سایر منابع:
سایر خبرها
رویای نیمه شب ؛ عاشقانه ای عفیف در شب تار شیعیان حله
برگشت مردم دسته دسته به عیادتش امدند و پایش را دیدند... گفتم: باورش سخت است. چطور ممکن است یک نفر صدها سال عمر کند و هنوز جوان باشد!؟ ابوراجح برخاست ... مگر نمی دانی که حضرت نوح حدود هزار سال عمر کرد و حضرت خضر و عیسی هنوز زنده اند!؟ آیا در توان خداوند نیست که به انسانی چنین عمر بلندی بدهد و او را جوان نگه دارد؟ (ص 68) وقتی یک اتفاق واقعی، دست مایه خلق یک رمان شود، آن را خواندنی تر ...
رضا عطاران و ویشکا آسایش، ترکیب جادویی سینما (2)
حالا کمی مدرن شده و در عشق + 2 این نقش را دارم. بعد مسافر ری و معصومیت از دست رفته را بازی کردم که هیچ کدام شبیه قطام نبود و در نقش های بعدی هم آگاهانه سعی کردم از این کاراکتر دور شوم. در دراکولا نقش یک زن خون آشام را بازی می کنید که البته خون آشامی را ترک کرده و ورزش می کند! جالب است که در زندگی واقعی هم ورزشکار و کوهنورد هستید و شیوه خاصی در زندگی دارید که طبعا روی کارتان هم تاثیر دارد ...
ناب ترین لحظه های تاریخ سینما
چون دنیا و زندگی و مرگ را، با اسامی و کلمات سخیف تفسیر می کنند و به خورد دیگران می دهند. زوربا می داند که رنج، همزاد آدم است و زندگی کوتاه و مرگ حق. پس چه بهتر به جای آنکه رو در رویشان بایستد، کنارشان گام بردارد. روشنایی های شهر (چارلی چاپلین) در سکانس زیبا و تأثیرگذار پایانی فیلم، دختر نابینا (که حالا بینا شده) وقتی می خواهد به چاپلین گدا پول دهد، بعد از آنکه تصادفا دست ...
عمل غیر اخلاقی مرد شیطان صفت با یک کودک در گاراژ متروکه + عکس
، صحت حرف های کارلوس محرز شد و پلیس متوجه شد متهم سال گذشته دخترش را به علت تعرض و خونریزی داخلی از دست داده است. پزشک متهم در گفتگو با پلیس، کارلوس را بیماری خطاب کرد که در اثر حادثه ناگوار دخترش، تصمیم کودک آزاری گرفته است. مادر لیا نیز عکس هایی از متهم و گاراژ متروکه را در فیس بوکش منتشر کرد. دادگاه کارلوس را به اتهام تعرض و ضرب و شتم به 8 سال زندان محکوم کرد ...
از رابطه عاشقانه تا جنایت
زندگی مهبد رفته و یک بار دیگر دعوا از سر گرفته شده است. وقتی مأموران کیانوش را شناسایی و بازداشت کردند، او به قتل اعتراف کرد و گفت: مدتی بود که با دختری به نام شادی دوست بودم و رابطه خوبی با هم داشتیم، من قصد داشتم با شادی ازدواج کنم و زندگی خوبی برای خودم بسازم، همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه یک روز وقتی مادر شادی در خانه نبود، او از من خواست که با هم به خانه شان برویم و صحبت کنیم؛ به محض ...
64 ساله است و شوری در سر دارد
، اکثر اوقات طرفتان آماده حرف زدن است. او با این شروع می کند که تمام این ها را خودش می پزد. نیم ساعت بعد می گوید در واقع همسرش این کار را می کند. این رمان براساس مکالمات خودمانی با دست فروشان خوراکی ها درباره ترفندهای تجاری شان است. من به دست آوردن چنین اطلاعاتی را دوست دارم، این ها به رمان اصالت می دهند. اما تحقیق آن چیزی نیست که من به آن افتخار می کنم. من به خاطر تعادل و ترکیب زیبایی ...
