روایتی از تلاش نوجوان شهید برای پیوستن به غواصان کربلای 4
سایر منابع:
سایر خبرها
بازمانده کربلای 4 از لحظات سخت پرپر شدن غواص ها می گوید
مطرح شد که قرارگاه، گذشتن از این همه موانع جدید و قدیمی و وضعیت هوشیاری دشمن را قبول نمی کند و می خواهد راستی آزمایی کند. مجید گفت مجتبی (سردار مجتبی مینایی فرد) معابر را خوب انتخاب کرده و کارش را با بچه ها درست انجام داده است و با شجاعت تمام اعلام کرد، حاضرم با هر که شما بگویید با غواص ها جلو بروم. منطقه و عملیات حساس بود و بنا شد معبر ناصر نوروزی، یکی از شجاع ترین سرگروه ...
اجماعی جهانی برای مقابله با عملیات کربلای 4 صورت گرفته بود
باقری بود، در موج بعدی وارد شدیم که روی آب بسیاری از قایق های ما را زدند و شهید علی باقری روی آب های اروند به شهادت رسید. بعد از ما سه گردان دیگر را هم وارد عمل کردند. دو گردان به جزیره بلجانیه رفتند که از میان آن ها یک گردان فقط فرمانده گردان و چند قایق شان توانستند به بلجانیه برسند. شب بعد هم که گروهان یاسر از گردان موسی بن جعفر (ع) وارد عمل شد که این بچه ها هم نتیجه نگرفتند و نهایتاً باقی مانده ...
از ام البنین ها بپرسید چرا هنوز شهید می آورند...
می بست، انگار داشت در آسمان ها سیر می کرد. اما هرچقدر علی خوشحال بود، غم و غصه دست از دل من بر نمی داشت. تعارف نداشتم؛ دلم به رفتنش رضا نبود. آخه بچه 16ساله را چه به جبهه و جنگ؟ هرچه تلاش کردم منصرفش کنم، نشد که نشد. هرچه گفتم نرو، هنوز برای تو زوده، هرچه گفتم جنگ که تموم نمی شه، حداقل صبر کن وقت سربازیت که شد، اون موقع برو، هرچه گفتم اگه هدفت خدمت کردنه، بمون و به پدر پیرت خدمت کن، به گوشش نرفت ...
ناگفته های خواهر شهید همت از عشق مادر به ابراهیم
ننه خانه را تمیز و مرتب کن، ابراهیم از جبهه می آید مینا همت، خواهر شهید حاج محمدابراهیم همت، خواهر شهیدی که 40 سال است غم فراق برادر را می کشد، بانو همت حال و هوای زمان شهادت برادر و غوغای خانه و شهر را توصیف می کند. وقتی به آن زمان بازگشت اشک در چشمانش از فراق برادر حلقه زد و بغض راه گلویش را بسته بود اما با صلابت حرف زد. مینا همت، خواهر شهید حاج محمدابراهیم همت در ...
حمایت اطلاعاتی آمریکا از صدام
از حاشیه اروندرود با گلوله باران ام الرصاص سعی می کردند از نیروها پشتیبانی کنند تا آن ها بتوانند خود را از جزیره و محاصره دشمن خارج کنند. واقعاً در آن شرایط، جهنمی از آتش به پا شده بود و هواپیماهای جنگنده عراقی یک آن بیکار نبودند. فراموش نمی کنم همان وقت به یکی از دوستان گفتم برو و فلان اقلام را آماده کن تا در صورت نیاز به دست بچه ها برسانیم و دقایقی بعد دیدم آن بنده خدا مثل مرغ سرکنده ...
حاج قاسم گفته بود حاجی در یمن شهید می شود/ مخالف سرسخت بند پ
انداخت شانه علی و گفت حاج خانم خبر دارید حاجی می خواهد برود یمن؟ گفتم نه. گفت بله، می خواهد برود یمن، باید خودت را آماده کنی. گفتم سن حاجی رفته بالا و می خواهد بازنشسته شود و استراحت کند، و ناخودآگاه زدم زیرگریه. حاج قاسم گفت گریه قبل از شهادت است؟ این را که گفت برگشتم و حاجی را نگاه کردم، از شنیدن کلمه شهادت از زبان حاج قاسم چشمانش می درخشید و خوشحال شده بود. بعد که حاج قاسم رفت، حاجی گفت چرا به ...
