به عمه اش گفته بود: عمه جان! من هم عازم سوریه ام. 2هفته دیگر جای من هم همین جاست. وقتی بردیمش سوریه، چون تک پسر بود نمی خواستم عملیات ببریمش. به مرتضی کریمی گفتم: مجید و یکی از بچه ها را می گذاریم نگهبان دم ساختمان ها و خط نمی ...
پیام آوران مکتب فاطمی در آغوش مردم بیرجند
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی خاورستان ؛ مردم شهید پرور بیرجند امروز(یکشنبه) همزمان با سراسر کشور که مزین به عطر فاطمی و سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) است، بار دیگر با استقبال پرشور از پیکر مطهر شهدای گمنام تازه تفحص شده دفاع مقدس آمدند و عشق و ارادت خود را به آرمان های امام راحل و شهدا نشان دادند. امروز در بیرجند از صبح شور دیگری برپا بود و مردم با وجود سرمای کویری صبحگاهی به ...
زنگ شهدا
، ادامه می دهد: بعد از تمام شدن مراسم برای تشکر از بچه ها به خاطر نظمی که حین مراسم داشتند، سر کلاس هایشان رفتم و متوجه شدم سؤالات زیادی درباره دوران 8 سال دفاع مقدس و حال و هوای جبهه و جنگ و شهدا ذهنشان را درگیر کرده، با کمک همکارانی که تجربه جبهه و جنگ داشتند تا آخر وقت به سؤالات بچه ها پاسخ دادیم و آن روز به برکت حضور آن شهید مدرسه مان حال و هوای معنوی و نورانی گرفت. ...
اصرار شهید اسدی برای ورود به گردان خط شکن برای چه بود؟
شده است. اما خیبر که شروع شد، جای خاصی نداشت. یعنی مسئولیتی برایش تعریف نشده بود. از همین آزادی عمل استفاده کرد و آمد به گردان ما که خط شکن بود و همان شب برات شهادت را خرید. در عملیات خیبر شما در کدام گردان بودید؟ چه مسئولیتی داشتید؟ و چطور شد که اسدی آمد به گردان شما؟ من جانشین گردان خط شکن امام حسین (ع) به فرماندهی شهید قوچانی بودم. برادر قوچانی بسیار فرمانده توانمندی بود و ...
خیمه گاه فاطمه(س) پناهگاه بی پناهان/اینجا نظرکرده فرشتگان است
خبرگزاری مهر - گروه استان ها؛ الهه نظری*: ایام فاطمیه است. مساجد و تکایاپذیرای عزاداران فاطمه (س) است. در جوار مزار شهدای گمنام در کنار مصلی بزرگ بندرعباس خیمه ای بر پا گشته تا عزاداری حضرت فاطمیه زهرا سلام الله علیها، دور هم جمع شوند. گویا خبری در راه است. صدای سنج و دمام نمی آید، همه چیز متفاوت با عزاداری امام حسین (ع) است. خیمه شبیه کلاس های صحرایی دوران دفاع مقدس شده، خانواده ها ...
خلاصه داستان قسمت 318 سریال ترکی خواهران و برادران
بیا تا چای سرد نشده بخور اورهان میگه روز اول کاریمه نمیخوام دیر برسم و با شنگول یکم بحث و کل کل میکنه و میگه اگه این کاراتو ادامه بدی طلاقت میدم دوباره شنگول میگه برو طلاق بده به گونور پیدا کن ولی یادت نره که دوباره برنگردی پیش من! بچه ها به مدرسه میرن که اونا با دیدن برک و الیف میگن واقعیت داشته؟ برک تایید میکنه سپس میرن تریا تا کلاس شروع بشه. یاسمین قهوه خریده و رفته پیش ماهر تو حیاط ...
یازهرا اسم رمز گردان نمازشب خوان های دفاع مقدس
حضرت صدیقه طاهره(س) را می بیند که می فرماید: تو شفا پیدا می کنی به شرط آن که جهاد و جنگ در راه خدا را ترک نکنی. بعد از آن سید کمال عمرش را برای جهاد در راه خدا می گذارد و اسم گردان هم می شود گردان یازهرا(س). آخرش هم حاج سید کمال فاضل در همان عملیات والفجر مثل مادرش شهید می شود از ناحیه پهلو، به رنگ مادر، مادری پهلو شکسته که بین در و دیوار ماند. شهدا میهمان شهرند ...
تقویم نجومی امروز دوشنبه 27 آذر 1402 | تقویم نجومی همسران دوشنبه 27 آذر 1402
[امام عسکری] فرمود: هرکه روز دوشنبه ده رکعت نماز بجا آورد و در هر رکعت سوره حمد و ده مرتبه سوره توحید را بخواند، حق تعالی در قیامت برای او نوری قرار دهد که موقف را روشنایی بخشد تا در آن روز همه بندگان خدا بر او غبطه برند. راوی از آن حضرت پرسید در چه وقتی از روز باید این نماز را بجای آورد؟ فرمود: بین طلوع آفتاب تا ابتدای ظهر. زیارت روز دوشنبه امام حسن مجتبی(ع) ...
