سایر منابع:
سایر خبرها
شجاعی: مجبورمان کردند مقابل نماینده رژیم صهیونیستی بازی کنیم/ نتوانستم با مسئولان فدراسیون صحبت کنم
. حتی صبح روز بعد زود از خواب بیدار شدم تا شاید بتوانم با کسی در فدراسیون فوتبال ایران تلفنی صحبت و راه حلی برای این مشکل پیدا کنم، اما کسی از فدراسیون پاسخگوی من نبود. در 38 سال اخیر هیچ ورزشکار ایرانی با ورزشکاران رژیم صهیونیستی رقابت نکرده است. من و حاج صفی پس از 38 سال اولین ورزشکاران ایرانی بودیم که این کار را کردیم، احسان به تیم ملی بازگشت، اما من نتوانستم به تیم ملی بازگردم. این ...
زن جوان: بیکار بودم و دزدی کردم
معتاد از آب دراومد. کتکم می زد. آدم بیخودی بود. ازش طلاق گرفتم. بچه هم داری؟ یک دختر 6 ساله. با خودت زندگی میکنه؟ نه، مادرم توی شهرستانه با اون زندگی میکنه. چی شد رفتی سمت جیب بری؟ بیکاری و بی پولی. جیب بری رو از کی یاد گرفتی؟ یک رفیقی داشتم به اسم محبوبه. خیلی حرفه ای بود. از اون یاد گرفتم. اولش باهم می رفتیم دزدی ...
دیر یادمان می آید چه بزرگانی داریم/ با یکدیگر مهربان باشیم
سرطان شده بود و حتی خودش از بیماری اش خبر نداشت به طوری که پزشکان سال گذشته او را جواب کردند بنابراین تصمیم گرفتم او را به ایران بفرستم. آرزوی او این بود که در ایران باشد و به آرزویش رسید فقط حیف بود چون او خیلی زود رفت. منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما در پایان ضمن عرض تسلیت و آرزوی صبر برای خانواده او عنوان کرد: دختر گرامی آقای الوندی نکته ای گفت که برای من غریب و آشنا بود. این چه ...
دختربچه، شاهد رابطه سیاه
درجلسه محاکمه از این زن درباره رابطه شیطانی اش پرسیدند او اتهامش را نپذیرفت و ادعا کرد که همسرش علیه او دسیسه کرده است. اما ناگهان دختر هشت ساله شان وارد دادگاه شد و علیه مادرش شهادت داد و گفت: مادرم با مردها و حتی با شوهرخاله ام ملاقات می کرد. وقتی هم مردان غریبه می آمدند مرا در اتاقم زندانی می کرد و می گفت اگر به پدرم چیزی بگویم مرا با قاشق داغ می سوزاند و تحویل بهزیستی می دهد. پس از ...
مادر "سارینا" قاتل دخترش است؟
. چراکه چند ساعت از مرگ هولناک دختربچه گذشته بود. براین اساس بازپرس شعبه 22 دادسرای کرج بلافاصله دستور دستگیری مادر و ناپدری سارینا را صادر کرد. مهشید -مادر 21 ساله دخترک- در بازجویی ها گفت: با همسر سابقم اختلاف داشتم به همین خاطر پس از تولد دخترمان حاضر نشد برایش شناسنامه بگیرد تا بتوانم جدا شوم. با این حال پس ازتلاش فراوان طلاقم را گرفتم. تا اینکه مدتی بعد با مردی به نام مسعود ...
شب های که تختی وقف مردم کرد؛ شب هایی که ورزشکاران امروزی صرف پارتی می کنند
به گزارش پیک نکا ،به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا ، یک روز طلبکاران به خانه ما آمدند و اثاثیه خانه و ساکنینش را به کوچه ریختند، ما مجبور شدیم که دو شب را توی کوچه بخوابیم. شب سوم اثاثیه را بردیم به خانه همسایه ها و دو اتاق اجاره کردیم. چندی بعد روزگار عرصه را بیشتر بر پدرم تنگ کرد تا این که مجبور شد یخچال طبیعی اش را نیز بفروشد. این حوادث تاثیر فراوانی در روحیه پدرم گذاشت و باعث اختلال روحی ...