روایت ماندگار منادیان صبر و استقامت جاودانه
حضرت زینب(س) فکر می کردم وقتی به مصیبت های ام البنین و فکر می کردم آرام می شدم و می گفتم باید صبور باشم تا بتوانم مقاومت کنم. اسکندری تصریح کرد: بعد از 7 ماه بعد از شهادت شهید فرزند سومم متولد شد و با توجه به شرایطی که داشتم کنار خانواده همسرم زندگی کردم و بعد از یک سال به منزل خودمان که قبلا نیمه کاره بود و بعد از آن که کم کم تکمیلش کردیم آمدیم و کم کم بچه ها بزرگ شدند و من قد کشیدن ...
حاج قاسم خودش را نوکر اهالی این کوچه می دانست
...، پشیمان شده بودم که عروسِ راه دور شده ام . خاک کرمان باز هم دامنگیر شد و این بار دامن فوزیه خانم را گرفت، حالا او آنقدر به کرمان علاقه دارد که به دادستان کرمان و مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کرمان وصیت می کند دور از جانش هر موقع که به رحمت خدا رفت، یک جای خوب آن بالا بالاهای مسجد صاحب الزمان (عج) برایش جور کنند. از فوزیه خانم می خواهم درباره ویژگی های اخلاقی ...
همراه با یک جست وجوگر نور؛ شرط اول تفحص، عاشقی است
جاده به یک شهید خورد و بالا آمد، شهید را جمع آوری کردیم، گفتم: دور بزن تا اگر استخوانی یا چیزی از او مانده است، جمع می کنیم، همین که زد دومین شهید بالا آمد، شروع کردم به قربان صدقه امام حسین ( ع) رفتن؛ گفتم: قربونتون برم آقا. نوکرتون هستم. فداتون بشم و... با آب باران در چاله ها که از دیشب مانده بود، وضو گرفتیم و نماز خواندیم و برای کار شروع کردیم، به راننده گفتم: همین مسیر را بگیر و برو جلو، 50 متری می شد که رفت جلو و شهید سوم هم پیدا شد، توسل ما آن روز جواب داد. ...
وعده دیدار هر سال، روز وفات مادرِ سقّایِ کربلا
.... پسر شهیدم زودتر از بقیه به دیدنم می آید مادر شهید انگار چیزی را به یاد آورده باشد، خیره به قاب عکس شهید سیدمسعود الدین سیدموسوی، به پهنای صورت می خندد؛ دوباره دستم را می فشرد و آرام می گوید: سیدمسعود هر سال سالروز وفات حضرت ام البنین(س) مادر سقای دشت کربلا زودتر از بقیه بچه ها به دیدنم می آید و خوشحالم می کند. انگار تشکر می کند، که جوری تربیتش کردم تا مثل ابولفضل عباس(ع) سقای دشت کربلا پا در رکاب سید الشهدا باشد و به شهادت برسد. پایان پیام/ ...
دلتنگم اما شهادت پسرم باعث افتخارم است + فیلم
.... من یک لحظه دلم لرزید و می دانستم این خواب باید تعبیر بدی داشته باشد ولی به او چیزی نگفتم و فقط گفتم پسرم مواظب خودت باش. این مادر شهید درباره دیدار مقام معظم رهبری با خانواده آنها گفت: روزی به ما اطلاع دادند از بنیاد شهید به دیدار ما می آیند. اصلاً نمی دانستیم قرار است مقام معظم رهبری به خانه ما بیایند. روز موعود، تعداد بسیاری از افراد به خانه ما آمدند و خانه را برای آمدن ایشان آماد ...
