خانم سبدفروشِ قزوین که کارآفرین شده است
سایر منابع:
سایر خبرها
5 بار محکوم به اعدام شدم / گریه حاج قاسم سلیمانی بر مزاری که نام من را داشت! / ماجرای جوانی که زنده بود ...
کوفته از مأموریت آمده ام، آن شهید به خواب من آمد و گفت من این طور راضی و راحتم. من 3 مادر دارم. یک مادرم حضرت زهرا(س) است که شب های جمعه دورش می نشینیم. یک مادرم عزیز است که برای من گل می آورد و بالای سر من می نشیند و قرآن می خواند و یک مادر هم مادر خودم است که می گوید کجایی پسرم؛ من به این راضی ام. *همه شهید را دیدند! شهید در شب ازدواج ما هم آمد و همه او را دیدند! در پایان ...
آرزو دارم قرآنم را به رهبرم هدیه کنم
می کرد و مدیریت خانه را به عهده داشت که من بدون کوچک ترین استرسی بتوانم مشغول کتابت شوم و حتی درس و مدرسه بچه ها را به گونه ای مدیریت می کرد که به بچه ها لطمه ای وارد نشود. کرمی گفت: من چون کارگر هستم و روزها مشغول کارم تنها شب ها می توانستم به نگارش قرآن مشغول شوم و شب ها از ساعت 9 شروع به نگارش می کردم و تا اذان صبح مشغول به نگارش بودم و بعد از نماز صبح می خوابیدم اما هر روز با شور و ...
روایت شیرین دانشجوی عراقی از فیزیک تا فسنجان!
نمی مانم ولی انگار خانه و کاشانه ام را در ایران ول کرده ام آمده ام عراق، به شدت بی قراری می کنم... مادرم تعجب می کند و می گوید تو 32 سال در عراق زندگی کردی ولی تاثیرش به اندازه 5 سال در ایران نیست. وقتی نون و نمک ایران را خوردم اینجا را کشور خودم دانستم، وقتی قانونش را رعایت کردم ایرانی هستم، اتفاقا من بیشتر از بعضی ایرانیان از کشورشان دفاع کردم و می کنم، هم عراق را دوست دارم و هم ایر ...
کارخانه کوچک بانوی کارآفرین کردستانی
گرفتید و انگیزه شما چه بود؟ بعد از فوت پدرم مادرم سرپرست خانواده شد و تمام مسئولیت های زندگی را عهده دار شد سال 1400 بخاطر وضعیت اقتصادی و سختی هایی که پیش رو بود تصمیم گرفتم وارد حیطه کاری خود شوم و کمک خرجی برای مادرم باشم 2. مقدار وام دریافتی شما از کمیته امداد چقدر بوده است؟ در سال 1400 مبلغ 100 میلیون تومان وام اشتغال به کار را از کمیته امداد دریافت کردم و با خرید دستگاه ...
سناریوی مرموز ماجرای کشف جسد یک زن در عمق چاه
جلسه اولیای دم ازقصاص برادرشان گذشته و او را بخشیدند. سپس متهم در جایگاه قرارگرفت و با رد دوباره اتهام قتل عمدی گفت: آن روز مادرم برای من غذا درست کرد . بعد من مواد کشیدم و حال طبیعی نداشتم. وقتی به خودم آمدم از مادرم خبری نبود. به جست وجو در باغ پرداختم و متوجه شدم قصد داشته به سمت دستشویی برود اما به داخل چاه سقوط کرده است. رئیس دادگاه سپس از متهم پرسید : چرا به جای کمک به ...
این خانم بازیگر بدون ازدواج مادر شد ! / جنجال خانم بازیگر آوای باران + عکس های آرزو افشار !
در یک مصاحبه چگونگی مادر شدنش علی رغم مجردی را توضیح داد و گفت: تابستان دو سال گذشته در تئاتر شهر چند نفر از مدیران بهزیستی به تماشای تئاتر آمده بودند. از فرصت استفاده و علاقه خودم را به همکاری با سازمان اعلام کردم. توسط دکتر نصیری به شیرخوارگاه آمنه معرفی شدم و شروع به آموزش تئاتر به کودکان کردم. در تاریخ شش شهریور سال 92 در جشن ماهانه شیرخوارگاه، دختری چند ماهه را دیدم که شباهت فوق ...
رابعه اسکویی از عکس جنجالی اش در فضای مجازی رازگشایی کرد
...، هم خودم هستم و هم خودم نیستم. **یعنی چه؟ در واقع بازیگر با هر کاراکتری که بازی می کند به دنیا می آید و به بار می نشیند که آن کاراکتر، هم شبیه اوست و هم شبیه اش نیست. پس می شود گفت نقش هایم به نوعی همه شبیه خودم بودند. **فکر می کنید بعد از بازی در کدام شخصیت و سریال معروف شدید؟ سال 1379 وقتی که در مجموعه پلاک 14 به کارگردانی آقای مهران مدیری در نقش ...
