گلایه تلخ لژیونر و ملی پوش ایران/در فدراسیون من را نمی شناسند!
سایر منابع:
سایر خبرها
مادرم از کتابفروشی جلوی حرم برایم کتاب های ژول ورن می خرید
سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ، معصومه میرابوطالبی، داستان نویس و منتقد ادبی است. او برای کودکان و نوجوانان می نویسد و آثار این حوزه را هم نقدوبررسی می کند. میرابوطالبی در 21 دی ماه سال 60 در شهر قم به دنیا آمده و در مقطع کارشناسی ارشد رشته ادبیات کودک و نوجوان تحصیل کرده است. او نویسنده کتاب هایی همچون مثل یک بوم سفید ، از باغ ها به بعد ، اژدهای دماوند ، آن سوی دریای مردگان ، پروفسور فوفو ، هندوانه خوشحال ، شهر ...
کافا ما را به چالش نکشید / فوتسال زنان به اسپانسر قوی نیاز دارد
مرزی تجربه ای است که چند سال است فقط با مسابقاتی چون کافا و رقابت هایی در همین سطح برای تیم ملی فوتسال زنان ایران ختم می شود و به همین دلیل نمی توان به این حضور خورده ای گرفت. در این رقابت ها علاوه بر قهرمانی بی چون وچرای ایران، خانم گلی بدون اما و اگر را هم ملی پوش ایرانی به دست آورد، سارا شیربیگی که برایش تکرار این عنوان تازگی ندارد و در رقابت های بسیاری توانسته صاحب این نام باشد بعد از رقابت ...
آرزو داشتم شهید شوم نه جانباز
شرایط جسمی خوبی دارد و با ادامه تحصیل تا مقطع کارشناس ارشد مدیریت تربیت بدنی و حضور در رشته های مختلف ورزشی توانسته مسیرش را به درستی انتخاب کند. محمدرضا میرشفیعی در ابتدا خود را معرفی کرد و درباره خانواده اش توضیح داد: از خانواده ای پرجمعیت با یازده خواهر و برادر (5 خواهر و 6 برادر) هستیم. من بچه سوم این خانواده پر جمعیت هستم و در خانواده ای مذهبی بزرگ شده ام. پدرم 12 سال است که فوت ...
تغییر و دگرگونی بازیگر خاله زینب سریال بچه مهندس ! + عکس های عروسی اش را ببینید
حضور داشتم و چون علاقه مند به فعالیت در زمینه بازیگری بودم مادرم مسوولیت کل گروه تئاتر را قبول کرد؛ به خاطر اینکه دوست داشت من در محیطی امن پیشرفت کنم. مادرم 8 سال مرا هر روز ساعت 4 بعدازظهر برای تمرین می برد و ساعت 8 شب به خانه باز می گرداند و هرگز از رفت و آمد در این مسیر خسته نشد. سوگل طهماسبی دو خواهر بنام ساغر و سحر و یک برادر بنام سینا دارد ، پدرش استاد مینیاتور بود که فوت کرده و ...
عثمان دمبله ستاره پاری سن ژرمن : در اوایل حضورم در بارسا خیلی زجر کشیدم، من روزهای بسیار سختی را پشت سر ...
وارد بارسلونا شدم. من هنوز در مرحله یادگیری بودم. بارسلونا جایی است که در آن بیشتر آموختم و در زندگی شخصی و حرفه ای، بیشترین رشد را داشتم با این حال آنجا خیلی زجر کشیدم. من روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم و باید این را اعتراف کنم. کم کم و با گذشت سال ها همه چیز بهتر و بهتر شد. این تحول منطقی یک بازیکن حرفه ای جوان است که در طول سال ها چیزهای زیادی را تغییر می دهد. ...
مبارکی: به لیگ ترکیه نزدیک هستم
فوتبالم را در یک کشور دیگر دنبال کنم. پیشنهاد تمدید قرارداد و همچنین حضور در تیم های دیگری از این کشور را داشتم اما بهتر است خودم را درگیر چالش جدیدی کنم. *گویا پیشنهادی از اسپورتینگ لیسبون B دریافت کردی؟ بله با مسئولان این تیم صحبت هایی داشتم اما هنوز قرارداد امضا نشده چون دو پیشنهاد بسیار خوب از فوتبال ترکیه و مجارستان دارم. بزودی تیم جدیدم را معرفی می کنم و در حال بررسی شرایط هستم ...
