دختر بچه 8 ساله مراغه ای با پول قلکش دو زندانی را آزاد کرد
سایر منابع:
سایر خبرها
هاشمی: دغدغه پدرم عمدتا رفاه مردم بود/ الآن فقر دشمن اصلی مردم شده است
این سن آدم بعضی مطالب یادش می رود. ایشان از من پرسید، فائزه کجا است؟ پاسخی نداشتم که بدهم. بعد یک مقدار فکر کرد و یادش آمد که فائزه زندان است. از من سؤال که چرا فائزه زندان است؟ گفتم خارج از چهارچوب حرف زده است. گفت مگر حرف زدن زندان دارد؟! گفت نمی خواهی برای او کاری کنی؟ گفتم به دفتر مقام معظم رهبری تلفن کرده ام و به آقای اژه ای نامه نوشته ام. فرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی افزود: انگار ...
الان فقر دشمن اصلی مردم شده است/آیت الله هاشمی دغدغه رفاه جامعه را داشت
حوادث ناگوار و غم انگیز زیادی در کشور شاهد بوده ایم، گفت: دیشب خدمت والده(خانم عفت مرعشی) بود که چند سؤال پشت سر هم از من پرسید. در این سن آدم بعضی مطالب یادش می رود. ایشان از من پرسید، فائزه کجا است؟ پاسخی نداشتم که بدهم. بعد یک مقدار فکر کرد و یادش آمد که فائزه زندان است. از من سؤال که چرا فائزه زندان است؟ گفتم خارج از چهارچوب حرف زده است. گفت مگر حرف زدن زندان دارد؟! گفت نمی خواهی برای او کاری کنی ...
این بانو در خیابان به کودکان کار درس می دهد
جوان آنلاین: بساط دستفروشی دخترک در یک مساحت کوچکی، نزدیک مترویی در مرکز شهر روی زمین پهن بود. زنی جوان کنار آن دخترک روی زمین نشسته بود و نگاه معصومانه دخترک به تخته وایت بردی که در دست آن زن قرار داشت دوخته شده بود. معلوم بود آن زن در حال آموزش به آن دختر است. کمک به کودکان کار را زیاد دیده بودم، یا غذا بود یا پول یا پوشاک. اما این کمک خیلی متفاوت بود. کنجکاو شدم و نزدیک آن زن رفتم. دخترک از دیدنم کمی ترسید. دست ...
بهم گفت اعتراف کن، گفتم می ترسم بمیرم گفت چرا؟!
است روی دور تکرار.فائزه احتمالا یک جایی قرار بوده دلش بند کسی بشود و بنشیند پای سفره عقد. شاید مادرش از الان خرده خرده جهاز جمع می کرده و پول می گذاشته کنار برای سرویس آرکوپال هجده نفره که وقتی از مدرسه می آید خورشت قورمه سبزی جاافتاده اش را بریزد توی خورشت خوری اش و بگذارد جلوی همسرش. چه آرزوهایی داشته مادر پسر جوان کرمانی برای آینده اش و چه جانی به پدرمی داد دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی ...
حقوق های چند 10 میلیونی؛ از یدک کشی تا ادمین ایسنتاگرامی!
یدک کش بیش از یک میلیون تومان هزینه خواهد داشت. برای همین هم اگر خودروی شما کنار خیابان زمین گیر شود و مجبور به استفاده از یدک کش بشوید، احتمالاً قیمت گزاف آن باعث می شود لحظه ای به این فکر کنید که: شاید بتوانم تا تعمیرگاه ماشین را هل بدهم!
وقتی هری پاتر سارق می شود | متهم: دوست داشتم دانشمند شوم اما سارق شدم
... چرا با این سن کم تبدیل به سارق شده ای؟ چون حسرت خیلی چیزها در دلم بود. از داشتن ماشین خوب گرفته تا لباس های گرانقیمت. پدرم یک کارگر است و خودم خیلی زیاده خواه هستم. می خواستم پولدار شوم و بعد دور سرقت را خط بکشم. راستش می خواستم درس را ادامه بدهم و دانشمند شوم چون خیلی باهوشم! چقدر درس خواندی؟ دیپلمم را گرفتم و می خواستم بعد از چند مورد سرقت، درسم را ادامه ...
