سایر منابع:
سایر خبرها
ماموریت های بمباران با اف چهارده ابتکار شهیدبابایی بود
ست در جیب کند. با این که سرد بود، اگر کسی را می دید که دستش در جیب است، آن فرد باید جیب هایش را می دوخت. خلاصه این خسروی به خاطر مسائل و آموزه هایی که گفته بودند باید از خانواده دور باشید، در پنجشنبه جمعه اول این قدر گریه کرد که جناب سرهنگ تاج ور دلش سوخت و گفت بگذارید این برود! رفتن همان و دیگر برنگشتن همان. یکی دیگر به اسم نیک انجام هم با ما بود که مشکل قلبی پیدا کرد و رفت. این را هم ...
اخلاص ویژگی بارز شهید آرمان علی وردی بود
کار کردن ویژگی بارزش بود. کسی که همه کارش برای خدا باشد و بی منت کار کند، خدا او را خوب می خرد. وی ادامه داد: پسرم همیشه می گفت: مامان! من در جنگ تحمیلی و دفاع از سوریه نبودم. اگر روزی خطری کشور را تهدید کند، من اولین نفر هستم که می روم. مادر شهید علی وردی بیان داشت: پسرم در زمان اغتشاشات 1401 هم بخاطر مردم کشورش و رهبر عزیزمان تا آخرین نفس ایستاد. دوستانش درباره شب حادثه می ...
راز توجه ویژه سردار سلیمانی به یک مادر شهید /ننه علی که بود؟
یشان به علی اعتراض می کرد، علی می گفت: مادر طوری نیست؛ پیش خدا آبرو داشته باشیم؛ بنده چکاره است؟ و علی اینگونه یاد گرفته بود، بر هوای نفسش غلبه کند و دل مادرش را بخاطر فقر و نداری اش نشکند. مادر گاهی وقتها مجبور بود برای کار از خانه بیرون برود. وقتی از خانه بیرون می رفت به علی سفارش می کرد که اگر همسایه ها غذا آوردند، از آنها غذا را نگیر. این مادر عزت نفس را هم به فرزندش می آموخت. در ...
مراحل رشد کودک از بدو تولد تا یک سالگی
به خانه رفتند و کبوتر به لانه برگشته است. دل من آرام شد. علی آمد. خدایا حافظ فرزندم باش. در را باز می کنم. هستی بی حال و بی رمق در تخت دراز کشیده است. علی کنار تخت نزد مادرش است. کوچک و بی دفاع است. نمی دانم خواب است یا بیدار و هستی لبخند بی رمقی می زند. اما بارضایت، چشمانش از اشک خیس می شود. علی تنها راه ارتباطی است. لشکری در خدمت سرباز کوچک هستند. همه تک و تا بودند تا وسایل ...
ای خاک چند لیلا در آغوش داری؟
پردیس ربیعی: هرکس که می خواهد از لیلا حرف بزند، اولین چیزی که به ذهنش می رسد مهربانی بی دریغ و انسان دوستی اوست. مادرِ یکی از دانش آموزان مدرسه رهپویان که لیلا الوندی سرایدار آن بود، می گوید: هیچ گاه فراموش نمی کنم؛ صبح ها که پسرم را به مدرسه می بردم، خانم الوندی جلو می آمد و و با ناز و نوازش پسرم را تحویل می گرفت . لیلا الوندی زن 38ساله ای بود که به دست همسرش در شهریور سال گذشته (1402 ...
فرار زن بی نوا از دست شوهر خسیس | به خاطر خرید مایحتاج خانه کتکم می زند
نمی کند و مدام مرا به خاطر تهیه جهیزیه سرزنش می کند. پسرم شاگرد مغازه و اجاره نشین است، در حالی که شوهرم واحدهای آپارتمانی خود را به دیگران اجاره می دهد. او می گوید ایمان خودش باید هزینه هایش را تامین کند و پول مفت به کسی نمی دهد! با آنکه خوب می دانم در این سن و سال حرف از طلاق اشتباه است، چاره ای ندارم چراکه نمی توانم اوضاع زندگیم را تغییر بدهم، مدام آرزو می کنم روزی با دل خوش کنار یک ...
بالای سر پیکر همسر شهیدم گفتم: خوش به سعادتت مهدی جان
تا مانع رفتنش شود. گویا به مادرش الهام شده بود که این آخرین دیدار مادر با پسرش است. سه روز از رفتن آقامهدی می گذشت که آش پشت پا درست کردم. داداشم و زنداداشم تهران بودند که به من گفتند تو می خواهی با یک بچه کوچک تهران باشی؟ با آن ها راهی مشهد شدم. 10 روزی در مشهد بودم که به من گفتند باید به فرودگاه برویم. مادرم با شنیدن این حرف رنگش پرید. دیدم اعضای خانواده ام حال عجیبی دارند. علت این حالشان را ...