روایت جدید شهادت کاپشن صورتی
. ناگهان صدای مهیبی آمد. آن زمان پدرم نبود و من که به خودم آمدم دیدم که هیچ کسی در موکب نیست. بعد از اینکه خودت را تنها دیدی، کجا رفتی و چه کاری انجام دادی؟ گوشی را از جیبم درآوردم و به پدرم زنگ زدم که جواب نداد. به سرعت در بین شلوغی و جمعیت مادرم را پیدا کردم. آنجا متوجه شدم که انفجار رخ داده. خیلی شلوغ شده بود. مادرم و عمه هایم هراسان بودند و بچه ها گریه می کردند. شما چند نفر بودید ...
چرا شهید موسوی هیچ وقت به حرم امام حسین(ع) نرفت؟/ حاج قاسم گفت: سیدرضی! این طور شهید شوی به بهشت نمی روی!
ا را می شنیدم. گاهی در شرایطی قرار داشتم که باید مسیر 40 کیلومتری از فرودگاه تا خانه را با سرعت 170 کیلومتر رانندگی کنم. شرایط طوری بود که من هم می توانستم محافظ داشته باشم اما حاج آقا می گفت: خانم شما هم خوش تان نمی آید کسی دائم دنبالتان باشد و واقعاً هم حوصله این چیزها را نداشتم. چون ما آنجا خدمتگزار و محافظ همه بودیم، هم من و هم حاج آقا. حتی یکبار تیر داعش چنان به موتور ماشین اصابت کرد که زیر فرمان ...
اوسمار: نتوانستیم از شانس های خود استفاده کنیم/ باشگاه تلاش کند در بازی تراکتور همه بازیکنان در دسترس ...
که من یک سال و نیم کنار تیم بودم و قرار است همان کار را ادامه دهیم. به نظرم این سؤال را باید از مدیرعامل و هیئت مدیره بپرسید. اوسمار راجع به دلایلش برای تمرین برخی بازیکنان بعد از بازی و اینکه آیا این موضوع ربطی به تنبیه بازیکنان داشته است یا خیر، توضیح داد: هیچ ربطی به تنبیه ندارد. اتفاقاً من خیلی از بچه ها راضی بودم و دوست دارم بیشتر خودشان را نشان دهند، چون توانایی اش را دارند. این ...
روایتی از زندگی جانباز غلامحسین صفایی، شهید زنده و صاحب نشان مشهدالرضا(ع)| همیشه در میدان
مناسب اسکان جانبازان نیست، رسیدگی شود. از طرفی باتوجه به اینکه زیاد در جلسات مختلف حضور داشتم، واسطه ازدواج جانبازان نخاعی با خانم هایی می شدم که مایل به ازدواج بودند. خدمات خیرخواهانه آقای صفایی فقط به جانبازان محدود نمی شود؛ او پس از تشکیل هیئت چهارده معصوم (ع) در سال 1363، خیریه احسان الرضا (ع) را نیز در اواخر دهه 60 راه اندازی می کند که اکنون حدود هزار خانواده محروم شهر را زیرپوشش دارد ...
مورینیو: عاشق منچستریونایتد هستم؛ اجازه ندادند در فصل سوم تیم را پاک سازی کنم
...> می توانستم در سطح ملی مربیگری کنم و پیشنهاد آن را داشتم. مربیگری تیم ملی برایم جذاب نبود. تیم ملی انگلیس تماس گرفت اما آقای [فابیو] کاپلو هدایت این تیم را برعهده گرفت. انگلیس در حال حاضر نسل بسیار خوبی دارد. آن ها به فینال یورو 2020 رسیدند، بنابراین می توانند به فینال 2024 هم برسند. ذهنیت بچه هایی مثل جود بلینگام فوق العاده است. او به خارج از کشور رفته و معتقدم چیزی خاص بین او و سایر بازیکنانی که در انگلیس به دنیا آمده اند، رشد کرده اند و فوتبال بازی می کنند، وجود دارد. این بچه برای خودش یک دنیاست! او شخصیت بزرگی دارد. ...