این زن سرطان را دور زد + تصاویر
شناختیم جزو آدم های خوب محل بودند. دیگر پیگر قضیه نشدیم چون می دانستیم دستمان به جایی بند نیست و او همه وسایل ما را فروخته و خرج اعتیادش کرده و اگر ما برویم در خانه اش، جز شرمندگی پدرومادرش چیزی دستگیرمان نمی شود. معجزه ای که در اتاق ایزوله اتفاق افتاد بعد از شیمی درمانی، حبیبه به خاطر افت شدید پلاکت خون راهی اتاق ایزوله شد: ده روز در اتاق ایزوله بودم ، پدرم همینجا بود که به ...
حضرت زهرا (س) به شهید برونسی چه گفت؟
زهرا (سلام الله علیها) در گوش وی مسیر عبور از میدان مین را ... فرمانده کل سپاه آمده بود منطقه ما، قبل از عملیات رمضان. توی رده های بالا، صحبت از یک عملیات ویژه و ایذایی بود. بالاخره هم از طرف خود فرماندهی سپاه واگذار شد به تیپ ما، یعنی تیپ هجده جوادالائمه (سلام الله علیه). همان روز، مسوول تیپ یک جلسه اضطراری گذاشت، تازه آنجا فهمیدیم موضوع چیست؛ دشمن تانک های T- 72 را وارد ...
پیشکسوت نی: اخلاق مهم ترین مولفه موسیقی دانان نسل ما بود
. خاطرم هست در سال های گذشته که با هنرمندان چیره دست دیگری چون منصور نریمان و... گفت وگو می کردم آنها هم به این مساله اشاره می کردند و می گفتند آغاز فعالیت شان به این شکل بوده و بعدها به فراگیری نت پرداخته اند؟ درست است. درباره خودم می توانم بگویم در نوجوانی موسیقی و اساسا ساز نی را به شکل گوشی می زدم. بعد با هنرمندی چون مهدی کمالیان آشنا شدم و به دنبال این آشنایی، او مرا با استادان دیگری ...
درمان افسردگی در کودکی زمینه ساز سلامت روان در بزرگسالی
حمله های افسردگی شدید ولی به نسبت کوتاه هستند اما ممکن است سال ها ادامه داشته باشد. وی بیان کرد: کودکان در بیشتر موارد پس از آسیب هایی نظیر از دست دادن یکی از والدین، جدایی پدر و مادر یا بیماری شدید آنان (سرطان، دیابت و غیره) دچار افسردگی می شوند و علاوه بر آن کودکانی که مورد آزار جنسی یا بی توجهی قرار گرفته باشند نیز در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به افسردگی قرار دارند. این روانشناس گفت ...
تلاوت در جشن میلاد امام حسین افتخار بزرگ قاری جوان مصری
پای پدرش گذاشته خوشحال بودند. از چه زمانی به عنوان یک قاری رسمی در مراسم ها قرآن خواندید؟ من برای نخستین بار در سن 15 سالگی به صورت رسمی برای تلاوت قرآن، به یک مراسم عزاداری دعوت شدم که این دعوت توسط استاد محمد حسن رمادی و پدرش حاج حسن رمادی بود که بسیار مرا کمک کرد. مرحوم شیخ عبدالرزاق جندالی از پدرتان چه آموختید؟ من از پدرم آموختم که یک قاری ...
بهروز غریب پور: حاضرم با رئیس جمهور مناظره کنم
مرا برآورده کرد. این فیلم با حضور 150 کودک در 25 جلسه فیلمبرداری شد. اردک لی محصول یک اتفاق رایج در کشور است غریب پور با اشاره به غیبت شانزده ساله اش در سینما تأکید کرد در این مدت مدام در حال نوشتن بوده است و به این مسئله اشاره کرد اردک لی محصول یک اتفاق رایج در کشور است و انتظار آن تأثیر فرهنگی بار جامعه است. این استاد تئاتر با انتقاد از دولت حسن روحانی در زمینه ...