هیچ سنگتراشی چنین دست و پنجه ای ندارد!
کار می کردم. هربار که استاد سخن می گفت، دیدنِ اشک در چشمانش کارِ ساده ای بود و این بار به یاد مادر و همسرش... استاد ادامه داد: نام مادرم حبیبه سلطان و بسیار مهربان بود، و همسرم مهر انگیز اقتصادی نام داشت که خیلی خوب و بامحبت بود. از او یک پسر و 4 دختر به نام های سهیلا ، فرشته ، محمد ، پریناز و بهناز دارم. پسرم در کارِ سنگتراشی نیست، اما بچه های برادرم نسل به نسل در کارِسنگتراشی هستند ...
شهیدی که روز و ساعت شهادتش را می دانست!
مهربانی از ویژگی های رفتاری مهم پسرم بود. این مادر از آخرین دیدار پسرش گفت و ادامه داد: حسین دو بار به سوریه اعزام شد و دفعه دومی که می خواست به سوریه برود خوابی دیده بود که خوابش را به شهید مدافع حرم حامد کوچکی زاده اهل گیلان گفت، حتی تاریخ و روز شهادتش را هم می دانست و حسین در تاریخ 21 فروردین سال 95 به شهادت رسید. به روایت همسر متنی به نقل از همسر شهید حسین بواس ...
سرنوشت عجیب فرزند شهید حجاب
.... ظهر که برگشتم، مرحوم پدرم از شهید نواب صفوی خواسته بود که از داخل حیاط عبور کند تا مادر دوم من او را ببیند. وقتی رفتم ناهار بخورم، مادر دومم گفت: در چهره او علی اکبر را دیدم. این حرف خیلی در من تأثیر گذاشت. یک شب هم برادرم مریض بود. پدرم شب های دوشنبه تفسیر قرآن می گفت. آن شب گفت که کس دیگری به جای او برود. نواب صفوی در خانه آقاضیاء نجفی مخفی بود. پدرم او را به آنجا برده بود. آن ...
نامه دخترم با شهادت بابایش برگشت خورد!
گفت و گو با همسر شهید محسن نادیه خاوری از شهدای دفاع مقدس فاش نیوز - وقتی بیمارستان بودم محسن به مرخصی آمد. گفتم فقط یک شرط دارد که دوباره به جبهه بروی! شرطش این است که محاسنت را بزنی! وگرنه نمی گذارم به جبهه بروی. محاسنش را زد و با بچه ها عکس انداخت! گفت حالا می توانم بروم؟ مگر شرط نگذاشتی... جوان آنلاین: سلام بابای رزمنده ام! حالت خوب است. از تو می خواهم همه دشمنان اسلام ...
ماجرای آخرین حضور صیاد دل ها در حرم امام رئوف
های مادر باز شد. علی بالای سرش بود. فقط شنید: عزیز جان! باز از هوش رفت. اما صبح که به هوش آمد، کسی متوجه اش نشد. احساس کرد حالش بهتر شده است. علی کمی آن طرف تر با دکترها دور میز نشسته بودند و صبحانه می خوردند. دلش می خواست لحظاتی سیر پسرش را نگاه کند. آن روز حال مادر خوب شد. آن قدر خوب که تا شب به خانه برگشت. آن شب علی پیراهن عربی ای را که مادر از مکه برایش آورده بود، تن کرد ...
وقتی بابا آب داد، برعکس می شود
...> دوباره به حرف آمد؛ از نوری که در این تاریکی کوره راه پیدا کرده اند خوشحالند؛ می گفت یکی از همکارانم با من تماس گرفت و تُند تُند، جوری که صدای ضربان قلب اش را از پشت تلفن می شنیدم می گفت: معصومه جان هر کسی که دوست داری بگو ببینم اخیرا کاری کرده ای؟ آخر من کل شب خواب تو را دیدم که یک سفره بزرگ باز کردی و همه دعوتند و جالب اینجاست اصلا خوراکی های داخل سفره هم کم نمی شد. خانم قلیزاده به ...
فال امروز 20 فروردین / تصمیمات مهم را امروز نگیرید!
خرداد امروز صبح که از خواب بیدار می شی و توی آینه نگاه می کنی، یهو از خودت می ترسی! فکر می کنی خیلی زشت شدی و از خودت بدت میاد. اما یه کم دقیق تر نگاه کن. می بینی که مشکل از جای دیگه ست. تو خیلی خسته ای و این خستگی توی چهره ت نشسته. یه کم به خودت استراحت بده و یه کاری کن که حالت خوب بشه. امروز یه فرصت های جدیدی توی زندگیت به وجود میاد. فقط کافیه که یه کم بیشتر به حرف های بقیه گوش بدی و ...