راوی انقلاب در بولوار فرودگاه| خاطرات حاج علی بخشنده، روایت بیش از نیم قرن تاریخ مشهد است
می شود و همان جا نذر می کند اگر آزاد شد، بیاید مشهد، پابوس حضرت رضا (ع). پدرم می آید مشهد و ماندگار می شود. بعد در همین مشهد، با دختر یکی از هم قطارانش ازدواج می کند و تشکیل خانواده می دهد. متأسفانه عمر مادرم به دنیا نبود. همان طور که گفتم، سه سال بیشتر نداشتم که به رحمت خدا رفت. شمه ای از تصویرش در دوران مریضی را به خاطر دارم؛ پدرم هم به ناچار تجدیدفراش کرد. آن وقت ها بیشتر محله ما ...
کسی از رها و آوا کوچولو خبر دارد؟ / پدری در ارومیه چشم انتظار است کمک کنید + عکس و گفتگو
محل وجود داشت اما بچه ها ساعت 8و13 دقیقه صبح 20مهر از خانه ناپدید شده بودند. چون کارمند زندان هستم، تلفنم در زندان خاموش بود و مادرم هم شماره زندان را نداشت که موضوع را به من اطلاع دهد و زمانی که به خانه رسیدم، متوجه این اتفاق شدم. او ادامه داد: بعد ازاین جریان به پلیس شکایت کردیم و شماره تلفن تمام کسانی که به آنها مشکوک بودم را به پلیس دادم و بررسی کردند اما هیچ سرنخی پیدا نکردیم. در ...
همه چیز درباره مرگ آوا قهرمانی زیر شکنجه نامادری
ادامه داشت. تمامی بار سنگین زندگی برعهده من بود به جز خرجی خانه که کار پدر آوا بود و او کاری به روح و روان ما و نیازهای دیگرمان نداشت؛ تا اینکه مجدد باردار شدم و این بار بچه ام دختر بود و این درحالی بود که او دوباره پسر می خواست. اخلاقش خوب نبود و چون بعد از فوت پدرم می دید کسی پشت من نیست، بعد از تولد آوا اخلاقش بدتر و غیر قابل تحمل تر شد؛ تا اینکه گفت فامیل های من در تبریز ...
ایده تخته سیاه قرائتی از کجا آمد؟!
را رحمت کند. یک بار به من گفت: محسن! غصه می خوری که پسر نداری و بچه هایت همه دخترند؟ گفتم: نه . گفت: اگر بچه هایت پسر بودند، توفیق تبلیغ پیدا نمی کردی. خدا به تو دختر داد تا مسئولیت شان بر دوش مادر باشد و تو تبلیغ کنی. اگرچه خدا به من در کلاس داری لطف کرده تا الگو باشم اما در همسرداری و همسایه داری الگو نیستم و خیلی ضعیفم. شما همیشه دغدغه بعضی از مسائل مثل اقامه نماز و زکات را داشته ...
ایستادن بر پلۀ نخست در مسیر عاشقانه های معلمی
. پدرم معمولاً در روستا و مدارس چندپایه تدریس می کرد و همیشه از شیرینی کار و لذت بردنش از باسواد شدن بچه ها می گفت. از این که بچه ها را به گردش علمی می برد، برایشان قصه می گوید و چیزهایی ازاین دست. چند بار همراه پدرم به مدرسه رفته بودم و همین باعث شد علاقۀ من به این کار بیشتر شود. فرهنگی بودن همسرم نیز زندگی مرا بیشتر با این کار عجین کرده است. در دبیرستان رشتۀ علوم انسانی را انتخاب کردم و از همان اول ...
پوریا شکیبایی: مفتخرم، راهی که پدرم رفته را نرفته ام
را در ارباب ببیند حاضر نیست بیایید و بگویید ایول تو چقدر درست من را بازی کردی. از این دست آدم ها با آن که زیاد است، شخصیتی که با پول و سرمایه داری همه چیز را به دست آورده و با خشونت به دیگران خواسته هایش را تحمیل می کند، پرتره کردن چنین آدمی کار خاصی نیست. اگر خودم نیستم، خب آدم های بسیاری دوروبر هستند که دارم آن ها را تقلید می کنم و اگر در خودم این ارباب هست که بدتر، نزدیک به آنچه هست ...