پهلوانی بر بام جوانمردی / راز ماندگاری "غلامرضا تختی" بعد از نیم قرن چیست؟
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از چهارفصل ؛ غلامرضا تختی در روز 5 شهریور 1309 در خانواده ای متوسط در محلهٔ خانی آباد در تهران به دنیا آمد.نخستین واقعه ای که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربه ای بزرگ و فراموش نشدنی بر روح او وارد کرد، آن بود که مرحوم پدرش برای تأمین معاش خانواده ناچارشد خانهٔ مسکونی خود را گرو بگذارد. در سال 1329 به سبب علاقه به کشتی و ورزش باستانی به باشگاه ...
نیم قرن جای خالی پهلوان
...، به گذشته ها و به 20 سالگی ام برمی گردم. هر طور که راحت هستید، بفرمایید. بله، آن روز موتور رکس نمره مسجدسلیمانم را که با آن به تنهایی برای مسابقه آمده بودم، سوار شدم و به منزل مان برگشتم. فردای آن روز یکی از هم محله ای ها، مجله ای که نامی از من به میان آورده بود، نشانم داد. از دیدن نام خودم در روزنامه برای نخستین بار در پوست خود نمی گنجیدم. در همان سال در مسابقات آزاد و فرنگی ...
تختی و دلیل قطع شدن حقوقش توسط شاه
عنوان جوشکار به استخدام راه آهن درآمدیم. حالا کمی از مادر بزرگوارتان یادی کنیم. مادرم که من به او ننه می گفتم، گوهری بود که هر وقت به قصد مسابقه با اجازه او از خانه خارج می شدم، از زیر قرآن مجید ردم می کرد و آیه الکرسی می خواند و اسپند و کندر برایم دود می کرد و همیشه سفارش عمده اش این بود که از آدم ناباب حذر کن و زیر لب زمزمه می کرد: الهی دست به خاک می زنی، طلا شه مادر! الهی پیر شی ...
امین فقیری؛ پنجاه سال بعد از دهکده پر ملال
. بیشتر دلخوشی اش عکس رانندگان کامیون ها و تانکرها است که آن ها را به در و دیوار خانه اش چسبانده است. و در نهایت مسافر جوان، شب را به روز می رساند. اما وقتی بیدار می شود، اتوبوس رفته و تمام پولش هم به سرقت رفته است. داستان گربه ها از لایه های پنهان زندگی آدم هایی سخن می گوید که فجاعت زندگی را با تمام ابعادش پذیرفته اند و آن را مانند خود زندگی می دانند. داستانِ از اینجا که می گذشتید آذر را ...
سالی یک بار گوش به زنگ زلزله هستیم !
برویم زیر میز ناهار خوری یا فرار نکنیم. از آنها می پرسم وقتی که زلزله آمد چقدر همان موضوعاتی که در مدرسه یاد گرفتند را اجرا کردند و آیا ترسی از وقوع زلزله داشتند یا خیر؟: آن شب خیلی ترسیده بودیم. کاری نمی توانستیم بکنیم با پدر و مادرمان بیرون از خانه بودیم. فرحناز اصلاً نمی خواهد درباره آن شب زلزله صحبت کند: تا چند روز کنار مادرم می خوابیدم واقعاً ترسیده بودم. امیرعلی، دانش آموز کلاس ...
مبارزات مردم و روحانیان کرمان با قانون کشف حجاب
تمام مساعی خود را در راستای حفظ حجاب به کار می بردند، چنان که نقل شده است، زنان شبانه و حتی از پشت بام خانه ها می گذشتند و به حمام می رفتند تا به این شیوه از چشم مأموران رژیم دور بمانند. حجت الاسلام محمدجواد حجتی در توصیف شرایط آن روزها می گوید من یادم می آید که مرحوم پدرِ ما خانه نشین بود در آن ایام بسیار کم بیرون می رفتند، شب های تاریک گاهی با عرقچین از خانه خارج می شدند، مادر ما هم ...
عادت های نوشتن مهدی رجبی/نویسندگی یک نفرین است!