(تصاویر) دختر خوانده حسن جوهرچی در سریال در پناه تو پس از 29 سال
...، رامین پرچمی و حسن جوهرچی آزیتا لاچینی به ایفای نقش پرداخته اند. مریم افشار دانشجوی رشته هنر، دختری خانواده دار است و پدر و مادر خوبی دارد. همه چیز در خانواده مریم آن قدر خوب و بجاست که مریم لازم نمی بیند هیچ کدام از نیازهایش را در بیرون از خانه تأمین کند. پسر مذهبی ای به نام محمد، در دانشگاه عاشق مریم می شود و درست زمانی که می خواهد از این علاقه با مریم صحبت کند با درخواست هم ...
10 راهکار برای آن که فرزندمان را مسئولیت پذیر بار بیاوریم
اجازه دهید که لباس هایش را خودش انتخاب کند هم راه دیگری است برای ایجاد اعتماد به نفس در فرزندتان و ساده تر شدن کارها برای خودتان. در همه چیز به جای فرزندتان تصمیم گیری نکنید؛ به جایش با فرزندتان صحبت و راهنمایی اش کنید. به خاطر داشته باشید که فرزندتان می داند که چه دوست دارد و شما باید صرفاً به او فرصت انتخاب کردن چیزی که می خواهد را بدهید. گاهی وقتی در عجله هستید، ممکن است ساده تر این ...
90درصد پرندگان جهان را می شناسم
. انواع کبوتر که من عشق وافری به این جانور دارم. در خانه ما تعدادی گوسفند هم وجود داشت که من را لابه لای باغچه ها و درخت ها تعقیب می کردند. درخت های متعدد در خانه داشتیم و کاشی های متعدد منقش به تصاویر حیوانات بر در و دیوار خانه نصب شده بود. همین موارد موجب شد بنده قبل از اینکه حتی به مدرسه بروم قادر به شناسایی پرندگان باشم. مادر بزرگ را به خاطر می آورم که انواع پرندگان مثل شاهین، قرقی، باز و عقاب را ...
ترنس های تبریزی در زندان تن / بیرونم درونم را آتش می زند! / ترنس ها دوجنسه نیستند!
یکی دیگر از دوستانش به نام امیر که دختر بود و 18 سال داشت اذیت هایی که در مدرسه کشیده بود را می گفت، مدرسه همه او را به نام آقا امیر صدا می زدند! دختری که امیر است! او بر خلاف دیگر ترنس ها که تغییری در صدایش نداشت و با همان صدای دخترانه خود حرف می زد، گفت: برخوردهای مردم با ما اصلا خوب نیست. آن ها به صورت فیزیکی و کلامی ما را مورد آزار قرار می دهند، حتی برای من پیش آمده که چند نفر به من ...
شهید صیاد به روایت خاطرات
زمینی اختصاص بدهند. رییس بنیاد هم که از زندگی او بی اطلاع نبود، موافقت کرد. دوستان برای اینکه او را در مقابل کار انجام شده قرار دهند، وام گرفتند و حتی خود نیز پولی فراهم کردند و دست به کار ساختمان سازی شدند. تا اینکه در نیمه کار صیاد فهمید. چنان عصبانی شد که حتی صدایش می لرزید. شاهدان ماجرا اذعان می کنند که هرگز او را چنین ندیده بودند. می گویند حتی برای نخستین بار سر دوست قدیمی اش داد زده بود که شما ...
عکس شوهر اول خوش قد و بالای الناز حبیبی ! / حدس بزنید کیست ! + بیوگرافی و عکس های خانم بازیگر
در برنامه دورهمی اعلام کرد: ازدواج به موقع و با آدمی مناسب خوب است. من هم عاشق شدم ولی دوست ندارم خیلی درباره آن حرف بزنم ... بازیگران مورد علاقه دوست دارم خودم باشم و کاری که خودم فکر می کنم درست است انجام بدهم، از میان بازیگران فاطمه معتمد آریا و پرویز پرستویی را خیلی دوست دارم. ماجرای لقب مادر بزرگ بین دوستانم همه به من مادر بزرگ می گوید چون از همان ...
فال انبیا روزانه | فال انبیا فردا سه شنبه 21 فروردین 1403 را اینجا بخوانید
ظالم بگیرید. کاری را که مقصود دارید انجام دهید در آن موفق خواهید شد یک شخص بدخواه پی اغفال شماست مراقب او باشید. ممکن است مدتی به خاطر انجام کاری مجبور باشید مخفی شوید یا در تنهایی زندگی کنید. ممکن است شخص صاحب نامی از شما حرف شنوی پیدا کند؛ او را به عدالت با مردم دعوت کنید خواهد پذیرفت. چیزی را که منتظرش هستید اتفاق می افتد. حضرت سلیمان ای صاحب فال، اگر در فکر جمع مال و دولت بی ...