صحبت های اوسمار ویرا پس از شکست پرسپولیس
. انتخابم به خاطر این بود که من یک سال و نیم کنار تیم بودم و قرار است همان کار را ادامه دهیم. به نظرم این سؤال را باید از مدیرعامل و هیئت مدیره بپرسید. اوسمار راجع به دلایلش برای تمرین برخی بازیکنان بعد از بازی و اینکه آیا این موضوع ربطی به تنبیه بازیکنان داشته است یا خیر، توضیح داد: هیچ ربطی به تنبیه ندارد. اتفاقاً من خیلی از بچه ها راضی بودم و دوست دارم بیشتر خودشان را نشان دهند چون توانایی ...
فرزندم را تربیت نکردم
...> وقتی دبیرستان بودم به خاطر علاقه ای که به فیلمسازی و بازیگری داشتم، در انجمن سینمایی کرج ثبت نام کردم و یک دوره فیلمسازی و بازیگری را گذراندم. این علاقه کم کم شکل گرفت، تبدیل به یک فعالیت حرفه ای شد و مسیرم را به عنوان مجری به تلویزیون رساند. اواخر دهه70 کم کم به بازیگری در سینما دعوت شدم و با فیلم شوخی نخستین نقش بلند سینمایی را تجربه کردم؛ از دهه90 هم روی صحنه تئاتر رفتم و کارهای حرفه ای داشتم ...
برای وطن
همان جا قول داد با ورودی کسب شده، به پارالمپیک برویم. او گفت در اولین اعزام از شما مدال نمی خواهیم. اگر همان رکورد تهران را در آتلانتا بزنید رضایت بخش است. این حرف استرس ما را کم کرد. 5- طلای سیدنی 2000 خبرنگار ژاپنی می پرسد: می توانی از عنوان قهرمانی ات دفاع کنی؟ عنایت ا...می گوید: بله! تلاشم را می کنم. بچه مسلمانم و ائمه اطهار کمکم می کنند. و روز بعد به فینال سیدنی 2000صعود می ...
شیر بچه های حاج قاسم که پای وطن ایستادند
خودمان رفته ایم. راه دوست شهیدم را ادامه می دهم آیلین طاهری یازده ساله که هنگام وقوع حادثه تروریستی دچار سردرد شدید و تشنج شده است، می گوید: با زینب رحمت آبادی از شهدای حادثه تروریستی دوست بودم، باحجاب بود و بسیار به خواندن قرآن علاقه داشت. من هم تلاش می کنم راه او را ادامه دهم. او که عشق حاج قاسم را در دل دارد و در صحبت هایش این مطلب را یادآور می شود، شادی روح همه ...
فرهنگ ایثار و شهادت باید هر روز زنده تر شود
ها همکاری می کردم. این جانباز بیان کرد: خانواده ام از اینکه به جنگ بروم مخالف بودند ولی با تمام مخالفت آن ها بدون اطلاع به راه خود ادامه دادم و پس از اینکه مجروحیت پیدا کردم اعضای خانواده مطلع شدند که در جبهه هستم لذا هنگامی که به بیمارستان منتقل شدم شوهر خواهرم به ملاقات من آمده و چون باقی اعضای خانواده از جبهه رفتنم ناراحت بودند به عیادت من نیامدند و بعد از چند روز مجدد به جبهه ...
زن خیانتکار شوهرش را با سیانور کشت!
از بازار خریدم به خانه آمدم، برای شوهرم قهوه درست کردم وداخلش 2 گرم سیانور را ریختم و به بهانه خرید از خانه خارج شدم، کلید خانه را از قصد با خودم نبردم تا وقتی برگشتم طوری رفتار کنم که انگار پشت در مانده ام، وقتی پشت در خانه رسیدم چند بار زنگ زدم، بعد با صدای بلند از همسایه ها کمک خواستم آنها هم با آتش نشانی تماس گرفتند و در را شکستیم و وارد خانه که شدیم با جسد شوهر روبرو شدم و چون از قبل همه می ...