فیلم گفتگو / رازهای پنهان سریال آوای باران از زبان آزاده زارعی
یک زن چه احتیاجاتی دارد، و مهم تر از همه، ایمان داشته باشد. ایمان به نظرم بسیار مهم است. ایمان به این معنی که دروغ نگوید، خیانت نکند، مال مردم را نخورد و از ایمان به نظرم حتی مهم تر است. این روزها به خودم می گویم که حتماً حکمت و قسمت بوده، و اگر یک روز تصمیم به ازدواج بگیرم، حتماً با یک انسان با ایمان، صداقت و اصالت انجام خواهد شد." خواستگاری طرفداران از آزاده زاری وی در پاسخ ...
پوریا شکیبایی: مفتخرم، راهی که پدرم رفته را نرفته ام
این روز ها در تهران هر شب 120 یا 130 نمایش روی صحنه می رود، هم تئاتر خصوص فعال است، هم تئاتر دولتی و هم دانشجویی، ولی فقط بعضی از شب شاید نمایشی را ببینید که شما را مجبور کند، ساعتی بعد از نمایش به نمایشنامه و فرم اجرا و بازی بازیگران فکر کنید.
رویای داریوش ولی زاده ، قهرمانی در آوردگاه های بزرگ و احیای نام ملایر در کشتی+ فیلم
آورده بودم، همان برایم محقق شد و او را بردم و اول شدم. یکی از بزرگترین آرزوهایم این است که بتوانم رحمان عموزاد را ببرم، او نفر اول کشتی است و قهرمان جهان شده و کشتی گیر بسیار خوبی است، خیلی او را دوست دارم حتی تصویر پس زمینه گوشی ام هم عکس رحمان عموزاد است. آرزوی دیگرم کسب عنوان قهرمانی آسیا، جهان و المپیک شوم، در مرحله اول ملی پوش شوم و ایمان دارم با توکل به خدا و اعتماد به نفس و تمرین، به این آرزویم می رسم، من تازه اول راه هستم و خیلی باید تلاش کنم. ...
فقیهِ سیاستمدار؛ نگاهی به زندگی هاشمی رفسنجانی در سالروز درگذشتش
به گزارش مبلغ اکبر هاشمی رفسنجانی در تاریخ 3 شهریور 1313 در روستای نوق بهرمان شهرستان رفسنجان به دنیا آمد و در تاریخ 19 دی 1395 در شهر تهران درگذشت. هاشمی رفسنجانی روحانی، مفسر قرآن و سیاستمدار ایرانی بود که به عنوان یکی از پرنفوذترین شخصیت های سیاسی جمهوری اسلامی شناخته می شد. او از 25 مرداد 1368 تا 12 مرداد 1376 چهارمین رئیس جمهور ایران بود. پیش از آن وی اولین رئیس مجلس شورای اسلامی از سال 1359 تا 1368 بود. در طول جنگ ایران و عراق رفسنجانی به عنوان نماینده امام خمینی (ره) در شو ...
سرمربی جنجالی لیگ یک: از هیچکس خط نگرفتم
...> اسد عبادی سال ها رفیق من بوده است. همچنین من با همه بچه های ملاثانی دوست هستم و حتی رفت و آمد داریم و هیچوقت با هم مشکلی نداشتیم. تنها بحثی که مطرح بود، مربوط به مسائل فنی بود. من تا امروز هیچ مشکلی با بچه های ملاثانی و حتی هیچ شخص دیگری نداشتم. من 14 سال است که مربی و سرمربی هستم و این اولین بار بود که چنین اتفاقی می افتاد اما همانطور که گفتم به هر حال بازیکن است و شاید تحت تاثیر قرار گرفته ...
خبر خوب| این شهید کرمان هم زنده است، هم زندگی بخشیده!
. برای همین از مدت ها قبل پول هایش را جمع کرده بود تا سفیر کوچک آزادی باشد. نورسان پس از شنیدن خبر شهادت چند دانش آموز هم سن و سال خودش در مراسم سالگرد سردار تصمیم گرفت به احترام کودکان شهید این کار را انجام دهد. این دختر دغدغه مند اهل مراغه پس از حضور در زندان مراغه همراه با خانواده اش ، قلک خودش را شکست و با اهدای 15 میلیون تومان، زمینه آزادی دو زندانی خانم را فراهم کرد. نورسان محسنی ...