بیا فال حافظ بگیر با معنی | فال حافظ شیرازی پنجشنبه 7 دی 1402
حسودان هراسی نداشته باش. فال حافظ متولدین مهر از دیده خون دل همه بر روی ما رود بر روی ما ز دیده چه گویم چه ها رود ما در درون سینه هوایی نهفته ایم بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود تعبیر فال حافظ: فال حافظ امروز شما این تفسیر را دارد که رازی در دل نهفته داری و از درد عشقی رنج می بری که تو را بیمار و بی قرار کرده است. نهایت ...
قهرمان سامرا را بشناسید
، اطلاع دهید تا هم نماز بخوانیم و هم ناهار بخوریم. بچه ها وقتی به محل مورد نظر رسیدند، گفتند نگه دار. بعد از خواندن نماز، سفره را انداخته و دور سفره نشسته بودیم که دیدم حاج حمید کنار جوی آب نشسته و مشغول تمیز کردن آن است. گفتم چرا غذا نمی خوری؟ گفت کمی صبر کنید تا جوی آب را که به خاطر مقداری زباله بند آمده و جلوی عبور آب را گرفته است، تمیز کنم. - شهید تقوی از چه زمانی به عراق رفت؟ ...
اشک هایش فقط یک تکان تا سرازیر شدن فاصله داشت/دستی که برای آخرین بار گرفته شد
ارتباطی نداشتیم و او با خط یک طرفه هرزگاهی زنگ می زد اما به خاطر مسائل امنیتی چندان حرف نمی زدیم و فقط چند ثانیه ای جویای احوال یکدیگر می شدیم. او در مورد خبر شهادت حامد نیز می افزاید: وقتی به ما خبر جراحتش را دادند، حدود پنج روز از اصابت موشک به حامد گذشته بود و حامد دو چشم و دو دست خود را از دست داده بود. چند روزی در کما تحت مراقبت بود تا وقتی به هوش آمد به ما خبر دهند، ولی بعد پنج روز ...
انتخابات ضامن اصلاح و پیشرفت کشور است
است و گاهی می گوییم نه منظور رهبری مشارکت بالا است، دوباره خودشان فرمودند مشارکت پرشور در چند وقت پیش، دوباره این جلسه فرمودند مشارکت قوی یعنی با بیان های مختلف به ما می فرمایند دیگر از این صریح تر نمی شود حرف زد که من مشارکت بالا می خواهم. سوال: شما دلیل آن را در چه می بینید، انگار مقاومتی است که نمی خواهد این اتفاق بیفتد؟ پورمحمدی: ما فکر می کنیم که فقط ما درست و خوب می فهمیم ...
شهیدنامه ایرنا استان سمنان؛ جاویدنام حسن سمنانی
روز در جبهه حضور یافت. این شهید والامقام از لشکر 27 محمد رسول الله (ص) به جبهه اعزام شد و در نقش های مختلف از جمله تک تیرانداز و فرمانده گروهان خدمت کرد. شهید سمنانی در بیست و یکم دی 1360 در سن 20 سالگی در منطقه بستان در عملیات پدافندی از ناحیه سر هدف قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید سمنانی پس از انتقال به گرمسار و تشییع، در مزار شهدای روستای کوشک خاکسپاری ...
یک، دو، سه، کلیک
. همان موقع تعدادی رزمنده شیمیایی آورده بودند. دکتر گفت این ها را می بینی؟ گفتم بگو چه کاری از دستم برمی آید؟ گفت دوای دردشان آب هویج است؛ هرچقدر می توانی برایشان آب هویج بگیر. مستقیم برگشتم خانه و شروع کردم به آب گرفتن هویج ها. همان موقع چندنفری هم آمده بودند که خبر شهادت علی را بدهند و عکسش را بگیرند. عکس را دادم و دوباره شروع کردم به گرفتن آب هویج. نزدیک ظهر بود که فامیل و همسایه ها هم با لباس ...