جانبازی که رفتن به جبهه را تکلیف شرعی می دانست
محمدعلی پردل ، جانباز 35 درصد و سرهنگ بازنشسته سپاه در گفت و گو با ایکنا از خراسان جنوبی با گرامیداشت سالروز ولادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) گفت: متولد سال 1327 در روستای اردکول از توابع شهرستان زیرکوه و ساکن شهر حاجی آباد هستم. رفتن به جبهه تکلیف شرعی بود و من نیز چون تکلیف مضاعفی داشتم و پاسدار رسمی نیز بودم به جبهه رفتم. در آن دوران متأهل بودم و به دلیل مشغله کاری در سپاه دیرتر به جبهه اعزام شدم ...
ارزان ترین فیلم تاریخ سینمای جهان را ساخته ام | جشنواره جای ترسناکی است
داشته باشد. چه شد که این اتفاق نیفتاد؟ بله. سال گذشته ما فیلم را برای شرکت در جشنواره ثبت کردیم، ولی چون پروانه نمایش به ما نمی دادند، نتوانستیم شرکت کنیم. علتش چه بود که پروانه نمایش داده نمی شد؟ سوءتفاهمی با شورای پروانه ساخت به وجود آمده بود که باعث شد یک سال معطل شویم. اما با حمایت روح الله سهرابی، مدیرکل اداره نظارت بر نمایش فیلم سازمان سینمایی، مشکل حل شد و ...
گفت و گو با عمو ریزه عجیب ترین سارق پایتخت | خواب باورنکردنی، سارق خونسرد در خانه مالباخته ها
از داربست ها بالا بروی. به من می گفتند عمو ریزه! گفته های همکارانم مرا ترغیب کرد به سرقت. بار اول خیلی سخت بود و ترسیده بودم اما کم کم حرفه ای شدم. با چه شگردی وارد خانه ها می شدی؟ شگردهای مختلفی داشتم. گاهی از روی داربست ها می پریدم و چون لاغر بودم و ظریف به راحتی از همه جا رد می شدم و خودم را به بالکن می رساندم. سپس در بالکن را تخریب یا شیشه را شکسته و وارد می شدم. شگرد ...
زخم های شیرینی که از سوریه سوغات آوردم
.... به خانم گفتم: یا فاطمه زهرا(س)، دست من به هیچ جا بند نیست، جز اینکه دامن شما را بگیرم و از شما بخواهم کاری کنید پایم را قطع نکنند... از هوش رفتم و دیگر متوجه چیزی نشدم. معجزه حضرت زهرا(س) این رزمنده دفاع مقدس می افزاید: مدتی بعد که به هوش آمدم، نمی دانستم کجا هستم. از اطرافیان محلی که حضور داشتم را پرسیدم و گفتند بیمارستان شهید عارفیان ارومیه است. کم کم یادم آمد چه اتفا ...
بعد از جمع کردن پول و طلا، چون سردرد داشتم دارویی را در خانه پیدا کردم و خوردم، نگو که داروی خواب آور ...
کارشان بود و در حال نماکاری بودند و داربست مقابل آنها بسته شده بود. بعد به عنوان کارگر در ساختمان مشغول کار می شدم تا نقشه سرقت را عملی کنم. می دانستم کارگرهای فصلی مدارک معتبری به صاحبکار نمی دهند و پیدا کردنشان بعد از ترک کار سخت است. چطور می توانستی از پنجره طبقه بالا وارد ساختمان شوی؟ کار سختی نبود، از داربست های ساختمانی بالا می رفتم و خودم را به پنجره اتاق می رساندم ...
گفت وگوی صمیمانه با دکتر مجید کابلی جانباز 70 درصد و متخصص ژنتیک پزشکی و عضو هیئت علمی دانشکده پزشکی
.... همه چیز حتی مدارس در دزفول تعطیل شده بود من با اینکه فقط 15 سال داشتم مانند خیلی های دیگر از هم سن و سال هایم ساعت دو بعد از ظهر در مسجد امام حسن عسکری دزفول داوطلب شدیم و از آنجا برای اعزام جمع شدیم. ما در جبهه جنوب (شهرهای شوش و غرب کرخه) بودیم. در غرب کرخه روستایی به نام صالح مشطط بود که از بس در آنجا بچه های دزفول شهید شده بودند، اسم آنجا را به روستای شهدا تغییر دادند. من بیشتر او ...
من مهندس انفجارات ارتش ایران هستم!