روایت همسر شهید مصطفی صدرزاده از مواجهه دخترش با پیکر پدر
.... ما قبلا با واسطه از شما می خواستیم، اما الان دیگر شما مستقیما سرپرست من و بچه هایم باش. آن شب به هرکس گفتیم خبر شهادت را به فاطمه خانم بده، قبول نکرد؛ گفتم باشد خودم به او می گویم. وی عنوان کرد: آخر شب، فاطمه که داخل خانه شد، او را نشاندم روی پاهایم و گفتم مامان می خواهم یک خبر خوش به تو بگویم. گفت چی مامان؟ گفتم مامان تا حالا که مامان سوریه بود اگر اتفاقی برای شما می افتاد چطوری به بابا ...
گفتند داربی در زندان برگزار شود/ حامی مالی استقلال در عراق کلاهبرداری کرد
آیند و فحش می دهند چرا پول و بودجه نیست. بعد هم به مربی بیچاره فحش می دهند که چرا نتیجه نمی گیرد. این موارد قبلاً در استقلال بوده و تجربه ثابت کرده است. *در دیدار با نکونام چه گفتید؟ به او گفتم تو از ناصر حجازی محبوب تر نیستی. تو از منصوریان محبوب تر نیستی که همه او را سر دوش آوردند ولی وقتی نتیجه نگرفتند دیدی چطور علیه شان موضع گرفتند. تو هم مستثنی نیستی. به خطیر هم گفتم. همه ...
عارف قزوینی می گفت: دوستانم مرا عرق خور و تریاکی کردند/ به درد بی درمان اعتیاد مبتلا شده ام
تبریز- 1354 تهران) نقاش زبردست ایرانی در اواخر دوران قاجار و پهلوی بود که از خانواده ای هنرمند برمی خاست. نسبش به میرک، نقاش بزرگ عهد صفوی می رسید و نیاکانش همه نقاش و رسام فرش و مصور بودند. عباس در کودکی برای تحصیل به مدرسه ی میرزا حسن رشدیه رفت و وقتی 18 سالش شد یعنی در سال 1289 خورشیدی، نخستین سال سلطنت احمدشاه قاجار، برای آموزش علمی نقاشی جدید و طراحی روانه ی تفلیس شد، بعد هم از آن جا برای ...
روایتی از کارتن خوابی و اعتیاد زنان؛ یک گروه تن فروش اند، گروهی رحم اجاره می دهند
. خانواده تریاکی بود، اما تریاکی بودن دختر را نمی پذیرفت: بچه ها را با خودم نبردم. مصرف کننده بودم، خلاف می کردم. حالا 6 ماه و سه هفته از پاکی اش می گذرد. خیاطی می کند و راضی است. فریبا 32 ساله: شیشه می زدم و یک هفته نشئه بودم. همه اش در توهم بودم. یک روز می کشیدم، یک هفته دور خودم می چرخیدم. نه غذا می خوردم، نه حمام می رفتم. 5 دقیقه می خوابیدم و دوباره از نو. حتی نمی فهمیدم چه موقع پریود ...
روایت زندگی یک زن سرپرست خانوار
دارد و تحت نظر دکتر هنرمند است، قیم شوهرم که مشکل اعصاب روان دارد هم بودم، اما دیگر خسته شدم و طلاق گرفتم، الان زباله جمع می کنم، مادرم سال ها در حرم علی بن مهزیار تکدی گری می کرد همه می شناسنش ولی دیگر مریض شده و نمی تونه! توی یک اتاق زندگی می کنیم، 15 سال تحت پوشش بهزیستی بودم و بعد از طلاق تحت پوشش کمیته امداد قرار گرفتم، کولر و یخچال و بخاری هم نداریم، به رئیس جمهور نامه نوشتم و وضعیتم را گفتم ...
حرف های جالب مربی ایرانی: چگونه قهرمان چین شدم!
پول نیاز ندارم و خوشحال می شوم مجانی بتوانم به شما کمک کنم. این برای من مهم بود که بتوانم خودم را پرورش بدهم و برای کار بعدی آماده شوم. انتقال به چین، گام بعدی باشگاه شیجیاژوانگ، قطبی و محبی را استخدام کرد. این تیم آن زمان بسیار قوی بود: چین جای متفاوتی بود. اپلیکیشن و اینترنتی که استفاده می کردند، برایم تازگی داشت. خیلی سخت بود بتوانم با خانواده در ارتباط باشم. معمولاً دو سه ...