کارآفرینی با دست های خالی - از زندگی در خیابان تا کارگاه صحافی
...> نازنین حالا 7 سال دارد و به اینجای صحبتهای مادر که می رسد گوشهایش سرخ می شود. مشغول بازی با دختر یکی از کارگران مادرش است اما حواسش در گفتگوها پرسه می زند. مریم می گوید هر بار که چهره معصوم دخترم نگاه می کنم خدا را شکر می کنم که تحت تاثیر شرایط آن زمان دخترم را از بین نبردم و حالا یک تار مویش را با کل دنیا عوض نمی کنم. همسرش بار دیگر باقیمانده وسایل خانه را فروخته است. اتاق را به صاحبخانه ...
محمد بنا: کجاست مادر؟ کجاست گهواره من؟
.... یک فیلم سینمایی حیرت انگیز. یک کتاب که با خواندن هر فصلش کف دست هایت عرق کند. پسر یک کارخانه دار ورشکسته. یک انقلابی پرتردید. عاشق مادر. مردی که در اروپا در رستوران کار کرد. جدا شده از همسر اسپانیایی اش ماریا پرز و دور افتاده از مریم دختری که حالا جوان است. بنا چند سال پیش درباره دخترش گفت: تلفنی با او حرف زدم. برای اینکه ببینم پولی که برایش حواله کردم به او رسیده یا نه ؟ او هم که ...
هنوز هم رزق و روزی با خداست
کنی کار خودشو می کنه، مثل بعضی از ما آدما. چراغ سبز می شود و ما راه می افتیم، اما راننده محترم هنوز حرف دارد. مگس های سفید باز از مگس های سفید می گوید: آقا اینا مثل عروس های داماد بیچاره کن هستن، هر روز توقع شون بالا میره، اگر پارسال بیشتر دور و بر درخت ها می چرخیدند و گاهی توی چشم و چال مردم می رفتن، امسال درست یک ماه آخر تابستون پیداشون شده و می خوان دو ماه غیبت رو یه ماهه ...
پسرنوجوان زیر شکنجه های پدر دوست دخترش سکته قلبی کرد
گشود و گفت: وقتی دیدم دختر با پسر غریبه همدیگر را در شهرک ملاقات می کنند از شدت عصبانیت کنترلم را از دست دادم و از دخترم خواستم پسر نوجوان را به جلوی ساختمان بکشاند. چون نمی خواستم این ملاقات ها باعث بی آبرویی ام بشود او را داخل خانه کشاندم با با کتک زدن پسر جوان خواستم درس عبرتی برای دخترم و حمید بشود که دیگر دست به این کارها نزنند. بنا به این گزارش، بازپرس آرش سیفی از شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران در این مرحله دستور بازداشت موقت پدر شکنجه گر را به اتهام آدم ربایی صادر کرد. منبع: ...
سمبل 14ساله مقاومت در اردوگاه رُمادی / افتخار نماینده صلیب سرخ به کودک انقلابی ایران
را حس کنی! احمدرضا این مهربانی و عطوفت خود را از دوران اسارتش به یادگار داشت، او می گفت: در اردوگاه که بودیم همه برای هم جای خواهر، برادر، مادر و پدر و کل اقوام را پر می کردند، بعضی از ما آنقدر در زندان مانده بودیم که حتی چهره عزیزترین افراد زندگی مان را فراموش کرده بودیم و حالا همین دور و بری های ما شده بودند همه کس و پشت و پناهمان. اسرای ایرانی با اشک چشم و خون دل، روح را به ...
زمانی برای شکستن مرزهای طبقاتی
چطور با اردوهای جهادی آشنا شدید؟ اسلام پور: ازسال 91 عضو بسیج دانشجویی و با بچه هایی آشنا شدم که فعالیت های جهادی انجام می دادند. من هم که از قبل تجربه خدمت رسانی به مناطق محروم را داشتم به حضور در این اردوها راغب شدم. البته به علت مشغله کاری و محدودیت زمانی نمی توانم در بیش از دو اردو شرکت کنم، ولی هر زمان که مقدور باشد، حتما شرکت خواهم کرد. عبدالملکی: من و همسرم سال 92 با هم ازدواج کردیم و چون او در این اردوها شرکت می کرد ...