؟ همیشه تمرکزم را روی یک اثر می گذارم. به ندرت پیش می آید کسی به صورت موازی دو یا سه کار را همزمان پیش ببرد و به کیفیت کار صدمه نزند. البته همه ایده هایم را یک جا خرج نمی کنم. خوراکی هم برای روز بعد می گذارم تا روز بعد ایده ای داشته باشم. هم صبح ها و هم شب ها داستانم را بازنویسی و بازخوانی می کنم. معمولا به نوشتن تا 11 شب ادامه می دهم و چون خیلی با انرژی می نویسم و کاملا در کار غرق می شوم و ...
قدر قصه را نمی دانیم
قصه گو، قصه گویی را یاد گرفتم. از چه زمانی شروع به شرکت در جشنواره ها کردی؟ نخستین بار سال 1392 بود که در جشنوارۀ رضوی قصه گویی شرکت کردم، اما به مرحلۀ بین الملل راه پیدا نکردم. سال 1395 در نوزدهمین جشنوارۀ بین المللی قصه گویی که بخش نوجوان را برای نخستین بار به بخش های خود اضافه کرده بود با قصۀ “به دنبال بخت” آقای شاملو شرکت کردم و خوشبختانه برگزیده شدم. امسال نیز با قصۀ ...
جلسه قرآن پررونق در کارون / وقتی استقبال از جلسات قرآن زیاد است چرا استفاده نکنیم
جلسات مختلف تلاوت من را می شنیدند و برای آموزش پیش من آمده و در جلساتم شرکت می کردند. من هم صدایشان را می شنیدم یعنی استعدادیابی می کردم که در نهایت از آنها یا حافظ، یا قاری یا مرتل درمی آمد. الان جلسه ام یک روز در هفته و یکشنبه شب ها در شکاره برگزار می شود. بچه های 10 سال به بالا در آن شرکت می کنند و بهترین شاگردانم در رده سنی نوجوانان هستند. استقبال بچه ها از جلسات خیلی خوب است ...
عبدالجبار کاکایی ؛ زبان نسل دهه 60
از زندگی های آنان در کربلا، نجف و بغداد و قسمتی دیگر در ایران بود. به طور مثال طرف در ایران زندگی می کرد و زمین هایش در نعمانیه و بدره بود. تقریبا میتوان اظهار کرد این ترددهای مرزی تا سال های 1343، 1344 ادامه داشت. شما متولد چه سالی هستید؟ من متولد سال 1342 هستم. زمانی به دنیا رسیدم که پدرم ساکن ایلام بود، ولی در این مدت به عراق هم رفت وآمد داشت. او بعد از 5، 6 ماه بار دیگر به بغداد ...
از مدرسه ی استثنایی تا تدریس در دانشگاه
کودکان استثنایی درس بخوانم. پس از آن هم مدرسه های شهرستان تاکستان مرا نپذیرفتند به همین خاطر به تهران مهاجرت کردیم. سال های کودکی زود سپری شد تا این که به خودم آمدم و دیدم 11 ساله هستم. آن زمان دیگر به زادگاهم برگشته بودم و با سختی های فراوان در یک مدرسه عادی نام نویسی کردم. دغدغه ها و مشکلاتم درست از همین نقطه آغاز شد. روز اول که وارد این مدرسه شدم مدیرمان گفت که امکان جا به ...
بچه ی بوندس لیگام!
شروط شرکت در آزمون داوری داشتن مدرک دیپلم بود، البته چون در کلاس های زیر 15سال شرکت کرده بودم، مدرک من سیکل بود، آن موقع هنوز دیپلم نگرفته بودم، بنابراین به ما مدرکی ندادند. بعد از گرفتن مدرک، زیر نظر مرحوم استاد صفایی آموزش دیدم و برای مربیگری و داوری آماده شدم. بعد از آن که مدرک سیکل را گرفتیم، در کلاس داوری درجه ی سه شرکت کردم. هر دو یا سه سال یک بار برای ارتقای داروی باید در ...