ناگفته های قتل آوا قهرمانی به دست نامادری سنگدل / دلیل طلاق پدر و مادر آوا
این باره طفره رفت و گفت که وی در موقع وقوع اتفاق در مسافرت بوده است. بعد از کلی جست و جو، شماره پدر آوا را برای گرفتن اطلاعات بیشتر از زندگی این کودک چهارساله و برادر حدود 9 ساله اش پیدا کرده و با او در مورد آوا و پسرش آراز به گفت و گو نشستم. پدر آوا: مادر به دنبال فالوور است پدر آوا با اشاره به اینکه برای پرونده آوا و آراز وکیل گرفته ام، گفت: جای آراز در کنار نا ...
اولین گفتگوی رسانه ای حسن آقامیری / از ماجرای سربازی و دادگاهی شدن تا حاشیه های گفتگو با احلام و ارتباط ...
. بعد می بینم این بچه همه مسئولیتش با من است؟ او به من می گوید تو مرا به این دنیا آوردی؛ هیچ حواست هست مرا کجا آوردی؟ بچه ها که زورشان به من نمی رسد که بخواهند مرا پاسخگو کنند، ولی جواب وجدان را باید بدهیم. تنها کسی که زورش به من می رسد، وجدانم است. یقه مرا می گیرد می گوید چه کار کردی؟ فقط برای لذت خودت؟ من خیلی دختربچه دوست دارم، همیشه می گویم اگر قرار باشد ده تا بچه دیگر بیاورم باز هم دوست دارم ...
رفیق کشی درجنایت مستانه
مان هماهنگ کردیم برایش درپارک جشنی بگیریم. کیک خریدم و به بهانه ای او را به پارک کشاندم. وقتی فهمید برایش جشن تولد گرفتم، شوکه شد. یکی ازبچه ها با خودش مشروب آورده بود. من تا به حال نخورده بودم و به اصرار دوستانم و برای این که مهرداد ناراحت نشود، آن شب خوردم. بعد هم انگار یک آدم دیگر شدم. فقط می خندیدم و چرت وپرت می گفتم. مهرداد چند بار تذکر داد که مراقب رفتارم باشم اما دست خودم نبود. نمی دانم چه ...
ماجرای سفر آیت الله هاشمی رفسنجانی به تگزاس و کالیفرنیا
طلبه ای را از طبقه بالا پرتاب کردند و او شهید شد. بعد به آقای گلپایگانی حمله کردند و حضار و همراهان او، ایشان را به اتاقی بردند و جلو، در نیمکت گذاشتند. اوضاع قم به هم ریخت و هر روز اتفاقی می افتاد. در عاشورای همان سال که در خردادماه بود، جمعیت زیادی از همه جا آمده بودند و حاج آقا روح الله به مدرسه فیضیه رفتند و سخنرانی بسیار تندی علیه شاه، آمریکا و اسرائیل کردند و گفتند که طلاب و وعاظ ما را می برند ...
این زورگیران همسرم را کشتند؛ روایت نازنین از شبی که ماه کامل شد
، ایرپاد هم بود که آنها را هم بردند. می پرسم نامزدت چه شد؟ گفت چند سارق دیگر به سمت او رفته بودند. او را هم زده بودند و گوشی اش را بردند. دختر کمی می لرزد، می گوید؛ آنها که رفتند نامزدم بلندم کرد و مرا روی صندلی گذاشت. مردم که جلو آمدند با پدرم تماس گرفتیم، بعد رفتیم بیمارستان، از شدت ترس فقط می لرزیدم. به سختی توانستند نگهم دارند و آرامبخش تزریق کنند. بعداز آن هم سونوگرافی شکم ...
می گفتند ایران سرزمین کفر است!
وقتی اونجا بودی، خیلی هم خوب بود که! مدینه: نه به جان بچه هام. چند روز بعد از اینکه ساکن شدیم، نارضایتی من شروع شد. شما نمی تونید تصور کنید زندگی با قوانینی که داعش وضع کرده بود چقدر سخت بود. در سرزمین خلافت، برخلاف اسلام، با زن مثل کنیز و برده رفتار می کنند. زن، ارزشی ندارد. در ایران، من با شوهرم مشکل داشتم، ولی آزاد بودم. بازجو: اگر از شما می خواستند تو ایران کسی رو بکشی ...