هویت بازداشت شدگان در کویت مشخص شد
نمی داند کیست، در برابر تسلیم شدن مقاومت کرده و این را از لباس پاره شده و ظاهرش می توان فهمید. اسماعیل عسگری 35 ساله عازم کویت شده تا کار پیدا کند، اما به هیچ کس نگفته بود. پدرزنش می گوید حتی زن و دو بچه او هم خبر نداشتند که چنین تصمیمی دارد. جهان اولادباغی و دایی اش مرتضی علی بابایی هم با هم راه افتاده اند. شهرام، برادر جهان می گوید، برادر 44 ساله اش که یک دختر و یک پسر دارد؛ کویت را برای کار ...
پنج قاره
و دختر پنج ساله خود را در وان حمام خانه خود خفه و جنازه آنها را زیر خانه همسایه پنهان کرده است. سخنگوی پلیس هیوستون گفت: نیروهای پلیس در حال بازجویی از مادر بچه ها هستند و هنوز انگیزه این زن را برای به قتل رساندن دو فرزند خود پیدا نکرده اند.
اعتبار متقابل مجریان و تلویزیون
مجری جایگزین هر قدر که سواد و اطلاعات داشته باشد، پذیرفته نمی شود و به دل نمی نشیند چون قبل از او مجری دیگری به برنامه مورد نظر اعتبار داده است. در این باره مثال های فراوانی دارم از تغییر مجری یک برنامه معروف و موفق در فرانسه که باعث زمین خوردن آن برنامه شد تا اتفاقات مشابه در تلویزیون خودمان. مجری برنامه های تلویزیون در اثر مرور زمان، زندگی اش محدود می شود، زیرا به یک الگوی رفتاری مبدل شده و دیگر نمی تواند با اتومبیلش در وسط خیابان دور بزند، دوبله پارک کند، یا در مهمانی ها و عروسی ها همانند برادر یا پسرعموهایش حضور پیدا کند. او زیر ذره بین نگاه مردم است. دیده شده که گوینده های تلویزیون در کشور ما بر مبنای سلیقه شخصی و آزادنه هر جور که می خواهند روی صفحه تلویزیون ظاهر می شوند؛ گاه خوشمزه می شوند و گاه برای رسیدن به عنصر جذابیت، در سخن گفتن یا لباس پوشیدن، به تصور خودشان نوآوری می کنند. مثلا لباس براق می پوشند یا هماهنگی و آراستگی لباس هایشان ناشی از سلیقه شخصی آنهاست که آگاهانه و درست نیست. گاهی دیده شده که مردان پوشش مناسب و شایسته ندارند و متناسب با شان و جایگاهی که دارند، لباس نمی پوشند؛ واضح است که مرد معمولا شلوار زرد یا نارنجی نمی پوشد یا ابرویش را بر نمی دارد. مجریان و گویندگان تلویزیون باید به همه این موارد توجه کنند. برخی از گوینده ها هنگام خواندن یک متن رسمی، باد به غبغب می اندازند یا با تبختر حرف می زنند . باید به این افراد گفت: خودت باش! اگر مجری به هر شکلی از خودش دور شود، همه چیز در برنامه مصنوعی خواهد شد و تماشاگر آن را حس خواهد کرد. هفته گذشته اشاره کردم که زن یا مرد گوینده، نباید در بیان مطلب، در جایی که واژه فارسی داریم، از واژه انگلیسی یا فرانسه استفاده کند تا بگوید من سواد دارم! بلکه زمانی سواد ایشان به ما ثابت می شود که از واژه های مناسب فارسی در درجه نخست و اگر نداشتیم از واژگان رایج عربی که در زبان فارسی بومی شده اند، استفاده کند. در میان انواع برنامه