قدیمی ها ورزش را فرار ازکار می دانستند
پرتاب نیزه یاد می دادم. در کنار آن چهار پنج سال هم مربی تیم منتخب مدارس بودم که توانستم به عنوان مربی تیم منتخب مدارس دو بار در استان سوم شوم. - در چه مدارسی معلوم ورش بودید؟ مدارس سجاد، احمد نی ریزی، ولیعصر، شهید مفتح، و چند سال هم در استادیوم شهدا با زنده یاد علی فیض آبادی، حسن مروی، رضا مسلمان حقیقی، عباس نژاد و سید محمد فقیه بچه ها را تمرین می دادیم که من مربی ...
ژنرال های فاتح خرمشهر/ از تسخیر لانه جاسوسی تا فتح خرمشهر در گمنامی
که دیگر دادن خبرِ آن، به این همه مقدمه چینی نیاز نداشت. یک کلام، توی همان سنگر حاج همت، این آقا میگفت محمود مجروح شده و خلاص. این شد که گفتم: برادر محمودزاده، بگذار خیال تو را راحت کنم. سرشب که نماز مغرب و عشاء را با شهبازی خواندم، قشنگ مشخص بود او دیگر این جایی نیست. تمام وجودش رفته بود آن طرف پرده. من این مطلب را همان لحظات، با چشم خودم دیدم. پس این قدر خودت را عذاب نده، اگر شهید شده ...
سروهای صبور و اسوه های ایثار؛ شهیدی که هدیه تولدش را از خدا گرفت
... دخترانی هم هستند که بابا را دیده اند و بعد از شهادتشان دلشان می خواهد یک بار دیگر بابا را ببینند و روی ماهش را ببوسند. در این کنگره دختری را دیدم که بابای شهیدش را دیده بود برایش ناز و کرشمه آمده بود و تا پنج سالگی راه به راه دلبری کرده بود. این دختر وقتی اسم بابای شهیدش را می برد می گوید” من فدای تو بشوم بابای خوبم، بابای من مثل امام حسین( ع) با لب تشنه شهید شده، کاش ...
تقویم نجومی امروز یکشنبه 26 آذر 1402 | تقویم نجومی همسران یکشنبه 26 آذر 1402
.... ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام 100 مرتبه. ذکر بعد از نماز صبح 489 مرتبه یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد. آیا امروز یکشنبه 26 آذر 1402 قمر در عقرب است؟ امروز شنبه 26 آذر 1402 قمر در عقرب نیست. قمر در عقرب آذر 1402 از روز شنبه 18 آذر 1402 از ساعت 07:08 شروع شد و در روز دوشنبه 20 آذر 1402 ساعت 14:42 به پایان رسید. قمر ...
کشتار، کشتار می آورد؛ جنگ، جنگ می آورد!/ جنگ منطق شناسایی خودی و غیرخودی ندارد
سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ؛ گلوله که به طرف تو شلیک می شود، نمی داند چاقی یا لاغر، سفیدی یا سیاه؛ مردی یا زن؛ ثروتمندی یا فقیر؛ شاگردی یا استا؛ عاشقی یا فارغ؛ در کلیسایی یا مسجد؛ در عزایی یا عروسی، شام خورده ای یا نخورده ای... نزدیک و نزدیک تر که می شود حتی نمی پرسد دشمنی یا دوست؛ مرده ای یا زنده، متولد شده ای یا نشده ای... و تو تنها می گویی کاش این گلوله.... این ...
گزیده ای از خاطرات شهید مرتضوی به مناسبت درگذشت مادر گرامی شان
.... من نامه را خواندم و گفتم که باشد حرفی ندارم. عرفان کمک آرپی چی زن شد و ناصر شکوری هم آرپی چی زن. عملیات صبح شروع می شد؛ عملیات امام مهدی (عج) که با هدف عقب راندن دشمن از منطقه سوسنگرد انجام می شد. به هر ترتیب ما صبح راه افتادیم و رفتیم. من دیدم که چند نفر از بچه های ما نیستند. علت را از بچه ها پرسیدم. گفتند که عرفان و چند تا از بچه های دیگر در آنجا غسل می کنند. صبح زود و هوا سرد ...
تقویم نجومی امروز شنبه 25 آذر 1402 | تقویم نجومی همسران شنبه 25 آذر 1402
همه اهل آسمان ها و زمین ها و هر آنکه از پیشینیان و آیندگان تسبیح تو را گوید ای پروردگار جهانیان، آری درودت را بر محمّد بنده شایسته و پیامبرت و فرستاده ات و امین و برگزیده و محبوب و پاک و بنده و خاص و خالصت و اختیار شده از میان بندگانت، قرار ده. خدایا! به او فضل و برتری و مرتبه ی شفاعت و درجه بلند عطا کن و او را به مقام ستوده ای که پیشینیان و آیندگان بر آن رشک برند برانگیز. خدا! تو فرموده ای: اگر ...