رفت و آمد، مشقت داشت. زمستان پربرفی بود و به دشواری رفتیم. همه کسانی را که با ما بودند، گرفتند و فقط من بودم که از دست شان در رفتم ودرسنگر ها گم و گور شدم. حتی مردم عادی را درپیست فرودگاه دستگیر کردند وسه چهار نفری که قراربود ما را برای ملاقات ببرند، دستگیر شدند و من هیچ کجا را نمی شناختم ومسیر ها را بلد نبودم. درسنگری درمیانه جبهه صرب ها و نیروهای سازمان ملل و بچه های مسلمان تنها مانده بودم ...
روایتی از یک جامانده قافله عشق
... اما نشد... نتوانستم بنویسم! شاید بعدها نوشتم...اما حالا نه... نه نمی توانم... از روز حادثه تا به حال بارها و بارها این سوال را از اطرافیان شنیدم: تو هم در حادثه کرمان بودی؟ دوست شهیده رحیمی هستی؟ و منی که هربار در پاسخ می گویم: بله در ده قدمی شهادت بودم و دست از پا درازتر برگشتم؛ من دوست شهیده نبودم؛ من حتی ایشان را یک بار هم از نزدیک ندیده بودم؛ فقط افتخار داشتم یک روز در هوایی ...
باغ کیانوش ؛ سینمایی که بالاخره سینما شد
؛ ولی این روایت و این قصه، مالِ نوجوان هاست. فیلم با سرعت مناسبی پیش می رود و حوادث و اتفاق هایی که در پیرنگ درنظر گرفته شده، یکی یکی رخ می دهند. همه شان را دوست دارم؛ هیچ کدام از آن ها را اضافی نمی دانم و نمی گویم خب که چی؟ . هر کدام از شخصیت ها و حوادث داستان، زنجیره وار به هم وصل اند؛ حتی همان بخش های انیمیشنی که لابه لای فیلم بود. معتقدم اینکه بخش جنگ و جبهه به صورت انیمیشنی آمد اثر ...
پیگیری معظلات صید ترال تا رفع مشکلات مدیریت پسماند درتهران
من دارم چیکار می کنم گفتم نمی دونم گفت من دارم قاچاق می کنم گفت دارم قاچاق سوخت می کنم خودش به من گفت گفت خانم رفیعی من کشورمو دوست دارم خانم رفیعی من نظامو دوست دارم من این مملکتو دوست دارم من می دونم قاچاق سوخت کار بدی هست ولی من صیاد بودم من نمی تونم دست روی دست بزارم که برم مثلاً زن و بچه ام از گشنگی تلف بشند یا باید برم معتاد بشم چون امار بزه کاری زیاد بود بیکاری از بین بره شغل دیگه ای تعریف ...
قرآن برای مردم نازل شده است و توسعه و پیشرفت با همت و تلاش مردم محقق می شود
. در همین ایام من به اتفاق همسرم سفری به شهر قم داشتیم من یک جلد قرآن خریدم که در صفحات آخر این قرآن آموزش تجوید ارائه شده بود و تجوید را من در کلاس خانم آخوندی و با این قرآن یاد گرفتم. یکسال بعد در سال 59 انجمن اسلامی پایگاه و سازمان عقیدتی سیاسی پایگاه نوژه از من خواست قرآن را در همان پایگاه تدریس کنم و آموزش دهم. روز های اول خیلی نگران بودم و ترس داشتم که نتوانم در امر آموزش قرآن موفق عمل کنم ...
اعتراف تلخ دروازه بان سابق تیم ملی درباره سوابق تحصیلی اش
مهم ترین اشتباهاتش چه بوده پاسخی غیرمنتظره داد و گفت: جوان که بودم اشتباهات زیادی داشتم ولی بدترین اشتباهی که از آن پشیمانم و احساس شرمندگی می کنم خریدن مدرک دیپلم دبیرستانم است. بوفون ادامه داد: اگر به عقب برگردم هرگز این کار را نمی کنم؛ چون کار اشتباهی است. ولی روی هم رفته فکر می کنم همین اشتباهات من به عنوان انسانی عادی باعث شده به مردم نزدیک تر باشم چون مردم نیز من را از خودشان می ...