جلوه هنر در مجموعه فرهنگی تفریحی باغ نوش
اکنون در کنار ایشان به تولید مصنوعات سنگی مشغول هستم. فریبا صادقی، تولیدکننده و فروشنده ادویه جات : بنده در منزل انواع و اقسام ادویه،گیاهان دارویی و چاشنی هایی مثل: رب، انواع شیره، سرکه و... را به صورت سالم و سنتی تهیه می کنم و در اینجا می فروشم. حال اگر بخواهم توضیحی راجع به تهیه شیره بدهم، توت یا انگور را پس از شست وشو، داخل دیگ می ریزم و می جوشانم، بعد از آن از صافی رد کرده و مجدد روی حرارت قرار می دهم و دوباره صاف می کنم پس از سرد شدن داخل بطری می ریزم و در جای خنک نگهداری می کنم. ...
تجربیات یک شاعر از فلسطینی بودن/خانه ام را با یک کتاب ترک می کنم
می شنویم و من به سختی می خوابم. روزهای بعد گلویم طعم گاز می دهد و اسهال دارم. نمی توانم یک توالت تمیز پیدا کنم و آبی برای شستشو وجود ندارد. احساس استفراغ دارم. با خانواده ام شوخی کرده بودم که تا سی و یکمین سالگرد تولدم، در 26 آبان، آرامش حاکم می شود. آن روز که می رسد، خجالت می کشم. به مادرم می گویم کیک من کجاست؟ می گوید وقتی به خانه ویران شده مان برگشتیم، یکی می پزد. 18 نوامبر ...
از سمِ سیاه تا قندِ سفید
مقصد رسیدیم و سیصد تومان کرایه را پرداخت کرد از وی پرسیدم چه چیزی از نکا خریدی ؟ گفت: شیشه. پرسیدم چه مقدار؟ به من نشان داد مقداری به اندازه یک حبه قند بود و گفت 500 هزار تومان پول دادم. وی ادامه داد: از مسافر پرسیدم به چه کاری مشغول هستی ؟ گفت: کارگری می کنم و در یک سورتینگ مشغول هستم در زمان کندن مرکبات هم به نارنگی چینی می رفتم. راننده به من گفت: آقای دبیر ! این بنده خدا 500 هزار ...
سوپرایز رهبر معظم انقلاب در عروسی حمید و فائزه + عکس های جذاب را ببینید
دیدارمان هم در بهشت زهرا بود. دوست داشتم ازدواجم مطابق میل حضرت زهرا باشد بعد از چندین جلسه آشنایی که با هم داشتیم حمید با مادرش برای خواستگاری به خانه ما آمد.در جلسات خواستگاری سعی می کردم تا حدی که می شود همه چیز مطابق میل حضرت زهرا(س) باشد. گرچه من هم مثل همه ی دخترها دلم می خواست در مراسماتم لباس های خاص و چشم گیر بپوشم اما این کار را نکردم. ترجیح دادم از همان اول ساده ...
آیه استرجاع را خواندم و برای خودم آرزوی صبر کردم
قاسمی بودند. با دیدنشان شصتم باخبر شد. حال و احوال کردیم و تعارف کردم بیایند داخل که قبول نکردند و از من خواستند لباسم را بپوشم و تا بسیج برویم. دست و پایم شروع کرد به لرزیدن. خیال همه گونه اتفاق از ذهنم گذشت. در عین حال حواسم بود که یک موقع بر و بچه ها در خانه متوجه نشوند. در این فاصله که لباس بپوشم و بروم سوار ماشین شان بشوم دعا می کردم که اگر اتفاقی هم افتاده خدا کند برای محمّد نباشد و او ...
سرگذشت جالب مخترع جوان پارک علم و فناوری دانشگاه سمنان
مانند تهیه نقشه و همچنین طراحی را فرا گرفتم. کتاب های زیادی را خواندم و تقریباً 22 ساعت در روز فعالیت داشتم. زیردست بودن را دوست نداشتم این جوان مخترع ادامه می دهد: روزهای آخر خدمت، خودم را به طرح مورد نظرم نزدیک دیدم؛ اما درگیر حواشی شخصی شدم. پدر انتظار داشت در بخش اداری شرکت مخابرات مشغول به کار شوم، اما از بچگی رؤیای تأسیس یک شرکت را در سر می پروراندم و کار اداری برایم ...
آنهایی که استقلال را از آسیا حذف کردند امروز جشن بستن پنجره اش را گرفته اند/ شاگرد اول ها توان پرداخت ...