حرف بزن شهریار ، حرف بزن
...> - خدا زیادشون کنه. همشون خوبن، (سر در گوش مادرش برد)، اما کی می شه خانم دلاوری! گفتم: آقا شهریار! حالا ما دیگه نامحرم شدیم رو در بایستی نکن. حرف بدی که نمی زنی. مادر گفت: تو رو خدا نصیحتش کنین. شهریار گفت: مردم به بچه هاشون پانزده سالگی زن میدن. مادر گفت: مردم شانس و اقبال دارن. باشه چشم اول بذار از این خراب شده بیرون بیام. شهریار گفت: واقعاً که خدا به داد ...
خلاصه داستان قسمت 317 سریال ترکی خواهران و برادران
.... مراسم تو کلوب شروع شده و باید هر دانش آموزی با اولیاء خودش برقصه اول از همه ثریا و سوسن میرن وسط و شروع میکنن به رقصیدن بعد از اونا عمر و سوزان شروع میکنن به رقصیدن سپس کم کم همه میرن وسط و میرقصن و خوش میگذرونن. الیف میره پیش برک و میگه الان بهترین وقته بری به مادرت پیشنهاد رقص بدی و یخ بینتونو آب کنین برک به الیف میگه من از وضعیت الانم خیلی هم راضیم الیف باهاش دعوا میکنه به ...
خدمت برای وطن است
: یکی از اقوام شهید شده. غلامرضا همان جا با مادرش به مجلس شهید رفت و تمام روز مرخصّی اش را در مراسم شهید شرکت کرد و از شهادت خود در آینده ای نزدیک خبر داد. جلال دلیری - از اقوام شهید - می گوید: غلامرضا به من گفت: جلال جان، یادت باشد، دفعه دیگر این مراسم را برای من انجام خواهی داد. من به شوخی گفتم: مگر تو کی هستی که از مرگ و زندگی هم خبر داری؟ او گفت: بعد خواهی فهمید. سرانجام ...
زنگ شهدا
از شیطنت و همهمه بودند، از روی احترام سکوت کرده و تا آخر برنامه همکاری بسیار خوبی با ما داشتند. مدیر مدرسه که خودش از شهدای زنده و جانباز دفاع مقدس است، ادامه می دهد: بعد از تمام شدن مراسم برای تشکر از بچه ها به خاطر نظمی که حین مراسم داشتند، سر کلاس هایشان رفتم و متوجه شدم سؤالات زیادی درباره دوران 8سال دفاع مقدس و حال و هوای جبهه و جنگ و شهدا ذهنشان را درگیر کرده، با کمک همکارانی که تجربه جبهه و ...
پاسخی وایرال شده از جواد عزتی
کاملا حق انتخاب داشتم. مجری :اون انتخاب کرد تو رو یا تو انتخاب کردی؟ جواد عزتی :هر دو چون یه فرصتی بود که به هم فکر کنیم من بازیگرش بودم و ایشون کارگردان تئاتری بودن که من بازی می کردم. مجری :با سید جواد هاشمی نسبت داری؟ جواد عزتی :نه نسبت ندارم ولی دوستش دارم. مجری :ماشینت قیمتش چند؟ جواد عزتی :ماشین ندارم. مجری :بچه ...
از کودکی غمگین ناصر چشم آذر تا دیپلم پولی او!
، گفت: قربان ما به ایشان چکار داریم. ما قرار است چهار تا آهنگ تمرین کنیم و شما هم نظارت کنید. شهرداد گفت: نه این پسر توجه من را جلب کرده برایش آکاردئون بیاورید. سرویس فرستادند آکاردئون خودم را از منزل آوردند. همان روز به دستور او من دو تا قطعه آذری زدم که ضبط شد و هر روز از رادیو پخش می شد. در این قسمت می توانید قطعه ای نام تو را بشنوید: انتهای پیام ...
اینجا خانه ما| دو راهی بین سفر و هیات مدرسه علی
گروه زندگی: این روایت جریان زندگی است، زندگی در خانه ما! علی راه می رود و با خودش زمزمه می کند: پرِ اشکه سکوت تو، پرِ گریه قنوت تو مدرسه شان مراسم فاطمیه را سپرده به کلاس سومی ها. سرود و مداحی و نمایش و فضاسازی و ...، همه بر عهده آنهاست. دو روز بعد از زنگ تعطیلی مدرسه، دو سه ساعت بیشتر مانده اند تا با معلم شان سالن را آماده مراسم کنند و برنامه ها را تمرین کنند.صدای دینگ پیامرسان گوشی ...
روضه مادر در خانه مادربزرگ
و نمی دانستم از زمین گودبرداری شده گذشتم یا حالا ساختمانی جایش را گرفته و من نشناختم. هرچند حالا تنها چیزی که اهمیت داشت، پیدا کردن محل جدید هیئت بود. پسرم پرسید: پلاک 45 رو رد نکردیم مامان؟ کمی سرم را این طرف و آن طرف چرخاندم و با دیدن پلاکارد کوچه ستوده، گفتم: نه مامان جان! رد نکردیم، نوشته بعد از کوچه ستوده. به هیئت نزدیک شده بودیم ولی متحیر مانده بودم که آن سردرهای خاص همیشگی، سیاهی ...