ها، فقط در برنامه های علمی و پزشکی این اجازه را داریم برای واژه هایی که در فارسی معادل ندارند از واژه های بیگانه استفاده کنیم. متاسفانه برخی از خانم های مجری، لحن عجیبی در اجرا دارند که گویی شین را با شش نقطه تلفظ می کنند و حرف سین را با یک جور سوت خفیف. احتمالا بر این عقیده اند که این شیوه های حرف زدن جذاب است اما واقعیت این است که شان آنها را پایین می آورد. ما هرگز بچه های خود را با یک آدم غریبه در خانه، تنها نمی گذاریم! اما همین کار را هر روز با بچه های خودمان می کنیم؛ آنان را با تلویزیون و مجریان شبکه ها تنها می گذاریم تا مجریان به فرزندان حافظ و سعدی و مولانا حرف زدن یاد بدهند! بر من خرده نگیرید اما ما چند جور زبان داریم؟ زبان کتابت، زبان رسمی، زبان محاوره، زبان ادیبانه مانند زبان دکتر کزازی، زبان صمیمیت رسمی که دکتر الهی قمشه ای را به یاد من می آورد، زبان کوچه و خیابان که در بسیاری از موارد در تلویزیون جایز نیست مثل گاف دادم / حال کردم / دمش گرم یا دمت گرم/ باحال بود/ روش کم شد/ بچه پررو/ جمالتو و صدها واژه و عبارت که در رسانه جایی ندارد. روح دکتر ذبیح الله صفا، پرویز مرزبان، ابوالحسن نجفی (نویسنده کتاب غلط ننویسیم و آنان که به حفظ زبان فارسی همت گذاشته اند) حتی ایرج گرگین (شازده کوچولو) آزرده می شود. دکتر اکبر عالمی دانشیار رشته سینما و تلویزیون ...
لبخند در آخرین قاب
ای است که نام دخترش بر سردر آن قرار دارد. دختری که هیچ پاسخی به چشم انتظاری مادر نداد تا این انتظار هرگز پایانی نداشته باشد. مائده عربی، مدرس دانشگاه معماری سمنان، در راه بازگشت به خانه در 8 کیلومتری فیروزکوه در یک سانحه تصادف جانش را از دست داد. این تصادف اگرچه به مرگ مغزی او منجر شده بود، اما قلبش همچنان در سینه می زد تا اینکه پدر و مادرش، با اهدای اعضای بدن او زندگی دوباره ای به 5 بیمار ...
لجاجت در برابر حق
فردی جنایتکار ضمن ایستادگی در برابر دستور امام، دچار چنین بی منطقی ای می شود و راه بررسی جنایات مهدی هاشمی را ناهموار می سازد؛ البته علت امر آن است که ایشان علم کامل بر قتل های متعدد گرداننده دفتر خود دارد. دست کم به قتل آیت الله شمس آبادی توسط مهدی هاشمی کاملاً واقف است و در مقام توجیه آن نیز برآمده است: هنگام قتل مرحوم آقای شمس آبادی من در زندان اوین بودم ... قهدریجان از نظر جمعیت مانند ...
بچه دزدی از درمانگاه شیراز
. با توجه به سرنخ هایی که به دست آمده بود ماموران بار دیگر به تحقیق از خانواده نوزاد دختر پرداختند و پی بردند که مدتی قبل از این ماجرا زنی جوان به بهانه های مختلف به آنها نزدیک شده و با ترفندی ماهرانه توانسته اطمینان این خانواده را جلب کند و حتی به خانه آنها نیز رفت و آمد داشته است. تحقیقات پیرامون این نوزادربایی مشخص کرد این زن با ادعای کمک مالی با این خانواده طرح دوستی ریخته ...