بار دیگر با تهمینه میلانی ؛ در مورد خانم ها و راه های نرفته ی ملی
... مدیر فیلمبرداری فیلم دل نمک آقای رضا بانکی بود؛ و وی کارکردن مرا در این فیلم دیدند؛ که چه طور هر کاری می کنم و حتی به کارگردان در دکوپاژش هم مساعدت می کنم. به این سبب وقتی یک روز در لابی هتل به آقای بانکی اظهار کردم که دوست دارم فیلم بسازم؛ فیلمنامه ام را قرائت کرد و بعد هم آن را آقای احمدی مدیر خانه فیلم ایران داد؛ و چنین گردید که آن فیلم ساخته گردید. توان دارید بگویید با چه هزینه ...
جنایت آتشین پایان دوستی پنهانی
دعوایمان بالا گرفت، عصبانی شدم و او را خفه کردم. مانده بودم با جسد او چه کنم. ساعاتی کنار جسد دختر موردعلاقه ام ماندم. وی افزود: بعد تصمیم گرفتم جسد را به مکان دیگری منتقل کنم وآن را به آتش بکشم تا ردی از جنایت نماند. جسد را داخل خودرویم گذاشتم و به سمت اتوبان تهران قم رفتم. همین طور سرگردان بودم و می ترسیدم دیر یا زود ماجرا فاش شود و پلیس مرا دستگیر کند بنابراین جسد او را از خودرو بیرون آوردم ...
اساتید دانشگاه آزاد اسلامی به من امید می دادند
مادرم موجب شد بتوانم درد بیماری را تحمل کنم. وضعیت جسمی من به گونه ای بود که اگر برای یک تا دو ثانیه سرپا می ماندم از شدت درد بیهوش می شدم ولی با توکل بر خدا، حمایت خانواده ، همت و پشتکار خودم و جلسات متعدد فیزیوتراپی و تغذیه مناسب و همچنین زحمات مسئولان انجمن معلولان ، توانستم کم کم سلامتی خود را به دست بیاورم . وضعیت جسمانی و مشکلات روحی ام موجب شد دو سال نتوانم به تحصیلم ادامه دهم ...
آرمان فریده دوست صمیمی ام را مثل من به دفتر کار پدرش برد و ! / او تهدید می کند تا باز هم با او باشم!
را راضی کند. اگرچه پدرم نمی دانست من در پی یک عشق خیابانی دل به آرمان باخته ام اما از این که همه خواستگارانم را رد می کردم ناراحت بود. چند روز بعد آرمان مرا به دفتر کار پدرش دعوت کرد ولی اوضاع مثل همیشه نبود وقتی به چشمان هوس آلود او نگاه می کردم منتظر یک اتفاق شوم بودم تا این که دقایقی بعد آن حادثه Incident تلخ رخ داد و ... آن شب بیهوده در خیابان ها قدم می زدم ترس از آینده همه وجودم را ...
نویسندگی برایم مثل نفس کشیدن است/ آنچه نویسندگان محفلی نمی فهمند
. البته کسی را که در خط مقدم نشسته در اولویت قرار می گیرد اما باقی هم سهم می برند. در طول دوره جنگ خواهرزاده و پسرخاله هایم شهید شدند. یک برادر نظامی هم داشتم که زندگی اش از هم پاشید؛ کوچکترین برادرم که دانشجوی پیراپزشکی بود. خود من هم شاهد بود که هر روز شاگردهایم می روند و دیگر برنمی گردند یا اینکه بدن تکه پاره شان برمی گشت. همه این ها جلو چشم من اتفاق می افتاد و توی جسم و جانم حک می شد. و بعد هم به ...
علت کشیدگی عضلات چیست؟
بار که این اتفاق برایم افتاد از گردنم ام آر آی گرفتند. پزشک متخصص قلب هم نوار قلب، اکو و تست ورزش گرفت، ولی هیچ مشکلی تشخیص داده نشد. در آخر هم گفتند مشکل عصبی است. حالا هر چند وقت این اتفاق تکرار می شود و من چندین روز درد می کشم. لطفا مرا راهنمایی کنید که چه کنم که این مشکل حل شود. جواب: باید دید تا چه میزان تکرارپذیری دارد، به احتمال زیاد مربوط به اعصاب است. توصیه می شود به یک متخصص مغز و ...