تیپ گولانی را از غزه اخراج کردیم / نوبت اخراج تیپ گیواتی است
سرویس خارجی- چند روز پس از انتشار خبر عقب نشینی تیپ ویژه گولانی از غزه-به دلیل متحمل شدن تلفات سنگین- دیروز اعلام شد، یحیی سنوار ، رئیس دفتر سیاسی حماس در غزه به فرماندهان حماس دستور داده، این بار روی تیپ ویژه گیواتی متمرکز شده و آنها را وادار به فرار از غزه کنند. نخستین ساعات روز یکشنبه سوم دیماه بود که خبر رسید، تیپ ویژه گولانی پس از متحمل شدن تلفات سنگین از غزه عقب نشینی ...
فال حافظ فردا جمعه 8 دی 1402 همراه با تعبیر واقعی
... برخی دیگر می گویند: ای حافظ شیرازی، تو کاشف هر رازی، به حق شاخ نباتت، به حق جام شرابت، منظور خودت را از مراد ما بیان کن. بعد انگشت خود را لای دیوان می گذارند و باز می کنند. غزلی را که در صفحه سمت راست قرار دارد می خوانند و تفسیر می کنند. اگر مضمون غزل مثبت باشد فال را خوب و گرنه آن را بد می دانند. از آن جا که عمده غزلیات حافظ دارای مضامینی عرفانی، عشقی، امیدوارکننده و مهربانی ...
پاهای این دانش آموز در کربلای 4 قطع شد اما فریاد نزد+فیلم و عکس
دو فرزند را در یک روز تحمل کند. برادر شهیدان حمیدی اصل درباره دادن خبر شهادت علی و سعید به مادر می گوید: مادرم در یک روز، داغ دو فرزندش را دید و این برایش خیلی سخت بود. وقتی می خواستم خبر شهادت سعید را به مادرم بدهم، کمی مکث کردم و گفتم: سعید نه بین زخمی هاست و نه بین اسرا. مادرم فهمید که سعید هم مثل علی شهید شده است. مفقودی سعید برای مادرم خیلی سخت بود؛ تا اینکه بعد از 9 سال پیکر سعید پیدا شد ...
هیچ پدرکشتگی با مهاجم پرسپولیسی ندارم/ پرسپولیس نباید گول شکست سپاهان کهکشانی را بخورد/ پنالتی باهویی را ...
حمید درخشان کاپیتان اسبق پرسپولیس در گفت وگو با خبرورزشی درباره دیدار این تیم روبروی شمس آذر اظهار داشت: بازی نسبتا خوبی بود که خدا را شکر با برتری پرسپولیس به پایان رسید. نکته خوب و امیدوار کننده این دیدار پیروزی پس از 10 نفره شدن بود. پس از اخراج علی نعمتی، تیم به خودش آمد، بچه ها تلاش بیشتری کردند و همین بازی با یک یار کمتر، انگیزه مضاعفی برای بازیکنان پرسپولیس به وجود آورد تا به دفاع حریف ...
نادر سلیمانی را بهتر بشناسید
مالی آن را قبول کرده باشد، باید بسازدش. باید روی کاراکتر فکر کند، به صورت شبانه روز، ساعت ها و اگر زمان باشد سال ها روی آن شخصیت بررسی کند. وقتی سناریو را خواندم، حس کردم که شخصیت قشنگی می تواند از آب دربیاید. به آقای قاسم خانی و خود مهران هم گفتم که نقش خوبی هست و این بار با دیدباز بازی در این نقش را پذیرفتم و کمک های شایانی از طرف خود آقای مدیری و برو بچه های نویسنده شد تا این کاراکتر شکل بگیرد ...
نگاهی به چند کتاب خوب درباره شهدای غواص؛ از پسرخاله های غواص تا خورشیدی که غرق نشد
در عملیات کربلای 4 هستید، کتاب ساحل خونین اروند اثر رضا کشمیری را بخوانید. این کتاب روایتی است جذاب از زندگی پسرخاله های غواص، شهید محسن باقریان 19 ساله، پیک گردان 410 غواص بود که همراه فرمانده اش حاج احمد امینی در عملیّات والفجر 8 به شهادت رسید و محمدرضا و مهدی صالحی دو برادر 18 و 19 ساله ای که مظلومانه با لباس غواصی در عملیات کربلای 4 به شهادت رسیدند. محمدرضا بعد از پسرخاله اش محسن ...