با حبیب رفتم... بدون حبیب بازگشتم/ سه ماه در سلول انفرادی
اوایل فکر می کردیم این تحرکات فقط در مرز است و همان جا تمام می شود، اما عراقی ها هر روز در حال پیشروی بودند. هرگاه به پشت بام می رفتیم، عراقی ها را می دیدیم. تعداد زیادی از همسایه ها شهر را ترک کرده بودند و به روستاها و شهرهای اطراف رفته بودند. پدرم اجازه نمی داد ما شهر را ترک کنیم و می گفت عراقی ها چند روز بعد عقب نشینی می کنند و به شهر وارد نمی شود. برادرم و حبیب هرگاه از خط مقدم برمی گشتند، می گفتند شما نمی دانید آن جا چه خبر است توپ و تانک عراقی ها مثل مور و ملخ در مرز پراکنده است و شما نمی توانید این جا بمانید. ...
دخترم خودکشی نکرده !
. به دنبال مرگ این زن، بازپرس ایلخانی از شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران وتیم جنایی به تحقیق دراین باره پرداختند. بررسی ها نشان می داد زن میانسال به دنبال مشاجره شدید پسروعروس اش خود را ازطبقه چهارم پایین انداخته است. اما روز گذشته مادر فرنگیس به بازپرس جنایی گفت دامادش- شوهر فرنگیس -ازمدتی قبل باهمسرش مشاجره داشته و احتمال می دهد که فرنگیس به دست شوهرش از طبقه چهارم به پایین ...
زندگی زیر فشار مرگ؛ این جا تنشان هم برق دارد!
هایی است که به جان اهالی افتاده: بچه من را برق گرفت، الان گوشه خانه افتاده، چه کسی می تواند او را به من برگرداند؟ قبلا هم یک سیم افتاد روی سر یک زن و بچه هایش را بی مادر کرد. این را زن سالخورده ای که روی لبه جدول کنار خیابان نشسته می گوید. فاصله اش با نزدیکترین دکل کمتر از 5 متر است. اینها را می گوید و یک ناسزایی هم حواله اداره برق می کند که در این سال ها به مشکلاتشان رسیدگی نکرده: ما ...
دردسر عشوه گری دختر یک سرایدار برای پسر پولدار
...> وقتی سامان از من خواست که در اولین فرصت خانواده های مان با هم آشنا شوند، مو به تنم راست شد و هزاران بار بر بخت بد خودم لعنت فرستادم! راستی راستی داشتم سکته می کردم. آخر پدر و مادر من کجا و پدر و مادر اون کجا؟! دوباره از رو نرفتم و ژست بچه پولدارها را گرفته و با لحنی کشدار گفتم: می دونید ددی قراره برای بستن یه قرارداد مهم به فرانسه بره. مامی هم احتمالا باهاش میره. سامان ...
وزیر ارشاد: در دو سال گذشته 28 فیلم دفاع مقدسی ساخته شد
و مادر و زن و فرزند خویش خداحافظی می کردند و در حالی که کوله پشتی شان پر بود از خوشه های اشک، از حرف های ناگفته، از رازهای سر به مُهر، از عطرِ مهربانی، و از عشقی به وسعت دریا، برای دفاع از شرف و وطن پا به عرصة نبرد می نهادند. به راهی می رفتند که انتهایش بوسه به آسمان بود. همان راهی که یا به شهادت ختم می شد یا به جانبازی یا به اسارت در چنگالِ نامردانِ روزگار. اما آنان که به فیضِ عظمای شهادت رسیدند ...
اگر این خصوصیات را دارید خودشیفته هستید
...، بنابراین آنها همیشه مجبور هستند در جست وجوی آشنایان جدیدی باشند که بتوانند افیون بعدی را از آنها بگیرند.” به همین دلیل است که خودشیفته ها عموما فقط رابطه های ضعیف برقرار می کنند. 19. پدر و مادرتان شما را نادیده گرفته اند اما همواره ستوده اند بر اساس نظر زیگموند فروید، ترکیبی از طرد و تحسین بیش از حد پدر و مادر رابطه ای قوی با خودشیفتگی در بزرگسالی دارد. اما اگر ...