انتقالاتی باشگاه استقلال خبر دارید؟ من فعلاً هیچ سمتی در این باشگاه ندارم و از تیر ماه که از استقلال کنار رفتم مشغول کارهای خودم هستم اما از شنیدن این قبیل اخبار در رابطه با باشگاهی که با جان و دل برایش کار می کردم واقعاً تأسف می خورم. برخی در این فاصله کوتاه بعد از اعلام بسته شدن پنجره نقل و انتقالاتی، شما را مقصر قلمداد کرده اند که چرا در همان زمان این پول پرداخت نشده است؟ شکر ...
پسر مارادونا: پدرم را کشتند و می دانم قاتل کیست!
را انجام داده است. ایده خودم را دارم، اما نمی توانم آن را بگویم. آن ها او را به سرنوشت خود رها کردند، زمانی که می شد برای پدرم کار های خیلی بیشتری انجام داد. من قول دادم تا آخرین روز زندگی ام برای عدالت مبارزه خواهم کرد. جونیور در ادامه توضیح داد: احساس پوچی هرگز از بین نمی رود. اما عشقی که همه به او نشان می دهند، حداقل تا حدودی درد را کاهش می دهد. من سعی می کنم چیز ها را از جنبه مثبتش ببینم ...
درخواست ناجور این دختر قبل مراسم عروسی از برادرش
دست دادم و خرجی خانه با من بود. از همان بچگی کار می کردم بعد هم که در مغازه لوازم یدکی مشغول به کار شدم. حقوق خوبی هم داشتم اما اشتباه کردم دیگر. حالا مادر و خواهرم برای رضایت رفته اند. حاجی گفته رضایت می دهد و گفته بخشی از جهیزیه خواهرم را هم می دهد. من واقعاً خجالت زده او شدم. *می دانی با این حال باید مدتی در زندان باشی؟ بله می دانم ولی حاجی گفته کلاً شکایت را پس می گیرد که برایم سابقه نشود. شرمنده شدم واقعاً. من اشتباه کردم ولی آدم زحمت کشی هستم. آدم بدی نیستم نباید این اشتباه را می کردم. ...
روایت کارآفرین موفق ملاردی که پس از سوادآموزی، قالی بافی خود را راه اندازی کرد
توانستم با کمک خداوند این کار را از صفر به صد گسترش دهم، 18 سال سابقه کار دارم. من از سن کودکی به این کار علاقه مند بودم و رویای گسترش آن را در ذهنم پرورش می دادم. وی افزود: در ابتدا بدون هیچ کمک مالی و هیچ وامی با هزینه شخصی خودم توانستم کسب و کارم را گسترش دهم و امروزه بانوان خانه دار زیادی در کارگاه قالی بافی من مشغول هستند و در کنار امور خانه، قالی می بافند و درآمد دارند و این عامل ...
پسر مارادونا ادعا کرد: پدرم را کشتند
نباید این گونه به پایان می رسید. آنها پدرم را کشتند. این وظیفه من نیست که بگویم چه کسی این کار را کرده است. من نظر خودم را دارم اما نمی توانم آن را بگویم. آنها پدرم را به حال خود رها کردند؛ در حالی که می شد کاری برایش انجام داد. من قول دادم تا آخرین روز زندگی ام برای عدالت مبارزه خواهم کرد. به طور کامل مرگ او را نپذیرفته ام. فکر نمی کنم هرگز آن را بپذیرم. او در بخش بعدی صحبت هایش گفت: سعی ...
بیر، ایکی، اوچ ؛ رویای سعید کریم آذر!
محبوب تان بازنده شود، اذیت خواهید شد و قطعاً اعصاب تان به هم می خورد. هواداران تراکتور با این تیم زندگی می کنند و طبیعی است که دوز این شدت عصبانیت برایشان خیلی بیشتر باشد. آنها با جان و دل و عاشقانه هواداری می کنند. من خودم از کودکی طرفدار تراکتور هستم و الان که در این تیم بازی می کنم، می دانم که مسئولیت بسیار سنگینی در برابر هواداران دارم. خودم زمانی که تیم نتیجه نمی گرفت شب ها از شدت ناراحتی نمی ...
ادعا های جدید پسر در مورد مرگ پدر مارادونا را کشتند!
.... این وظیفه من نیست که بگویم چه کسی این کار را انجام داده است. ایده خودم را دارم، اما نمی توانم آن را بگویم. آن ها او را به حال خود رها کردند، اما می شد برای نجات پدرم کار های خیلی بیشتری انجام دهند. من قول دادم تا آخرین روز زندگی ام برای عدالت مبارزه کنم. جونیور که ملیتی ایتالیایی- آرژانتینی دارد، پس از مرگ پدرش احساس پوچی می کند: احساس پوچی هرگز از بین نمی رود، اما عشقی که همه به او ...