امید به احتمال زیاد تلف شده است | بسته شدن بازار فریدونکنار مهر پایان شکار پرندگان مهاجر نیست
یاد بدهند. همین موارد هم موجب شد که بنده قبل از این که حتی به مدرسه بروم قادر به شناسایی پرندگان باشم. مادر بزرگ را هم به خاطر می آورم که انواع پرندگان مثل شاهین، قرقی، باز و عقاب را قبل از این که به مدرسه بروم به من شناساند. بعد هم که به مدرسه رفتم از تفریحات بسیار مورد علاقه ام این بود که پرندگان را در هوا می شناختم و تمام پرندگان شکاری که کارشان تغذیه از دیگر پرندگان بود را به راحتی تشخیص می ...
گذری بر زندگی و خاطرات شهید صیاد شیرازی
...> حاصل ازدواج زیاد و شهربانو در تاریخ 23 خرداد 1323 در روستای کبودگنبد از توابع شهرستان درگز استان خراسان رضوی متولد شد. مادرش اهل شهر انارک مرکز بخش انارک از توابع شهرستان نایین و پدرش از عشایر قشقایی بود که شغل نظامی گری را برای خودش انتخاب کرد. زیاد خان خدمت در نظام را از ژاندارمری شروع کرد اما بعدا به ارتش رضا شاه پیوست. علی در خاطره ای از اصالت خانوادگیش گفته است: اجداد من از ...
اِنّی لَغَیور
نشود راضیِ شان کرد، خواهش می کند خمیر درست کنم و بدهم دستشان. شهد زعفرانی را خالی می کنم روی آردها. جلزولز می کند. عطر هل و دارچین می زند زیر دماغم. علیِ مامان، عاشق حلواست. باید یک ظرف کوچک برایش نگه دارم. حاضر به یَراقِ باباست. کافی است بابا لب تر کند؛ دیگر حالش را نمی فهمد. شده به خاطر مریضی خانه مانده؛ ولی جای استراحتش پابه پای کارگرها عرق ریخته. هرچه حرف های معلمش را به گوشش می ...
فال حافظ متولدین هر ماه - یکشنبه 19 فروردین 1403
.... یه معامله ای هم توی این روز انجام میدی که بعداً خیلی سود می کنی. شهریور امروز حین انجام کار با یه آدمِ خیلی خاص آشنا می شی که حرف هاش خیلی ذهنت رو درگیر می کنه و کلی ایده هایِ جدید بهت میده. امروز یه کمی دو دل و بلاتکلیف هستی. از یه طرف کارها و برنامه هات خوب پیش میرن، ولی از یه طرف دیگه هم احساس می کنی که باید به تعهدات و اعتقاداتِ خودت هم توجه کنی. لازم نیست که به خاطر ...
سحر دولتشاهی چطور از نقش های دوم به نقش های اول رسید؟
دوم شدن، زمان باز کردن انبارهای تجربه درونی بازیگران است. زمانی که می گویند زندگی خصوصی که پشت این صورت و نگاه و رفتار می بینید، صرف درک رازی شده که فهمیدنش تکنیک خوب راه رفتن و قشنگ حرف زدن نیست. عبور از پوست تا رسیدن به استخوان شخص و همدردی با همراهی با ضعف ها و کمبودها و دوست داشتن نقصان هایی است که تحول با قبول آنها آغاز می شود. بازیگری حضور در یک جشن عروسی نیست که همه با بهترین لباس و با ...
شهید ولی الله چراغچی مسجدی ؛ حضور در جبهه ها به جای سفر به خانه خدا
الله گفت: نه جداً این دفعه خدا طلبیده. همسرش ناراحت شد و گفت: عوض اینکه دلداری بدهی، خوب بلد هستی دل من را خون کنی. گفت: نه خانم! اسمم برای مکه در آمده است. چند تا عکس و فتوکپی شناسنامه برایم بفرست. همه چیز برای اعزام آماده بود، اما به خاطر شرکت در عملیات از زیارت خانه خدا منصرف شد. آقا ولی الله آخرین باری که تماس گرفت، گفت: این آخرین باره که زنگ می زنم! همسرش باز به او گفت ...
فرماندهی که اولویتش رزمنده بودن، بود
...> طوسی همان بزرگوار دوراندیشی است که برای فرار از تغییر جلب توجه مردم از رزمندگان کم نشان به فرماندهان شهید از جمله خودش، از خداوند به آبروی حضرت زهرا (س) استغاثه گمنامی و مفقودیت می کند تا مثل مادرش زهرا(س) بی نشان بماندو اتفاقا” دعایش مستجاب هم می شود و بیش از یک دهه بی مزار در ناکجاهای جبهه ها مفقود می ماند! زبان نرم و نوای گرم و صمیمی آنچنان جذبه داشت که همه هواخواهش بوده و برای ...