پسر عاشق پیشه محاکمه می شود
ناخواسته این حادثه اتفاق افتاد. مادر فروغ وقتی مورد تحقیق قرار گرفت در شرح ماجرا گفت: لحظاتی قبل از حادثه برای خرید، خانه را ترک کردم. به دخترم گفتم که خیلی زود بر می گردم. بعد از اینکه به خانه برگشتم دیدم که پسر جوانی با دخترم تنهاست. وقتی از دخترم سؤال کردم که این جوان کیست، گفت که او بدون اجازه وارد خانه شده است. من هم عصبانی شدم و به خانواده ام خبر دادم. وی ادامه داد: متهم دروغ می گوید ...
شرایط فرزندخواندگی چیست؟
درصورتی که سرپرست وی دختر و یا زن مجرد باشد نیز، در چنین شرایطی شناسنامه فرد تحت سرپرستی با مشخصات کامل شناسنامه ای سرپرست و نام کوچک پدر فرضی به پیشنهاد سرپرست صادر خواهد شد. همچنین درخصوص آن دسته از فرزندخواندگانی که پس از مدتی پدر و مادر واقعی شان مشخص می شوند نیز در این شرایط، مفاد حکم قطعی دادگاه، در شناسنامه فرد تحت سرپرستی درج خواهد شد. ...
داستان: "یا ضامن آهو، کمکم کن تا ..."
کرد و پس از پاک کردن قطرات ریز باران از صورتش، به چشم های عکاس خیره شد: "حقیقت همونی بود که تو سالها قبل ازش فرار کردی تا زندگی رو پیدا کنی؛ زندگی ای که امروز فکر و ذهن و خیالت رو درگیر خودش کرده!" - اتفاقا اون موقع، فرار برام یه حقیقت بود که توی وجودم لونه کرده بود و دست از سرم برنمی داشت؛ چیزی که اختیارش با من و تو و دیگرون نیست، آقا! - اینا همش بهونه اس؛ بهونه و پوشش و ...
دری به روی دوست
! امیدوارم موقعیت مرا درک کنی! نرگس برای به دست آوردن خانه قدیمی تو، تنها یک ماه فرصت داده است؛ او می خواهد که آن خانه، به نام خودش باشد... *از پدر به رضا از بیستون به تهران 28 شهریور1369 ... من هنوز زنده ام رضا!... می دانم که پس ازخواندن این نامه، مثل همیشه فریاد خواهی زد:" من هم می خواهم زندگی کنم بابا؛ من هم توی این دنیا سهمی دارم!..." اما خوب به ...
روایت خاطرات حجت الاسلام ابوترابی از زبان آزادگان قزوینی
آمدند و اسامی 20 نفر را خواندند که من و حاج آقا هم جزو آنها بودیم، گفتند: صدام حکم اعدام شما را داده اند و بلافاصله هم مأموران عراقی آمدند و ما را بردند. ابتدا ما را به داخل اتاقی بردند و بعد از دقایقی یک افسر و چند سرباز شلاق به دست وارد شدند، گفتند دستور است که نفری یکصد ضربه شلاق به شما بزنیم و بعد حکم اعدام را اجرا کنیم. سربازهایی که شلاق به دست داشتند بسیار قوی و قد بلند و خشن ...
زن آرایشگر شوهرش را دزدید تا جدا شود
پدر بچه هایم ترک کند اما وقتی او به مصرفش ادامه می داد، درخواست طلاق دادم. با اظهارات زن جوان وی با دستور بازپرس پرونده با قرار وثیقه یک میلیارد ریالی به اتهام معاونت در آدم ربایی بازداشت شد. چند روز قبل، صاحب کمپ ترک اعتیاد به دادسرا احضار شد و اعتراف کرد بهروز را با درخواست همسرش به کمپ برده است که بازپرس امور جنایی تهران صاحب کمپ ترک اعتیاد را نیز به اتهام اخفای بهروز بازداشت و روانه زندان کر ...