خواندن قرآن در خانه نور ایجاد می کند
، خودم خیلی ناراحت شدم بعد از اتمام شدن گفتم: آقا برو مسجد قرآن بخوان، تو این طوری می خوانی قلب ما را از جا می کنی خندید و گفت: قرآن خواندن در خانه نور ایجاد می کند و من هم این کارا انجام دادم. علاقه خاصی به مکان های زیارتی داشت مادر شهید: روزی یعقوب علی در داخل حیاط ایستاده بود همسرش به او گفت: یعقوب خبر داری امروز در رامسر تشییع جنازه شهدا بود، من رفتم و تو نبودی ازت اجازه ...
دختری در حسرت یک مرد خوب
خواهرم بهتر می توانست احساسات مردم را تحریک کند و پول بیشتری برای تامین مواد مخدر بگیرد. حتی یک بار که پدر بزرگم ما را به خانه خودش برد، مادرم با سر و صدا و آبروریزی ما را به منزل خودمان بازگرداند. خلاصه 13 ساله بودم که تصمیم گرفتم خودم و خواهرم را از این وضعیت نجات بدهم. به همین خاطر شغلی در یک فروشگاه لباس زنانه پیدا کردم و بعد با کمک پدربزرگم هر دوی آن ها (پدر و مادرم) را به مرکز ترک ...
ناگفته های تلخ یک دختر مشهدی / کاش به دنیا نمی آمدم!
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن 27 ساله ای است که به همراه کودک یک ساله اش وارد مرکز انتظامی شده بود تا دادخواست طلاق خود را مطرح کند. این زن جوان درباره سرگذشت خود و تصمیم تلخی که گرفته بود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: از روزی [...]
کانون اصلاح و تربیت بدون سانسور
اینجا خوب است. در این مدت درس خواندم و دیپلم گرفتم. نمی دانم بیرون چه خبر است اما فعلا با قرار اینجا هستم و امیدوارم رضایت بگیرم و آزاد شوم. اگر آزاد شوم دوست دارم تولیدی کفش بزنم و پول در بیاورم. دیگر سراغ دعوا و درگیری نمی روم. اگر بخواهم یکی هم سن و سال خودم را نصیحت کنم همین ماجرای قتل را تعریف می کنم و می گویم هر کاری که می خواهی بکن اما آخرش گرفتار می شوی. خودت می دانی و زندگی ات. ...
راز سر به مهر
... پدرم لاستیک ها را بلند کرد و به خانه آورد. همه خوشحال شدند چون ماجرا با آن شروع وحشتاکش خیلی زودتر از آن که فکرش را می کردند پایان یافته بود . مادرم با خوشحالی پرسید : ” کی لاستیک ها را آورد ؟ ” پدرم جوابی داد که هرگزخودم را به خاطر آن نمی بخشم . حتی یادآوریش نیز عذابم می دهد . پدرم تن به یک قضاوت ناجوانمردانه داده بود .گناه تهمتی که مسببش من بودم ...
نام من مهشید است
گفت وگوی تفصیلی نشریه تقاطع شماره 31 | رهگذرانی که هر روز در خیابان سپه قزوین- اولین خیابان ایران- دختربچه بازیگوشی را می دیدند که دست در دست پدر مسیر خانه به مدرسه را می رود، گمان نمی کردند؛ روزی او اولین ایرانی ای باشد که معتبرترین جایزه ترجمه از زبان آلمانی را از آکادمی ادبیات و شعر آلمان دریافت می کند؛ جایزه ای که بیش از نیم قرن طول کشید تا توسط یک زن به نام ایران ثبت گردد. مهشید میرمعزی در اول شهریور ماه 1341 خو ...
اینجا کرمان است میعادگاه نجابت و شهادت
مهدکودک نمی بیند. باید چطور به او می فهماندم؟ با کدام کلمات باید به او توضیح می دادم، این درد را؟ حتی آب از گلویم پایین نمی رفت! مادرم قیمه درست کرده بود. نمی توانستم بخورم. تکه های گوشت را که می دیدم، حالم بد می شد! دوباره شب، دوست نداشت که صبح شود. من هم دوست نداشتم. صبح بشود که چه؟ دوباره خورشید طلوع کند که چه؟ اما شب تمام شد. دوباره صبح آمد. من باید سر کار می رفتم. کفش هایم را پوشیدم. من مجبورم به ادامه دادن. ما مجبوریم به پایداری. هیچ قومی با توقف و ماندن، به سر منزل مقصود نرسیده است... ...