سال ها شهید مفقودالاثر عملیات کربلای4 بود
نامگذاری شده است، به سراغ خانواده اش رفتیم. احمد روشنایی برادر شهید که مدتی هم افتخار هم رزمی با برادرش را بر عهده داشت با ما هم کلام شد تا از زندگی و تلاش برادر برای تأمین رزق حلال و شهادت و مفقودالاثری اش روایت کند. 3 یادگار شهید به بچه هایش خیلی علاقه داشت. هر کدام که به دنیا می آمدند، نماز شکر می خواند. زمانی که در انتظار تولد فرزند دومش بود، می گفت خدا کند این یکی دختر باشد، چون ...
همیشه با هم بودن، کنار هم بودن نیست
می گفتید، درست بغض می کردید و درست نگاه تان می رفت به کوچه باغ های دور... گفتم؛ نگران نباشید اگر از کانون بروید هم، کانون از شما نمی رود. مگر می شود انسان خانه اش را فراموش کند!؟ مگر می شود قصه ها، عروسک ها، بچه ها، بوی کتاب ها و رقص انارهای حیاط را فراموش کرد؟ می روید اما زلفی که با نجابت و معصومیت به زلف کانون گره زده اید؛ گسستنی نیست. ما همیشه دل نگران نگرانی های شما هستیم. همه ما بچ ...
حماسه غواصان دست بسته؛ از جزیره ام الرصاص تا موج دستان مردم
ی کردند چند کیلومتری را تا نزدیکی آب پیاده رفتند. بالاخره دستور حمله فرا رسید، آغوش رزمنده ها با اشک های عجین شده بدرقه راه برادر هایی شد که معلوم نبود بعد از عملیات زنده بر می گشتند یا نه. دست غواصان به یکدیگر قلاب شد و زنجیره ای از نیرو ها وارد آب شدند. کریم مطهری فرمانده گردان غواصی جعفر طیار لشکر انصارالحسین (ع) همدان که یکی از یگان های عمل کننده در این شب بود می گوید: شهید علی ...
مادری که صبر را شرمنده خود کرده است
...> او ادامه می دهد: رهنان خیلی خوب است، اما رشدی نداشته است و نیاز به خیابان سازی و پروژه های عمرانی بسیاری دارد. پس از پذیرایی و کمی گفت و شنود با برادر شهید، مادر نیز آمد و روی یک چهارپایه نشست و برادر شهید شروع به صحبت در مورد خانواده کرد؛ از پدری که یک کارگر ساده بوده و مادری که پرستار فرزند معلول ذهنی خود است، از خودش که برای رفع نیازهای مادر در خانه همجوار او زندگی می کند و چه ...
کارشناسان رسانه: انتخابات خوب حداکثری و مشارکتی است
، می خواهم بگویم این ها چیزی است که باید خودشان توضیح دهند. اما واقعاً شما الآن چهار نمونه برای من آوردید که بگویید سیستم دنبال این است که رقابت ناقص شکل بگیرد؟ من می گویم شما چطور به قدرت رسیدی برادر؟ من می گویم شما با چه مدل و مناسبتی رفتید در مجلس شما و تیمتان، چند دوره بعد از انقلاب، ریاست جمهوری، در شورای شهر، چه چیزی را تکذیب می کنیم. با همین بازی، با همین میدان، با همین نهاد های نظارتی، من ...
از قدیم گفته اند پسر کو ندارد نشان از پدر، تو بیگانه خوانش مخوانش پسر.
من گفتند: صغرا برو بخواب، من خودم در را باز می کنم. من هم اول به حرم رفتم، نماز خواندم، زیارت کردم، بعد به خانه آمدم و خوابیدم. صبح که طبق معمول، صبحانه آقا را بالا بردم، دیدم آقا روی کتاب دعایشان خم شده اند، فکر کردم که خوابشان برده است، صدایشان کردم و گفتم: آقا... آقا خوابتان برده... که دیدم جواب نمی دهند و زیر چشمشان هم به رنگ خرما شده است. پایین رفتم و خانم ایشان را که مریض بود، صدا کردم و ...